خودشناسی / ۲۸ اسفند ماه ۱۴۰۰ روان درمانی خوب و موفق چگونه است؟+جزئیات مسیر درمان (قسمت اول) | سهیل رضایی
سطح مقاله : پیشرفته

آن‌چه در ادامه با آن روبرو خواهید شد شامل انتظارات و تصورات مراجعان و روانشناسان بنیاد فرهنگ زندگی در نخستین جلسات روان درمانی خوب، قبل از ملاقات با یکدیگر، چگونگی پیشروی یک مشاوره خوب و روند پرده برداشتن از زخم‌های روان مراجع است.


(برگرفته از گفتگوی سهیل رضایی با یکی از مشاوران روانشناس فعال در مرکز مشاوره بنیاد فرهنگ زندگی)


روان درمانی کلمه‌ای مبهم و برای خیلی‌ها حتی ترسناک است. کافی است خیلی ناگهانی اوضاع به هم بریزد و پیچیده شود و کسی بگوید که وضعیت‌تان خیلی وخیم است و دیگر وقتش رسیده به روان‌شناس مراجعه کنید! عجیب است ولی راستش همین یک جمله ساده قادر است به تنهایی یک سونامی واقعی در روابط به بار بیاورد. اما چرا؟ مگر در جلسات روان درمانی چه می‌گذرد و چه چیزی منتظرمان است که از آن می‌گریزیم و تا می‌توانیم سعی می‌کنیم به چنین شرایطی تن ندهیم؟! یا اصولا چرا به بسیاری از افراد برمی‌خورد اگر بشنوند که به روان‌شناس و جلسات روان درمانی خوب نیاز دارند؟!

برای پاسخ به این سوال و روشن‌تر شدن موضوع، توجه‌تان را به جملاتی از رابرت الکس جانسون در فصل نهم کتاب "راهبری زندگی با شهود درونی" جلب می‌کنم: «متوجه شدم که بسیاری از افراد کاملا مطمئن بودند که قرار است مشاور برای‌شان سخنرانی کند یا آن‌ها را کنترل و مدیریت کند. این همیشه یک حقیقت است که افراد وقتی نزد مشاور می‌روند، صرف‌نظر از نیت‌شان، ابتدا دیوارهای دفاعی خود را تا جایی که می‌شود بالا می‌برند. این ترس وجود دارد که درمان‌گر قرار است به ناخودآگاه‌شان حمله و آن را کنترل کند. بیشتر مردم وقتی می‌آموزند که راه حل مشکلات‌شان در درون خودشان قرار دارد و فقط باید به آن گوش داد، اطمینان خاطر می‌یابند.»

در این نوشتار، سعی بر آن داریم تا با کنار زدن پرده ابهامات پیش رو در جلسات روان درمانی، دریچه‌ای تازه به اسرار مگوی مراجعان و روان درمان‌گران باز کنیم. با ما بمانید.

صحنه اول: ورود مراجع برای شروع یک جلسه روان درمانی خوب

فرض کنید شما یک مراجع هستید که برای حل مساله‌ای غامض و پیچیده، تمام کفش‌های آهنین را کهنه کرده و هزار دیار مربوط و نامربوط را در جستجوی پاسخ پشت سر گذاشته‌اید و حالا خسته و سردرگم و به مقصد و مقصود نرسیده، شهامت به خرج داده‌اید و پا به اتاق درمان بنیاد فرهنگ زندگی نهاده‌اید. چرا می‌گویم شهامت؟ چون همان‌گونه که گفته شد، روان درمانی یک روند پرابهام است و رویارویی با وضعیت مه‌آلود و ناشناخته، شهامت و شکیبایی فوق‌العاده‌ای می‌طلبد. شهامتی که جز به مدد اشتیاق یا اضطرار ممکن نیست.

