تا حالا دقت کرده اید که خیلی از اوقات از آرزو کردن ترسیده ایم؟ ما خودمان را لایق چه چیزهایی نمیدانیم؟ در این پادکست به ریشۀ اصلی این مسأله پرداخته ایم.
تا حالا دقت کرده اید که خیلی از اوقات از آرزو کردن ترسیده ایم؟ ما خودمان را لایق چه چیزهایی نمیدانیم؟ در این پادکست به ریشۀ اصلی این مسأله پرداخته ایم.
به نظر شما همیشه طرف مقابل عوضی است، یا شاید ما هم ، باید عوض شویم ؟!
هر چقدر قدم گذاشتن در منطقه مه آلود ابهام را، با تکیه کردن و چسبیدن ! به دیگران ، به تأخیر بیندازیم، منطقه ابهام را وسیع تر ، طولانی تر و صعب العبور تر می کنیم ! وقتی با خواست خود ، ابهام را نمی پذیریم، جایی به اجبار زندگی ، به سمت آن کشیده می شویم ! و شاید در آن روز ، دیگر نه تکیه گاهی داشته باشیم و نه شور و انرژی جوانیمان را ...
اتفاق عجیبی است. گذشتۀ ما قدرتی دارد که می تواند بر کل زندگی ما سایه افکند! اتفاق وحشتناکی است وقتی این سلطه، تا جایی پیش می رود که در مخلص کلام زندگی ما دوست نداشتنی و بعضاً نفرت انگیز می شود. نقشه راه درست زندگی بعد از سی سالگی، الکی به دست ما می دهد که با آن آنچه که از گذشته در روان ما ته نشین شده، الک می شود و خود حقیقی ما امکان نمایان شدن پیدا می کند
در نیمه دوم عمر، یه جایی به خودمان می آییم و می بینیم ، این چیزی که هستیم ، خودمان نیست ! من آن چیزی نیستم که در کودکی و نوجوانی دوست داشتم باشم ! من برای تایید شدن بین خانواده و اجتماع ، یک عمر ،آرزوهای خودم را ندیده گرفتم و زندگیم رو با خواسته ها و قانون های آنها تطبیق دادم . و حالا ، روحم از زیر خروارها سرکوب و کنترل و فراموشی ، سر بر آورده و با پیام هایی از جنس خشم ، افسردگی ، بیماری ، بی انگیزگی ... به من هشدار میدهد که ((به خواسته های من توجه کن))
ما با رکود و کسالت ، احساس آرامش داریم ! چون به آن عادت کردیم . تمام قدرتی که هر کدام از ما برای تغییر دادن اوضاع و زندگیمان نیاز داریم ، در درون ماست . و ما فقط وقتی به این قدرت دسترسی پیدا می کنیم که ، آرزوی تغییر زندگیمان ، شدیدتر از آرزوی باقی ماندن در همین وضعیت اسف بار باشه اگه فکر می کنید که اشتیاق تغییر کردن در شما فوق العاده قوی تر است ، کمی مکث کنید ! حتماً این پادکست را گوش کنید.
یکی از مشکلات ما آدمها این است که سعی داریم همیشه خوب باشیم و تلاش میکنیم که مردم روی خوب ما را همیشه ببینند در حالی که اگر کامل باشیم و تمامیت خودمان را بپذیریم و آنرا زندگی کنیم، توقعات و توهمات بیجا را از روی خودمان برمیداریم و در نتیجه زندگی بهتری خواهیم داشت .
اگر تغییر کردن را پشت گوش بیندازیم و بخواهیم همیشه در شرایطی که فکر می کنیم امن و قابل اعتماد است بمانیم ، ناگهان زمستان زندگی ، بهار امن ما را به یغما می برد و قانونِ نو شدن ِ آفرینش ما را (( مجبور )) به تغییر می کند .
چه میشود که والدین، ناخواسته فرزندانی تربیت میکنند که حتی توانایی انجام ساده ترین کارهایشان را ندارند و در تصمصم گیری ها این همه ناتوان هستند.
همیشه انسان با این احساس راحت تر است که اگر امشب بخوابم ، فردا حتما مشکلات خودشان حل خواهند شد و یا اگر هایی میکارد که مثل پینوکیو فکر میکند اگه بشه چی میشه ، اما حقیقت آن است که این رفتارها کودکانه است وباعث میشود بابت این خامیها آنقدر سقوط خیانت ببینید تا بپذیرید راهی جز گشودن چشم و خیره شدن به درد ها و زخم ها نیست ...
اتفاق عجیبی است. گذشته ما قدرتی دارد که می تواند بر کل زندگی ما سایه افکند! اتفاق وحشتناکی است وقتی این سلطه، تا جایی پیش می رود که در مخلص کلام زندگی ما دوست نداشتنی و بعضا نفرت انگیز می شود.
خیلی طاقت می خواهد خیلی صبر می خواهد خیلی باید رنج متحمل کرد و خیلی بیش از همه این ها باید مطالعه کرد تا رابطه امتداد یابد.... تا رابطه لذت بخش باشد...