مردابهای روحی حکایت مکرر همه ماست. در این روزگار که نومیدی و احساس درماندگی، واقعیتی همهگیر بهنظر میرسد تصور آرامش و شادی ماندگار و ناب، معنایی کاملا دور از ذهن و غیرملموس شده است و یا به ناگزیر در تسخیر سرگرمیها سطحی و زودگذر و وابسته به نمونههایی که خود ناقص و گذرا هستند درآمده است. ما در مسیر عمر خود بارها و بارها به دلایل متعدد و پرشاخ و برگ دستخوش احوال محزونی میگردیم که گاه دورهای بسیار طولانی و دشوار دارند. دامنه این احوال که نویسنده به زبان تخصصی روانرنجوری مینامد از غم و خشم تا افسردگی، اضطراب و ضربههای روحی را دربرمیگیرد. او معتقد است هر شیوه درمانی که به مفهوم روح نپردازد و رشد و نیاز روحی را نادیده بگیرد، در درمان احوال محزون روحی مؤثر واقع نخواهد شد. جیمز هولیس این احوال را با هر دلیل و سابقهای، فراخوانی از سوی روح برای عزیمت به روح و رشد روحی میداند. وی رسیدن به شادی را که همه خواهان آن هستند هدف زندگی قرار نمیدهد که به نقلقول از یونگ، روانشناس برجسته قرن بیستم، یافتن «معنا» را هدف و جهت زندگی میداند. این معنا جز در سایه روح و رشد روحی آشکار نمیشود و روح همانا پاره الهی وجود آدمی است که عرصهای نامتناهی، ناشناخته و درعین حال آشنا، خواستنی و شگرف است و خاستگاه آگاهی، آرامش، شادی، امنیت، شکوفایی و معناست.
مرداب روح به تحقیق مردابهایی پرداخته که تمام ما در آن ها دست و پا زده یا روزی در آن خواهیم افتاد. این اثر به جایگاه و نقش اثرگذار سختی ها در رشد روحی ما اشاره می نماید برای آنکه دقیقاً در مردابهای زندگیست که ما پرده از اهداف شأن و عمیقترین معنای زندگی برمیداریم. خیلی ها تا به الان به شما قول خوشبختی داده اند. شما هم مطمئناً تا اینجای زندگی که آمده اید، به حرف بسیاری از متخصصین گوش داده اید که اگر کارهایی که آنان توصیه کرده باشند را خوب انجام داده باشید، طبیعتاً باید الان خوشبخت ترین آدم روی کره زمین بودید. واقعیت این است که قرار نیست ما در زندگی خوشبخت شویم و قصه چیز دیگری است.....مرداب روح قاعده های غلط ذهنی که در دنیا مرسوم شده و به شما امید واهی برای خوشبختی می دهد را می شکند. زندگی قرار است روح و روان شما را آرام آرام وارد مرداب کند. شما ناگزیر و ناخواسته وارد مرداب روح می شوید. برنامه ریزی های شما هیچ تأثیری در این که شما وارد مرداب روح نشوید و زندگی را با خوشی به اتمام برسانید، ندارد. مسیر شما از این مرداب روح می گذرد. وسواس، احساس گناه داشتن، اندوهگین شدن به خاطر از دست دادن هایی که در مسیر زندگی تجربه می کنیم، مورد خیانت واقع شدن، دچار شک شدن در مورد موضوعاتی که قبلاً با اعتقاد کامل نسبت به آن برخورد داشتیم، احساس تنهایی که می تواند در برخی مواقع بر ما مستولی شود، افسردگی، درماندگی، ناامیدی، وسواس، اعتیاد به هر چیزی از موادر مخدر گرفته تا اینترنت و هر چیزی که زندگی ما را درگیر خود می کند، خشم، ترس و اضطراب همه از مصادیق مرداب های روح هستند.
عالیه. دیدم را نسبت مشکلات ومسائل زندگی تغییر داد
با سلام و عرض ادب
سپاس از همراهی و نظر شما...!
عالی
با سلام و احترام
ممنون از لطف و حسن توجه شما...!
با این کتاب رنج ها هویتی دیگه پیدا میکنن
ممنون از توجه و بازخورد مناسب شما
خوندنش رو توصیه می کنم . مخصوصا برای کسانیکه دیدگاه ناامید وتیره ای دارن و بعد از مرگ عزیز ، یا جدایی ، که مرحله سوگ رو تموم می کنن به پوچی نزدیک می شن ...این کتاب راه رشد رو نشون می ده و رنج رو معنی دار می کنه
با سلام و عرض ادب
سپاس از همراهی و نظر شما...!