مشاور روان‌شناس در جلسات روان درمانی خوب باید منتظر چه چیزی باشد؟

دقیقا هیچ! و این «هیچ» شاید یکی از دشوارترین مسائل مشاوران روان تحلیل‌ گر با مراجعان در طول جلسات روان درمانی خوب باشد. مشاوری که آماده و پذیرای شنیدن «هرچیزی» است، می‌تواند امیدوار باشد که به آن «هیچ» نزدیک شده باشد! بله! بله! فکرمی‌کنم کمی پیچیده شد، پس اجازه بدهید مطلب را کمی بازتر کنم. زمانی که روان تحلیلگر ذهنش را به تمامی از قضاوت‌ها، سوگیری‌ها و پیشداوری‌ها خالی کرده باشد یعنی «هیچ» مقاومتی در برابر مراجع نداشته باشد، قادر به همدلی و ساختن پل ارتباطی بین خودش و مراجع خواهد شد و این کلید ورود به دنیای عظیم مراجع و جلب اعتماد اوست. این یعنی مراجع قرار است نترسد از این‌که «هرچیزی» می‌خواهد دل تنگش بگوید و می‌تواند اطمینان داشته باشد که پذیرفته می‌شود و آن سپر سنگین هراس از مورد قضاوت یا سوءاستفاده قرار گرفتن را این‌جا دیگر کنار بگذارد.

علاوه بر این، یکی دیگر از مسائل مشاور این هم است که از خودش بپرسد که مراجع انتظار دارد در طی جلسات روان درمانی خوب با چه چیزی روبرو شود؟ اصلا روی چه حسابی به سراغ او آمده و او را بین خیل عظیم روانشناسان و مشاوران انتخاب کرده است؟ پاسخ به این پرسش، کمی کلی است. مراجع ممکن است منتظر هرچیزی باشد تا فرار کند و ممکن است منتظر هرچیزی باشد تا به او بگوید که بمان و نرو و ادامه بده! و بماند و نرود و ادامه دهد و نتیجه بگیرد. شاید هم منتظر هیچ چیز نباشد و صرفا در پی یافتن یک چراغ، گذارش به این مسیر افتاده است. ممکن هم هست که منتظر یک غول چراغ جادو باشد که همان جلوی در به او بگوید: «بله قربان؟ امر بفرمایید تا برآورده کنم!»

در هر صورت، هیچ تفاوتی نمی‌کند! مهم این است که مراجع، بارقه‌ای از هرآن‌چه در پی آن است را ببیند و وصل شود و ادامه دهد و این‌جاست که حساسیت و ظرافت هنر روان تحلیل‌‌گر به اوج می‌رسد! این‌جاست که آن همدلی و بی‌قضاوتی ذهنی به کمکش می‌آید. این‌جاست که به پذیرش، نیاز است و این‌جاست که مراجع حس می‌کند می‌تواند بعد از آن حجم تلخ عذاب‌آور فرساینده، دمی به جادوی اعتماد بنشیند و نفس تازه کند و امیدوار باشد که راهی هست. چرا که در غیراین‌صورت، احساس خسران ناشی از ناکامی در برخورد با مشاور ممکن است او را از پا دربیاورد و از ادامه درمان منصرف کند.


در جلسات روان درمانی خوب چه می‌گذرد؟


چگونه می‌توان امیدوار بود که روان درمانی خوب پیش برود؟

اجاز دهید رازی را با شما در میان بگذارم. رازی که تعیین کننده نهایی پیشرفت مثبت جلسات روان درمانی است و آن هم این است که تنها در صورت وجود دو مؤلفه، می‌توان پیش بینی نمود که یک جلسه روان درمانی خوب به صورت موفق، رضایت‌مندانه و اصولی پیش خواهد رفت:

  • 1. روان تحلیل‌گر بتواند بر اساس شنیده‌ها و مشاهداتش از رفتار و گفتار مراجع، یک حدس دقیق درمورد او بزند و به اصطلاح بزند به هدف!
  • 2. مراجع بتواند به این احساس برسد که روان تحلیل‌گر می‌تواند یک راهبر خوب و امین برای او باشد.

و دقیقا با کمک همین دو مؤلفه است که تیم مراجع – مشاور به خوبی تعریف و تکمیل شده و از اتصال این دو بُردار X ,Y ، برآیندی به نام «روان درمانی خوب» شکل می‌گیرد! اما این مورد را هم نباید از یاد برد که اگر یکی از این دو مورد برآورده شود اما دیگری نه، دیگر تیمی در کار نخواهد بود و مراجع در تردید و دودلی این‌که آیا این مشاور توانایی کمک به او را دارد یا خیر، دست و پا خواهد زد و همین تردید حتی ممکن است آن‌چنان قوی باشد که او را از ادامه جلسات مشاوره منصرف کند. پس این دو ویژگی و به‌خصوص مورد اول، نخستین و محکم‌ترین سنگ بنای ارتباط دوسویه مشاور – مراجع را بنا خواهد نهاد. این یکی از اصول مهم و زیربنایی در جلسات مشاوره روان تحلیلی در بنیاد فرهنگ زندگی است.

