امروز ۰۷ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۸:۰۰۲
جوجه اردک زشت درون (دانلودی) 56,000 تومان
سفارش می دهم
جوجه اردک زشت درون (دانلودی) مـــدرس : دبی فورد
پیام

برای افزودن به لیست علاقه مندی ها ابتدا باید وارد حساب کاربری خود شوید.

جوجه اردک زشت درون (دانلودی)
نظر کاربران 5 از 5
56,000 تومان

اگر کاربر خارج کشور هستید با کلیک بر روی دکمه زیر می توانید این محصول رو به صورت ارزی سفارش دهید

خرید ارزی
زمان : 515 دقیقه
تعداد فایل : 12 عدد
فرمت فایل : MP3
بخشی از کتاب صوتی
می توانید نسخه های دیگر این محصول را مشاهده کنید
معرفی جوجه اردک زشت درون (دانلودی)

این کتاب پیش از این با عنوان نیمه تاریک وجود در بازار ایران حضور داشته است. کتاب مذکور توسط ما به نام جوجه اردک زشت درون با ترجمه آقای فرشید قهرمانی وصدای خانم فریبا فصیحی وارد بازار نشر شد. همه ما در وجودمان نیمه تاریکی داریم. نیمه تاریکی که آن را از دیگران پنهان می کنیم. و فاجعه زمانی رخ می دهد که نیمه تاریک وجود مان را از خودمان هم پنهان کنیم. با یک مثال ساده این موضوع را برای شما روشن تر خواهم کرد . من آدم خسیسی هستم. درونا این نکته را در مورد خودم فهمیدم. حالا برای این که این بخش از وجودم را کسی نفهمد دست به اقداماتی در زندگی ام می زنم. مثلاً وقتی با دوستانم بیرون می روم تلاش می کنم با هزینه کردن­ های زیاد و دست و دلباز عمل کردن، نیمه تاریک وجودخود را از نظر دیگران مخفی کنم. شما هم تصدیق می کنید که این کار چه حجم بار هزینه ای و روانی به زندگی من وارد کرده است. من همیشه در ارتباط با دوستان، همسر و فرزندان خود باید از این نیمه تاریک وجود حراست کنم و حواسم باشد که اصطلاحاً لو نروم. ولی جالب است بدانید شما قادر نیستید برای مدت طولانی نیمه تاریک وجود خود را از منظر دیگران مخفی نگه دارید و آدم ها و مخصوصاً آن ها که به شما نزدیک تر هستند، سریعاً به مسأله شما که از آن را از دیدگان آن ها مخفی نگه داشته اید پی خواهند برد.

سوالات رایج کاربران

نظرات کاربران 31 نظر ارائه شده است
سمانه طاری ارسال در تاریخ ۰۳ اردیبهشت ماه ۱۳۹۸
ارسال پاسخ به سمانه طاری

سلام، من این کتاب را وقتی گوش دادم،دلم برای خودم بسیار سوخت . یک حسی درونم بیدار شد که چقدر ناخواسته ویژگیهای از درونم را سرزنش کردم و به خاطر بازخوردهای دیگران سالها مجبور شدم، ویژگیهایم را در سایه ای از درونم پنهان کنم. در تلاشم که بار دیگر با تمرینهای این کتاب ارزشهای درونم را بیدار کنم