دومین کتابی بود که خوندم از بنیاد ...حس میکنم خیلی ناپخته بودم و باید دوباره بخونم ... درباره رنج های زندگی و تحلیل اون ها بود ... و اینکه هر رنجی گنجی درونش نهفته است ... برای من کمی اون موقع سنگین بود کتاب اما الان فکر میکنم لازم و جذاب باشه برام ❤??
کتاب فوق العاده ای که خریدم ولی هنوز نخوانده امش ولی موضوع خاصی داره که اشاره می کنه رنج و غم بخشی از زندگیه و با اون باید کنار اومد در پذیرشش بود.
مرداب روح بهترین کتابی بود که تو این مدت خوندم. کتاب به صراحت و با بیان شیوا و بسیار کوتاهش در مورد موضوعات مختلف روانی حرف میزنه. و از این موضوعات دردناک که درد زیادی رو به ما متحمل میکنه به عنوان باتلاقهای روح یاد میکنه. مطمئنا همه ما در زندگی متحمل دردهای زیادی شدهایم. جیمز هالیس به خوبی شیوهی مواجهه با اونهارو به ما یاد میده. با ما با زبان صمیمی خودش وارد گفتو گو میشه. بهمون گوشزد میکنه که راه رهایی از این دردها وجود نداره. وجود اینها اجتنابناپذیره. اصلا فرار از اوونها به معنی فرار از خود زندگیه. هر کدوم از این دردها یا باتلاقهای روح مارو به خویشتن حقیقی خودمون نزدیکتر میکنه و بخشی از خود مارو که به دیگری یا موضوعی فرافکنی کرده بودیم به خودمون بازمیگردونه.
جیمز هالیس تاکید میکنه که فرار از اینها امکان پذیر نیست. بلکه پذیرش وجود اینها در زندگی و پیداکردن حکمت اونها راه رشد و آگاهی نسبت به خویشتن حقیقی و رسالت ما در زندگی رو هموار میکنه.
مرداب روح بهترین کتابی بود که تو این مدت خوندم. کتاب به صراحت و با بیان شیوا و بسیار کوتاهش در مورد موضوعات مختلف روانی حرف میزنه. و از این موضوعات دردناک که درد زیادی رو به ما متحمل میکنه به عنوان باتلاقهای روح یاد میکنه. مطمئنا همه ما در زندگی متحمل دردهای زیادی شدهایم. جیمز هالیس به خوبی شیوهی مواجهه با اونهارو به ما یاد میده. با ما با زبان صمیمی خودش وارد گفتو گو میشه. بهمون گوشزد میکنه که راه رهایی از این دردها وجود نداره. وجود اینها اجتنابناپذیره. اصلا فرار از اوونها به معنی فرار از خود زندگیه. هر کدوم از این دردها یا باتلاقهای روح مارو به خویشتن حقیقی خودمون نزدیکتر میکنه و بخشی از خود مارو که به دیگری یا موضوعی فرافکنی کرده بودیم به خودمون بازمیگردونه.
جیمز هالیس تاکید میکنه که فرار از اینها امکان پذیر نیست. بلکه پذیرش وجود اینها در زندگی و پیداکردن حکمت اونها راه رشد و آگاهی نسبت به خویشتن حقیقی و رسالت ما در زندگی رو هموار میکنه.
این کتاب برای درک فلسفه زندگی عالیه. مثل تمرین آرکی تایپ فرزانه است.ممنون برای این کتاب خصوصا صوتی که با صدای جذاب جناب تارخ هست. پایدار بمانید
این کتاب رو سه بار شروع کردم و هر بار نفهمیدم. کم حجم اما سنگینه.
ولی بعد از گوش کردن به کتاب شکستن تقدیر بیشتر فهمیدمش.
یکی از مثالهای کتاب بسیار به یادم موند . میگفت مثلا زنی که ترس از ارتفاع دارد در واقع از فراز و فرود های وجود خودش میترسد. از ترس نهفته در شهامت باور کردن خودش میترسد.هنوز با این جمله مشکل دارم.
کتاب جوجه اردک کمی پایه ای تر به مفاهیم مشابه پرداخته شاید بعد از خواندن جوجه اردک به سراغ مرداب روح برید اینبار براتون ارمغان های بیشتری داشته باشد .