و اما مراقبت، مراقبت و باز هم مراقبت!

مراقبت چرا؟ به این دلیل که روانشناس هشیار، یک «مراقب خوب» هم هست. اما مراقب چه؟ ببینید! مشاور روانشناس قرار است در جلسه روان درمانی و با توجه به ظرفیت روانی مراجع، کم کم و لایه به لایه، خیلی نرم و پاورچین وارد پوسته وی ‌شود و زمانی که به زخم رسید، دست به عملیات عریانی روح او بزند. خب کاملا طبیعی است که در این دقایق بحرانی جراحی روح، مراجع با درد عظیمی مواجه شود و گاهی حتی تاب دیدن غده چرکینی که لابلای شریان‌های روانش لانه کرده را نداشته باشد! ممکن است اصلا باور نکند که این زخم، زخمِ خود اوست. ممکن است شروع کند به زمین و زمان ناسزا گفتن یا حتی از زمین و زمان سرخورده شدن. در اصطلاح روان‌شناسی به این کار می‌گویند «فرافکنی».

فرافکنی یعنی آن‌چه مال توست را به دیگری نسبت بدهی و تحت هیچ شرایطی گردن نگیری!! می‌دانم. زیاد هم کار جالب و فاخری نیست ولی بیایید صادقانه اعتراف کنیم که خیلی وقت‌ها ناآگاهانه دست به این قبیل رفتارها زده‌ایم و هرچه در خودمان بوده را به دیگری نسبت داده‌ایم. البته فرافکنی دو وجه مثبت و منفی دارد یعنی یا زشتی‌های خودمان را به دیگری نسبت می‌دهیم و یا زیبایی‌های خودمان را در دیگری می‌بینیم و می‌جوییم. مورد خیلی قشنگ مثبتش را حضرت حافظ شیرازی با لطافت هرچه تمام‌تر این‌گونه مثال می‌زند:

سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد

وآن‌چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد

گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است

طلب از گمشدگان لب دریا می‌کرد

توجه نمودید؟ مشخص است که فرافکنی مساله امروز و دیروز بشریت نیست و حتی قرن‌ها قبل هم یک امر شناخته شده بوده و جناب حافظ کاملا با این مقوله آشنایی داشته است.

در هرحال، مقصود این است که وقتی روح کسی درست مقابل چشمانش عریان بشود، نباید توقع داشته باشیم که بنشیند و تماشا کند. او به احتمال قوی واکنش‌های سختی نشان خواهد داد و حتی ممکن است تاب نیاورد و درهم بشکند از دیدن این همه ویرانی! آن هم ویرانی‌هایی که سال‌ها و سال‌ها به داشتن‌شان مباهات کرده و بالیده و نازیده و حالا می‌بیند هیچ ... واقعا هیچ نبوده جز درد و سرکوب و سازش و تحمل و خشم و زیان اندر زیان.

روان تحلیلگر در جلسات روان درمانی خوب فرافکنی فرد را به او نشان می‌دهد.


حتی گاهی ممکن است در جلسات روان درمانی خوب، تاب‌آوری «ایگو» چنان درهم بشکند که روانِ فرد، درست مانند کسی که تمام پوست و پیراهنش آتش گرفته، شروع به نعره کشیدن و دویدن کند و درمیان همین دویدن‌ها و چرخیدن‌ها، ناگهان از مدار خارج شده و به سرعت بگریزد و یا تعادل روانی خود را از دست بدهد. پس باز هم لزوم مراقبت روان تحلیل‌گر از حالات مراجع روشن می‌شود.

«ایگو» به بیان جیمز هالیس در کتاب شگفت‌انگیز "بدی‌های خوب بودن، خوبی‌های بد بودن" یعنی ناخودآگاهی آزموده نشده. ناخودآگاهی هم یعنی همان بخش از روان که ما از وجود آن کاملا بی‌خبریم و بر روان ما تسلط پنهانی دارد و برای خودش، تمام سرنوشت ما را در خلال همین بی‌خبریمان می‌چیند و هی خراب می‌کند و هی دوباره و دوباره ... .

