ما طوری زندگی می کنیم که انگار زندگی مان یک رمان است و اینکه نویسنده رمان در صفحه آخر به می گوید موضوع آن چه بوده، پس بی اراده از صفحه ای به صفحه دیگر می رویم، اما با بودن مان قرار است چه چیزی به جهان اضافه کنیم؟
اگر با خودمان صادق باشیم، اعتراف خواهیم کرد که تنها کسی که در نمایش زندگی در حال اجراست، خود ما هستیم و مسؤولیت قابل ملاحظه ای برای اینکه چگونه این موضوع در انتخاب های روزمره، روابط و سرگذشت مان نقش دارد، بر دوش ماست.برای کسب اطلاعات بیشتر در این خصوص، روی عبارت "راه درست" کلیک کنید.
یونگ باور داشت که ما نه تنها موجوداتی در این زمان و مکان هستم، بلکه میراث دار ساختار روانی اجدادمان نیز می باشیم. برای درک فرآیندهای حاکم بر روان نیازمند نگاهی عمیق به درون آن ها و نظاره کردن شان هستیم.
با وجود اینکه قصه های زندگی ما کاملاً متفاوتند، همه ما با موانع مشترکی روبرو هستیم. به عبارت دیگر، انطباق هایی که بر پایه ترس بوده و در گذشته به زنده ماندن و رشد ما کمک کردند، در حال حاضر بر سر راه رشد و پیشرفت بیشتر ما قرار گرفتند. از آنجایی که این انطباق ها از نخستین مراحل رشد ما نشأت گرفتند، به سوی کاهش توانمندی ها و قدرت ما، تحلیل بردن قابلیت های بزرگسالی ما و محبوس کردن ما در میان الگوهای تولید شده در طول تاریخ زندگی ما متمایل هستند. در حالیکه ما صبح از خواب بیدار می شویم و مصمم هستیم که الگوهایی که باعث تخریب خود ما می شوند را تکرار نکنیم، در پایان روز معمولاً چنین کردیم. مولانا هم در این زمینه گفته: کار شما جستجوی عشق نیست، صرفاً جستجوی موانع درونی تان است که در برابر عشق ساختید.
ما شاهد ارتباط کار کارل گوستاو یونگ با این موضوع هستیم؛ بهتر است روی زندگی خود تأمل نموده و بیشتر به صورت خودآگاه و با آینده ای پربارتر زندگی کنیم.
فردیت، اصطلاح کارل گوستاو یونگ، مفهوم و نگرش اصلی اوست. فردیت یافتگی به معنای تک روی و خودشیفتگی نیست، بلکه فراخوانی است برای آن که تا جایی که می توانیم در طول زندگی مان بر روی این کرده خاکی تکمیل شویم. فراتر از خودشیفتگی که تنها می تواند یک نگاه افراطی به خود باشد. باید از خودمان بپرسیم: چه چیزی می خواهد از طریق من در این دنیا تجلی پیدا کند؟ این سوال فراخوانی است برای انجام وظیفه و تنها سؤالی است که تا ابد با ماست و به ما زنهار می زند که آیا زندگی مان را صرف چیزی می کنیم که شکوه و ژرفای روح مان را تقلیل می دهد یا صرفاً انجام وظیفه می کنیم که برای آن به این جهان آمدیم؟
کتاب راه درست دعوتی است به محاوره بین فرهنگی و هم دعوتی است برای غنی سازی سفر درونی که انتظار همه ماست. همانطور که مولانا این چنین فرا می خواند: تو چطور؟ و تو کی قرار است سفر طول و دراز به درون خودت را آغاز کنی.
معمولاً افرادی را می بینیم که با پاسخ های اشتباه و ناقص خود به پرسش های زندگی، دچار روان رنجوری می شوند. این افراد به دنبال دستیابی به موقعیت، ازدواج، شهرت، موفقیت و یا پول هستند و بعد از رسیدن به اهداف خود همچنان ناراحت و روان رنجور باقی می مانند. این قبیل افراد معمولاً دارای افق های معنوی بسیارر محدودی هستند و زندگی آن ها فاقد معنا و محتوای کافی است. اگر این افراد بتوانند به شخصیت بزرگ تری دست پیدا کنند، روان رنجوری آن ها هم از میان می رود. درک منظور کارل گوستاو یونگ واجب است؛ زیرا همه ما تحت تأثیر محدودیت های زمان، مکان و گدشته خود زندگی می کنیم.
بنابراین برای آنکه زندگی پربارتری داشته باشیم، باید محدودیت هایی را که در هنگام رشد تحمل کردیم، بشناسیم. فرضیه پنهانی فرهنگ ما آن است که مادی گرایی، خودشیفتگی و یا لذت گرایی به شادی و خوشبختی ختم می شود، اما زمان نشان می دهدد که چنین نیست. ما به واقعیت های آزمایش نشده نیاز نداریم؛ بلکه به اسطوره ای برای زندگی نیاز داریم. منظور از این اسطوره؛ ساختاری از ارزش هاست که انرژی روح ما را همگام و منطبق با طبیعت مان هدایت می کند.
جیمز هالیس، نویسنده این کتاب رییس انستیتو یونگ واشنگتن و یکی از برجستهترین روانکاوان یونگی (پیرو مکتب پروفسور کارل گوستاو یونگ) است. او در ایالت ایلینوی آمریکا متولد شد و در سال ۱۹۶۲ از دانشگاه منچستر فارغالتحصیل شد. جیمز هالیس پیش از آن که مجدداً بین سالهای ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۲به عنوان یک روانکاو پیرو مکتب یونگ در انستیتو یونگ زوریخ آموزش ببیند، مدت ۲۶ سال در کالجها و دانشگاههای متعددی به تدریس علوم انسانی پرداخت. او کتاب های فوق العاده ای در زمینه روانکاوی عمقی دارد که از جمله کتاب های بی نظیر او که در ایران به استقبال قابل توجهی رسیده است، می توان به یافتن معنا در نیمه دوم عمر، مرداب روح، سفر زندگی، موضوع اصلی چیست، بهشت رابطه و شکستن تقدیر اشاره کرد.
منبع: راه درست
نویسنده: جیمز هالیس
مترجم: زهره محمدی
ناشر: بنیاد فرهنگ زندگی
لطفا ابتدا در سایت ورود کنید، سپس نظر خود را ثبت کنید
خيلي جالب و قشنگ بود