رابطه زن و مرد / ۱۷ اردیبهشت ماه ۱۳۹۸ تو دیگر آن شخصی که من عاشقش بودم، نیستی!
سطح مقاله : پیشرفته

تا حالا چندبار با خودتان گفتید: این آدم با بقیه فرق دارد. او همان عشق رویایی من است. نیمه گمشده ام را پیدا کردم و تا حالا چنین حسی را با کسی تجربه نکردم؟ اما در نهایت فهمیدید این آدم هم مثل بقیه است؟

هیچ چیز بیشتر از یک رابطه نزدیک طولانی‌مدت (مانند ازدواج) نمی‌تواند منشاء رنجش و ناامیدی باشد.
زنان جوان همیشه عاشق می‌شوند، قول زندگی مشترک طولانی‌مدت را به همسران خود می‌دهند و سپس صاحب فرزند می‌شوند. این روند همچنان ادامه خواهد داشت. اما در میانسالی، بسیاری از افراد با خود و والدین خود روبه‌رو می‌شوند و فشار زیادی را روی روابط خود وارد می‌کنند. در حقیقت در میان‌سالی، ازدواج‌های بسیار کمی تحت چنین فشارهایی قرار نمی‌گیرند. بنابراین یا طلاق و جدایی که سبب شروع مسیر میانی می‌شود رخ می‌دهد و یا ازدواج‌ها کانون تمرکز این فشارهای ساختاری می‌گردند. برای کسب اطلاعات بیشتر در این خصوص، روی عبارت "راه درست" کلیک کنید.
مسلماً فردی که روح خود را تسلیم او می‌کنیم، نقش مهمی در زندگی ما دارد. معمولاً هم فرض بر این است که عشق و ازدواج مترادف هم هستند. در تاریخ بشری، ازدواج وسیله‌ای برای حفظ و انتقال ارزش‌ها، قومیت، سنن مذهبی و قدرت بوده است و ازدواج‌های برنامه ریزی شده عملکرد بهتری در مقایسه با ازدواج‌های مبتنی بر عشق که فرارترین نوع احساسات هستند، داشته‌اند. به همین ترتیب، ازدواج‌های مبتنی بر وابستگی متقابل ممکن است به دست مرگ یا سرنوشت پایان یابند. درواقع گزارش‌ها و مستندات موجود نشان می‌دهند که شانس نجات ازدواج‌های مبتنی بر نیازهای کاری، بیشتر از ازدواج‌های مبتنی بر انتظارات عاشقانه و متقابل است. جورج برنارد شاو در این باره می‌نویسد:
«وقتی دو نفر تحت تأثیر خشونت آمیزترین، جنون آمیزترین، فریبنده‌ترین و فرارترین نوع احساسات قرار می‌گیرند، باید قسم بخورند که تا زمان مرگ همان قدر هیجان زده، غیرعادی و با انرژی باقی بمانند!»
در سطح خودآگاه، بین «من» افراد ارتباط برقرار می‌شود؛ منظور از من آن چیزی است که ما از خودمان می دانیم و به جهان بیرون نشان می دهیم، اما هیچ رابطه عاشقانه‌ای بر مبنای این روابط شکل نمی‌گیرد. این کار وظیفه آنیما و آنیموس است که عناصر ناخودآگاه جنس مخالف در روان آدمی هستند. آنیما (بخش زنانه روان) نشان دهنده تجربه یک مرد از جنس مونث است و تحت تأثیر مادر او و دیگر زنان شکل می‌گیرد. تجربه مرد از آنیمای خود نشان دهنده رابطه او با بدن خویش، غرایزش، زندگی‌اش و ظرفیت اش برای برقراری ارتباط با دیگران است. آنیموس (بخش مردانه درون) زن، تجربه او از مردانگی است که تحت تأثیر پدر او و فرهنگ جامعه شکل می‌گیرد و مختص و منحصر به خود اوست. این عنصر، تجسم درک او از انگیزش، ظرفیت‌ها و توانایی او برای متمرکز کردن انرژی‌ و رسیدن به آرزوهای خود در این دنیا است. با این حال، واقعیت این روابط آنست که طرفین رابطه، تمام آنچه را که خود به‌صورت خودآگاه تجربه نمی‌کنند یا در خود نمی‌یابند، به طرف دیگر منعکس می‌کرده و در او می‌یابند.