اما آخر چرا؟ با ما که دشمن نیست؟ هست؟ نه بیچاره! او فقط می‌خواهد از ما دفاع کند که در برابر فشارهای روانی دچار فروپاشی نشویم و بتوانیم به هر جان کندنی شده در این وانفسای روزگار ادامه دهیم. اما به چه قیمتی؟ به قیمت یک عمر خودفریبی! که نتیجه‌اش می‌شود هزار راه رفته و باز هم رفته و آخر هم بی‌حاصل و نومید و از همه جا رانده، بر جای مانده! نتیجه‌اش می‌شود اسارت روح ما در چنگال دیگران.

غرض از تمام این حرف‌ها این بود که برای نشان دادن زخم‌ها نیازی به شتاب نیست. و اصولا هم به کجا چنین شتابان؟ مگر نه این‌که همین شتاب‌زده رفتن‌هاست که باعث و بانی اغلب زخم‌های ماست؟ پس بنشینید و ببینید که کارل گوستاو یونگ، روان‌شناس شهیر سوییسی، در این باره چه می‌گوید. یونگ معتقد است وقتی درمان‌گر، مساله مراجع را کشف کرد باید به صورت پله‌کانی جلو برود و مساله را به او نشان دهد و در همین احوالات، مراقب هم باشد که مراجع تا چه زمانی طاقت دارد که رنج خود را ببیند و همین که مراجع، به نقطه توقف رسید، مشاور هم درجا در کنار او توقف کند.

بله! راستش گاهی اوقات، زخم‌ها چنان عمیق‌اند و چنان ریشه در اقصی نقاط دوردست سرزمین وجود آدمی دارند که با پی بردن به یک مساله، تازه مسایل دیگر شروع به رخ‌نمایی می‌کنند و مراجع در یک لحظه و طی یک دومینوی سونامی‌وار ممکن است تمام دستاوردهای خود را بیهوده و بر باد رفته ببیند و متوجه شود که کل مسیری که تا به امروز رفته، چیزی جز اشتباهات پیاپی نبوده و اکنون بر قله شکست ایستاده و احساس پوچی، بازندگی و استیصال در تمام ابعاد زندگی‌اش را به تماشا نشسته است. وه که چه حس غریبی! چه حس تلخ‌کامی بزرگی ...

بنابراین، هشیاری، مراقبت، هدایت و حمایت صبورانه و گام به گام مشاور، برای یاری به مراجع در طی مسیر مشاوره و درمان امری مهم و حیاتی است.


جان کلام

روان درمانی کلمه‌ای مبهم و برای خیلی‌ها حتی ترسناک است. بسیاری از افراد وقتی نزد مشاور می‌روند، صرف‌نظر از نیت‌شان، ابتدا دیوارهای دفاعی خود را تا جایی که می‌شود بالا می‌برند. این ترس وجود دارد که درمان‌گر قرار است به ناخودآگاه‌شان حمله و آن را کنترل کند. بیشتر مردم وقتی می‌آموزند که راه حل مشکلات‌شان در درون خودشان قرار دارد و فقط باید به آن گوش داد، اطمینان خاطر می‌یابند.

باید توجه داشت که تنها در دو صورت می‌توان پیش بینی نمود که یک جلسه روان درمانی خوب به صورت موفق، رضایت‌مندانه و اصولی پیش برود:

  • 1. مشاور بتواند بر اساس شنیده‌ها و مشاهداتش از رفتار و گفتار مراجع، یک حدس دقیق درمورد او بزند و به اصطلاح بزند به هدف!
  • 2. مراجع بتواند به این احساس برسد که مشاور می‌تواند یک راهبر خوب و امین برای او باشد.

بنابراین، هشیاری، مراقبت، هدایت و حمایت صبورانه و گام به گام مشاور در بنیاد فرهنگ زندگی، برای یاری به مراجع در طی مسیر مشاوره و درمان امری مهم و حیاتی است.

(این نوشتار ادامه دارد ...)



آن‌چه خواهید خواند ...

