هیچ وقت دقت کرده اید که در دنیای ما چیزی در حال رخ دادن است؟
به نظر من باید آن را بحران اعتماد بنامیم.
مردم به یکدیگر اعتماد ندارند. ما به همسایه، روسا و سیاستمداران خود اعتماد نداریم.به خانواده، همسر و دوستان خود اعتماد نداریم. چرا؟ آیا به این دلیل که همه آن ها فاسدند؟آیا ببه خاطر آن است که آن ها فقط به فکر خودشان هستند؟
نه.
علت آن که ما به دیگران اعتماد نداریم آن است که در اعماق وجودمان، به خود اعتمادی نداریم.
برای لحظه ای به این موضوع فکر کنید. ما به احساسات خود اعتماد نداریم پس سعی می کنیم آن ها را سرکوب کنیم. به جای آن که به دنبال خواسته های قلبی خود برویم، در محدوده امن خود باقی می مانیم. به آن بخش هایی از خود که قابل پذیرش نمی دانیم، اعتماد نکرده و در نتیجه روی آن ها سرپوش می گداریم. ندای درون خود را نادیده می انگاریم و در بیرون از خود به دنبال پاسخ می گردیم.
ملزم نیستی کاری که به تو لذت نمی دهد،کسی که دوستش نداری،زندگی که برایت خواستنی و دوست داشتنی نیست را ادامه دهی. چرا باید به کم قانع باشی؟ کار این کتاب افشاگری است. ما ناخواسته با خود پیمان بسته ایم که به خاطر ترس، حرف مردم و از همه مهم تر حس کله شقی که می گوید، نگوکه "اشتباه" کرده ای،زندگی خود را به فنا دهیم. اگر به تمرین های کتاب وفادارانه عمل کنی، به تو می گویم که اراده و انگیزه در زندگی خواهی یافت که هیچ تفکری یارای جلودار شدن آن نیست. فرصت های بزرگ در انتظارند که تو را در آغوش بگیرند.
این یک پیام اعتراضی هست امیدوارم جوابی درباره ش ببینم!
چرا کانال کتابخوانی دیگه بروز نشد ؟فقط دوتا پست گذاشته شد و دیگه هیچ فعالیتی انجام نشد.از ابتدا قرار به داشتن گروه تلگرامی بود و نه کانال کتابخوانی.
جناب رضایی ابتدا فرمودند همه باهم کنار هم هستیم و باهم پیش میبریم, چرا وقتی اینقدر مشغله زیادی دارید افراد رو با گردهمایی دور هم جمع میکنید و بعد که خواسته محقق شد همه چی رو بحال خود رها میکنیم.با اون توضیحات و تشویق ها به پیوستن گروه تلگرامی این فرض پیش میاد که قرار هست توضیحاتی درباره بخشها و یا حداقل توضیحی درباره تمرینهای کتاب داده بشه.ولی دریغ از عمل به وعده ها!
نظرات دیگران رو میخونم و برام خیلی جالبه, چرا این کتاب من رو تحت تاثیر قرار نداده.
بنظرم همه گفته های کتاب تکراری و زیاده گویی درباره یکپارچگی هست!خیلی سطحی و تکراری درباره این موضوع صحبت میکنه این صحبتها و این توضیحات رو خیلی عمیقتر توی کتابهای دیگه پیدا میکنیم.هنوز درک نکردم چرا حسم به کتاب این هست و دوست دارم متوجه این موضوع بشم.
البته هرازچندگاهی جملات جالبی رو میخونم ولی بازم منو درگیر نمیکنه.
اگر دوستی نظری داره خوشحال میشم نظرش رو بدونم.
تبریک به پختگی شما
اگر ماهیت سایه و پذیرش سایه ها رو درک کرده باشید
این خیلی قدم بزرگی برای رشد فردی شما خواهد بود
ولی اگر در پذیرش سایه ها نباشید
قطعا این جملات و هزاران جمله ی دیگه برای شما تکراری و سطحی جلوه خواهد کرد .
انچه را در ديگران نميتوانيد تحمل كنيد ،چيزي است كه در شما بايد شفا پيدا كند
هر چه بيشتر به خود عشق بورزيم به جز عشق به خود،عشق به ديگران هم در ما بيشتر ميشود.
