مشاور خوب ازدواج کیست؟ مشاور خوب کسی است که اصلاً شما را به خوشبختی نرساند.
مردم به چه دلایلی ازدواج می کنند؟
همسر می گیرند، آدم بشوند.
همسر می گیرند، زندگی شان جمع بشود.
همسر می گیرند، اعتیادشان خوب بشود.
همسر می گیرند، کمتر دنبال دخترهای مردم راه بیفتند.
همسر می گیرند، چون هر کاری بوده انجام دادند و حالا همسرشان میاد.
همسر می گیرند، چون بابا و مامان شان و بقیه فک و فامیل هم همین کار را کردند.
همسر می گیرند، چون دیگر از دست خانه پدری و نگاه های خاص خسته شدند.
همسر می گیرند، از تنهایی دربیایند.
همسر می گیرند، خوشبخت بشوند.
همسر می گیرند، چون همه خوشی های عالم را تجربه کردند و می گویند این یکی را هم تجربه کنیم.
همسر می گیرند، چون همه دوستان این کار را کردند و تجرد باعث قطع رابطه با دوستان متاهل شده است.
خوب خوش به حال تون، تبریک می گم! شما احتمالاً به یکی از دلایل بسیار بسیار قانع کننده ازدواج تون رو شکل دادید و این جای تبریک داره!
اما صبر کنین، الان وقتش رسیده که یه مشاور ازدواج رو هم بگذاریم کنار ماجرا، که مطمئن بشیم کارمون غلط نیست.
همین جا بگم اگر پایین سی سال سن دارین، همین الان این سایت رو ببندین و به گشت و گذار و جست و جوی اینترنتی تون برای پیدا کردن یه مشاور خوب ازدواج ادامه بدین. چون جسارتاً هدف این مطلب، مشاوره ازدواج به افراد بالای سی ساله هست.
الان می گین به شما چه ربطی داره؟! عشقم می کشه که به خواندن همین سایت ادامه بدم.
پس اشکال نداره، فقط یادت باشه که بعد از این که سی سالت شد حتماً به ما مجدد سر بزنین.
مشاورخوب ازدواج می داند که همه کسانی که ازدواج می کنند، یک تخته شان کم است!
به قول نائومی در کتاب عشق های واقعی اگر مشاور به روی خودش نمی آورد که موفق نشده همه استانداردها را در مورد خودش به کار ببرد، شما بگذارید پای احتمالاً خجالتی بودن مشاور!
چون در عالم واقع اگر استانداردی برای یک ازدواج طلایی وجود داشت، الان این مطلب راهمه فهمیده بودند و نسل به نسل به ما منتقل می کردند و این قدر هم آمار طلاق بالا نمی رفت.
پس مشاور خوب ازدواج، مطمئن است نسخه قطعی در مورد ازدواج وجود ندارد.
حالا پیدا کنید پرتقال فروش (همان مشاور خوب ازدواج ) را!!!
مشاور خوب ازدواج می داند، اگر شما مطمئنید كه بهترین گزینه را براي ازدواج انتخاب کردید، اگر از مسکرات استفاده نکرده باشيد، حتماً ديشب غذاي خوبي نخورديد!
جیمز هالیس رییس انستیتو یونگ واشنگتن معتقد است، اين کمبودهای شخصیتی ما هستند كه نیازها و انتظارات روانی ما را شکل می دهد.
حالا وقتی یک نفر همین الان، آن بیرون پیدا شد که به این نیازها جواب دهد، دیگر تمام هست و نیازي به فکر نيست.
به طور مثال؛ در خانه به من توجه نشده و یک نفر پیدا شده که خیلی حواسش به من هست. (مطمئن باش وقتی آدم زیادی به یکی متوجه باشه، بزودی خسته می شه و بعد اون روی...گش میاد بالا)
البته این را هم بگوييم، قطعاً آن شخص نيزکمبودهایی داشته که به سراغ شما آمده است، مثلاً در خانه از مادر مریضش مراقبت می کرده و این حس توجه به دیگری را هر کسی آن بیرون از او طلب کند، در ايفاي اين نقش متبحراست و برای مدتی برای آن فرد نیازمند بازی مي کند.
مشاور ازدواج خوب می داند که هیچ آدم خوبی در این دنیا نیست که به خوبی و گلی شما باشد.
معمولاً همه آدم ها وجود عقده وسایه را در مورد خودشان ناديده می گیرند و به همین خاطر احساس خاص بودن می کنند.