در قسمت بعدی به این مساله می‌پردازیم که چگونه فرافکنی‌ها و ترس‌های مراجع در جلسات روان درمانی خودشان را نشان می‌دهند؟ مرداب‌های روح به چه صورت افراد را در دام خودشان گرفتار می‌کنند؟ و چرا برخی مراجع‌ها دوست ندارند مسائل‌شان روشن شود؟


شما چه فکر می‌کنید؟ تا این‌جا را با ما موافقید یا نه؟

ممنون می‌شویم که با ما در این مورد صحبت کنید. پای صحبتتان هستیم.

نظرات کاربران 13 نظر ارائه شده است
سارا ارسال در تاریخ ۲۷ بهمن ماه ۱۴۰۱

سلام و وقت بخیر از مجموعه خوب بنیاد فرهنگ زندگی به شخصه طبق تجربه ام به نظرم مشاوران محترم شما احتمالا هنوز جای کار دارند تا به ایده آل هایی که در مقاله به آن اشاره کردید دست پیدا کنند. بنده در مواردی واقعا راضی بودم اما گوش دادن موثر چیزیه که به شخصه در مشاوره هایی که از بنیاد گرفتم کم بود و تیر هایی که گاهی به خطا میرفت. مراجعان مرکز شما نسبت به عموم مردم از سطح آگاهی بالاتری برخوردارند چون هر کسی نمیتونه با روانشناسی تحلیلی ارتباط برقرار کنه مگر پیش زمینه ایی داشته باشه و تا حدی به خودآگاهی رسیده باشه برای همین از مشاوران شما خیلی انتظار زیادی میره امیدوارم به برخی انتقادات در کنار نکات عالیی که مرکزتان دارد بیشتر توجه و تعمق کنید که هم به نفع بنیاد است و هم به نفع مراجعینی که نیازمند مشاورین تحلیلگر از نوع عمیق تری هستند. ممنون و سربلند باشید

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

سلام
در مرکز مشاوره بنیاد فرهنگ زندگی، مدیر فنی که شخصا سایقه مشاوره و مطالعه در حوزه روانشناسی تحلیلی را دارند، در دفتر مستقر هستند و کار ایشان شنیدن نقدها و بعضا تسهیلگری در روابط بین مشاور و مراجع است. می توانید با ایشان صحبت کنید و اگر نقدی هست، صراحتا بیان کنید .قطعا خود را در مورد نقدهای سازنده مخاطبان پاسخگو می دانیم.

رویا ارسال در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱

درود ممنون برای مطلب مفیدتون من چند روز پیش دوره ۵ جلسه ای مشاوره ام رو با خانم صالحی تمام کردم ، ۵ جلسه بسیار عالی و پربار ، خوشحالم که اینجا می تونم از بنیاد و خانم صالحی دوباره تشکر کنم در این جلسات قدم به قدم با راهنمایی مشاور و آنچه در دوره نقشه راه آموخته بودم و منابعی که همچنان در حال مطالعه و شنیدن آنها هستم ، به دلیل و ریشه خواسته هام و درد ها و .. رسیدم روشنگری بسیار عالییی رخ داد تو این چند جلسه که یکماه و نیم طول کشید بسیار آموختم و تونستم در مسیر شفا قرار بگیرم که امیدوارم از طریق دوره های کوچ ، بیشتر و بیشتر به آرامش و شفا برسم ممنون از استاد رضایی ، خانم صالحی عزیز و دوستان بنیادی موفق تر از پیش باشید

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

وقت شما به خیر رویای عزیز. ممنونیم که در گفتگوها مشارکت نمودید و خوشحالیم که از جلسات مشاوره با سرکار خانم صالحی رضایت داشتید. آرزوی رشد روزافزون برای شما داریم.

عهدیه ارسال در تاریخ ۰۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱

درود بر شما خوشحالم قسمت اول رو خوندم بعداز گذراندن هفدمین دوره نقشه راه تازه میبینم که بعد از درب ورودی چه فضای بزرگی پیش رو دارم وبا حس خوبی که از ورودم دارم امیدوار به تعامل خوبی بین مراجع ودست اندر کاران بنیاد در زمینه های مختلف هستم حسم به بنیاد وسهیل عزیز خیلی خوب هست وبنیادیها رو همراه بی ادعا میبینم وآماده ام که سهم خودم رادر برقراری بهتر ارتباط وگرفتن نتیجه موثر ادا کنم .

