طلاق عاطفی یک موهبت است. چون نشان می دهد نیمه اول ازدواج تمام شده و ما وارد نیمه دوم عمر خود و ازدواج مان شده ایم.
همه می گویند طلاق عاطفی ولی ما می گوییم...
چند وقتی با هم حرف نمی زنند
کاری به کار هم ندارند و حسی هم به هم ندارند
آینده ای برای رابطه نمی بینند ولی بنا به دلایلی ادامه می دهند
شاید حتی دعوایی هم درمیان نباشد ولی اشتیاقی هم نیست
شاید حتی به گزینه های دیگری هم هر یک از طرفین فکر کنند و خیالپردازی کنند عده ای اسمش را می گذارنده خیانت
و همه این ها را افراد نامش را می گذارند طلاق عاطفی و ما نام آن را می گذاریم "پایان نیمه اول عمر در ازدواج". پایانی که دیر یا زود برای هر ازدواج سالمی رخ می دهد و نشناختن آن می تواند منشا معضلات زیادی باشد.
از در و دیوار ریشه یابی می شود
یکی می گوید عاقبت عشق های خیابانی است
دیگری می گوید فرهنگ عوض شده یا مردها و زن ها مثل قبل نیستند
یکی می گوید فضای مجازی باعث و بانی است
یکی می گوید روابط ناسالم شده است و حیا از بین رفته
آفرین هر روز یک ایده برای ریشه کن کردن ازدواج!
ازدواج سفید راهکار است
بروند مشاوره حل می شود. البته این روش را بعد از خواندن مشاور ازدواج تجویز می کنیم
ریش سفیدها و گیس سفیدها جلو بیایند
خودت را رها کن یک جشن طلاق هم بگیر و خلاص
بچه خودش مشکل خودش را حل می کند تو خودت را نجات بده
یونگ، آب پاکی را روی دست همه ما ریخت!
حالا در میان این دعواها و نظرات از سنتی گرفته تا مدرن، آمارها نشان می دهد هیچکدام توفیقی نداشته است.
نسخه ها از در و دیوار می آید تا بحران رابطه زناشویی را حل و فصل کند. غافل از این که به قول کارل گوستاو یونگ رابطه زناشویی به ندرت بدون بحران شکل می گیرد.
پس همه با هم بدون این که به در و دیوار بزنید که خودتان را از این به اصطلاح طلاق عاطفی خلاص کنید، بروید سر خانه و زندگی تان و به طرف بگویید یونگ گفته ما هیچ مشکلی نداریم و من به جر و بحث ادامه می دهم!!!
نیچه حجت را بر همه زن و شوهرها تمام کرد
نیچه می گوید ازدواج یعنی آمادگی برای یک گفتگو مادام العمر.
عجب خدا را شکر شاهد از غیب رسید. پس ما می توانیم تا آخر عمر بزنیم به سر و کله هم و همچنان هم ادامه بدهیم.
بزنید. راحت باشید هیچ اشکالی که ندارد هیچ، این نشان از سالم بودن رابطه شما هم می دهد.
و اگر حوصله گفتگو ندارید باید بگویم فرصت لذت بزرگی را در زندگی از کف خواهید داد.
با هر کس هم ازدواج کنید تا آمادگی به گفتگو نداشته باشید، همین آش و همین کاسه است.
تبصره یونگ و طرفدارانش بر نحوه گفتگو
این که عشقولانه، جوگیرانه، از سر هوس و دلایلی که اینجا گفتیم شما ازدواج کرده باشید، موضوع ما نیست. بالاخره این گفتگوها یک دوره ای دارد و تمام می شود.
یونگ و همکاران و هم عقیده های او معتقد هستند ازدواج در نیمه دوم عمر یک رابطه روانشناسانه است. یعنی دو طرف با گفتگو تلاش می کنند یکدیگر را در مسیر تکامل فردی قرار دهند و از این موضوع حمایت می کنند.
ننه ات این را گفت و بابات این را گفت
چرا آبجی ات آمد فلان تیکه را به من انداخت
من را در خانه حبس کردی تا در بیرون در پی پیشرفت خودت باشی
می تواند مورد گفتگو قرار گیرد و اشکالی هم ندارد ولی باید ریشه یابی شود که این بحث ها از کجا نشات گرفته اند، و بعد باید بدانیم اگر این بحث ها اگر متعالی تر نمی شوند باید شک کنیم که گفتگوهای ما نه تنها روانشناسانه نیست، بلکه کودکانه و واپسگرایانه است.