حدیثه فرمانی ارسال در تاریخ ۰۱ اردیبهشت ماه ۱۳۹۸
ارسال پاسخ به حدیثه فرمانی

ادامه نظر قبلی‌.....
تجربه جالب دیگه ای که با این کتاب داشتن این بود که متوجه شدم این دوست نداشتنی بودن در خیلی از جاها از من مراقبت کرده و به نفع من تموم شده بود، من به یاد آوردم که دوتا از همکارام که صمیمیت و دوستی با اونا در شروع کارم برام خیلی مهم بود، با اینکه میدونستم فاز فکری و رفتاریمون باهم فرق داره ولی باز هم دوست داشتم بتونم باهاشون صمیمی بشم ولی خداروشکر این صمیمیت شکل نگرفت، الان متوجه میشم که همین ویژگی دوست نداشتنی بودن، باعث شده بود دوستی ای بیمنمون شکل نگیره، من بعدا متوجه شدم که این دونفر در شرکت از کسایی هستن که بسیار اهل حاشیه هستن و در اصطلاح زیرآب زنهای قهاری هستن...و اینجا بود که این ویژگی دوست نداشتنی بودن از من مراقبت کرده بود، در حقیقت طبیعت من، اون بخشی از وجود من که دوستش نداشتم و در تمام سالها انکارش کرده بودم، از من مراقبت کرده بود و به من خیر رسونده بود..... من تونستم حداقل یکی از سایه های خودمو دوست داشته باشم، من تونستم وجودِ اون بخشی از وجودم رو که دوست نداشتم رو به رسمیت بشناسم....و حس سبکی عجیبی دارم، چون حق خودم میدونم که گاهی هم دوست نداشتنی باشم و دیگه برام بار و اجباری نیست که همه جا و پیش همه، جوری رفتار کنم که دوست داشتنی باشم....
یک تجربه جالبی که برام پیش اومد این بود...
من چند ماه پیش ۴ تا گیاه خونگی خریده بودم که سه تاشون رو واقعن دوست داشتم ولی یکیش رو همینجوری خریده بودم و اصلننن دوستش نداشتم، من ناخودآگاه به گلهایی که بیشتر دوستشون داشتم، بیشتر توجه میکردم، مثلا منظم آب میدادم، به اینکه برگ جدید داده توجه میکردم، اینکه چقد نور میخوان، آبشون کم نباشه ولی حقیقتا به گلی که دوست نداشتم، رسیدگی خاصی نمیکردم، خیلی وقتا یادم میرفت آب بهش بدم و کلن بهش توجه نمیکردم، الان که بهار شده، اون گلهایی که خیلی دوستشون داشتم بخاطر زیاد آب دادن، خراب شدن و مردن..... ولی گلی که دوستش نداشتم، الان زنده س و شکوفا شده..... اینجا بود که دیدم چقدر دوست نداشتنی بودن میتونه باعث خیر و رشد بشه......