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

وقت شما به خیر عهدیه عزیز. سپاسگزاریم از کلام پرمهر شما و آرزوی رشد، سربلندی و اشتیاق روزافزون برای شما داریم. از شما دعوت می‌کنیم مطالعه قسمت‌های بعدی این مقاله را نیز از دست ندهید.

نگین اسمی زاده ارسال در تاریخ ۰۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱

سلام دخترم یکسال با آقای درخشانی مشاوره می شد اما رفت و شما شخص جایگزین معرفی نکردین الان دوست داره حضوری روانکاوی بشه ،خواهش می کنم کمک م کنید

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

وقت شما به خیر خانم اسمی‌زاده عزیز.
ضمن آرزوی خیر و موفقیت برای شما و فرزند دلبندتان، به اطلاع می‌رسانم که از هفته آینده دو مشاور مناسب در بنیاد فرهنگ زندگی مشغول به کار خواهند شد که می‌توانید از آن‌ها وقت بگیرید.

سهیلا ارسال در تاریخ ۰۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱

خوب بود استاد
من چندسالی هست خودم برای خودم روانکاوی میکنم ودرمسیرهستم
البته بارها درطی مسیردچارافسردگی شدم ودراعماق این افسردگی ها باروحم ارتباط گرفتم
والان به جایی رسیدم که خودم راحت زخمهاروتشخیص میدم و مرهم میگذارم

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

وقت شما به خیر سهیلای عزیز. بسیار خوشحالیم از اینکه در مسیر فردیت خود تلاش می‌کنید. مشاوره گرفتن از یک روان تحلیلگر آگاه نیز از گمراه شدن در مسیر به میزان زیادی جلوگیری می‌کند.

م رضوی ارسال در تاریخ ۰۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱

چیزی که در اینجا گفته شد، حالت مطلوب یک روان‌درمانگر هست که شخصا هرگز ندیدم و نشنیدم. حتی اخیرا از مشاورین بنیاد وقت گرفتم و در حالی که دو جلسه مشاوره فردی من و یک جلسه مشاوره فردی همسرم برگزار و در واقع فقط مقدمه بیان شده بود، به یکباره تمام وقت‌های موجود تا حدود ۲ ماه بعد پر شده و به من گفتند که برای همون زمان وقت بگیرم!!! بنابراین نه تنها بسیار متعجب و دلگیرم از این موضوع، بلکه فکر می‌کنم خلاف حرف‌های گفته شده، تعهد متقابلی وجود نداره و اصلا به پیامد این نوع عملکرد در اعتماد زوجین مراجعه‌کننده و روابط بین اونها هیچ توجهی نشده! امیدوارم این کامنت جواب و اقدام شایسته‌ای داشته باشه. انتظار منطقی من از بنیاد و آقای سهیل رضایی این نبود.

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

وقت شما به خیر م رضوی گرامی.
سوال شما به دو قسمت تقسیم می‌شود. در مورد بخش اول سوال شما باید بگویم که دقیقا چیزی که در این مقاله گفته شد حالت مطلوب درمانگر در روان درمانی خوب است و یکی از مقاصد ما از تولید این مقاله نیز این بوده که یک راهنمای مدون و مستند برای درمانگران بنیاد فرهنگ زندگی داشته باشیم و با کمک این مقاله به بهبود روند درمان جهت بدهیم. و مطمئن باشید که این مقاله در طی زمان باز هم به روزرسانی خواهد شد چرا که حتی خود ما نیز در نوشتن این مقاله عاری از سهو و خطا نیستیم و سپاسگزاریم که در ابراز نظر، مشارکت داشتید و نواقص ما را به ما گوشزد می‌کنید اما مطمئن باشید هرآن‌چه را که درک کنیم بدون تردید با مخاطبانمان (که خوانندگان این صفحه و همچنین درمانگران بنیاد فرهنگ زندگی هستند) درمیان خواهیم گذاشت. چرا که هدف، رشد انسان است.

