شرح:
توجه : ارسال اين كتاب از هفته آينده آغاز ميگردد.
قلبت از حركت ميايستد.
هضم و درک سخنانش برايت سنگين است.
گاهي ممکن است پيش خودت فكر كني آدم عاقل و اين كارها...
ولي وقتي كه خوب عميق می شوی، متوجه می شوی چقدر از دنيا پرتی!
وقتی سرگذشت رابرت جانسون -شاگرد برجسته پروفسور کارل گوستاو یونگ_را در این کتاب می خوانی با خود می گویی: "چقدر از دنيا پرتی كه دائماً هر قدم را با محاسبه بر می داری"
وقتي در زندگي همه چيز برایت حساب و كتاب دارد يعنی
به ترس و محافظه كاری خوش آمد گفته ای
به مرور هر چه سن بالاتر رود؛ نوعی رخوت، سستی و تنبلی با ما همراه می شود که از انگیزه هایمان می کاهد
گويي به مرور فقط دست روی دست گذاشته و به تماشای مرگ تدریجی رویاهایمان می نشینیم.
این کتاب که هم یک راهنمای شخصی و هم یک شرح حال است، به ما می آموزد تا همانند جانسون نشانه های ظریف رویاها، بینش ها و حتی عمیق ترین رنج های خود را دنبال کنیم تا بتوانیم هماهنگ با خود معنویمان زندگی کنیم و این-گونه نهایت لذت را از زندگی-مان ببریم.
در دنياي امروز، اگر كسی در جستجوی ساختن زندگی پرشور و با معنا است، بهتر است فرصت خواندن اين كتاب را برای لحظه ای از دست ندهد.
متن کامل
نظرات کاربران
سلام استاد، من در مورد رهایی از غم جدایی میخواستم مطلبی رو عنوان کنم واقعیت اینکه من چندسال پیش پسر مو از دست دادم البته پسرم cpبود .در زمان زنده بودنش هر کاری که نیاز بود براش انجام دادم وشرمنده خدای خودم نیستم در زمان فوت دایم با خودم میگفتم خدایا غرقم نکن چون یبچه دیگه هم دارم در حال حاضر هم خیلی از پسرم تو خونه زیاد صحبت میشه وکلی میخندیم وانگار وجود داره پسرم ۱۰ساله فوت کرده بعضی اوقات یادم میره که اونیست مثلا موقع غذا برای اونم بشقاب میزارم یااگر بیرون باشم میگم اوه اوه الان اون میاد بعد یهو یادم میاد نیست البته یموقعهایی دلم براش تنگ میشه وگریه میکنم آیا این گونه بر خورد من با مسله درسته یا نه
سلام استاد، من در مورد رهایی از غم جدایی میخواستم مطلبی رو عنوان کنم واقعیت اینکه من چندسال پیش پسر مو از دست دادم البته پسرم cpبود .در زمان زنده بودنش هر کاری که نیاز بود براش انجام دادم وشرمنده خدای خودم نیستم در زمان فوت دایم با خودم میگفتم خدایا غرقم نکن چون یبچه دیگه هم دارم در حال حاضر هم خیلی از پسرم تو خونه زیاد صحبت میشه وکلی میخندیم وانگار وجود داره پسرم ۱۰ساله فوت کرده بعضی اوقات یادم میره که اونیست مثلا موقع غذا برای اونم بشقاب میزارم یااگر بیرون باشم میگم اوه اوه الان اون میاد بعد یهو یادم میاد نیست البته یموقعهایی دلم براش تنگ میشه وگریه میکنم آیا این گونه بر خورد من با مسله درسته یا نه
چرا اطلاع کتابخانه ای کتاب مثل انتشارات، سال چاپ و ... دکر نشده؟؟؟؟؟
سلام وقت بخیر
من هفته گذشته کتاب رو سفارش دادم اما هنوز بدستم نرسیده
سلام من همین الان قصد تهییه این کتاب رو دارم و ناموجود شده :(((
الان باید چه کرد؟؟
کتابی که بسیار تبلیغ شد (راهبری زندگی با شهود درونی)برای خواندن به نظرم مفید و مناسب همه قشری نبود.
بیشتر شبیه یک رمان بود.
داستان زندگی رابرت
به نظرم او دچار طرحواره محرومیت هیجانی بود نداشتن ارتباطات مناسب نگهداشتن توجه دوستان با پول و کمک های بسیار مثل همراهی هلن مراقبت از فرزندان او و حتی پرداخت هزینه های تحصیل انها و....
