۰۹ آبان ماه ۱۳۹۷ فاجعه جدایی عمیق تر از آنی است که شما فکر می کنید!
سطح مقاله : پیشرفته

اصلی ­ترین تفاوت میان سوگواری بخاطر مرگ و سوگواری بخاطر رابطه، به این حقیقت ربط دارد که کسی که شما دوستش داشتید، نمرده، بلکه انتخاب کرده تا به رابطه با شما پایان دهد. این از دست دادن، از نظر شما توهین به ارزش شخصی­تان تلقی می­شود و نه عملی طبیعی و قسمت....

اصلی ترین تفاوت میان سوگواری بخاطر مرگ و سوگواری بخاطر رابطه، به این حقیقت ربط دارد که کسی که شما دوستش داشتید، نمرده است، بلکه انتخاب کرده تا به رابطه با شما پایان بدهد. این از دست دادن، فقط از نظر شما توهین به ارزش شخصی تان تلقی می شود و نه عملی طبیعی و قسمت و سرنوشت.

وقتی کسی که ما دوست داریم، ما را طرد می کند، درک ما از ارزش مان به عنوان یک انسان کلاً دچار چالش می شود و مورد تردید قرار می گیرد. دور انداخته شدن و بی احترام شدن لطمه ای به علاقه ما به خویشتن وارد می کند. این لطمه مانند ضربه ای محکم در صورت است، توهین به غرور و شخصیت ما، توهین به شخصی ترین درک ما نسبت به خودمان است؛ زخمی سوزان که می تواند اثری عمیق بر جای بگذارد. گاهی اوقات حتی از دست دادن های ظاهراً بی اهمیت (همچون نادیده گرفته شدن در ارتقاء گرفتن در سرکار یا طرد شدن توسط یک دوست) باعث ایجاد تردیدهایی درباره ارزش شخصی یا کرامت نفس مان می-شود. این لطمه یا صدمه به اعتماد به نفس یا درک از خودمان، همان چیزی است که باعث می شود غم جدایی متفاوت از سایر غم ها شود.

یکی از رایج ترین سوء تفاهماتی که بازماندگان جدایی در بحبوحه غم شان با آن روبرو هستند، این است که احساسات آن ها منطقی در نظر گرفته نمی شود و توجیه پذیر نیست، چرا که اکثر افراد فکر می کنند فقط سوگوار بودن به خاطر مرگ یک عزیز خیلی بدتر است. شدت یا مدت سوگواری شما با ماهیت و ذات رابطه تان، شرایط از دست دادن، ساختار عاطفی و سلامت عمومی شما بستگی دارد.

وظیفه اصلی شما در رابطه با بهبود وضعیت خودتان: درد از دست دادن را بپذیرید.

یکی از اصلی ترین کارها برای تمام عزاداران این است که با این درد مواجه شده و آن را بپذیرند. به خاطر داشته باشید درد و غم از دست دادن، بخش طبیعی انسان بودن است. برای بسیاری از افراد، به رسمیت شناختن گذرا بودن همه چیز کمک می کند که با غم از دست دادن کنار بیایند، اما برای بازماندگان طرد شدگی، یک نوع از لطمه زدن شخصی هنوز وجود دارد که باید با آن کنار آمد و آن زخم نامرئی صدمه زدن به خود است. شما انگیزه پیدا خواهید کرد تا حیات بزرگ تر، زندگی بهتر و عشقی عالی تر از آنکه داشتید، پیدا کنید و این نه تنها مخالف طردشدگی تحمیلی شما نیست، بلکه دقیقاً به خاطر همین تمرکز شما بر طردشدگی برایتان میسر می شود.

آنچه در ادامه به شما معرفی می کنیم، فهرستی از کارهای مرتبط با فرآیند درونی کردن طردشدگی است تا مراقب چاله های آن باشید و از آنچه قرار است در این مرحله به درک شما از خویشتن آسیب بزند، آگاه شده و مانع از آن شوید.

