عقده یعنی گذشته. همه ما چون گذشته داریم، پس عقده نیز داریم. شما پدر و مادر خود را چگونه درک کردهاید؟ درک شما از پدر، عقده پدر و درک شما از مادرتان، عقده مادر را در شما شکل میدهد. ممکن است شما پدرتان را به شکل یک حامی و پشتیبان قوی درک کرده باشید، که این امر شما را صاحب عقده مثبت پدر میکند و اگر احیانآ خدایی ناکرده پدرتان غایب بوده یا برخورد نامناسبی با شما داشته است، شما صاحب عقده منفی پدر خواهید بود. در این کتاب از تأثیر متنوع عقدههای مثبت و منفی بسیار خواهید شنید.اینکه شما حتمآ پدر و مادر داشتهاید موضوعی نیست که عقده را ایجاد میکند. حتی اگر آنها وجود هم نداشته باشند، شما ممکن است با جانشینان پدر و مادر زندگی کرده باشید، و یا بنا به تعریفهایی که از آنان شنیدهاید برداشتی از آنها داشته باشید. عقده پدر و عقده مادر دو عنصر اصلی است که در ناخودآگاه شما نقشی جدی ایفا میکنند و زندگی شما را کاملا در سلطه خود دارند. مهم نیست که سن شما چقدر است و یا اینکه رئیس شرکت بزرگی هستید، یا در هر جایگاه دیگری قرار گرفتهاید. یونگ درباره عقده میگوید: «امروزه همه میدانند که انسان عقده دارد. آنچه هنوز بهخوبی درک نشده این است که عقدهها هم میتوانند ما را داشته باشند.»
دنیایی که شما در آن زندگی می کنید با دنیایی که برادر یا خواهرتان دارند کاملا متفاوت است، حتی اگردر مدتی طولانی با هم در یک خانه زندگی کرده باشید.کلام پدر و مادر چنان اثری بر زندگی ما دارد که گاهی مسیر زندگی ما تا انتها را ناخواسته تعیین می کند.تاثیر نامطلوب پدر و مادرخوب داشتن، به همان میزانی است که یک پدر و مادر بد برای فرزندانشان باشند. تاثیر ناخواسته پدر و مادر در حیطه های مهم زندگی امروز شما از جمله انتخاب شغل، انتخاب همسر، روابط زناشویی و رابطه با فرزندان نقش دارند.ولی موضوع مهمتر از خوب یا بد بودن پدرو مادر این است که تاثیرات آنها را باید تشخیص دهیم تا از آثار اجتناب ناپذیر برخی از خصلت های آنان که می توانند مانع رشد روحی - روانی ، بروز افسردگی، بی انگیزگی و ناکارآمدی ،عقب ماندگی در زندگی ،و تولید اضطراب های بیهوده و بی ثمر شود جلوگیری کنیم. امروز که این کتاب در دستان شما قرار گرفته، مطمئنا زمان آن رسیده که خود را از زیر بار روانی ای که گذشته به شما تحمیل نموده، رهاییبخشید. این کتاب که با زبانی ساده و پر از مثال های کاربردی توسط پرفسورخانم ورنا کست، رییس انستیتو روانکاوی یونگ زوریخ، نوشته شده به شما می گوید اگر زن هستید و آن طور که باید از زندگی لذت نمی برید، باید در جستجوی هویتی تازه برای خود باشید؛ یعنی در جستجوی روانی مستقل از روان پدر و مادرتان.
اگه میخوایم به علت مشکلات تکراری ای که برامون پیش میاد پی ببریم و سرنوشت مون رو از سر بنویسیم اونجوری که خود واقعی مون میخواد خوندن این کتاب رو توصیه میکنم .
قیلا خریداریش کردم
حقیقتا بین تمامِ کتابهایی کِ خوندم، این کتاب مثلِ شاه کلید واسه من عمل کرد! با خوندنِ سطر به سطرش چه هیجانی برای خوندن و فهمیدنش داشتم، تصوری از خودم داشتم که انگار خونه یِ خومو پیدا کردم و با تمام کهنگی و خرابی و کثیفیش دارم قفلِ درِ تمام اتاقاها رو تک به تک باز میکنم و دارم تمامیتِ خودم رو میبینم و میپذیرم! باهاش اشک ریختم و وقتی میفهمیدم خودمو کجاها قایم کردم تمام بدنم رعشه می افتاد! در ظاهر بنظر میاد کتاب کوچیک و ترجمه بدیِ، اما کتابیِ کِ هر لغتش مثلِ یه دومینو تمامِ آدمو میریزه بهم و فهمش سخت و زمان میبره نع اینکه ترجمه یِ بدیه!
