اگر کاربر خارج کشور هستید با کلیک بر روی دکمه زیر می توانید این محصول رو به صورت ارزی سفارش دهید
خرید ارزیوقتی به دهه سوم زندگی می رسیم، کمکم حس میکنیم زمان با سرعت میگذرد، شاید از کارمان احساس رضایت نکنیم. شاید تاکنون ازدواج نکردهایم و از این موضوع دچار افسردگی شدهایم. فرضاً هم اگر ازدواج کردهایم، ممکن است همسرمان به ما بیتوجه باشد یا آن انتظاری را که از زندگی زناشویی داشتهایم، برآورده نشده باشد. اگر هم بچهدار شدهایم و بچهها هم کمی بزرگ شدهاند، توقعات بی حد و حصر آنها که از توان ما خارج است ما را مستأصل میکند. دور و بر خودمان را که خوب نگاه میکنیم میبینیم، چیزهایی که میتوانست در ما احساس رضایت ایجاد کند، غایب است.این کتاب شیوه رهایی یافتن از زندانی که برای خود ساخته ایم و رفتن به سوی زندگی رضایتمندانه را به ما آموزش می دهد. در نیمه دوم عمر از ما خواسته می شود تا آنچه واقعاً هستیم را زندگی کنیم. ما ابتدا به این فراخوان تغییر با دگرگون کردن شرایط بیرونی پاسخ می دهیم، هر چند این شکاف و جدایی مشکلی درونی است. با افزایش سن همه ما با این خطر روبرو می شویم که توانایی مان برای کنترل نتیجه رویدادها کاهش می یابد. شاید این نقطه آغاز دردناک محدودیت ها و مشکلات جسمی باشد، شاید نتیجه مرگ والدین و دوستان باشد، به این ترتیب کم کم احساس می کنیم که زمان به سرعت می گذرد ولی چیزی اساسی در زندگی مان مفقود است. اما آن چیز چیست؟ به نظر ما بدیهی است که با کسی ازدواج کنیم که عاشقش هستیم، اما این به مرور زمان موثر واقع نمی شود. عشق از سرمان می افتد و آن شخص رنگ و لعاب اش را برایمان از دست می دهد. دعواها و تنش ها رخ می دهند و به این نتیجه می رسیم که اساساً اشتباه انتخاب کردیم. اما چرا این اتفاق می افتد و برای جلوگیری از مرگ رابطه باید چکار کنیم؟
با سلام.متاسفانه خوانش کتاب خیلی بدتر از نمونه ای که قرار دادین هست.درک مفاهیم این کتاب خودش به تنهایی نیازمند تمرکز خاصی هست که ۹۰ درصد تمرکز رو باید روی صدای بریده بریده ی خواننده بزاریم…
ببخشید نسخه صوتی با چاپی فرق داره؟
از لحاظ محتوا خیر
تفاوتی نداره
سلام.
پنج دقیقه اولشو گوش دادم، پشیمون شدم از این انتخاب! کاش نسخه چاپیشو میخریدم.
گوینده خیلی نفس نفس میزنه. صدای دم و بازدم گوینده انقدر بلنده که سخت میتونم به محتوی توجه کنم.
کاش آقای امین تارخ این کتابو میخوندن.
با سلام
توی صفحه ی محصول
فایل نمونه موجود هست
شما میتونستید ابتدا اون فایل رو گوش کنید بعد محصول رو تهیه بفرمایید.
باسلام و خسته نباشید
با گوش دادن به این کتاب صوتی حس کردم خیلی چیزیها هست تو روزهای زندگیم که بهشون توجه ای نکردم و از کنارشون خیلی راحت گذستمو گاهی اونقدر گذشتم که حتی یادم رفت که چه چیزهایی دوست داشتم داشته باشم.
الان با گوش دادن به این کتاب فهمیدم هر روز میتونم یه تصمیم جدید و متفاوت بگیرم ولی مهم تصمیمی است که واقعا دلم میخواهد باشد و انجام بدم.اونقدر تو عادتهای گذشته غرق شدم که فکر میکنم سالها طول میکشه تا به چیزهایی که دوست دارم برسم حتی گاهی فکر میکنم خواسته جدیدی باید داشته باشم نه خواسته های قدیمی.ولی هنوز که هنوز ترس از شکست در من وجود دارم چون دوست ندارم به دیگران جواب بدم چرا چیزی که انتخاب کردم درست از اب درنیومد و درست انتخاب نکردم.امیدوارم زودتر بتونم به این ترس بیشتر غلبه کنم و فقط و فقط به خودم ایمان داشته باشم و از انتخاب خواسته هام نترسم حتی با اونکه ممکنه بدونم ضرر کنم و شاید نتیجه ایکه مدنظرم هست رو بدست نیارم
فقط به راهت ادامه بده آرزوجان /وحدتیان ادمین بنیاد فرهنگ زندگی
این کتاب تلنگرهایی بهم زده که هنوز نمیدونم بعد از گذشت این همه سال از زندگیم آیا واقعا زندگی کردم یا روز مرگی
من زندگی نزیسته ام رو از همسرم طلب می کردم و به همین دلیل از زندگی عقب موندم و متوجه شدم گذشته و کارهای انجام نداده ام رو نباید سرزنش کنم وتمرکزم رو از دیگران بردارم وروی خودم متمرکز بشم.
بعد از خوندن این کتاب دیگه خودم رو بخاطر گذشته ام و کارهایی که انجام ندادم سرزنش نمی کنم.
متوجه شدم وقتی زندگی نزیسته ام رو از دیگری طلب می کنم، حتی اگر او سخاوتمندانه اون رو بهم بده، برام رضایت بخش نیست چون مال خودم نیست و باید با تلاش خودم بدستش بیارم.
موقع تحلیل رفتار ها مدام باید لنز دوربین ذهنم رو از روی دیگران به سمت خودم بچرخونم، هنوز هم از دیدن خود واقعیم اجتناب می کنم.
در مجموع کتاب سختیه و درکش زمان بر ، خصوصا بخش زندگی نمادین.
این کتاب برای من بسیار آشنا بود . من مادری دا م که مدام در حال کنترل کردن است و تقریبا دوست دارد تمام آرزوهایی که خودش داشته است را در فرزندانش ببیند. شاید کن اولین فرد از خانواده ام بود که پس از یک تنش بزرگ جدا شدم و مسیر خودم رو رفتم شب اول این اتفاق کتاب زندگی نزیسته ات را زندگی کن رو یکی از دوستانم پیشنهاد کرد صفحات اول را که مطالعه میکردم احساس میکردم در ابتدای یک مسیر ناشناخته و کمی ترسناک هستم الان در آستانه سی و شش سالگی رنگ همه چیز برایم عوض شده و بسیاری از باورهای من که می ترسیدم از دستشان بدهم را کنار گذاشته ام و با آرامش فکر بیشتری قدم بر میدارم . ترس برایم معنای متفاوتی پیدا کرده و هنوز این مسیر ادامه دارد . کتابی بسیار عمیق و عجیب هست . من از اسم کتاب می ترسیدم اما الان بسیار نظرم فرق کرده
سلام سحر خانم دقیقا زندگی من هم مشابه شماست
نتیجه چی شد ؟
سلام واحترام واقعا کتاب جالبی بود وبیشتر دریافتم که کارهایی که انجام دادم باید انجام میدادم وبیهوده نبوده وپبشنهاد میکنم همه کسانیکه که فکر میکنند برای انجام کارهایی که دوست دارند دیر شده این کتاب مطالعه کنند