عشق رمانتیک نوعی حس اتصال و ارتباط عمیق، انرژی، امید تازه و آشنایی در فرد ایجاد می‌کند. عشق در نگاه اول، بارزترین نمونه از این نوع توهمات و فرافکنی‌هاست. مثلاً فرد ممکن است عاشق یک قاتل بشود چون این فرد قاتل می‌تواند این تصورات و توهمات او را در آن زمان برآورده کند. مسلماً در پشت این تصورات، تنها یک انسان عادی مثل من و شما قرار دارد که او هم تصورات بسیار سنگینی در مورد ما دارد؛ اما از نظر ما، فردی که عاشقش شده‌ایم فرد خاصی است. مثلاً می گوییم: «این آدم با بقیه فرق دارد.» یا «هرگز قبلاً چنین حسی را تجربه نکرده‌ام». فرهنگ عامه، پندار و توهم را تغذیه می‌کند. اگر تمام چهل آهنگ برتر دنیا با هم ادغام شوند، متن آن‌ها چیزی شبیه به این خواهد بود: «من بدبخت بودم تا زمانی که تو وارد زندگی‌ام شدی و همه چیز نو و تازه شد. ما با هم به شدت خوشبخت بودیم تا این‌که تو تغییر کردی و آنچه فقط متعلق من و تو بود از دست رفت. بعد تو مرا ترک کردی و من الان دوباره بدبختم و دیگر عاشق هیچ کسی نخواهم شد.» جنسیت خواننده و استفاده یا عدم استفاده از گیتار تنها تفاوت میان این آهنگ‌هاست!
زندگی مشترک روزانه، این تصورات را به تدریج از بین می‌برد. یکی از طرفین رابطه با متفاوت بودن طرف دیگر [از تصورات خود] مواجه می‌شود و دیگر نمی‌خواهد و نمی‌تواند تصورات و انتظارات بزرگ او را برآورده کند. بنابراین مردم در میان‌سالی به این نتیجه می‌رسند که «تو دیگر آن شخصی که من با او ازدواج کردم، نیستی». درواقع تصورات و توهمات این افراد در مورد هم هیچ گاه درست نبوده است. هر کدام همیشه شخصی دیگر و غریبه‌ای بوده‌اند که نمی‌شناختند و الان تنها اندکی او را می‌شناسند. از آنجائی که ما آنیما یا آنیموس خود را روی فرد مقابل منعکس می‌کنیم، درواقع عاشق نداشته های وجود خود می‌شویم. حس ارتباط و صمیمیت حاصل از این بازتاب و انعکاس هم بسیار مطلوب است و سبب خلق امیدی می‌شود که از دست رفتن آن فاجعه بار به نظر می‌رسد.
واقعیت این‌گونه روابط نزدیک آنست که این روابط هیچگاه بهتر از رابطه ما با خودمان نیستند. نحوه ارتباط ما با خودمان نه تنها تعیین کننده شریک زندگی ما، بلکه تعیین کننده کیفیت رابطه ما با اوست. درواقع هر رابطه صمیمانه و نزدیکی به‌طور غیرمستقیم نمایانگر هویت واقعی ما در هنگام شروع آن رابطه است. ازاین‌رو تمام روابط ما نشان دهنده حالات درونی ما هستند و هیچ رابطه‌ای بهتر از رابطه ما با ضمیر ناخودآگاه خودمان نخواهد بود.
اگر ما انتظارات زیادی از طرف مقابل مان نداشتیم، روابط مان تا این حد تحت فشار نبودند، اما اگر قرار باشد رابطه‌ای انتظارات ما را برآورده نکند، پس به چه دردی می‌خورد؟ به گفته کارل گوستاو یونگ: «معنا زمانی خلق می‌شود که افراد حس می‌کنند زندگی نمادینی دارند و بازیگران یک نمایش الهی هستند. این تنها منبع معنای زندگی بشر است. همه چیز پیش پا افتاده است و می‌توان همه چیز را کنار گذاشت. شغل و فرزندآوری همگی در مقابل معنادار بودن زندگی نوعی مایا یا توهم هستند.»
سپس پرسش مربوط به نیمه گم شده‌ای که قرار است ناجی ما باشد، به پرسش مربوط به نقش این رابطه در افزایش معنای زندگی ما تبدیل می‌شود.