کمک به مدرسه ساختن در هند و تقدیر از او بعنوان پدر خوانده
حتی در رویاهایش نیز هنگامی که جسدش در فانوس بعنوان روشنایی استفاده خواهد شد
این ها همه نشان از علاقه به مورد توجه بودن است
شاید تنها مساله مفید شناخت خودآگاه و ناخودآگاه وخویشتن درونی و ارتباطات مذهبی بود که به نظرم برای عموم مساله نامفهمومی هس.
نهایتا رضایتی از خواندن کتاب نداشتم.تنها کاربرد برای من این بود که به سفر بروم و تجربه کسب کنم که با این شرایط اقتصادی و ... در حال حاضر تقریبا غیر ممکن است.
لطفا در معرفی کتاب ها اعلام کنید برای چه گروهی مناسب است .
سلام دوست عزیزم.
شما زیاد به رده سنی ایرادگرفتید.نمیدونم چرا.آیا این کتاب مناسب سن شما نبود؟ یا اینکه این کتاب زیادی سطحی بود. همه ی خوانندگان کتاب شهود درونی میدانند که رابرت دچار نوعی تناقضات روحی بود.اما آنچه دراین کتاب به چشم میخورد آنست که چه بودم و چه شدم.به قول معروف اگر فقیر به دنیا بیایید دست خودتان نیست.اما اگرفقیر ازدنیا بروید دست خود شماست.
رشته های نازک طلایی زندگی ... .
. نوشتن در مورد یک کتاب با یکبار خوندن واقعا سخته ؛ برای داشتن یک برداشت و تحلیل خوب از یک کتاب حداقل دویا سه بار با فاصله باید خونده بشه .... اما تجربیاتم از این کتاب .....
"راهبری زندگی با شهود درونی "
اسم واقعی کتاب هست
Balancing Heaven & earth
معنیش میشه متعادل کردن زمین و آسمان یا بهشت .
خب در مرحله اول با کتابی مواجه شدم که زندگینامه آقای رابرت جانسون هست ولی من تصورم یه کتاب تحلیلی و علمی بود .... چند سالی هست که یک علامت سوال بزرگ و مبهم در فکرم میچرخه و از هر زاویه ای نگاه میکنم و هر دلیلی که برای توجیه اش میارم جوابگو نیست و خوندن این کتاب امید کوچکی بود برای حل این مسئله .
پنجاه تا شصت صفحه اول کتاب بسیار کسل کننده و بی هیجان... زندگینامه ای رو جذابیت خاصی نداره و نشونه قوی و محکمی از شهود و راهبرد برای زندگی نیست... فکر کردم با کتاب پادر هوا و شاید سرشار از توهمی رو برو هستم .... همینجا بود که حوصله ام سر رفت و تصمیم گرفتم ادامه ندم و برم سراغ یه کار دیگه کتابو ناامیدانه بستم که بزارمش کنار ولی یه حس درونی شدید و عجیبی منو دعوت میکرد به خوندنش و با سماجت زیاد خودشو به در و دیوار وجودم میکوبید که ادامه بدم ... این بود که به حرف درونم گوش کردم و با حوصله بیشتر و حتی دقیق تر به خوندن کتاب ادامه دادم .
و کمی بعد آروم آروم رسیدم به جایی که باید میرسیدم اینقدر کتاب جذاب و قوی پیشرفت که مجبور شدم یک روز مرخصی بگیرم تا کتابو تمام کنم و ذهن غرق شده در کتابو بیرون بکشم و به آرامش برسونم ...
.
و و و ... در اواسط کتاب جرقه ها زده شدندو ....اتفاقی که باید می افتاد؛ افتاد آرام و نرم و در روال زندگی رابرت جانسون جوابم داده شد ... رشته های نازک و طلائی رابرت جانسون ... .
.
چیزی که در مورد این کتاب میتونم به شما بگم اینه که اگر مدل زندگی شما با شیرجه زدن در عمق وجودتون خواسته یا ناخواسته عجین شده و زندگیتون بدون سوال و جواب پیش نمیره در خوندن این کتاب شک نکنید . البته این کتاب از نظر متن و مفهوم کمی دور از ذهن و سنگین هست اما لذتی وصف نشدنی در انتظار شماست ...