حدیثه فرمانی ارسال در تاریخ ۰۱ اردیبهشت ماه ۱۳۹۸
ارسال پاسخ به حدیثه فرمانی

من در حال حاضر در حال خواندن این کتاب هستم و تقریبا تا صفحه ۸۵ خوندم، بدلیل سنگین بودن محتوای کتاب و تمرینهاش، کند پیش میرم ولی تا همین بخش که خوندم، از تاثیراتش کاملا مبهوتم...
وقتی جوجه اردک را شروع کردم، اولین قسمتی که منو خیلی تحت تاثیر قرار داد، قسمتی بود که باید "خود مقدس" مان را تجسم میکردیم و باهاش حرف میزدیم و بعد آن را به تصویر میکشیدیم..... من با این کتاب خیلی اشک ریختم، الانم که دارم مینویسم بازم گریه ام گرفته...
وقتی من "خود مقدسم" رو ملاقات کردم عظمت و شکوه و جلااال رو حس کردم،
"خود مقدسم" زیبااا ، باشکوه ،قدرتمند و کااافی بود، جلااااال و شکوه خود مقدسم ، من رو خیلی تحت تاثیر قرار داد، او با شکوه بود، او من بودم، من.....
تمرین بعدی که باز منو خیلی تحت تاثیر قرار داد و همینطور بی وقفه تا یکساعت اشک میریختم، تمرین ملاقات با سایه بود.....
من خودم رو دیدم که در میان تاریکی ها و کثیفی ها، در میان ترسها و ناامیدی ها، تنها و درمانده نشسته بودم، من ترسیده بودم و بی پناه و بی کس بودم، سایه من شبیه یک کودک یتیم و بی پناه و تنها بود.....حقیقتا دلم برای این من بی پناه به درد اومد و نمیتونستم جلوی اشکم رو بگیرم.....من عمیقا درک کردم که چقد این کودک تنها ،نا امید و بی پناهه و من او را بی صاحب رها کرده بودم ، بی صاحب و بی پناه....
فردای روزی که این تمرین رو انجام دادم، متوجه یه موضوعی در خودم شدم، اینکه من هر وقت مشکل یا سختی ای برام پیش میاد، دقیقا احساس بی پناه و بی یار و یاور بودن و احساس تنها رها شدن رو دارم، طاقتم در سختی ها طاق میشه و احسااس میکنم این سختی ها تمام شدنی نیست.... من متوجه شدم که دقیقا این احساس و حالتی رو که برای سایه خودم تجسم و حس کرده بودم رو دقیقا خودم در سختی ها تجربه میکنم.....
سومین تمرینی که باز برای من خیلی دردآور و البته راهگشا بود، تمرین تکرار واژه های منفی بود.....
من هیچ وقت و هیچ وقت و هیچ وقت فکر نمیکردم که در درونم خودمو آدم دوست نداشتنی ای میدانم با اینکه بارها تستهای مختلف داده بودم، من نمیدونستم که بی ارزشی دارم و متعاقب این بی ارزشی ها بود که یکسری دیالوگ تکراری و آزار دهنده مدام از درون من رو سرزنش میکرد....
تا اینکه این تمرین رو انجام دادم، تمام کلماتی که به من حس بد میداد یا بهم بَرمیخورد رو نوشتم، دیدم بیشتر این کلمات تقریبا هم خانواده ان و یا از نظر معنای کلی، میشه این کلمات رو در یک دسته قرار داد، بعد خیلی اتفاقی من یاد کلماتی افتادم که همیشه در عبارات تاکیدی مینوشتم، این واژه های منفی ای که در این تمرین به من حس بد میداد دقیقا متضاد اون کلماتی بود که من مدام در عبارات تاکیدی تکرار میکردم، مثلا من در عبارات تاکیدی مدام کلمه های محبوب و مقبول، جذاب، دوست داشتنی رو تکرار کرده بودم، در صورتیکه در لیست واژه های منفی تمرین سایه ها، کلماتی مثل خشک، سرد و بی روح، کسل کننده، دوست نداشتنی، غیر جذاب و... بودند که به من حس بد میداد و این ناحیه دقیقاااا سایه من بود.......
من متوجه خاطرات بچگیم شدم که در اون خاطرات من بین بچه های همسنم بخاطر اینکه من بچه عبوس و لوس یا خجالتی ای بودم ، پذیرفته نمیشدم و در جمعشون جایگاهی نداشتم ، این یاداوری حقیقتا حال منو بدتر کرد و بغضم ترکید....
من از کودکی تصمیم گرفته بودم این وجهه کودک دوست نداشتنی بودن رو طرد کنم و الان حس میکنم در تمام این سالها چه بار سنگینی در وجودم بوده، بار سنگین تلاش برای دوست داشتنی بودن....

مهناز مجیدی ارسال در تاریخ ۳۰ فروردین ماه ۱۳۹۸
ارسال پاسخ به مهناز مجیدی

در مورد کتاب صوتی باید بگم که خانمی که این کتاب رو می خوانند،تاثیر زیادی روی من داشتند.جالبه که احساس میکنم خود خانم دبی فورد هستند که صحبت میکنند.مخصوصا در سی دی" رمز گشایی از نیمه ی تاریک وجود" و "شجاعت" را که دوباره خودشون به جای خانم دبی فورد صحبت میکنند .
در مورد خود کتاب باید بگم پس از خوندن کتاب اعتماد به نفسم بهتر شد.سالها به علت طرد شدنها از بعضی از گروه ها،به خودم گیر میدادم ولی متوجه شدم باید علت این طرد شدگی را در چیزهای دیگری جستجو کنم که یکی از آنها مطالعه در مورد تیپ شخصیت های مختلف بود.تیپ شخصیتیم را پیدا کردم و دیدم این خصوصیت ذاتی من هست و هیچ ایرادی به آن نیست به جز مدیریت خودم.
البته باید بگویم این اثر منو مشتاق کرد که بیشتر در مورد خودم و خصوصیاتم مطالعه کنم تا جایی که الان حتی خصوصیا بد خودم رانیز پذیرفتم و مهتر اینکه دست از سرزنش خودم برداشتم.
البته من بعد از این کتاب،کتاب "کشف حکمت اتفاقات" را خواندم و تاثیر گذاری خیلی خوبی داشت .