1. ایده آل جلوه دادن فردی که شما را ترک کرده است.

اشخاص اغلب تمایل دارند فردی که آن ها را ترک کرده را ایده آل نشان دهند و در نهایت خود را کوچک کنند. این حالت اغلب برای دوستان و خانواده دشوارتر از همه است. برای بیشتر افراد، یار از دست رفته به خاطر دردی که با رفتنش باعث شده است، قدرت را در دست دارد. این درد قدرتی برای ترساندن می شود. خیلی ساده ممکن است به واسطه این ترس، گیج شده و تصور کنید شخصی که شما را ترک کرده، قدرتمندتر و مهم تر از آنی است که واقعاً هست. تنها ماندن شما را در جایگاه پایین دست قرار می دهد. اکنون که از لحاظ عاطفی کم آورده اید و احساس می کنید از لحاظ عاطفی پایین تر هستید و هیچ قدرتی برای تغییر شرایط ندارید، تمایل طبیعی شما این است که سلسله مراتبی ایجاد کنید تا در آن کسی که شما را ترک کرده، بت کرده، روی سکوی مجسمه بالاتر از خودتان قرار دهید.

2. خشم بی اثر

خشم شما در این مرحله، خشم یک قربانی است. یک دعوای خیالی، دست و پا زدن بیهوده، حمله کردن به بالش، ظرف ها و ... که در کل کاری بی اثر است. این رفتارها شما را تبدیل به هدف خشم خودتان تبدیل شدید و به واسطه از دست دادن، به درون غم سر خوردید و از خودتان به خاطر اینکه احساس بیچارگی می کنید، خسته و دلزده شدید. این خشم گاهی هم بصورت اشک بیرون می آید و در زمانی که اصلاً احتمال نمی دهید و در مورد کسانی که اصلاً مقصر نیستند، خیلی ساده بغض تان بترکد و کنترل احساساتتان را از دست بدهید. همچنین ممکن است متوجه شوید که تقاضاهای عاطفی غیرمنطقی از دیگران دارید و انتظار دارید حمایت و عشقی که شدیداً دلتنگ آن هستید را جبران کنند. باید سعی کنید به جای داشتن نقشی انفعالی، نقشی فعال در التیام تان را به عهده بگیرید. از گرفتن ژست و حالت تسلیم دوری کنید و در برابر این گرایش که خودتان را پایین بدانید، مقاومت کنید. در عوض روی پاهایتان بایستید و مدعی کرامت نفس تان باشید.

3. انزوا و شرمساری

در مرکز زخم عاطفی که با رفتن عشق ایجاد می شود، این شرمساری وجود دارد که کنار گذاشته شدید. غم از دست دادن را می توانید رد کنید، می توانید آن را خفیف کنید، می توانید آن را جایگزین کنید، می توانید آن را به دیگران فرافکنی کنید، می توانید آن را هدایت کنید، می توانید برای آن دارویی پیدا کنید، اما برای شرمساری ناشی از طردشدگی هیچ دارویی نیست و در مرکز آن این باور است که شما شایسته عشق نیستید. به خاطر داشته باشید که این فقط یک احساس است، نه واقعیت، اجازه ندهید این احساس بر شما غلبه کند. در عوض احساسی که دارید را بیان کنید و آن را از انزوا در بیاورید. این کار به شما کمک می کند شرمندگی را برطرف کنید.