در پاسخ به قسمت دوم با شما موافقم که تعهد بخش مهمی از مسیر درمان است اما بخش اعظم این تعهد مربوط به درمانجوست. و نداشتن وقت از سوی درمانگر دلیلی بر بی‌تعهدی ایشان نیست. چرا که بنیاد فرهنگ زندگی، مجموعه‌ای است پراستقبال و با چرخه بالای مراجعه که طبیعتا نوبت درمان در این مجموعه پرتردد به سرعت پر می‌شود، همان‌طور که برای چند بار نوبت گرفتن از یک پزشک مشهور و حاذق نیز ممکن است مجبور شوید تا رسیدن نوبت بعدی در صف انتظار درمان بمانید. پیشنهاد ما به شما این است که برای پیشگیری از بروز این مساله چند نوبت وقت را پیشاپیش رزرو نمایید که اگر نیاز شد استفاده کنید و اگر نیاز نداشتید، بنیاد این مبلغ را به شما برخواهد گرداند ولی این ذخیره نوبت یک روش حل مساله است که می‌توانید استفاده کنید.
و ضمن این‌که میل و اشتیاق شما برای ادامه مسیر درمان، ستودنی و قابل احترام است اما شکیبایی در مسیر درمان نیز همان‌طور که در مقاله هم بیان شده، از اصول مهم برای مراجع می‌باشد. اگر در طی مسیر به دنبال مقصر بگردیم مطمئنا موارد زیادی را پیدا خواهیم کرد اما اگر عمیقا در پی شفای زخم‌ها باشیم، روی زخم‌ها متمرکز خواهیم شد. قصدم از بیان این مطالب، توجیه کار درمانگر نیست چرا که در جایگاه قضاوت نیستم علی الخصوص زمانی که فردی که از او گلایه دارید در محل حضور ندارد و قادر نیست درمورد عملکرد خود صحبت کند. بنابراین پیشنهاد من به شما دوست گرامی استقامت در مسیر و کمک گرفتن مجدد از درمانگران مجرب منتخب خودتان است. به فرموده جناب مولانا : گفت پیغمبر که چون کوبی دری/ عاقبت زان در برون آید سری
پس سعی کنید ناامید نباشید که اغلب دام‌های مسیر در ناامیدی و سرخوردگی و توقف (به هر دلیلی) نهفته شده است.

Sam ارسال در تاریخ ۰۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱

درود.
مطلب کافی نبود : برای من که روان درمانگر هام رو کنار گذاشتم دلایل اینها نبود: وقتی من در "یک- دو جمله" صحبت با شما( بعد از سمینار در تایم استراحت )جمله ای جانانه از شما می شنوم که مسیر ۱۲ ساله ی طی شده ی زندگی ام برام طوری نور انداخته میشه و شفاف میشه و نگرش و افق دید مطلوبی میابم که برای ادامه مسیر ، میتونم اشراف داشته باشم، توقعم چنان بالا میره در مورد جلسات مشاوره با روان درمانگر ،که بعد از ۳-۴ ساعت حرف زدن با مشاور، هیچ سر نخی به من داده نمیشه (به خصوص به قول شما متهم شدن یا قضاوت شدن هم داشتم) خوب معلومه که ادامه نمیدم‌چون حداقل ۴ جلسه دیگه باید وقت بگیرم که از خودم در مورد قضاوت( و نه سر نخ برای گره کام) دفاع کنم خوب اینطوری از نظز هزینه و انرژی روانی/ مالی/ زمانی برام بیشتر می صرفه که دوره ویس های شما در مورد زندگی و سنگ سیزیف و روابط و انواع مردان و زنان رو بگیرم و راهم رو خودم نور بندازم بعد از اشراف به این موارد ، دست پر برم سمت مشاوری حاذق( که البته به نظر خودم، پشتیبان های دوره های قهمرانی در بنیاد از بعضی مشاور ها ی بنیاد، قوی ترند در دادن سرنخ و رفع مسئله ها)
فکر کنم لازم باشه مشاورهای بنیاد یک دوره زحمت پشتیبانی دوره ها رو بکشند و سر کل بقیه ، اوستا بشن : تا شاید بعدروان و هزینه های مراجع ها رو بتونند حلال کنند??