پيام پنهان موقعيت ها را بايد دريابيم چون خود ما در افرينشش مشاركت دارد.،و افراد نزديك اينه و راهنماي ما هستند.
دنياي بيرون ما ايينه اي در مقابل ما نگاه داشته،و اين ايينه دعوتي است براي نگاه كردن به درون ان،لازم است به خاطر بسپاريم به اين ايينه بنگريم تا ببينيم كجاي زندگي گير كرده ايم.
با سلام و درود
ممنون از نظر و بازخورد مناسب شما
براي من يكي از تمرينات خوب كتاب،گوش دادن به نداي درون هست،ندايي كه تشخيص ميدهد چه چيزي براي ما بهترين است ومي خواهد با ماحرف بزند.در مقابل چيزهاي ارزشمند دنيا ،از خودم بپرسم براي من هم ارزشمند و مهم هست؟
به ديگران اجازه ندهم كه من چه چيزهايي رو ميخواهم.
به سمت خودم برگردم و قدرت رو پس بگيرم.
اعتماد به خودم داشته باشم.
با واقعيت و صادقانه وضعيت موجودم رو ببينم و بپذيرم ،هر چند كه پذيرشش سخته?
پذیرش بزرگترین قدم در رشد و توسعه ی فردی هسنش.
کتابی عالی و دوست داشتنی
با سلام و درود
ممنون از نظر و بازخورد مناسب شما
به عواطف ر احساساتِ خود صدايي بدهيم ...
اين كتاب منو به سمتِ پيدا كردنِ لايه هاي دروني احساسات و افكارام سوق ميدهد ... اينكه هر لحظه ميخوام عميقا بپرسم از خودم چرا اين احساس رو تجربه ميكني ... و چقدر پاسخ هاي كهنه و درداوري رو از دورونم ميشنوم ...
با سلام و درود
ممنون از نظر و بازخورد مناسب شما
هر اتفاقي رو با تفسيري از خود كه منفي هست معنا ميكنم و به همين علت روي انتخابها ،اعمال و عمل كردن ها تاثير ميگذاردو باعث كم ديدن خود و بي اعتمادي شده.از ربايندگان يكپارچگي :چرا سياست و جذابيت ندارم (شرم)و اصرار بر انكارش (سايه)كه نميخواهم اينطور باشم و باور به ان(ترس)ترس از كامل نبودن،دور افتادن از ارزوها چون ميترسيم توانايي براورده كردن ان رو نداشته باشيم و در نتيجه كاهش سطح اعتماد به خود و درد وترس بيشتر و بعد (داستان ما)داراي داستانهاي بي شماري هستيم كه شامل افكار ،باورها،گفتگوهاي دروني و ترس هايي هستند كه پيرامون هر موضوعي در زندگي داريم و از انچه بر ما گذشته خبر ميدهد و بر زمان حال تاثير ميگذارد و به يك پيشگويي براي اينده مبدل ميگردد.
رفتن در نقش (قرباني)و نديدن خود و نپذيرفتن كامل مسئوليت زندگي و پذيرفتن اينكه قدرت تغيير امور رو نداريم و در مرداب بهانه ها غرق شدن
بايد از گفتن چرا دست برداشته و بپرسيم چرا كه نه
(خواستن)از ترس و فقدان نشات ميگيرد و فكر ميكنيم چيزي نداريم و از ته دل حسرت ان را داريم تا دنياي بيرون ،فضاي تهي درون مارو پر كند
و (افرادي كه احساس بيچارگي را تقويت ميكنند)كه شك كنيم بدون انها ميتوانيم به اهدافمان برسيم
ربايندگان يكپارچگي نيازمند عشق هستند و شفقت
ان ها نيازمندند تا اطمينان يابيم كه هر انچه نياز داريم در درون خود داريم.
با سلام و درود
ممنون از نظر و بازخورد مناسب شما
اهورا مزدا می گه داستان انسان داستان زن ها و مرد هایی است که خود را ارزان می فروشند...به نظر من چون یادمون می ره که ما هم در خلق زندگیمون مشارکت داریم.
