امروز ۰۰۲ آذر ماه ۱۴۰۳ ساعت ۰۳:۰۰۹
راهبری زندگی با شهود درونی 479,000 تومان
سفارش می دهم
راهبری زندگی با شهود درونی نویسنده : رابرت‌ الکس جانسون           ترجمه : مرضیه مروتی
پیام

برای افزودن به لیست علاقه مندی ها ابتدا باید وارد حساب کاربری خود شوید.

راهبری زندگی با شهود درونی
راهبری زندگی با شهود درونی
راهبری زندگی با شهود درونی
راهبری زندگی با شهود درونی
نظر کاربران 5 از 5
اولین زمان ارسال شنبه ۰۰۳ آذر ۱۴۰۳
تعداد سفارش
479,000 تومان
می توانید نسخه های دیگر این کتاب را مشاهده کنید
مقدمه کتاب راهبری زندگی با شهود درونی

قلبت از حرکت می‌ایستد.
هضم و درک سخنانش برایت سنگین است.
گاهی ممکن است پیش خودت فکر کنی آدم عاقل و این کارها...
ولی وقتی که خوب عمیق می شوی، متوجه می شوی چقدر از دنیا پرتی!
وقتی سرگذشت رابرت جانسون -شاگرد برجسته پروفسور کارل گوستاو یونگ_را در این کتاب می خوانی با خود می گویی: "چقدر از دنیا پرتی که دائماً هر قدم را با محاسبه بر می داری"
وقتی در زندگی همه چیز برایت حساب و کتاب دارد یعنی
به ترس و محافظه کاری خوش آمد گفته ای
به مرور هر چه سن بالاتر رود؛ نوعی رخوت، سستی و تنبلی با ما همراه می شود که از انگیزه هایمان می کاهد
گویی به مرور فقط دست روی دست گذاشته و به تماشای مرگ تدریجی رویاهایمان می نشینیم.
این کتاب که هم یک راهنمای شخصی و هم یک شرح حال است، به ما می آموزد تا همانند جانسون نشانه های ظریف رویاها، بینش ها و حتی عمیق ترین رنج های خود را دنبال کنیم تا بتوانیم هماهنگ با خود معنوی مان زندگی کنیم و این-گونه نهایت لذت را از زندگی مان ببریم.
در دنیای امروز، اگر کسی در جستجوی ساختن زندگی پرشور و با معنا است، بهتر است فرصت خواندن این کتاب را برای لحظه ای از دست ندهد.

معرفی کتاب راهبری زندگی با شهود درونی

این کتاب سیر تکاملی خودآگاهی را از طریق بازگویی داستان یک زندگی عجیب نشان می‌دهد. رابرت الکس جانسون، همیشه نزدیک به خودآگاه جمعی زندگی کرده است که برایش هم نعمت بوده و هم نفرین. داستان او یک سفر درونی است که رؤیاها و بینشهایی قدرتمند و رویدادهای هم‌زمان آن را هدایت کرده‌اند. دیگران هم در مورد این چیزها قلم‌فرسایی کرده‌اند، اما به‌ندرت اتفاق می‌افتد کسی پیدا شود که تعهدی اخلاقی نسبت به این نیروهای قدرتمند و مرموز داشته باشد. رابرت نمونه‌ای است از اینکه چگونه در دوران پست مدرنیسم با یک نگرش مذهبی زندگی کنیم و این برای من بسیار شگفت‌انگیز است. منظورم از نگرش مذهبی تبعیت از یک راه و روش، به منظور رستگاری یا رهایی یا حتی لزوماً عضویت در یک نهاد مذهبی نیست، بلکه نگرش مذهبی به تهذیب نفس مربوط می‌شود. منظور از تهذیب نفس؛ پذیراشدن حیرت، شکوه و عظمت، با احترام به آن نیروهای اسرارآمیز مقدسی که بیرون از کنترل خودآگاه ما قرار دارند. این نیروها را گاهی تقدیر، سرنوشت یا دست خدا یا به نقل از رابرت جانسون؛ رشته‌های باریک نامیده‌اند.

