امروز ۰۸ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ ساعت ۰۸:۰۰۲
بدی های خوب بودن، خوبی های بد بودن موجود نیست
بدی های خوب بودن، خوبی های بد بودن نویسنده : جیمز هالیس           ترجمه : مرضیه مروتی
پیام

برای افزودن به لیست علاقه مندی ها ابتدا باید وارد حساب کاربری خود شوید.

بدی های خوب بودن، خوبی های بد بودن
بدی های خوب بودن، خوبی های بد بودن
بدی های خوب بودن، خوبی های بد بودن
بدی های خوب بودن، خوبی های بد بودن
نظر کاربران 5 از 5
موجود نیست
مقدمه کتاب بدی های خوب بودن، خوبی های بد بودن

آن «من» که من می­شناسم آن‌قدرها نمی­داند تا بداند که آن‌قدرها نمی­داند. او خود را بلوری تابناک می­داند درحالی­که بیشتر خاکستری است، بیشتر پر از ابهام، اشکال مورب، و گاهی نیز شیشه­‌ای کدر و سخت است. کسی که من فکر می­کنم هستم صرفاً حرف ایگوست، پوستۀ بیسکوئیتی بسیار خشک و ترد بر روی دریای عظیم درون. زبان ما به ما خیانت می­کند. وقتی می­گویم «من»، کدام من دارد سخن می­گوید. کدام بخش از کل برای لحظه­ای غالب می‌شود؟ وقتی می­گویم «خودم»، کدام خود سخن می­گوید؟ در تمام لحظه‌­­ها و در هر لحظه چگونه می‌­توانم بگویم «من» خودم را می­شناسم؟

چرا آدم­های خوب کارهای بد می­کنند؟ چرا تاریخچۀ فردی ما، تاریخ اجتماعی ما تا این اندازه خون‌­آلود، تا این اندازه تکراری، تا این اندازه آسیب­‌رسان به خود و دیگران و تا این اندازه سنگ‌انداز است؟ این کتاب برمبنای یک فرضیۀ مرکزی عمل می­کند که تقریباً برای عموم ناشناخته اما برای روان‌شناسی عمقی امری بدیهی است: روان انسان برخلاف آنچه ایگو می­خواهد باور کند، یک چیز مجرد، واحد یا یکپارچه نیست. بلکه متنوع، چندگانه، و تکه‌تکه است، همیشه تکه‌تکه است.

این توهم ایگوست و البته گاهی این توهم ضروری است که فکر کنیم این تودۀ (روان) متشکل از خرده‌خویشتن‌های مختلف تحت‌کنترل ماست و در قلمرو خودآگاهی محصور یا اصولاً قابل‌شناخت است. این خرده‌خویشتن‌ها، این حضورهای تاریک­تر، سیستم­هایی از انرژی برخال هستند ( برخال ساختاری است که هر جزء از آن با کل آن همانند است) و بنابراین قابلیت رفتار مستقل برای مقصود خودآگاه ما را دارند. در واقع، آنها تقریباً در تمام لحظات کاملاً فعال هستند و قدرت متوقف کردن خودآگاهی، غصب آزادی، و اجرای برنامه‌­های خودشان را دارند چه ما از این موضوع آگاه باشیم چه نباشیم. اگر با نگاهی طنز به این مفهوم بنگریم، باید بگوییم که برخی قسمت­های وجود ما هرگز به قسمت­های دیگر معرفی نشده‌­اند، و اگر می­‌شدند شاید رابطۀ چندان خوبی بین‌شان برقرار نمی­شد .


معرفی کتاب بدی های خوب بودن، خوبی های بد بودن

خوبی های آدم ها.... کم نیستند.آدم های خوبی که در اطراف خود می شناسیم که ناغتفل دست به کاری زده اندکه تعجب همگان را برانگیخته اند. حسابدار معتمدی که یواشکی پول سرقت کرده،با عاشق پیشه ای که گند خیانتش بالا زده، یا رسوایی مالی کسی که سالها تلاش می کرده که متعهد و با اخلاق باشد! کمی محتاط باشید دکتر جیزهالیس مطمدن است که چیزی به نام سایه در روان شما است که به زودی خواهد توانست از این سبک مسائل برای شما به وجود بیاورد...