بله، شما خیلی خاص هستید، چون رابرت الکس جانسون روانکاو یونگی معتقد است که هر فردی تنها در یک رابطه است که تمام نقايص اش نمايان مي شود، وگرنه هر کس اگر خودش با خودش باشد كه در ظاهرمشكلي ندارد.
مرد تا سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد.
در ضمن این را یادآوری کنيم که همه روانکاوان یک صدا معتقدند که همه آدم ها مسائلی در روان خودشان دارند و این گریز ناپذیر است.
عقده و سایه دو مسأله جدی هستند که قبل ازدواج، حین ازدواج، بعد از ازدواج و قبل از مرگ باید عین کف دست بشناسیم وگرنه هر از چندگاهی جوگیر می شویم که هیچ کس در حد فهم و شعور و کمالات ما نیست. خدا را دیگر بنده نیستیم و مشکلاتی در روابط پیدا می کنیم که دائماً تکرار مي شوند و همیشه فکر می کنیم مقصر اصلي مسائل ما دیگرانند.
حرف قلمبه وسلمبه نزدم الان توضیح می دهم.
به طور مثال، پدر شخصي در دوران كودكي سيلي محکمي به فرزند خود زده است که ای پسر چرا هیچ چیز حالیت نیست و الان بر اساس این عقده فرد رفته است دکتری گرفته و با همه یک طوری بحث می کند که انگار آسمان تپیده و فقط ایشان به عنوان خدای فهم از آن بالا افتاده پایین.
البته اولش این آدم را از دور می بینی احساس می کنی وای که چقدر انسان فهیم و فرهیخته ای است، بعد که یک مقدار با وجود شریف ایشان آشنا شدی، متوجه خواهي شد که عجب بوی تعفن خودشیفتگی از وجود شریف شان ساطع می شود.
ما در روانشناسی تحلیلی یونگ می گوییم باید حتماً عقده و سایه را مطالعه کنید که دریابید که چقدر گل هستی ولی گل با خارهای درشت، درشت!!!
یا شخصي تعريف مي كند كه بنده در یک خانه زندگی کردم که پدرم کارمند بود و اگر کمی بی برنامگی در زندگی اش می کرد، ما را به فنا می داد.
بعد رفتم تو زندگی یک نفر دیگر که حرکات عجیب از خود نشان مي دهد!
مثلا چه حرکتی؟
طرف می گوید بیاییم ریسک کنیم . الان این بیزینس من جواب نمی دهد و باید بیزینس را کلا عوض کنم. روزی چند بار به من شوک می دهد. این آدم بلاتکلیف و بی برنامه، را از بیرون نگاه می کنید همه چیز دارد و از دور سالم هست ولی نمی دانم چرا اینقدر احمق هست؟
ما در سایه می گوییم که شما توان دیدن سایه را با فوریت ندارید و باید کار کرده باشید که عاقبت را بتوانید تشخیص بدهید.
از کتاب سایه ات را مالک شو که توسط چهره روانکاوی شهیر جهان، رابرت جانسون نوشته شده است می توان استنباط کرد علت عمده طلاق ها در سال های اول زندگی مشترک، همین موضوع سایه و عقده های نشناخته شده است.
مشاور خوب ازدواج مطمئن هست که اگر دو نفر خیلی با هم خوب هستند حتما یک کاسه ای زیر نیم کاسه است!
ما در بنیاد فرهنگ زندگی یک کتاب داریم با عنوان ازدواج؛ رنج مقدس که به تنها مقاله کارل گوستاو یونگ بنیان گذار روانشناسی تحیلی می پردازد.
جمله طلایی از یونگ را در این مقاله داریم:"یک ازدواج خوب به ندرت بدون بحران شکل می گیرد"
بنابراین اگر دو نفر خیلی با هم خوب هستند یکی از دلایل ذیل می تواند علتش باشد.
یکی بی خیال طرف مقابل شده است و گذاشته برای خودش شوت آزاد بزند.
شاید با هم همکارند مثلا یک نفر قرار گذاشته از یک نفر مراقبت کند و آن هم ما به ازایش خانه و زندگی فراهم کنند و این کار را کردند و عین توافق می روند جلو.
یا شاید تقسیم کار جدی در وظایف زن بودن و مرد بودن دارند و به مساله ای برخورد نمی کنند.
یونگ در این مقاله موکدا تاکید می کند که ازدواج به عنوان یک رابطه روانشناسانه بین دو نفر مدنظرش هست.
این موضوع رابطه روانشناسانه موضوع کلیدی هست. از روی آن نمی شود سرسری گذشت.