مشخصات فیزیکی
وزن کتاب
556 گرم
قطع کتاب
رقعی
تعداد صفحات
503 صفحه
شابک
978-600-626888-0
مشخصات فنی
نویسنده
رابرت‌ الکس جانسون
مترجم
مرضیه مروتی
نوبت چاپ
7

نظرات کاربران 173 نظر ارائه شده است
کاربر گرامی تنها نظرات افرادی که دارای پنل کاربری هستند، نمایش داده می شود
لطفا ابتدا در سایت ورود کنید، سپس نظر خود را ثبت کنید
fsafarian ارسال در تاریخ ۱۹ دی ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به fsafarian

سلام
ضمن تشکر از زحمات شما برای دراختیار گذاشتن این کتاب ارزشمند، مسائلی را که بعد از خواندن کتاب توجه ام را به خود جلب کرد، برایتان می نویسم؛
اولین نکته ای که در این کتاب بسیار برایم جذابیت داشت پذیرا بودن و یا همان زندگی شهودی بود. چرا که من سالهای عمرم را با فکر کردن و تصمیم گرفتن (درست یا غلط) پیش بردم و هرگز به پذیرش اتفاق لحظه رضایت نمی دادم ولی بعد از خواندن کتاب بیشتر به شهودی زندگی کردن تمایل پیدا کرده ام (البته تازه ابتدای راه هستم) و در آن احساس آرامش می‌کنم شاید برای تایید این موضوع بتوان به آیه 216 سوره بقره اشاره کرد که خداوند می فرماید «و بسا چيزى را خوش نمى داريد و آن براى شما خوب است و بسا چيزى را دوست مى داريد و آن براى شما بد است و خدا مى‏ داند و شما نمیدانید». البته این موضوع باعث نمی شود که حرکتی نکنم بلکه تمام تلاشم را برای اهداف مد نظرم انجام می دهم اما نتیجه آن را هرچه باشد می پذیرم.
دومین نکته‌ای که با خواندن این کتاب بیشتر از گذشته برایم روشن شد توجه به خوابهایم بود البته در کتاب خاطرات و اندیشه‌های یونگ، تحلیل خواب ورویا و تفکر خلاق کم و بیش به اهمیت این موضوع پی برده بودم اما با خواندن این کتاب اهمیت آن برایم بیشتر شد و حتی برآن شدم در آینده نزدیک کتاب سه جلدی خواب و رویای یونگ را مطالعه کنم. هر صبح به دقت به رویای شب گذشته توجه می کنم و در طول روز حتما به آنچه که رویا برایم بازگو می‌کند دل می سپارم، البته بعضی وقتها چیز زیادی دستگیرم نمی شود و بعضی وقت ها رابطه خواب این زمان را با خواب دوران نوجوانی را درک می‌کنم و بین آنها ارتباط عجیبی را می بینم.
سومین مطلبی که در این کتاب نظرم را جلب کرد این بود که هر زمان آماده باشی و بخواهی، استاد خودش خواهد آمد و آنچه باید یاد بگیری را به تو خواهد آموخت پس وظیفه من آماده بودن و خواستن است.
چهارم اینکه شخصیتم درون گرا است و می توان گفت دوستان زیادی ندارم و همیشه از این موضوع رنج می‌بردم و این را نقطه ضعفی برای خودم می دانستم اما با مطالعه این کتاب فهمیدم این موضوع الزاماً عیب نیست و الان از تنهاییم لذت می‌برم و اصراری به نزدیک شدن اجباری به آدمهایی که بودن با آنها برای سخت است ندارم.
در بیشتر وقتهایی که کتاب را می خواندم اشکهایم سرازیر بود و کنترلی روی آن نداشتم و فکر می کردم اگر در ماه دو سه کتاب به این صورت بخوانم قطعا کور می شوم?
درپایان برای شما آرزو می‌کنم این فرصت را پیدا کنید تا خود حقیقتان را دریابید.