مشخصات فیزیکی
وزن کتاب
354 گرم
قطع کتاب
رقعی
تعداد صفحات
316 صفحه
شابک
978-600-6268-93-4
مشخصات فنی
نویسنده
جیمز هالیس
مترجم
مرضیه مروتی
نوبت چاپ
1

نظرات کاربران 57 نظر ارائه شده است
حا سین عرفانی ارسال در تاریخ ۲۰ فروردین ماه ۱۳۹۹
ارسال پاسخ به حا سین عرفانی

از این صفحه نتیجه میگیرم که ما همه در خود ندای دعوتی به زندگی ای بزرگ تر و مخاطره آمیز تر داریم اما چون این زندگی و متعاقباً رشد، سطح بالا تری از اضطراب را با خود به همراه دارد و ما همیشه باید بهای فهم بیشتر خود و خود آگاهی بیشتر خود را با صرف انرژی بیشتر بپردازیم،( که البته باعث سرزندگی هم میشود) گاهی از آن سر باز میزنیم یا در این مسیر شکست میخوریم چراکه تحمل آن سطح گسترده تر از اضطراب و بها را نداریم. در نتیجه، به زندگی و کار هایی رو می آوریم که خواسته حقیقی و درونی ما نیست. در این نقطه است که ما به چیزی اعتیاد پیدا میکنیم یا در سطح گسترده ترش به عادت ها و زندگی روزمره بی فراز و نشیب روتین رو می آوریم. فرض کنید فردی را که از درون میخواسته نویسنده بزرگی در حیطه ادبیات شود یا با ایده آل گرایی یا بلند پروازی میخواسته به درجات رفیعی از حیطه ای در زندگی دست پیدا بکند، اما پس از مطالعه بسیار و پیشروی متوجه میشود که در این مسیر باید برنامه ریزی دقیق تری داشته باشد، باید تایم خود را در پرداختن به نویسندگی مدیریت کند، باید با افراد کمتری شاید دیدار کند، باید ذهن خود را مدیریت بیشتری بکند، و در نهایت باید اراده و امتداد بیشتری در کار خود به کار گیرد و در نهایت از خیلی هوس های سطحی دیگر گذر کند و کار هایی که خیلی انسان های دیگر انجام میدهند را انجام ندهد. حال این ها همه چیز های بیرونی بود. چقدر چیز های دیگر در روان و درون فرد وجود دارد که برای منتج شدن این اتفاقات یا ایستادگی های بیرونی، باید در درون اتفاق بیفتند. همه این ها سطح گسترده ای از اضطراب را به دنبال می آورند که فرد به جای ایستادگی، تحمل و معنا دادن به این اضطراب ناشی از رشد ناخودآگاه طبق قانون بقا به زندگی ای با اضطراب و خطر کمتر روی می آورد که دروناً آن را نمیخواسته. لذا یا افسرده میشود و/یا به مواد مخدر سکس یا مشروبات الکلی معتاد میشود یا به خواب زیاد و زندگی روزمره اداری و زندگی روتین عادت میکند و به نوعی سازگاری مبطلا میشود.( یا همان معتاد میشود) . پسامد این حالت، بی روحی و قطع فهم ما از ارتباط با رزونانس هایی است که در ناخودآگاه فردی و جمعی ما وجود دارند و خود را با همزمانی و رویا به ما نشان میدهند. ارتباط فرد دست کم با این بخش کمرنگ میشود. و "ندا های دعوت روح را نمیشنود." نتیجه اش این میشود که شیفتگی ما به خود بزرگترمان در سایه غرق میشود و به شکل های مختلف دیوار دفاعی یا رایج تر آن یعنی پراجکشن یا همان فرافکنی صورت میابد. این اشتیاق به خود بزرگترمان یا به شکل عشق رمانتیک به معشوقه ای جادویی فرافکنی مشود یا باعث به وجود آمدن سلبریتی ها و روند علاقمندی و ترفداری از سوپر استار ها تبدیل میشود یا به معنویتی بسیار والا نسبت به قدیسین یا پرستشگاه ها.