مهناز مجیدی ارسال در تاریخ ۳۰ فروردین ماه ۱۳۹۸
ارسال پاسخ به مهناز مجیدی

در مورد کتاب صوتی باید بگم که خانمی که این کتاب رو می خوانند،تاثیر زیادی روی من داشتند.جالبه که احساس میکنم خود خانم دبی فورد هستند که صحبت میکنند.مخصوصا در سی دی" رمز گشایی از نیمه ی تاریک وجود" و "شجاعت" را که دوباره خودشون به جای خانم دبی فورد صحبت میکنند .
در مورد خود کتاب باید بگم پس از خوندن کتاب اعتماد به نفسم بهتر شد.سالها به علت طرد شدنها از بعضی از گروه ها،به خودم گیر میدادم ولی متوجه شدم باید علت این طرد شدگی را در چیزهای دیگری جستجو کنم که یکی از آنها مطالعه در مورد تیپ شخصیت های مختلف بود.تیپ شخصیتیم را پیدا کردم و دیدم این خصوصیت ذاتی من هست و هیچ ایرادی به آن نیست به جز مدیریت خودم.
البته باید بگویم این اثر منو مشتاق کرد که بیشتر در مورد خودم و خصوصیاتم مطالعه کنم تا جایی که الان حتی خصوصیا بد خودم رانیز پذیرفتم و مهتر اینکه دست از سرزنش خودم برداشتم.
البته من بعد از این کتاب،کتاب "کشف حکمت اتفاقات" را خواندم و تاثیر گذاری خیلی خوبی داشت .

پریسا کلائی ارسال در تاریخ ۲۹ فروردین ماه ۱۳۹۸
ارسال پاسخ به پریسا کلائی

من مدت ها قبل کتاب چاپی جوجه اردک زشت رو خونده بودم، تا یه فصلی که باید صفات منفی رو آنقدر تکرار میکردم تا عادی بشه، هیچ وقت از اون فصل فراتر نرفتم :(
الان که دیگه به کتاب چاپی دسترسی ندارم، این کتاب صوتی کمک خوبی هست برام

مخصوصا که موقع تمرین ها چشم ها رو میشه بست و در تمرین فرو رفت... خیلی دوست داشتم این کتاب رو

مهناز رشیدی ارسال در تاریخ ۲۸ فروردین ماه ۱۳۹۸
ارسال پاسخ به مهناز رشیدی

+ چی شد این اثر را انتخاب کردم؟
این کتاب تو بسته اعتماد به نفس و راه کمال فردی زنان پیشنهاد شده بود، و من تصمیم بر اینه که کتابهایی که آقای رضایی پیشنهاد دادن رو به همون ترتیب پیشنهادی بخونم، بعد از کتاب شجاعت باید این کتاب رو میخوندم.

+در روند استفاده این اثر چه حس و تجربه ای داشتید؟
احساس من واقعا غیر قابل توصیفه، اتفاقهایی برام افتاد که هنوز هضم و باورش برام سخته. وقتی مطالب هر فصل رو میخوندم و تجربیات دیگران رو می فهمیدم اصلا فکر نمیکردم من هم همونها رو تجربه کردم، وقتی تو فصل ملاقات با سایه، سایه م رو بغل کردم، اشک می ریختم، تو فصل پذیرفتن نیمه تاریک وقتی سوار اتوبوس زردرنگ شدم و با کاراکترهای سایه م حرف زدم، نمی تونم بگم چقد حیرت انگیز بود، هنوز هم باورم نمیشه. یاد گرفتم که به عمق ذهنم برم و اونجا ندای درونم را بشنوم. باغم رو دوست دارم و رفتن به اونجا الان برام خیلی آسون شده.