من این رو تجربه کردم بارها وبارها که کاینات موقعیت ها و انسان هایی رو واسه ما درست می کنه که تکامل و دگرکونیبرامون بیاره ،من تو روابطم این رو تجربه کردم که اگر روش و دیدمون رو تغییر ندیم و درس رو یاد نگیریم این روابط شبیه هم تکرار میشه و هر بار نما نا امید تر می شیم و به اشتباه فک می کنیم کم شانسیم.
ابن خیلی مهمه که بدونیم هر چیزی به خاطر ما رخ مده نه برای ما!
پدر من خیلی استرسی و پرخاشگره و من خیلی سخت می تون م باهاش حتی صحبت کنم با اینکه خیلی دوستش دارم اما ازش فراریم ...و خودم هم مثل اونم تو بعضی شرایط اون من رو کاملا از کنترل خارج می کنه ..
و من مایک انسان حیلی محترم واروم رو خیلی جاها دارم و یهو می زنه این حالت من بیرون
نزدیکترین کسان ما به عنوان قدرتمندترین اینه وراهنما عمل میکنند و انجه در مورد دیگران نمی توانید تحمل کنید همان چیزی در خود است که باید در شما شفا یابد
.
والبته تجربه من از بازخورد موقعیت طلاقم هست که با وجود دردناک بودنش به حدزیاداما خیلی برای من رشد داشت و بینش جدیدی که من به هیچ چیز عوضش نمی کنم.
در مورد بازخورد بدن من دچار میگرن و مشکلات گوارشی می شم گاها ،چون خیلی زیاد فکر می کنم و همین طور اضطراب و خشم و ترس انبار می کنم
اما وقتی از انجاییکه ان بیرون چیزی نیست با کار کردن رو خودم دارم ارام ارام خودم رو می شناسم و بسیار حال بهتری از گذشته ام دارم ...
با درود فراوان
سپاسگذار بابت مطلب مفید و زیبای شما
در بخش چهارم کتاب به واژه بازخورد چه مثبت و چه منفی به عنوان منبع مهمی از اطلاعات نگاه میکنیم دیگر اتفاقات بدی که برایمان رخ میدهد را به عنوان معلمی دلسوز و خیرخواه در خود میابیم.افرادی که در زندگی با انها برخورد داریم برای نشان دادن سایه های ما و زخمهایی که باید شفا یابند باهاشون در ارتباط هستیم .بدن ما یکی از مهمترین باخوردهای وجود ما است بارها و بارها تجربه کرده ام که وقتی با عجله در خیابان راه میروم و به زمین میوفتم حال با خواندن این کتاب فهمیدم که اوضاعم خوب نیست و باید به ان رسیدگی کنم .سردردهای مکرر و گردن درد تمامشان الارم و اخطاری از طرف بدنم به من است که به ایینه درونم بنگرم و ببینم کجا با این عجله و برای چی ؟هنگامیکه من از دنیای درونم مراقبت میکنم و سعی در پیشبرد ان رارم دنیای بیرون خود مرا به سمت تمام انتخابهای درست میشاند و بقط فقط گوش کردن و در مسیر یکپارچگی قرارگرفتن است که میفهمم کجای زندگی گیر کرده ام و کجا در حال تجربه پریشانی و اشوب هستم
با سلام و عرض ادب
سپاس از همراهی و نظر شما...!
واقعیتش همیشه فکر میکردم باید سعی کنم تحمل خودم را بالا ببرم و شرایطی که در آن هستم را یک جوری بپذیرم. البته در فرهنگ ما اینطور خواسته شده. ولی میدیدم که پس از مدتی با خشم وحشتناکی با محیط اطرافم برخورد میکنم . به خودم برچسب "بی ظرفیت" میدادم. این کتاب یک صلح درونی برای من داشت در جایی که گفت: عدم تحمل نشانه ی ان است که خویشتن والای شما بر روی شانه تان میزند تا شما را نسبت به قابلیتهای راستینتان بیدار سازد.
نکته ای که تا الان توجه نکرده بودم و فکر میکنم واضح بوده و در این کتاب مطرح شد: در کل تاریخ "عدم تحمل" بانی تغییر و تحول و جنبشهای اجتماعی بوده است پس در مورد زندگی شخصی نیز صدق میکند.
وای که چقدر زیبا اشاره شده....☺☺☺
با سلام و درود
ممنون از نظر و بازخورد مناسب شما