متین ارسال در تاریخ ۲۰ فروردین ماه ۱۳۹۹
ارسال پاسخ به متین

با سلام به دوستانی که نوشته من رو میخونند. متین هستم، 43 سال دارم، مربی زندگی و مادر یک پسر 20 ساله که در حال حاضر با تمام وجود، زندگی نزیسته من و پدرش را زیست میکند. چقدر این روزها حسرت میخورم و خودم را مقصر میدانم که میتوانستم مادر بهتری برایش باشم و نبودم. چقدر سایه ها و عقده ها مرا از دیدن و شناختن خودم و داشتن رفتار درست با پسرم دور ساخته بود. حدود سه سال از آشنایی من با بنیاد میگذره و چقدر خوشحالم از این آشنایی. وقتی کتابهای مشخص شده برای کتابخوانی به دستم رسید، تازه خواندن کتاب مرداب روح را تمام کرده بودم، بهمین خاطر سریع شروع کردم به خواندن کتاب هالیس و چهار فصل از آن را خوانده بودم که آقای رضایی اعلام کردند با کتاب دیگر شروع خواهیم کرد و اکنون 190 صفحه از آن را نیز خوانده ام. دقیقا نمیدانم کدام قسمت از کدام کتابها و یا یادآوری فایلهای صوتی بنیاد، مرا به حالی که الان دارم (مرداب از دست دادن گذشته شاید اسم خوبی باشد)، رسانده است. اما با توجه به صفحه تعیین شده (تا صفحه 78 از کتاب انتخاب درست)، تعریف یکپارچگی و شناختن ربایندگان آن برایم جذاب و دوست داشتنی بود. مطالبی که شاید قبلا هم میدانستم اما نیاز به یادآوری و تجمیعشان داشتم. انگار در مورد من تمام ربایندگان یکپارچگی در طول سالها دست به کار بوده اند، آشکارترینشان، "ترس" و "خواستن" و "داستان من" بوده است. بخصوص در مورد پسرم خیلی خواستن نقش مهمی داشته. واضح ترین خاطره در این مورد مربوط به زمانی است که با اصرار و هزاران مصیبت توانستم او را در دبستانی ثبت نام کنم که اواسط سال متوجه شدم چه اشتباهی کرده بودم و اما دیگر نمیتوانستم تا پایان سال برایش کاری بکنم (اگرچه با تفکر الانم میبایست همان موقع که متوجه شدم، با قدرت و بدون ترس، باید او را به مدرسه ای دیگر میبردم) و ...

مریم ارسال در تاریخ ۲۰ فروردین ماه ۱۳۹۹
ارسال پاسخ به مریم

درود عصر به خیر
چه کسی در نیمه دوم عمر حداقل با اندکی خودآگاهی و بلوغ روان شناختی،باحسرت و افسوس،شرم و کمی بی میلی به گذشته نگاه نمی کند ؟
مسئولیت پذیر شدن در مقابل گذشته ،خود اولین قدم در به رسمیت شناختن چیزی است که تا اینجا ناخودآگاه مانده است ،یعنی حضور و فعالیت سایه مان.
این جملات برگرفته از خود کتاب هست ،بسیار سلیس و قابل تامل
من هم برای شروع سعی کردم سهم خودم رو در اشتباهاتم ببینم و با ربایندگان یکپارچگی خودم ملاقات کنم.

مریم ارسال در تاریخ ۲۰ فروردین ماه ۱۳۹۹
ارسال پاسخ به مریم

درود عصر به خیر
چه کسی در نیمه دوم عمر حداقل با اندکی خودآگاهی و بلوغ روان شناختی،باحسرت و افسوس،شرم و کمی بی میلی به گذشته نگاه نمی کند ؟
مسئولیت پذیر شدن در مقابل گذشته ،خود اولین قدم در به رسمیت شناختن چیزی است که تا اینجا ناخودآگاه مانده است ،یعنی حضور و فعالیت سایه مان.
این جملات برگرفته از خود کتاب هست ،بسیار سلیس و قابل تامل
من هم برای شروع سعی کردم سهم خودم رو در اشتباهاتم ببینم و با ربایندگان یکپارچگی خودم ملاقات کنم.

Elahe ارسال در تاریخ ۲۰ فروردین ماه ۱۳۹۹
ارسال پاسخ به Elahe

.تصحيح ميكنم در پيام قبل من ديدگاهم رو نسبت به كتاب انتخاب درست نوشتم اشتباه تو اين صفحه قرار دادم .

Elahe ارسال در تاریخ ۲۰ فروردین ماه ۱۳۹۹
ارسال پاسخ به Elahe

سلام
صفحه ٥٩ خيلي قشنگ سايه رو توضيح داده كه شرم سايه را بوجود مياره ،سايه ما شامل بخشهايي از وجودماست كه از بودن اونها شرمگين هستيم وبه همين دليل اونهارو انكار ميكنيم و همين انكار باعث ويراني يكپارچگي ماميشود . كلاس صوتي سايه و اشتي باسايه خيلي قشنگ سايه هاي منو دراورد و خيلي خوب باهاشون دارم كنار ميام .

آریا آریانی ارسال در تاریخ ۲۰ فروردین ماه ۱۳۹۹
ارسال پاسخ به آریا آریانی

صفحه ۷۴ زخم اروس واقعا جالب بود و صفحه ۷۸ شکاف عمیق آنیما خیلی جالب بود و اینکه اگر زخم های مون را بررسی نکنیم و اونها را مداوا نکنیم باعث می شن تا همیشه دنیای اطراف مون را از دید اونها نگاه کنیم و بر اساس اونها تصمیم گیری کنیم . یعنی اینکه این زخم ها تمام انرژی ما رو درون خودشون جمع می کنند و اجازه نمی دن ما روی چیزای دیگه تمرکز کنیم و یک دفعه انرژی رو رها می کنن و باعث می شن که تمام انرژی و توانمون رو هدر بدیم هم موفقیت در زمینه کاری و اجتماعی رو از دست بدیم
هرچه قدر بخوایم پنهان یا سرکوبشون کنیم اون یه راهی برای دیده شدن پیدا می کنن .
واقعا این بخش خیلی جالب بود مخصوصا این کتاب زیر سایه زحل: زخم و شفای مردان جیمز هالیس باید خیلی جالب باشه