+این اثر به چه سوالاتی از شما جواب مناسبی داد؟ چه ویژگی این اثر برایتان گیرا و کلیدی بود؟
من دقیقا مفهوم سایه رو درک کردم، با سایه هام آشنا شدم. فهمیدم که نقص و کمال در کنار هم معنی پیدا می کنند، و هر خصوصیت مثبت یا منفی بدون دیگری مفهوم نداره و هر دو باید باشند که به تعادل برسیم.
تمرین هاش خیلی کاربردی بود و واقعا کار می کرد. هنوز باورش برام سخته ;-)

+اگر بخواهید به کسی این اثر را توصیه کنید به او بگوئید با چه نگاه و خواسته ای آنرا استفاده کند؟ و فکر میکنید این اثر به چه کسانی کمک بیشتری خواهد کرد؟
به نظر من همه باید این اثر رو بخونن. نیازی به دونستن مفاهیم تئوری یونگ هم نیست. من اینقدر این کتابو دوست داشتم که هم به صورت حضوری به دوستان نزدیکم توصیه کردم و به یه نفر هم هدیه دادم و هم تو اینستاگرامم به دوستان مجازی توصیه کردم که بخوننش. این کتاب یه معجزه ست.
هرکسی که سایه هاشو نشناخته، باید باید باید، این کتاب رو بخونه.

+ آیا بهتر است قبل یا بعد از خواندن این اثر اثر دیگری مطالعه شود؟ و کدام اکثرا قبل یا بعد این اثر را توصیه می‌کنید و چرا؟
چون کتاب به زبان ساده ست، لزومی نداره حتما کتابی قبلش خونده بشه، این کتاب رابطه نزدیکی با کتاب شجاعت داره، به نظرم اگه کسی اینو میخونه با خوندن کتاب شجاعت، یافته هاش بیشتر میشه.
البته این توصیه من براساس کتابهایی که تا حالا خوندم.

عکس کاربری
مهدی محبی ارسال در تاریخ ۲۵ فروردین ماه ۱۳۹۸
ارسال پاسخ به مهدی محبی

سلام چیزی که تا اینجا درک کردم این بوده که شاید هیچ اخلاقی در انسان بد نیست و لازمه وجود آدمیه، چیزی که به ظاهر بد هست رو در جایی بهمون کمک کرده و باید یاد بگیریم چجوری و کجا ازش استفاده کنیم

پاییزه حیدری تبار ارسال در تاریخ ۲۵ فروردین ماه ۱۳۹۸
ارسال پاسخ به پاییزه حیدری تبار

بعد از شرکت کردن توی سمینار نقشه راه و بررسی نمودارهام در آزمون بیداری قهرمان درون توسط اساتید به مشاوره ارجاع داده شدم و آقای صائمی دو تا کتاب رو به من معرفی کردند که یکیش این کتاب بود...به جراءت میتونم بگم یکی از بهترین کتابهای روانشناسی بود که تا الان مطالعه کردم...و عجیب کاربردی...بعد از خوندن کتاب روی رفتارهام,عکس العمل هام و افکارم فوکوس کردم و نتایج جالبی بدست آوردم...همین که فرافکنی های مثبت و منفی خودمون رو درک میکنیم خیلی از عکس العمل ها,حسرت ها,افکار,قضاوت ها و و و.... همه کنترل میشه...و یه حس آزادی و سبکی خاصی بعد از خوندن این کتاب به آدم دست میده...به هرکسی که میخواد توی زندگیش ,رفتارهاش,قضاوت هاش, و افکارش تغییر ایجاد کنه این کتاب رو توصیه میکنم...

الهام روزفر ارسال در تاریخ ۲۵ فروردین ماه ۱۳۹۸
ارسال پاسخ به الهام روزفر

من این کتاب را به پیشنهاد آقای صائمی خواندم ، به جرات می تونم بگم وقتی این کتاب می خوندم این حس رو داشتم که چه جاهایی الکی خودم رو مقصر دونستم وچه اتهاماتی رو ناخواسته به خودم زدم که فقط نتیجه اش بدتر شدنم بود .من سالهای قبل کتاب نیمه تاریک وجود خانم دبی فورد را خونده بودم اما واقعیت آن زمان درک لازمی که میبایست از آن کتاب پیدا نکردم.اما بااین کتاب خیلی راحت تونستم ارتباط بگیرم و نکته مهم این که باید این کتاب را با آرامش و عمیق خواند و حتما برای تمرین های هرفصل زمان مناسب گذاشت.

فرم ارسال دیدگاه
ارسال دیدگاه
شنبه تا چهارشنبه از ساعت 13 تا 18 مشاوره برای انتخاب محصول
پاسخگویی به سوالات آموزشی 021-88738180