از آقای رابرت جانسون کتاب عقده ی مادر رو خونده بودم و بسیار لذت برده بودم . همزمان با خوندن عقده ی مادر چه بسیار جاها که همذات پنداری کرده و درد شدیدی را احساس کرده و اشکهای بی اختیار ریخته بودم. کتابی بود که به بسیاری از عزیزانم هدیه دادم و خودم خریدم و به آدرس آنها پست کردم . و طبیعتا بسیار کنجکاو بودم از زندگی نویسنده آن کتاب بیشتر بدانم . در معرفی که توسط پیج بنیاد فرهنگ زندگی انجام میشد تاکید در کلمه ی شهودی بشدت مرا لمس کرد و اشتیاق سوزناکی برای خرید کتاب پیدا کردم در حالی که ته حسابم مبلغ زیادی نمانده بود و این ولع مرا بیشتر میکرد . به هر تقدیر کتاب را سفارش دادم و کلمه به کلمه ی کتاب را نوشیدم . بسیار لذت بردم . مخصوصا دوره ی زمانی که آقای رابرت در ارتفاعات مسئول برج نگهبانی اداره هواشناسی بودند بسیار به وجد آمدم از خواندن خاطرات ایشان. و من سیراب شدن روح سرگشته ام را هنگام خواندن آن سطرها مشاهده میکردم .
من از خواندن زندگی نامه ها لذت میبرم . در یکسال اخیر این سومین زندگینامه از بزرگان روانشناسی بود. اول کتاب زندگی آقای وین دایر . و دوم به آقای جانسون رسیدم . و با ایشون بسیار همدان پنداری کردم . این کتاب برای من و برای تمام کسانی که نمیتوانند تابع قوانین انسان نوشته باشند بسیار مثمر ثمر خواهد بود . مثل چراغ راهنمای روشنگری خواهد بود برای دل سپردن به هستی و اعتماد به رفتن با انگیزه بدون دستورالعمل خاص و قراردادهای دست و پاگیر . و برای اعتماد به خویشتن در بالاترین سطحی که یک انسان توانسته ان را تجربه کند. نامتعارف بودن در هر سطحی که قابل تصور باشد .
جایی که آقای رابرت جانسون در هند در ازای بودن در کنار هندیان اصیل به آنها پول میدهد تا دوست شان بماند بسیار غیرمنطقی و حتی سخیف بنظر میرسد ، اما من بسیار همدان پنداری کردم بعلت اینکه چنین شرایطی را درک و تجربه مرده ام و روزگاری تنها داشته ی من پول و اشتیاق برای همنشینی با انسان های طبیعی بود و آنها وجودشان را داشتند . اما من به خوش بینی آقای رابرت جانسون نبودم .
و البته هنوز این سوال برای من هست که آیا این رفتار من یا آقای جانسون ناشی از کمبود عزت نفس بوده یا طبیعی ترین واکنش در شرایط موجود ؟
یک مساله ای که در این زندگینامه برای من حل نشده باقی ماند دوره ی زمانی تقریبا سی ساله ای بود از چهل سالگی آقای جانسون تا هفتاد سالگی ایشان که هیچ صحبتی از آن نشده بود و نمیدانم آیا مورد سانسور قرار گرفته یا اینکه کلا خود ایشان علاقه ای که مرور ان نداشته اند و در نسخه ی اصلی هم موجود نیست .
در کل از کتابهایی هست که مطمئنم دلم برای آن تنگ خواهد شد و شاید اگر ترجمه های دیگری از ان روانه ی بازار شود باز هم تهیه و مشتاقانه به تماشای روایت زندگی یک انسان عمیق در ذهنم خواهم نشست.