آریا آریانی ارسال در تاریخ ۲۰ فروردین ماه ۱۳۹۹
ارسال پاسخ به آریا آریانی

صفحه ۷۴ زخم اروس واقعا جالب بود و صفحه ۷۸ شکاف عمیق آنیما خیلی جالب بود و اینکه اگر زخم های مون را بررسی نکنیم و اونها را مداوا نکنیم باعث می شن تا همیشه دنیای اطراف مون را از دید اونها نگاه کنیم و بر اساس اونها تصمیم گیری کنیم . یعنی اینکه این زخم ها تمام انرژی ما رو درون خودشون جمع می کنند و اجازه نمی دن ما روی چیزای دیگه تمرکز کنیم و یک دفعه انرژی رو رها می کنن و باعث می شن که تمام انرژی و توانمون رو هدر بدیم هم موفقیت در زمینه کاری و اجتماعی رو از دست بدیم
هرچه قدر بخوایم پنهان یا سرکوبشون کنیم اون یه راهی برای دیده شدن پیدا می کنن .
واقعا این بخش خیلی جالب بود مخصوصا این کتاب زیر سایه زحل: زخم و شفای مردان جیمز هالیس باید خیلی جالب باشه

آریا آریانی ارسال در تاریخ ۲۰ فروردین ماه ۱۳۹۹
ارسال پاسخ به آریا آریانی

صفحه ۷۴ زخم اروس واقعا جالب بود و صفحه ۷۸ شکاف عمیق آنیما خیلی جالب بود و اینکه اگر زخم های مون را بررسی نکنیم و اونها را مداوا نکنیم باعث می شن تا همیشه دنیای اطراف مون را از دید اونها نگاه کنیم و بر اساس اونها تصمیم گیری کنیم . یعنی اینکه این زخم ها تمام انرژی ما رو درون خودشون جمع می کنند و اجازه نمی دن ما روی چیزای دیگه تمرکز کنیم و یک دفعه انرژی رو رها می کنن و باعث می شن که تمام انرژی و توانمون رو هدر بدیم هم موفقیت در زمینه کاری و اجتماعی رو از دست بدیم
هرچه قدر بخوایم پنهان یا سرکوبشون کنیم اون یه راهی برای دیده شدن پیدا می کنن .
واقعا این بخش خیلی جالب بود مخصوصا این کتاب زیر سایه زحل: زخم و شفای مردان جیمز هالیس باید خیلی جالب باشه

آریا آریانی ارسال در تاریخ ۲۰ فروردین ماه ۱۳۹۹
ارسال پاسخ به آریا آریانی

در باره صفحه ۶۸ "فرایند توافق با دیگری که در ماست کاملا ارزشش را دارد زیرا بدین ترتیب جنبه هایی از خود را خواهیم شناخت که به هیچ کس دیگر اجازه نمی دادیم آنها را به ما نشان دهد و خودمان هم هرگز تأییدشان نمی کردیم.» سی جی. یونگ، CW14 ، پاراگراف ۷۰۶"

من عاشق اینم خیلی باحاله و هیجان انگیز
درست مثل نگاه کردن فیلم زبون اصلی می مونه وقتی تو متوجه زبون فیلم میشی و به راحتی می تونی با اون ارتباط برقرار کنی و نهایت لذت از فیلم ببری . اما وقتی اصلا متوجه زبون فیلم نمیشی خیلی کسل کننده میشه . و اون طوری که باید بهت حال نمیده .
وقتی تو زبون اون بلدی می تونی با اون شخصیت ها ارتباط برقرار کنی و از انها هم چیز یاد بگیری هم لذت ببری اما وقتی زبون اون متوجه نمی شی نمی تونی از اون ها استفاده کنی و لذت ببری
من عاشق این نوع فیلم واقعی سه بعدی ام با این هنرپیشه های مختلفی تو این فیلم بازی می کنن اما علاوه بر این که می تونم زبون اون ها را بفهمم تازه با خود های پنهانم درون اون ها اشنا می شم و خیلی از اونها چه منفی و چه مثبت خیلی به من کمک می کنن و خیلی باحالن

فرم ارسال دیدگاه
ارسال دیدگاه
شنبه تا چهارشنبه از ساعت 13 تا 18 مشاوره برای انتخاب محصول
پاسخگویی به سوالات آموزشی 021-88738180