اگر نمی دانید چگونه گفتگو کنید و از کجا گفتگو را آغاز کنید کتاب جوجه اردک زشت درون، و مجموعه شنیداری ازدواج؛ رنج مقدس را به شما پیشنهاد می کنم
مطلب جالبی بود . ولی طلاق عاطفی راهکار نهایی نیست و ادمها رو در یکدوره بلاتکلیفی و بدون نتیجه قرار میده .و پس از هر دوره اشتی مجدد زندگی رو سنگینتر میکنه. بی تفاوتی عادی و عادی تر میشه و احساسها کمرنگتر.
بنظر من زندگی بدون احساس مسولیت طرفین بیکدیگر و عشق دو طرفه نوعی بازداشت در یک خانه است .انسانها نیازمند به داشتن دوست داشتن و دوست داشته شدن هستند . احساس رضایت و امنیت اگر از بین بره دیگه فاتحه زندگی خوانده شده است
سلام .من هم نظرات رو خوندم .خودم تجربه طلاق رو دارم ولی حتی برای یک ثانیه احساس پشیمونی نمیکنم چون مردی که حاضر نیست حتی بپرسه حتی اگه متوجه نمیشه ، چه مشکلی داره اگه چه چیزی عوض بشه کیفیت رابطه اش هم عوض میشه ! و با وحشیگری تمام تورو پشت میزطلاق میکشونه ! اصلا جایی برای بررسی دوباره و فکرکردن نمیذاره . من فکرمیکنم اگه هنر گفتگو رو بلد بودیم حتی درمورد خودم هم میگم هیچ اشکالی نداره باهم دعوا کنیم ولی حداقل میدونیم داریم کاستیهای رالبطه مون رو بیان میکنیم نه اینکه اونقدر خفه خون بگیریم ازترس آبرو و بالاگرفتن جدال که درآخر مثل بمب بترکیم و طلاق بگیریم !
وقتی پست شما را در اینستاگرام خواندم فکر کردم خبر خوبی وجود دارد من خبر ندارم ولی وقتی این مطالب را اینجا خواندم و همچنین نظرات دوستان به نظر این طور می آید که ظاهرا آقایان خیلی از طلاق عاطفی خبر ندارند و شاید احوالات بد زتدگی مشترک به نظرشان طبیعی می آید و در واقع خانمها بیشتر این گونه طلاق را می شناسند در ضمن این طلاق عاطفی معمولا با یک دلیلی آغاز می شود و ادامه پیدا میکند و هرگز روابط رو به عقب بر نمیگردد و در ادامه رابطه شکل دیگری پیدا میکند . و در نهایت به رهایی و جدایی و طلاق منجر میشود. و در این صورت است که معمولا خانم ها که حالا دیگر فرزندی هم در کنار خود دارند راضی تیستند و این را خبری خوش و حال بهتر نمی بینند. بخصوص در جامعه ای که زنها تاریخ مصرف پیدا می کنند و دختران جوان ابایی برای یک رابطه با مردان مسن تر و به نوعی مطلقه ندارند. پس شرایط مساوی نیست و به نظر من حال خوبی به دنبال ندارد
من تحصیلات دانشگاهی دارم . باور کنید چندین بار این مقاله ی طلاق عاطفی رو خوندم ولی اصلا نمی فهمم.۱۳ ساله که ازدواج کردم. همسرم گرایش شدیدی به خانواده ش داره.به اندازه ی ۱۳ سال به من گفته که من تورو نمی خواستم. پدرم تورو گرفت.من از درون قلبم این حرفشو پذیرفتم چون رفتارهای سردشو دعواهاشو می بینم.اما نه جرئت طلاق دارم نه توانایی جداشدن از بچه هامو.من شدیدا احساس بی ارزشی می کنم.نمیدونم این طرز تفکر من درسته که نشستم تا کائنات تقاص منو ازش بگیرند.چرا آخه جلوی پدرش نایستاد بگه من نمیخوام ازدواج کنم؟چرا طلاق منو نپیده میخواد که من خودم اقدام کنم.چرا به من محبت نمی کنه.؟من بعد ۱۳ سال نمی دونم محبت شوهر یعنی چه.!!!
همانطور که فرمودید این یک مقاله است.
