بهراد ارسال در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۰

1 پاسخ دادن

ارسال پاسخ به بهراد

ارسال دیدگاه

وقت بخیر کتاب رو تهیه کردم اما هیچ کد پیگیری یا چیز دیگه ای برام ارسال نشده
چطوری باید سفارشم رو پیگیری کنم؟

Maryam_ghadri ارسال در تاریخ ۱۰ تیر ماه ۱۳۹۹

1 پاسخ دادن

ارسال پاسخ به Maryam_ghadri

ارسال دیدگاه

کتاب خیلی دوست داشتم اولش فکر کردم فقط در مورد دعا است و چیزی یاد نمیگیرم ولی وقتی شروع کردم لذت بردم و بیشتر حالم دگرگون کرد و به دلم نشست و کتاب اثر سایه هم که بنیاد پیشنهاد داده بود رو هم خیلی به دلم نشست و استفاده کردم و لذت بردم

صمیمی ارسال در تاریخ ۱۱ اسفند ماه ۱۳۹۸

1 پاسخ دادن

ارسال پاسخ به صمیمی

ارسال دیدگاه

اولین کتابی بود که به قلم دبی فورد خوندم . عالی بود . دبی فورد یک معلم معنوی عاشق هست که این کتاب رو بعد ازین که جسمشون ازین جا کوچ کرده به طرز جالبی به سمت چاپ شدن رهنمون می شه و به نظر من هنوز هم می شه برکت وجود و قلمشون رو تو نوشته هاشون با( رزونانسی که حس می کنید)درک کنید .

atousa ارسال در تاریخ ۱۵ دی ماه ۱۳۹۸

1 پاسخ دادن

ارسال پاسخ به atousa

ارسال دیدگاه

کتاب فوق العاده و آرامبخش

صفورا محرر ارسال در تاریخ ۱۴ دی ماه ۱۳۹۸

1 پاسخ دادن

ارسال پاسخ به صفورا محرر

ارسال دیدگاه

این کتاب بی نظیر کتابی است که این روزها مشغول خواندنش هستم و خط به خط کتاب تا به اینجا ارتعاش آشنایی برای من داره از داستان عجیب چاپ و نشر کتاب تا تجربیاتی که دبی فورد به زبانی کاملا قابل لمس بیان می کنه و دعاهایی که تو کتاب وجود داره برای من یه جور حس اتصال درونی داره و بسیار از خوندنش لذت می برم

ahmadi ارسال در تاریخ ۱۲ دی ماه ۱۳۹۸

1 پاسخ دادن

ارسال پاسخ به ahmadi

ارسال دیدگاه

کتاب خیلی خوبی هست برای التیام زخم ها ... خیلی به من کمک کرد

گلناز گلکار ارسال در تاریخ ۱۲ دی ماه ۱۳۹۸

1 پاسخ دادن

ارسال پاسخ به گلناز گلکار

ارسال دیدگاه

این کاتبی است که دبی فورد پس از مرگش با آمدن به خواب یکی از دوستانش ، اصرار به چاپ آن داشته. کتابی پر از دعاهایی کامل که من نظیرشون رو تا به حال جایی نخونده بودم. تاثیر گذارترین قسمت کتاب اون جایی بود که می گفت با صدای بلند با خدا صحبت کنید و حتی دعوا کنید. شاید تمام حس های بد من از بین رفت.
من فکر می کنم این کتاب برای همه خوندنیه چون آرامش رو هدیه میده. و نکاتی بینظیر برای همه اشخاصی که در معنوبت دچار سردرگمی هستند

رنیکا آدینه ارسال در تاریخ ۱۲ دی ماه ۱۳۹۸

2 پاسخ دادن

ارسال پاسخ به رنیکا آدینه

ارسال دیدگاه

این کتاب رو از سایت طاقچه تهیه کردم. دبی فورد جزء نویسندگانی هست که همه‌ی آثار ترجمه شده‌شو دنبال می‌کنم. امیدوارم روحش شاد باشه و قرین آرامش. تاکید دبی‌فوردد بر معنویت به گونه‌ای کاملا متفاوت با بسیاری از دینداران خشک و زاهدنما و ارتباط وی‍ژه ه‌ی او با خدا همیشه من رو مجذوب خودش می‌کنه. دیدگاه او یک دیدگاه عرفانی و نزدیک به تعلیمات مولوی است. با خوندن این کتاب می فهمیم بشر همواره حتی در عصر ارتباطات و دیجیتال و عصر سفر به کهکهشان‌ها٬ بی‌نیاز از معنویت نیست و توکل به خدا و اندیشه‌ی داشتن او در کنار خود ٬ مایه‌ی آرامش روح و فرار از احساس ‍پوچی است.