4. محکوم کردن خویشتن

یکی از سوال هایی که بیشتر افراد ناخودآگاه می پرسند این است که: من چکار کردم که باید لیاقتم این باشد؟

تردید و سرزنش نسبت به خود به اندازه کافی قوی است که بخواهد بر تأکیدات مثبتی که احتمالاً استفاده می کنید تا عزت نفس تان پایین نرود، غلبه کند: بله، من زیبا و حیرت انگیزم، من همه چیز را درست انجام می دهم، اما که چی؟ چه اشکالی در من وجود دارد که کسی بخواهد مرا دور بیاندازد؟ من چکار کردم که کارم به تنهایی ختم شود؟ این حالت بخش طبیعی فرآیند سوگواری است و اما یک گفتگوی درونی زجر آور که درونی کردن آن می تواند به یک وسواس فکری تبدیل شود. باید به خودتان اطمینان خاطر دهید که این تنهایی مقطعی است و اگر بخواهید در رابطه دیگری باشید، می توانید و این به معنای بی ارزشی شما نیست، بلکه به این معناست که در دوره گذار و رشد شخصی عمیقی هستید.

5. بحران هویت و نامرئی بودن

جدایی اغلب این سوال را ایجاد می کند که دیگران من را چگونه می بینند و آیا فکر می کنند ایرادی در شما هست؟ آیا فکر می کنند من دوست داشتنی نیستم یا مشکلی دارم؟ ممکن است حس کنید دیده نمی شوید، چه از لحاظ عشقی و چه از لحاظ جنسی. در این مرحله شما اصلاً آمادگی کامل برای ورود به یک رابطه عاطفی جدید را ندارید.

وقتی کسی که دوستش دارید، شما را ترک می کند، این مهر تأییدی است بر چیزی که همیشه باور داشتید: شما بی ارزش هستید! مهم است که اطراف تان را پر از دوستانی کنید که بامحبت، حامی و مهربانند و فعالیت هایی را دنبال کنید که مثبت و تأییدکننده هستند. انتخاب کنید که به یک کلاس مشاوره بروید و راهنمایی یک روان درمانگر را داشته باشید. شما جذابیت تان را به عنوان یک فرد از دست ندادید، حتماً به زندگی ادامه خواهید داد تا دوباره عشق را تجربه کنید.

اگر به موارد بالا توجه لازم را نشان ندهید، فرآیند جدایی می تواند برای شما و آینده تان فاجعه آفرین باشد، اما جدایی به ذات نه تنها فاجعه نیست، بلکه فرصتی عمیق و جدی برای خودسازی شما باشد، نه خودسوزی!


برای درک بیشتر این موضوع؛ مقاله ها و تمرین ها را به ترتیب زیر مطالعه فرمایید.

مرحله 1: در هم شکستن

مرحله 2: ترک عادت عشق

مرحله 3: درونی کردن طردشدگی

مرحله 4: خشم

مرحله 5: بلند شدن

نظرات کاربران 13 نظر ارائه شده است
r.karimi ارسال در تاریخ ۰۹ آبان ماه ۱۳۹۷

دقیقا من همه اینارو درک کردم،چون کسی که دوسش داشتم در کمال ناباوری از من گذشت و با فاصله یک ماه با یکی که حتی از نظر ظاهری خیلی شبیه به من بود ازدواج کرد،روزای سختی رو گذروندم،چقد خودمو سرزنش کرد،چقدر تحقیر کردم،چقدر از خودم ایراد گرفتم...فکر میکردم رفتارام طبیعی نیست و بیش از اندازه عکس العمل نشون دادم،ولی حالا با این مقاله متوجه شدم که اینا مراحل سوگواری طرد شدگیه...ممنون ازتون جناب رضایی

Roya ارسال در تاریخ ۰۹ آبان ماه ۱۳۹۷

عالي بود جناب رضايي،يه مقاله و راهكاو براي مقابله با سرزنش بعد از مرگ عزيزانمون هم بگذاريد ممنونم

t.aback ارسال در تاریخ ۰۹ آبان ماه ۱۳۹۷

جناب استادبنظرم این مقاله خیلی خوبیه .ولی خوب برای کسیکه طرد شده و توسط عشقش کنار گذاشته شده خیلی سخته .کسی که اون شخص رو ترک کرده چجوری رابطه رو پایان بده که طرف دیگه دچار بی ارزشی و قربانی بودن نشه ؟؟؟