سید هادی باقری شبستری ارسال در تاریخ ۱۹ دی ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به سید هادی باقری شبستری

کتاب راهبری زندگی با شهود درونی داستان شخصی است که میتوان او را بنیانگذار معنویت عمومی نامید ، چه بسا بسیاری از افراد بوده اند که در زندگی خود معنویت و ارتباط بسیار عمیق تر و پیوسته تری را تجربه کرده اند ولی هرگز به این روشنی نتوانسته اند آنرا بیان کنند و نحوه تعامل و بکارگیری آن در زندگی روزمره را به دیگران بیاموزند و یا آنرا با یک اتفاق زمینی یا آلوده به توهم فرض کرده اند. بنا به برداشت حقیر از بیان نویسنده ،هر چه از فرهنگ شرق به سمت غرب حرکت کنیم و آنرا جغرافیای معنوی بنامیم ،آنطور که رابرت الکس جانسون نیز به آن اشاره دارد نقش معنویت کمرنگ تر میشود و جای آنرا منطق و استدلال میگیرد. نویسنده با وجود اینکه متولد جغرافیای خودآگاهی است به ما می آموزد که چگونه از ناخودآگاه قدرتمند برای خودآگاه یاری بگیریم و چطور رویا ها در این مهم راهنمای ما باشند.
بیان جنس روحانیت معنوی و اشتراکات اخلاقی در آیین های مختلف و اینکه چگونه باید آنرا شناخت ؟ و به چه طریقی آنرا در تصمیمات و جهت گیری های زندگی بکار برد و از همه اینها پر اهمیت تر اینکه چگونه در بطن جامعه و همراه با مردم اینگونه زندگی کرد را میتوان هنر زیستن نویسنده دانست . شناساندن "رشته های نازک" یا به تعبیر اینجانب جریانات نامرئی زندگی به خواننده و نظاره کردن جهت گیری های بی دلیل اما پر حکمت زندگی ، بسیاری از سوالات و چرایی های زندگی را روشن میکند و ما میتوانیم از رابرت عزیز نحوه شناخت آنها را بیاموزیم. آشنایی هر فرد با ابعاد شخصیتی خود در دو بعد عزلت و اجتماع باعث میشود تا ضمن تعیین مزرهای باریک و گاه فرو رفته در هم ، از هردو حالت ذکر شده بهره کافی ببرد و پیشروی در هر بعد آسیبی به سمت دیگر وارد ننماید.
تصمیمات تاثیر گذار آقای جانسون در تغییر شغل ، محل سکونت ،نحوه زندگی و ... نشان از یک نیروی خود ساخته درونی جهت حرکت به سوی زندگی های نزیسته و در نهایت پوست اندازی های منجر به تکامل شخصیتی و روحی اوست. تلاش جهت تحصیل خواننده در ، جلوگیری از بت سازی از افراد و فرافکنی صحیح خواسته های درون جهت نیل به آرزوها و گذر کردن از محالات ، عدم تصمیم گیری در حین تورم ناشی درک مطالب جدید و همچنین پذیرفتن دیگران آنطور که هستند را میتوان دغدغه های بارز وی دانست.
با مطالعه عمیق هر فصل سیر زندگی نویسنده و در عین حال سیر سلوک او در شناخت هستی و نقش انسانی او در عصر حاضر قابل استخراج میباشد. تمرین نقش نظاره گر بیرونی در زمانی که همه تلاشها به بن بست رسیده ، امید به لطف خداوند و تشخیص روند جاری تقدیر، شناخت کهن الگو های درون و سایه ها ، شناخت معانی و تکنیک های درک پیام رویا ها و تلاش صحیح در جهت زندگی نزیسته و عشق به موجودات و دوستان کلید واژه های سخن نویسنده و رمز او جهت برقراری تعادل میان بهشت و جهنم میباشد.