مولود ارسال در تاریخ ۱۱ دی ماه ۱۳۹۸

1 پاسخ دادن

ارسال پاسخ به مولود

ارسال دیدگاه

از بنیاد فرهنگ زندگی سپاسگزارم که با دورهمی درنظر گرفته شده باعث شد مطالعه این کتاب در اولویت های من قرار بگیره ، به حق و به جا و در زمان درستش شروع کردم به خواندن.
خط ب خط و بخش به بخش این کتاب که تا کنون نیمی از آن را خوانده ام برایم تجربه ای آشناست تجربه ای که قادر نبودم کلمات را کنار هم بچینم و تعریفش کنم و از طرفی در بخش هایی از این تجربه معنوی سرگردان بودم و برایم غیر قابل باور ، بانوی بزرگ دبی فورد معانی معنوی را در غالب کلمات جوری به تصویر می کشند که به جان می نشیند .
بر هرکس واجب است این کتاب را بخواند . این کتاب بیان مسائل معنوی در دنیای امروزی از زبان بانویی است که تاریکی ها و روشنی ها را به تمامیت زیسته و هر آنچه بیان میکند تئوری و فلسفه نیست بلکه تجربه زیست شده ایشان است .
امروز با خواندن این کتاب بهتر می فهمم تعادلی که رابرت جانسون در کتاب راهبری با شهود درونی ازش سخن می گفت یعنی چه ؟
امروز با خواندن این کتاب بهتر می توانم ببینم که سرگردانی و غوطه ور شدن در دنیای زیرین و سکنی گزیدن در منزل افسردگی کجا برایم خاتمه یافت ، دقیقا همانجایی که فهمیدم خودم را رها کرده ام و از دنیای بیرون بهبود را می طلبیدم .حال آنکه همه چیز درون من است و تجربه من از خدا دقیقا زمانی است که به خود آمدم . و دانستنم من نه میدانم نه میتوانم و دست از تقلا برداشتم و سکوت کردم و به تماشا نشستم . فقط یک چیز را فهمیده بودم و آن اینکه ، از وضعیتی که دارم راضی نیستم و چیزی که قصد دارم ازش فرار کنم خودم هستم اما نمی دانستم چطور باید از خودم رها شوم . نقطه ای که از همه چیز از همه جا از همه کس می بری حتی خودت نقطه عطف زندگی هر انسانه ، تازه اون لحظه است که چشمانت به دنیای دیگه ای باز میشه آرامشی تمام وجودت رو در بر میگیره که دیگه هیچ چی از دنیا نمیخوای و سراسر شکر می شی و رضایت .
قسمت دردناک ماجرا اینجاست که به قول دبی فورد این وضعیت پایدار نیست و مدام بین درون و بیرون در رفت و آمدیم و خطر بزرگ ، بروز غرور و گستاخی معنوی است که بنا به ذات انسان بودنمان گرفتارش خواهیم شد.و چقدر زیبا و ساده از مبتلی شدنشان می گوید و چقدر مخلصانه راه رهایی نشان میدهند.
با خواندن این کتاب متوجه وجود یک عقده در خودم شدم ، عقده ای که مبتلی به اکثر افراد جامعه مذهبی ماست ، و آن هم تصویری است که از خدا بر ذهنمان نشاندند . در گذشته شنیده بودم( آنانی که به خدا نزدیکتر می شوند امتحانات سخت تری پیش رو دارند و وقتی اشتباه می کنند همه چیزشان را یک شبه از دست میدهند ) این جمله کاملا درست است نه اینکه حقیقت نباشد ، اما درک من از این جمله معنی حقیقی اش نبود چون در دورانی این مفاهیم را آموزش دیده بودم که به لحاظ سنی در ایگو ورد قرار داشتم و مفهوم یک شبه از دست دادن برایم نابودن شدن تمام امنیت و موجودیتم بود . درحالیکه امروز میدانم وقتی وصل رخ میدهد و خدا را با قلب تجربه می کنی آن چه که ممکن است با اشتباه تو یک شبه از دست برود وصل است ، تجربه گرانبهایی که قابل ارزش گذاری نیست . و امروز با خواندن آموزه های جیمز هالیس در کتاب مرداب روح و مقدار تجربه زیسته ام خوب می دانم تا این بالا و پایین شدن ها نباشد تا این از دست دادن ها و بدست آوردن ها نباشد نقطه تعادل پیدا نمی شود . تا به رنج از دست دادن مبتلی نشویم قدر گوهری که داده شده درک نمی شود .

سیما ارسال در تاریخ ۱۱ دی ماه ۱۳۹۸

1 پاسخ دادن

ارسال پاسخ به سیما

ارسال دیدگاه

این کتاب که در مورد عظمت درون و اتصال ما به نیرویی بزرگتر و راهنما بحث می کند من رو خیلی جذب کرد و تکان داد :
ایگوی شما طراحی شده تا احساس کند آن چه را می داند احساس می کند و باور دارد درست است. او از شما می خواهد در مورد تمام چیزهایی که در مورد خودتان باور دارید محق باشید حال چه احساس بی ارزشی باشد، چه هر چیز دیگر.
ایگوی شما می خواهد از این که زندگی شما چگونه پیش خواهد رفت باور درستی داشته باشد حتی به این معنا که مجبور باشید زندگی خود را خراب کنید.
وقتی درون ایگوی خود هستید می توانید در مورد خدا فکر و صحبت کنید اما نمی توانید خدا را احساس کنید. و تا خدا را احساس نکنید او را حقیقتا نخواهید شناخت.