جیمز هالیس، نویسنده این کتاب رییس انستیتو یونگ واشنگتن و یکی از برجسته‌ترین روانکاوان یونگی (پیرو مکتب پروفسور کارل گوستاو یونگ) است. او در ایالت ایلینوی آمریکا متولد شد و در سال ۱۹۶۲ از دانشگاه منچستر فارغ‌التحصیل شد. جیمز هالیس پیش از آن که مجدداً بین سال‌های ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۲به عنوان یک روانکاو پیرو مکتب یونگ در انستیتو یونگ زوریخ آموزش ببیند، مدت ۲۶ سال در کالج‌ها و دانشگاه‌های متعددی به تدریس علوم انسانی پرداخت. او کتاب های فوق العاده ای در زمینه روانکاوی عمقی دارد که از جمله کتاب های بی نظیر او که در ایران به استقبال قابل توجهی رسیده است، می توان به یافتن معنا در نیمه دوم عمر، مرداب روح، سفر زندگی، موضوع اصلی چیست، بهشت رابطه و شکستن تقدیر اشاره کرد.


منبع: راه درست

نویسنده: جیمز هالیس

مترجم: زهره محمدی

ناشر: بنیاد فرهنگ زندگی


در پایان اضافه می‌کنم که اگر تمایل به مطالعه مطالب جذابی در خصوص عقده، سایه و روند پیشرفت جلسات روان درمانی دارید، مقاله "یک روان درمانی خوب چگونه پیش می‌رود؟" را به هیچ وجه از دست ندهید.

نظرات کاربران 3 نظر ارائه شده است
امید بهبهانی گالشپلی ارسال در تاریخ ۲۰ مرداد ماه ۱۴۰۰

باسلام
52ساله هستم با23سال زندگی مشرک همسرسابقم وپسرم مرا رد کردند که 10ما یکجانشین هستم به طوراتفاقی به سایت شما رسیدم به نحوپراکنده مقالات رامطالبه کردم خصوصا نوشته های جناب رضایی بااینکه دکتری حقوق خصوصی دارم و33سال درتشکیلات انتظامی درکف جامعه مشق کردم ازضربه ایی که بهم زدندنتونستم خودم تصمیم به کاری بگیرم نمیدونم وضع روحیم چیه امابه برکت قلم زدن‌های این استاد تکون خوردم ی کمی خودموشناختم که بایدچه بکنم چی بودم وبایدچی بشم........ خدابه شمامحقق ارجمندسلامتی بده که نعمت وبرکت هستین برای مامردم.

oxyptophy ارسال در تاریخ ۲۴ اسفند ماه ۱۳۹۹

http://hcialischeapc.com/ - tadalafil cialis

مینا ارسال در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ماه ۱۳۹۸

چه متن سنگینی بود، البته بعضی جاهاش

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

مطالعه ی کامل کتاب راه درست ، بهتون برای شفاف شدن بعضی جاهای سنگین این متن کمک خواهد کرد /وحدتیان ادمین بنیاد فرهنگ زندگی