پدیده همزمانی را کارل گوستاو یونگ وارد ادبیات روانشناسی کرد. او در یکی از جلسات مشاورهاش در حال شنیدن خواب یکی از مراجعانش بود که وی اشاره به نوعی سوسک طلایی رنگی میکند که در خوابش آن را دیده است و سعی دارد شکل و شمایل آن را برای یونگ توضیح دهد و در همین
حین یونگ صدای ظریفی را در کنار پنجرهاش میشنود و نگاه خود را به آن سمت بر میگرداند و سوسکی را میبیند که تقلا میکند به داخل بیاید. به مراجع اشاره میکند و میگوید: «این شکلی بود؟» و مراجع با بهت جواب میدهد: «دقیقآ همین سوسک بود!» این تجربه یونگ برای شروع درک همزمانی مفید است ولی برای شرح آن نیاز به تجارب و تبین بیشتری است که این کتاب به یقین اثری فاخر در این حوزه است؛ چون شما را به درک جالبی از اثر همزمانی در انتخاب شغل، ازدواج و سایر موضوعات بنیادی زندگی رهنمون میسازد، و پردهای را ازمقابل دیدگان ما کنار میزند که حداقل سود آن بیداری است که در طول زندگی روزمره سخت میتوانیم آن را پیدا کنیم، و نیازمند آن هستیم که بادقت و هشیاری بیشتر به رخدادهای زندگیمان نظر بیاندازیم.
همه اتفاقات چه خوب ، چه بد بنا به دلیلی رخ میدهند که ما باید با درک پدیده همزمانی که در این کتاب مطرح میشود با دلایل رخدادها آشنا شویم و خود را وارد بازی بزرگتری از آنچه اکنون رخ میدهد کنیم .کسانی که معنی این مفهوم را در نمی یابند همچون افرادی می مانند که بی هدف زندگی را دنبال می کنند. اگر دوست دارید حکمت آن چه که در روابط عاشقانه ،محیط کار و زندگی شخصی تان رخ می دهد را بهتر درک کنید این کتاب نقطه شروع خوبی است.
من همیشه به این فکر میکردم که هیچ اتفاقی درزندگیم بی علت نبوده وهیچ انسانی بی جهت درمسیر زندگیم قرار نگرفته وقتی استادرضایی درمورد این کتاب صحبت کردند تصمیم به خریدش گرفتم وفوق العاده بود
من تا قبل از خواندن این کتاب شدیدن فکر میکردم که در این دنیا تنها رها شده ام.
فکر میکردم مسئولیت همه اتفاقات و رویدادها بر عهده خودم هست، این من هستم که مقصر تمام کاستی هستم.
فکر میکردم در بسیاری از موارد این عدم دانش و مهارت من هست که باعث ناراحتی من میشه.
من همیشه خودمو تنهای تنها میدیدم و فکر میکردم توانایی کافی برای اداره زندگیم رو ندارم و در نهایت در عمیق ترین بخش وجودم، خودم رو فردی بی عرضه و ناتوان میدیدم.
این در حالی بود که من برای موفقیت هر کاری که در توانم بود انجام میدادم. من همیشه تحت فشار و استرس زیادی بودمو مشکلات جسمی عجیب و غریبی هم برام پیش میومد.
تا بالاخره خوندن این کتاب و کتاب ما همه معجزه ایم منو به اینجا رسوند که نه داستان همش این نیست. نویسنده دیگری هم هست و اینکه همه چیز بر اساس قانون علت و معلول نیست.
و با مزه مزه کردن این مفاهیم و درک اونا بارهای سنگینی از دوشم برداشته شد و روحیه م چندین و چندین درجه ارتقا پیدا کرد و در زندگیم بعد از سالیان سال احساس خوشحالی عمیقی کردم.
الان هم تلاش خودمو میکنم در جهت خواسته هایی که فک میکنم از روحم نشات میگیرن نه از ایگو و خیلی سبکبالتر از پیش دارم برای چیدن قطعات پازل زندگیم گام برمیدارم.
به نظرم کسایی که در خودشون گم شدن و فک میکنن همه امور دنیا تو اراده خودشون میچرخه این آثارو مطالعه کنن .
با تشکر