از آقای رابرت جانسون کتاب عقده ی مادر رو خوانده و بسیار لذت برده بودم .حین خوندن این کتاب چه بسیار جاها که همذات پنداری کرده و درد شدیدی را احساس و اشکهای بی اختیار ریخته بودم. کتابی بود که به بسیاری از عزیزانم هدیه دادم و طبیعتا بسیار کنجکاو بودم از زندگی نویسنده آن کتاب بیشتر بدانم . در معرفی که توسط پیج بنیاد فرهنگ زندگی انجام میشد تاکید بر کلمه ی شهودی بشدت مرا لمس کرد و اشتیاق سوزناکی برای خرید کتاب پیدا کردم در حالی که ته حسابم مبلغ زیادی نمانده بود و این ولع مرا بیشتر میکرد . به هر تقدیر کتاب را سفارش دادم و کلمه به کلمه ی کتاب را نوشیدم . بسیار لذت بردم . مخصوصا دوره ی زمانی که آقای رابرت در ارتفاعات مسئول برج نگهبانی اداره هواشناسی بودند بسیار به وجد آمدم از خواندن خاطرات ایشان. و من سیراب شدن روح سرگشته ام را هنگام خواندن آن سطرها مشاهده میکردم . من از خواندن زندگی نامه ها لذت میبرم . در یکسال اخیر این سومین زندگینامه از بزرگان روانشناسی بود. اول کتاب زندگی آقای وین دایر . و دوم به آقای جانسون رسیدم . هم اکنون نیز در حال خواندن زندگی آقای اروین یالوم هستم و دارم خودم را برای خواندن زندگینامه آقای یونگ آماده میکنم . با آقای جانسون بسیار همذات پنداری کردم . این کتاب برای من و برای تمام کسانی که نمیتوانند تابع قوانین انسان نوشته باشند بسیار مثمر ثمر خواهد بود . مثل چراغ راهنمای روشنگری خواهد بود برای دل سپردن به هستی و اعتماد به رفتن با انگیزه بدون دستورالعمل خاص و قراردادهای دست و پاگیر . و برای اعتماد به خویشتن در بالاترین سطحی که یک انسان توانسته ان را تجربه کند. نامتعارف بودن در هر سطحی که قابل تصور باشد . جایی که آقای رابرت جانسون در هند در ازای بودن در کنار هندیان اصیل به آنها پول میدهد تا دوست شان بماند بسیار غیرمنطقی و حتی سخیف بنظر میرسد ، اما من بسیار همذات پنداری کردم بعلت اینکه چنین شرایطی را درک و تجربه کرده ام و روزگاری تنها داشته ی من پول و اشتیاق برای همنشینی با انسان های طبیعی بود و آنها وجودشان را داشتند . اما من به خوش بینی آقای رابرت جانسون نبودم .
و البته هنوز این سوال برای من هست که آیا این رفتار من یا آقای جانسون ناشی از کمبود عزت نفس بوده یا طبیعی ترین واکنش در شرایط موجود ؟ و حالا که دارم اینجا برای چندین بار به این مساله فکر میکنم به این درک میرسم که اصلا قرار نیست همه ی رفتار ما طبیعی و تایید شده باشد . زندگی و خرد را از درون رفتارمان همان چه که در لحظه هست باید جستجو کنیم و گرنه زندگی را از دست می دهیم . اگر من منتظر میماندم تا عزت نفس امروزم را داشته باشم دیگر نمی توانستم آن شناخت ها و ان حس هایی که حاصل آن هم نشینی ها بود را به دست بیاورم و چه بسیار لذت ها و نفرت ها که در آن هم نشینی ها بود و چه بسیار عمق ها و سطح ها را در آن افراد دیدم که فکر نمیکنم دوباره ان مشاهدات اتفاق بیفتد .
من از زندگی آقای جانسون به اهمیت درک خودمان از لحظه و اهمیت داشتن برداشت هایمان و نیز تاثیر آنها بر همدیگر شناخت عمیق تری پیدا کردم .
و با آقای جانسون بود که فهمیدم کمال گرایی که من این همه از ان رنج می کشم چقدر میتواند آگاهی بخش و لذت آفرین باشد .
ادامه ی نظر قبلی بعلت اینکه از 3000 کاراکتر بیشتر شد :
یک مساله ای که در این زندگینامه برای من حل نشده باقی ماند دوره ی زمانی تقریبا سی ساله ای بود از چهل سالگی آقای جانسون تا هفتاد سالگی ایشان که هیچ صحبتی از آن نشده بود و نمیدانم آیا مورد سانسور قرار گرفته یا اینکه کلا خود ایشان علاقه ای که مرور ان نداشته اند و در نسخه ی اصلی هم موجود نیست . در کل از کتابهایی هست که مطمئنم دلم برای آن تنگ خواهد شد و شاید اگر ترجمه های دیگری از ان روانه ی بازار شود باز هم تهیه و مشتاقانه به تماشای روایت زندگی یک انسان عمیق در ذهنم خواهم نشست.