برای تبیین آن از جیمز هالیس رییس انستیتو روانشناسی یونگ کمک می گیریم. او در کتاببهشت رابطه می گوید بدون وجود " دیگری" ما نمی توانیم متوجه مسائل روانشناختی خود شویم.
مثلا یک نفر باید باشد که صبح که از خواب بلند می شویم و می خواهیم سر کار برویم، به ما بگوید محسن جان علت این که هر روز لباست را مثل گونی به تنت می کشی و راه می افتی چیه ؟
با این موضوع من محسن جان می روم در فکر که :" بله من احساس ارزشمندی نمی کنم، بچه هم که بودم اصلا کسی به رخت و لباس من توجه نداشت. من در زندگی زناشویی هم دنبال کار کردن و پول درآوردن هستم که زنم حس کند که آدم بدردبخور و ارزشمندی هستم. سر کار هم فقط به کار فکر می کنم نه به بوی عرقی که همسرم می گوید می دهم و نه به رخت و لباسم "
البته این محسن جان که به این ها فکر کرد، کلاس یونگ را رفته و بچه کاردرستی است که معنی رابطه روانشناسانه را بلد بود.
محسن سال قبل اینطوری جواب می داد:" برو بابا! من مثل تو نیستم که خودم را بزک کنم و با بتونه کاری بخواهم قیافه زشتم را جلوی دیگران بپوشانم. من آدم خاکی هستم!!!"
مشاور خوب ازدواج جوشکار نیست، فیلسوف است!
مشاور خوب نمی خواهد به قول فروید شما را درست کند و بفرستد به دنبال بدبختی های روزمره.
مشاور ازدواج قطعا تلاش نمی کند تا شما را زود بفرستد زیر یک سقف تا بروید که چندصباحی خوش باشید و دوباره با همان درگیری های قبلی به یک شکل دیگر برگرديد.
آدولف گوگنبال روانکاو آلمانی، نویسنده کتابتنها راه پایداری زندگی زناشویی معتقد است که فلسفه ازدواج بر خلاف نگاه خیلی ها، خوشبختی نیست.
او می گوید اگر این نهاد برای خوشبختی نهاده شده است، موسس آن بهترین راه را برای شکنجه افراد در نظر گرفته است!
چون همه در کوتاه مدت می فهمند که امکان خوشبختی در ازدواج نیست.
او یک نهیبی هم به بررخی مشاوران می زند که بهتر است براي پايداري این نهاد شکنجه و فقط به خاطر منافع شخصی خودشان، وقت نگذارند.
البته ایشان نمی گویند طلاق چیز خوبی است، بلکه تاکید دارد که فلسفه ازدواج رسیدن به خوشبختی نیست.
مشاور خوب معلم اخلاق نیست، مشاور روان شماست.
همه می دانند خیانت بد است.
همه می دانند طلاق چیز خوبی نیست.
همه می دانند خشم و عصبانیت چیز خوبی نیست.
همه می دانند تعهد نداشتن در رابطه اصلا خوب نیست.
این ها موضوعات اخلاقی است.
مشاور خوب ازدواج، می داند که هیج چیز دور ریزی در روان شما نیست. باید هر چه اتفاق در آن می افتد، و هر چیزی که از مخ شما می گذردفجدی گرفته شود.
مثلا الان اگر فکر می کنید چگونه از دست این مردک خلاص بشم و بروم زندگی ام را نجات بدم. باید بفهمیم این مردک که قبلا کلی شیفته و شیدایش بودید از کجا آمده؟
چون به قول روانکاو آمریکایی رابرت اچ هاپک که در کتاب کشف حکمت اتفاقات می گوید، اگر شما جواب این سوال را پیدا نکنید قریب به یقین مردک دیگری را پیدا خواهید کرد و با او ازدواج می کنید.
باید مساله را داخل روان شما بررسی کنیم و بعد ریشه این انتخاب را بفهمیم . اتفاقات بیرونی تنها بازتاب اتفاقات درونی هستند.
حالا مثلا آقایی در ذهنش می گذرد که چرا با کبری خانم ازدواج کرده، اگر الان با صغری خانم تشكيل زندگی داده بود، شرايط خيلي بهتر بود. چون صغری خانم آدم خوش مشرب تری است و روی مخ هم نیست.
حالا اگر این آقا به معلم اخلاق مراجعه کند یا در ذهنش، یک معلم اخلاق باشد، به او می گوید این فکر خیانت را از ذهنت دور کن. برو با کبری زندگی ات را ادامه بده و فکر صغری را هم از ذهنت كاملا دور كن.