یکی از قسمتهایِ کتاب کِ دگرگون کننده یِ حالِ من بود، بخشی از داستان عقده پدر مثبت بود کِ من با وجود تمام دستاوردهام همیشه احساس میکردم هیچ کاری نکردم و همیشه غیر مستقیم کاری میکردم کِ ناراضی باشم و تلاشِ بیشتری بکنم و در نهایت یک کمالگرایِ فهیم نما که پر دستاوردِ از درون ناراضی بودم وقتی این داستان از عقده پدر مثبت رو خوندم کِ پدر به افرادی میگفت بی مصرف و این لغت رو کلی خطاب میکرد و در واقع پدر قلمروی رابطه فردی با دخترش رو ترک کرده و در قلمرویِ جمعی سیر میکرد، من زندگیِ خودم رو در اون دختر دیدم! پدر من هرکی ک اندکی خطا داشت رو بی عرضه خطاب میکرد و شروع میکرد به نصیحت که آدم چنین و چنان نباشع! پدرم قهرمانم بود! همون زمان ک درحال خوندن کتاب بودم یه شب خوابِ یکی از بستگانمونو دیدم کِ داره عمدا مانعِ راه رفتنم میشه و پا جلوی پام میگیره و پدرم هم تماشا میکنه و هیچی نمیگه، عصبانی و لمس از خواب بیدار شدم! شروع کردم به تحلیل خوابم! به این فکر کردم ک این فامیلِ ما به بی عرضگی شناخته شده بود! انگار که سَرَم به سقفِ محدودیتهام خورد و سقف رو سرم خراب شد! تازه فهمیدم که تمام زندگیم تلاش کردم که بنظر بی عرضه نیام، حتی به قیمتِ خدماتِ بی نهایت و بی دلیل به بقیه! به هرکی خواستم بگم دوسش هم دارم، در عمل یه کار خارق العاده واسش کردم! چون تاییدی که از پدرم خواستم و کافی بودنم رو نگرفتم، سعی کردم با عرضه باشم تا تایید بگیرم و پدر در روان من شد جامعه یِ ارتباطیِ من! و عملا هویتِ من پشتِ خدماتِ باعرضگیم پنهان بود، از پدرم خشمگین شدم اون روزا... الان بعد از ۳سالِ که رو این موضوع کار کردم و مداااااوم کار کردم دارم نتیجه ش رو میبینم! خیلی سختِ ولی بی نهاااایت ارزششو داره! بخشهای روانم برگشته سرجاش و جالبتر اینکه، هر عقده ای خودش رو در تمامِ بخشهایِ روان پخش میکنه و جمع کردنش واقعا نیاز به تهد به خود و کار مداوم داره
??واسه همه دوستان خودشناسی آرزومندم??
توصیفتون فوق العاده بود
آری چنین است داشتن روانی مستقل از والدین چه دشوار است! و چه زیبا و بی پرده در این کتاب درباره آن صحبت شده است. اکنون پس از مدتی در حال قدم زدن در دنیای سایه ها و با کمک این کتاب و دیگر کتابهای مرتبط از مجموعه محصولات بنیاد در حال کشف و مشاهده عظمت درونی و سایه هایی هستم که قدرتشان را تا کنون جذب نکرده ام. برای این راه ناگزیر از حذف حل یا هضم موانع بودم و این کتاب در این راستا مرا یاری کرد.
تنها می توانم بگویم که هر روز چیز جدیدی از خود و هستی و... می آموزم و هر بار اموختن زمینه ای برای اتکای درونی به نیروهای موجود در خویشتنم می شود. شناخت موانع به نظرم مهمی بود که با این کتاب میسر شد.
به کمک این کتاب کوچک ولی عمیق، تونستم لایه های عمیق ناخودآگاهم رو ببینم و در مسیر خودشناسی و روانکاوی کمک های بزرگی به من کرد.
تقدیر زنان به من یاد داد پدر و مادرم رو مخصوصا مادرم رو به عنوان یک انسان به رسمیت بشناسم دلایل خشمم رو بشناسم و بندناف تقدیرمو که دور گردنشون پیچیده بودم کمی رها و شل کنم این کتاب برای من بسیار بسیار مقدسه
سلام روزتون بخیر .من از اوایل سال 97 اکثر درسهای صوتی رو خریدم .قبل از اون دچار اضطراب و نگرانی و بهم ریختگی شدید بودم .میشه گفت با شنیدن درسها و تقصیرات خودم بیشتر بهم ریخته شدم.الان در مهر سال 98 اعلام میکنم که برای من لازم بود .خیلی خیلی هم لازم بود.الان با توقف و مکث و با یک پیوستگی و با میل روحی درسها رو دارم دوباره گوش میدم.توضیحات استاد به همراه بیان داستان زندگی افراد از طرف حاضرین در اون کلاسها سریعتر من رو به سرنخهای تصمیمات و فلسفه انجام کارهام میرسونه و من واقعا ممنونم .الان وقتی درس رو گوش میدم و یه نکته و سرنخ از خودم پیدا میکنم غیر از تاسف ، هیجان زده هم میشم(میزانش از تاسف بیشتره) که چه خوب شد حداقل متوجه شدم
ممنون زینب عزیز برای به اشتراک گذاری احوالاتت و تجربیاتتت ،خوشحالیم همراه و همسفرمون هستی / وحدتیان ادمین بنیاد فرهنگ زندگی
این کتاب واقعا عالیه و مثل یه نقشه راهه . خیلی از گره ها برام باز شده و مقدمه کند و کاو و مطالعات بعدی شد .
خداروشکر
شاید به نظر کتاب کم حجمی بیاد،اما انقدر در همین صفحات اندک مطلب مفید برای شناخت زنان از چگونگی اثر ارتباط با مادرشون هست که میشه بارها خوند و روش فکر کرد،به تمام دختران و مادران و زنان توصیه می کنم.بسیار مختصر واضح و مفید.چیزی که سخت هست پذیرفتن و رو به رو شدن با خودمان و رفتارهامون وقتی که مطالب کتاب یه آینه تمام قد جلومون نگه می داره.به نظرم باید چندبار خونده بشه و فکر بشه رو مطالبش.