ظرف سایت، به ما این امکان را می دهد، که بتوانیم موضوعی را به زبان عامیانه و ساده طرح کنیم و زمینه دیالوگ را درون روان افراد با خود و به تعامل گذاشتن ابهامات روانی با دیگران را برقرار کنیم.
بنابراین این یک نقطه شروع است.
بنیاد پر است از رفرنس های متعدد برای درک این موضوع
مثلا طرح موضوع رابطه روانشناسانه در مورد ازدواج توسط یونگ در مقاله ای ارائه شده و کتاب ازدواج؛ رنج مقدس آن را تبیین نموده است
کتاب بهشت رابطه ضرورت و چگونگی این گفتگو را تبیین نموده است
کتاب تنها راه پایداری زندگی زناشویی به فلسف و هدف ازدواج پرداخته است
عاشقی یعنی جدایی هم عالی ترین کتابی است که به جزییات موضوع ریشه یابی روانکاوانه درگیری های زناشویی پرداخته است.
سوالاتی که شما در اینجا طرح نموده اید سوالات اصیلی نیستند، بنابراین نمی توانند شما را به نتیجه برسانند. بنابراین اولین قدم این است که به این نتیجه برسیم که سوالات درستی که باید در رابطه زناشویی طرح کنیم و باب گفتگو را برای آن باز کنیم چیستند؟
مثلا این که مردی، بر اساس عقده پدر خود انتخابی را کرده و الان او را مورد سوال قرار دهیم که چرا این کار را کرد مساله ای را حل نمی کند زیرا یونگ در مقاله ای که طرح شد، انتخاب های دوره جوانی را بدلیل این که فرد اقتدار لازم برای تصمیم را ندارد و تصمیماتش را بر اساس عقده و سایه می گیرد، در چارچوب ازدواج آن را به رسمیت نمی شناسد.
البته این بدین معنی نیست که رابطه از بیخ وبن مساله دار است و دیگر نمی شود برای کسانی که در جوانی ازدواج کرده اند کاری کرد. چه بسا افرادی هم در دهه های چهارم و پنجم زندگی نیز باشند و بدلیل عدم خودسازی و اقتدار همین اشتباهات را تکرار می کنند.
موضوع بحث ما به طور کلی و در این مقاله به طور خاص این است، همانطور که شما اشاره کردید مرگ ازدواج برای شما و خیلی ها رسیده است. به جای بیش از اندازه پای آن نشستن، فکری بکنیم و طرحی نو در رابطه دراندازیم و خود تازه ای از خود و رابطه خلق کنیم. وگرنه گریه و زاری و تحمل بر سر رابطه ای که اتمام آن رسیده کمکی نخواهد کرد.
این اقتضا هر رابطه ای است که دوره ماه عسل آن پایان می پذیرد و علل آن را در مجموعه شنیداری معمای عشق گفته ایم. اکنون وظیفه شما، بنده و همه کسانی که به این مسیر معتقد هستند این است که خودشناسی را آغاز کنیم و زندگی را در جاده جدید ریل گذاری کنیم.
کم نبوده اند کسانی که این کار را انجام می دهند و خوشبختانه برخی در متون بالا تجربه های خود را گفته اند، و پیشاپیش ورود شما را به مسیر تازه خیرمقدم می گوییم.
ادمین محترم از اینکه وقت گذاشتید از شما سپاسگزارم. من قبل از اینکه کامنت شمارو ببینم کتاب بهشت رابطه را از سایت سفارش دادم. بعد از سفارش پاسخ شمارو دیدم که کتابهایی که معرفی کرده بودید را خواستم تهیه کنم ولی دوباره باید هزینه ی پیک رو پرداخت کنم .یعنی دوبار هزینه ی پیک برای دوبار کتاب . روتین همینه یاسفارش من ایراد داشته؟
سلام
ضمن تشکر از حسن اعتماد شما، تماس بگیرید تا مبلغ پیک به شما برگردانده شود
زندگی منم دقیقا مثل زندگی لیلاس ، ۶ ساله ازدواج کردم دوتا بچه دارم ، دو سال طلاق عاطفی و طلاق جنسی داریم تقی به توقی میخوره شوهرم بهم میگه نمیخوامت ، تا حالا یه حرف محبت امیز ازش نشنیدم ولی مجبورم به خاطر بچه هام ادامه بدم ، خیلی وابسته خونوادشه هر موقع هم با باباش بحثش میشه با صدای بلند بهش میگه من نمیخواستمش تو مجبورم کردی باهاش ازدواج کنم ، دیگه کاری نمیتونم بکنم به این حرفا هم عادت کردم الان از اون دختر شاد فقط یه زن افسرده و غمگین باقی مونده ، وقتی زندگی بقیه رو میبینم که چقدر باهم خوبن کلی حسرت میخورم ولی خب چه میشه کرد...