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

وقت شما به خیر دوست گرامی
ضمن سپاس از شما برای مشارکت در گفتگو و مطرح کردن مساله خودتان، باید به عرض برسانم که این مقاله در چهار قسمت تدوین شده که دو قسمت آن تا کنون منتشر شده و دو قسمت دیگر نیز به زودی انتشار خواهد یافت. بنابراین برای قضاوت درمورد کفایت مطلب کمی زود است. درمورد بخش بعدی صحبت شما نیز باید عرض کنم که رویکردهای جلسه درمان به طور کلی با مباحث مربوط به سمینارها یا کلاس‌های صورتی و کتاب‌ها متفاوت است و هرگز نباید توقع بازخورد مشابه را داشته باشید. کما این‌که نتایج یکسانی هم در این دو مسیر به دست نمی‌آید. اساس جلسات درمان، بر روان تحلیلگری و یافتن ریشه‌های زخم‌های عمیق و چندساله مراجع است که قطع به یقین با دو یا سه جلسه روشن نخواهد شد. چرا که درمان ریشه‌ای نیاز به صبر، تعهد، انضباط شخصی و شکیبایی در مسیر دارد و روند زمانی آن هم به عمق و نوع زخم‌های فرد وابسته است. علاوه بر این، به نظر می‌رسد یکی از مسائل اصلی شما همین دفاع‌های مداوم از هویت شخصی خودتان باشد که از قضا می‌تواند نشانه خوبی برای طی مسیر درست درمان و شفای زخم تلقی شود. اما کم صبری شما و قضاوت زودهنگام‌تان درمورد مقاله‌ای که هنوز تمام قسمت‌هایش منتشر نشده نیز نشانه شتابزدگی کلی شما در زندگی است و احتمالا فرافکنی پیشداوری‌های خودتان بر روی مشاور! پیشنهاد ما به شما تعمق بیشتر بر زخم‌ها به جای قضاوت، فرافکنی و عجله است. و همان‌طور که در مقاله نیز ذکر شده و خواهد شد، شهامت رویارویی با زخم‌ها به زمان، صبر و عشقی فوق‌العاده نیاز دارد. پی‌جویی شما برای یافتن حقیقت، قابل تقدیر و احترام است. خوشحال می‌شویم که قسمت‌های بعدی مقاله را نیز با ما همراه باشید.

بی تا ارسال در تاریخ ۳۱ فروردین ماه ۱۴۰۱

خیلی عالی گفتید
من الان نزدیک به یک ساله که درمان رو شروع کردم
ودقیقا طبق گفته شما وقتی درمانگرم به هدف میزنه
مات و مبهوت میمونم از اینهمه جهل و ناآگاهی که نسبت به خودم داشتم با اینکه سالها هر گونه کارگاه و مشاوره و درمان و امتحان کردم و فکر میکردم هر آنچه باید در مورد خودم بدونم و میدونم و این به هدف زدن های درمانگرم
گاهی انقددددد دردناک و وحشتناکه که قابل توصیف نیست،در عین اینکه میدونم اینجایی که هستم بهترین جایی که باید باشم و این آگاهی و شناختی که دارم نسبت به خودم پیدا میکنم بزرگترین هدیه خداست

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

وقت شما به خیر بی‌تای عزیز. ما هم برای شما آرزوی شکیبایی و استقامت در مسیر رشد فردی و آگاهی‌های افزون‌تر را داریم.

بینو ارسال در تاریخ ۳۱ فروردین ماه ۱۴۰۱

خیلی عالی بود استاد! من به فکر گرفتن تایم مشاوره افتادم

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

وقت شما به خیر. آرزوی موفقیت و رشد برای شما داریم.

نيما مرادى ارسال در تاریخ ۳۱ فروردین ماه ۱۴۰۱

من تجربه ى مشاوره هاى زيادى داشتم و يكى از دلايل تغيير دادن مشاوره هام اين بود كه متاسفانه برخى ازين عزيزان صرف كسب درآمد، مراجع جديد ميگرفتن، فارغ از اينكه هر مشاورى خودش هم نياز به يكـ سوپروايزر داره و اين موضوع در ايران كمتر رعايت ميشه. به نظر بنده اولين ركن يك روند درمان مناسب جدا از قضاوت نشدن و غيره، سلامت روان خود مشاور هست. و پيشنهاد بنده اينه اگر امكانش هست راه هايى براى تشخيص يكـ مشاور متخصص با سلامت روان رو در موردش اطلاع رسانى بفرماييد. سپاس از تيم بنياد فرهنگ زندگى.

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

وقت شما به خیر نیمای عزیز. ضمن سپاس و قدردانی از نظر شما، پیشنهادتان توسط تیم بنیاد فرهنگ زندگی ثبت شده و در دست بررسی قرار خواهد گرفت.