ولی ای کاش فکر صغری با این گفتگوي دروني از ذهنش خارج ميشد ، كاملا برعكس هرروز به سراغش مي آيد.
کاری که این آقا بايد انجام دهد به اين صورت است که به يك مشاور خوب ازدواج مراجعه کند تا به او کمک کند که بتواند با شناخت عقده و سایه و ...متوجه شود که چه چیزی در درون روان او می گذرد که باعث ميشود فکرکند رابطه اش درست نيست و نياز به تغيير دارد.
چون کسانی که چندین بار ازدواج کرده اند،اين موضوع را تصدیق می کنند که کبری و صغری هایی که به زندگی آمدند سر و ته یک کرباسند.
ولی وقتی تحلیل روانی شروع میشود، متوجه می شود آن ها سر و ته یک کرباس نیستند، بلکه مسائل روان شناختی که آکبند آن را گذاشته بودند و فعل و انفعالات آن را رصد نمی کردند، موجب انتخاب های اشتباه شده و این ربطی به صغری و کبری نداشته است.
راجع به مشاور خوب ازدواج حرف های زیادی هست که باز هم برای شما خواهیم گفت.
اگر الان پیش خودتان گفتید حالا الان من بخواهم عمیق تر با این باورها آشنا بشوم و بتوانم انتخاب بهتری بکنم یا ریشه عمیق تری از دلایل مسائل زناشویی خود برسم، الان یا مجموعه شنیداری ازدواج ؛ رنج مقدس را گوش بدهید و یا اگر اهل کتاب خواندن هستید کتاب عاشقی یعنی جدایی را بخوانید.
لطفا ابتدا در سایت ورود کنید، سپس نظر خود را ثبت کنید
مقاله خوبی بود ، خیلی ساده و روان توضیح داده. سپاسگزارم
سپاس از متن روان و خودمانی . به ذهنم رسید که اگر خوشبختی رو معنی کنیم مفهوم جمله ی جناب گوگنبال بهتر مشخص میشه. اگر خوشبختی به عدم بحران و آرامش و قربون صدقه و لبخندهای پی در پی و موافقتها و تفاهم ها به معنی رایج و البته غلط رایج معنی میشه؛ بله کاملا درسته که هیچ ازدواجی منجر به خوشبختی نمیشه. اما اگر ازدواج رو هم مثل باقی کارهای زندگیمون طبق تعریف زندگی با نقشه ی راه بعد از 30 سالگی معنی کنیم ازدواج و تمام روابط و کارهامون عین خوشبختی خواهد بود. چون وقتی راه بی نقشه رو در پیش می گیریم و عاشق شناخت خودمون و کشف اشتیاقاتمون در مورد تک تک کارهامون میشیم دیگه چالش و بحران نه تنها ما رو نمی ترسونه که بخوایم مخفیش کنیم بلکه باعث ازدیاد انرژی و شور و شوق در زندگیمون میشه. درین صورت ازدواج هم به عنوان یک رابطه ی غنی و پربار با تمام فراز و فرودهاش شناخته میشه و هر روز سبب شناخت بیشتر خود و طرف مقابل میشه و خلاصه خیلی خوش خواهد گذشت.
ممنون ملیحه ی عزیز برای بیان شاد و حقیقی خوشبختی از نگاه خودت و آگاهی های جدیدت /وحدتیان ادمین بنیاد فرهنگ زندگی
بریم زودتر تو این سی سالگی مرموز انگیز ببینیم چیه؛)
خیلی خوب بود و يه همزمانی برای من بود، قرار با آقای آشنا بشم با خوندن این مقاله سردرگم شدم 25سال سنم. يه سری معیارام فرافکنی کمبود شخصیتی خودمه يه سری کمبودی که از سمت خانوادم هست، ميشه يه راهنمایی بفرمایید
شما همین که به درک تازه ای از ازدواج رسیدید نقطه شروع خوبی است. هدف ازدواج رشد فردیت یعنی قرار گرفتن در مسیر تکامل فردی است. بنابراین هر دو سوی ازدواج باید این هدف را به رسمیت بشناسند و به قول نیچه ازدواج یک گفتگوی پایان ناپذیر است. باید حرف های زیادی طرفین برای گفتن و یادگرفتن برای یکدیگر داشته باشند. جنس این کلام باید چگونه باشد را می توان در کتاب های معرفی شده در همین مطلب دنبال کرد.