من مشتاق شدم کتاب بهشت رابطه رو بخونم. از شما ممنونم.
منم دوست دارم که این کتابو تهیه کنم .داخل سایت هست ؟
بله داخل سایت هست ولی اگر مطالب ما را نمی شناسید کتاب عاشقی یعنی جدایی و یا مجموعه شنیداری ازدواج ؛ رنج مقدس را تهیه فرمایید
من با نظرتون کاملا موافقم آقای رضایی و به نظرم کاربردیه و نظرات تمام دوستان رو هم خوندم چیزی که به ذهنم میرسه اینه که بعضا از خانمها و آقایون اصلا کالای ازدواج نیستند به هر دلیلی . مسئله ایی که باید بهش توجه بشه و در مقاله هم بهش اشاره شده اینه " ازدواج سالم " . قبل از رسیدن به مفهوم نیمه دوم عمر در ازدواج و رابطه روانشناسانه باید دید مفهوم ازدواج از دید طرف مقابل چی هست ؟ و چرا تصمیم گرفته از تجرد خارج بشه و چرا با همسر فعلی ازدواج کرده ؟ نظر شخصی ام :هر ازدواجی و یا هر طلاق عاطفی به نتیجه ایی که مقاله قصد توضیح آن را دارد نخواهد رسید چون در ذات آن ازدواج چنین مفاهیمی نمیگنجد
سلام این قطع رابطه موقتی و همه در زندگی تجربه کردند ولی وقتی از طرفت نا امید میشی و مجبور به ادامه باشی دیگه خوب نیست به نطر من در نیمه دوم زندگی اگر از کسی نا امید باشی خیلی جدی هست ای کاش کمک میکردین به کسانی که به خاطر بچه هاشون مجبور به ادامه رابطه هستند .ممنون از کانال خوبتون
سلام
من هم تقريبا ٥ساله توي طلاق عاطفي هستم،و تقريبا ١٠ساله طلاق جنسي
همسرم ادم خوبيه ولي زندگي مشتركم هيچ اميدي بهش نيست،
اصلا هم دعوا مرافه نداريم ،يك ماه پيش تصميم گرفتم تركش كنم و كردم
من يك دختر ٥ساله دارم
با اينكه بسيار به يونگ و سهيل و دارو دسته اش ارادت دارم و هميشه پيگرشون هستم ولي براي من يكي اين نظر كاربرد نداره،زندگي زناشويي بدون حس اخه به چه دردي ميخوره؟!
تو دلت براي همسرت تنگ نشه!وقتي نيست حالت بهتر باشه!حوصله اشو نداشته باشي!احساس افسردگي كني و الي اخر
اصلا قرارم نيست ازدواج بعدي شكل بگيره،
دندون لق و بهتره كند انداخت دور.
زير بار تعهد يه زندگي مايوس كننده بموني كه چي بشه؟!
من مخالفم....
من الان سالهاست تو طلاق عاطفی هستم هیچ کدوم حسی به هم نداریم همسرم معتقده که من یه نون خور اضافیم ،بارها و بارها به من خیانت کرده و درامدی که باید هزینه زندگی من و بچه مون میشده رو خرج روابط خارج از ازدواجش کرده بارها صحبت کردیم اما اون به هیچ عنوان حاضر نیست روابطشو کنار بگذاره بارها پیش مشاور رفتم نشاورهای مختلف گفتند اعتیاد به رابطه داره و تنوع طلبی هر موقع هم از رابطه ای راضی تر باشه به همون اندازه رفتارش با من بدتره از بی توجهی و بی اهمیتی و خرج نکردن بگیر تا خشونت جنسی
شما میگید برای ازدواج ما راه برگشتی هست ؟اینم بگم تا الان بخاطر مسائل مالی ترسیدم که جدا شم
رسما نیچه بدبختو تحریفش کردی رفت.آخه به چه قیمت؟؟
ببخشید این دوستمان نگفتند منظورشان از تحریف چی هست. نیچه طرفدار جنگ و دعوای بی هدف بوده، آنارشیست بوده، ملیتاریست بوده، یا چیزی شبیه این که چنین حرف زدنی به آن نمی آد و بوی تحریف می ده