توجه : کتاب صوتی شامل اقتباسی از نسخه چاپی کتاب می باشد، این اقتباس توسط جیمز هالیس تهیه گردیده است. رنج ها حرف های جذابی برای گفتن دارند! لحظاتی هست که احساس می کنیم اصلاً اراده ما بر زندگی حاکم نیست! بخواهیم یا نخواهیم زندگی آبستن اتفاقات و حوادثی است که نه ما قابلیت پیشگیری از آن را داریم و نه قابلیت پیش بینی آن را. ببخشید اینجا دیگر انتخاب با شما نیست؛ رنجی در این دنیا برای شما تعیین می شود و همانند مردابی شما را به درون خود می کشد. حقارت، ناتوانی و قربانی بودن احساساتی است که به شما دست می دهد. با بیان جذاب و شنیدنی جیمز هالیس متوجه می شوید که وجود این رنج ها چه گنج های بزرگی در زندگی شما هستند که می توانند به زندگی شما معنا، طراوت و شادابی تازه ای ببخشند.
خیلی مفاهیم و مباحث مطرح شده رو دوست داشتم. خیلی جالب بود. برای نیمه دوم عمر عالیه
یک جمله ی جالب داشت، نقل قول از کسی که به دکتر هالیس ایمیل کرده بود
و اون این بود ک وسط سقوط در یک چاه بی سر و ته اگر تاب بیاری ، انگار جریانی زیر پاهات در حال بالا اومدنه و برام این جمله فوقالعاده بود
ممنون که باهامون به اشتراک گذاشتید
من از سالِ ۹۵ که این کتابِ صوتی رو تهیه کردم، هر فصلِ سال اون رو گوش میدم و با اینکه کتاب رو از بر شدم، هر بار تاثیر متفاوتی روم داره! اولین بار گوش دادنش، گشایشهایی در درونم برام داشت که در هر کلامش تمامِ من به رعشه می افتاد و حقیقتا من رو از ورود به افسردگیِ عمیق، که افسردگی یکی از باتلاقهاست، بیرون کشید! کار کردم و کار کردم! باتلاقها رو یکی یکی شنا کردم و تمامِ درونم رو بهم ریختم و گل آلود بیرون اومدم و یاد گرفتم از زندگیِ خودم بیاموزم... یکی از بخشهایی که این روزها تو زندگیم دارم تجربه ش میکنم تجربه یِ خیانتِ!... من خیانت در بیرون ندیدم! اما تمامِ خیانتی رو که خودم با دادنِ اختیارم به هر آنچه در بیرونم بود، کرده بودم رو دارم میبینم! جالبتر اینکه حالا که روراستر دارم خیانت خودم رو میبینم بدنم بیشتر باهام همراه شده!! مثلا یکی از خیانتهایی که به خودم میکردم این بود که به طلایِ حمایت از خودم رو با حمایتِ افراطی به بقیه رسوندن، به دیگران میسپردم! اون هم با ادایِ قهرمان و فوق العاده بودن در هر کاری! تا روزی که کمر درد امونمو برید و حتی نمیتونستم راه برم!! و وقتی با کمردردم تخیل فعال رو رفتم، بهم گفت باری که برداشتم متعلق بمن نیست و من فقط باید روی پاهای خودم راه برم!...
من باز هم این کتاب رو هر فصلِ سال گوش میدم، یقینا هر دفه گشایشِ متفاوتیِ
هالیس و آموزه هاش عالیع
مرسی بنیاد??
یکی از بهترین کتابایی بود که گوش دادم...بنظرم خیلی عمیقه و بارها و بارها باید خوندش...
اینو بعد از یه شکست عاطفی تو زندگیم خوندم و گنجای ارزشمندی رو برام هدیه آورد.
سپاسگزارم ازتون.
موضوع کلی :
تمامی رنجهایی که انسان در زندگی با آن مواجه است اگر حرف و هدف آن را کند و کاو کند باعث تعالی روح انسان میشود
در مرداب های زندگیست که پرده از هدف، شان وعمیق ترین معنای زندگی بر می داریم.
مباحث قابل توجه :
_ در زندگی، آسايش و خوشبختي وجود ندارد بلكه به جاي آن ها مرداب هاي روحي و درد و رنج هستند
که لازمه رشد و بلوغ روحي است. طبيعت وجود ما مي خواهد بخشی از سفر عمرمان را در مرداب ها سپري كنيم.
_ رابطهها شكست مىخورند به دليل اينكه ما از آنها انتظار غيرممكن داريم كه ديگرى مشكل تنهايى ما را حل خواهد كرد. دوستى در رابطه فقط زمانى شكوفا مىشود كه هركس فرديت خود را به ياد آورد و خود را با ديگرى يكى نپندارد.
_ ما بایستی از زخم هایمان درس بگیریم، اما اگر این کار را نکنیم، آن ها به صورتی دیگر و در جایی دیگر تکرار می کنیم
_ همهی ما دیر یا زود به جاهایی کشیده میشویم که برنامهریزی نکرده بودیم ، جاهایی که از سرزدن به آنها وحشت داریم، جاهایی همچون افسردگی، تجربهی از دستدادن، انواع اعتیادها، حالتهای اضطرابی و ...
_ عاشق شدن از طریق همذات پنداری فرافکنانه اتفاق میافتد. دیگری برای یک لحظه قادر به بازگرداندن قطعههای گمشده ما می شود. ظاهراً دیگری ویژگیهایی متفاوت از ویژگیهای موجود در ناخوداگاه ما دارد.
_ در زندگی به دنبال حالت غیر ممکن خوشبختی نگردیم و برای رنج هایی که در زندگی نصیبمان می گردد ارزش قائل باشیم.
_ فرایند رسیدن به کمال سقوط های دردناکی را دربردارد که روح بارها ان را بر ما تحمیل می کند. وظیفه ما این است که این مرداب ها را زندگی کنیم، سرکوبشان نکنیم. اگر با انچه دردرون ماست مواجه نشویم، آن را به صورت رفتاری ناهنجار حمل می کنیم
_ بخشش تنها حرکتی است که می تواند ما را از زنجیرهای گذشته رها سازد. بخشش خیانت گذشتگان و بخشش اشتباهات خود.
_ پذیرش سقوط متناوب به دنیای زیرین ، مارا به سوی وسعت گرفتن روح می برد و موجب می شود به تضاد های زندگی ایمان بیاوریم که خرد نام دارد
ما با دانش می آموزیم ؛ اما نمی توانیم خرد را بیاموزیم . خرد از هضم و جذب رنج بر می خیزد.
رنجی که جذب شود شخصیت را بزرگ می کند و به روان وسعت می بخشد .
اولین کتابی که از مجموعه شما خوندم
برای من بخش ترس و اضطرابش از همه تاثیر گذار تر بود
چون از وقتی یادمه درگیر ترس و اضطرابم