زهرا محمدرضایی ارسال در تاریخ ۱۹ دی ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به زهرا محمدرضایی

ادامه

نمیدانم حرفی که درباره کتاب و مسیری که رابرت جانسون رفته بود را میزنم میتوان نقد به حساب آورد یا نه چون این را میدانم که هرکس در این جهان رسالتی دارد و مسیری که برایش مقدر شده می رود و قرار نیست یک نفر به تنهایی همه بارها را به دوش کشد اما جملاتی در کتاب خواندم که از دیدگاه خودم جامع نبود. "من تمام دنیا را برای یافتن آموزش رسمی که در این فرآیند کمک کننده واقع شود، جست و جو کرده ام و متاسفانه نهادی را نیافتم که رضایت مرا جلب کند. به مدت چندین دهه تلاش کردم از اشکال مذهبی جمعی؛ مانند کلیسای مسیحی،صومعه و انجمن های معنوی مختلف کمک بگیرم، ولی بارها و بارها آن ها را ناکافی دیدم"
در این کتاب، هند معرف دنیای شرق است که فکر میکنم این تفکر ناقص است و در دنیای غرب انقدر که کلیسا و مسیحیت مطرح است باقی ادیان خیلی پررنگ نیستند، درحالیکه تمدن ایران و اسلام در آن زمان (البته نه در حال حاضر) بسیار پیشرفته تر و مسائل دینی و عبادی شان بسیار عمیق تر از هندی ها بوده است.

در کتاب خواندم که وقتی بیماران به رابرت جانسون مراجعه می کردند آن ها را به دینی که به آن معتقد بودند متوجه می کرد و راهکارها را باتوجه به عقاید مذهبی خودشان می داد، نکته زیبایی است که الان وجود ندارد یا کم رنگ است، بیشتر مثال هایی از بودا می آورند.

این کتاب را بارها و بارها باید خواند و هربار دریچه ای جدید برای خواننده باز می کنند. برای کسانی که تمام وقت می دوند و نمی دانند می خواهند به چه برسند، برای آنها که اتفاقات به ظاهر تلخ و تاکید میکنم به ظاهر تلخ و ناگوار برایشان می افتد، برای آنها که مدام در حال موعظه هستند و خود را دیندار می دانند، برای آنها که عاشق هستند و بعد از مدتی سرد می شوند، برای آنها که ترس از آینده دارند، برای آنها که موفقیت را از آنِ آدم های دیگر میدانند اما وقتی سرگذشت رابرت جانسون را بخوانند می فهمند این طلای درون آن هاست که به دیگران فرافکنی کرده اند و زمانش رسیده که آن را پس بگیرند. بله این کتاب سرشار از تاثیرات عمیق و درونی است که میتواند بر وجه های مختلف هرفرد چه جوان و چه پیر ببارد و بنشیند.

امیدوارم به درکی از زندگی برسیم که بتوانیم بین بودن و انجام دادن تعادل برقرار کنیم و زندگی را با شادی زیست کنیم و اراده پروردگار را دنبال کنیم.
یا حق

زهرا محمد رضایی ارسال در تاریخ ۱۹ دی ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به زهرا محمد رضایی

به نام خدا
نقد کتاب "راهبری زندگی با شهود درونی"

مقدمه
دو هفته پیش این کتاب را خریدم و شروع به خواندن کردم،،ابتدا پروسه مطالعه به کندی پیش میرفت و آنچه که می خواندم از یادم می رفت. اما چیزی در درون به من ندا می داد که این کتاب واقعا یک راهبر است. به قسمت هایی از کتاب رسیدم که درباره تحلیل رویاها می گفت و خواننده را آگاه به نوشتن خواب ها می کرد. همان شب خوابی دیدم و وقتی بیدار شدم احساس کردم شهودم و ندای درونم مرا به خواندن کتاب ترغیب می کند. خواندم و خواندم و خواندم و دگرگونی ای در من اتفاق افتاد و رشته نازکی که باید آن را دنبال کنم.

موضوع و مفهوم کتاب
بنظرم موضوع کتاب یک عبارت نیست که بتوان آن را بیان کرد،،وقتی میگویم دگرگونی در من رخ داد یعنی وجه های مختلف مرا تکان داد،،در حالت کلی این است که کتاب درباره رشته های نازکی صحبت می کند که با شهود درونی می شود آن را دنبال کرد. در کلمه به کلمه این کتاب اراده پروردگار نهفته است و پیام اصلی آن تسلیم اراده پروردگار بودن است. اینکه نیرویی بالاتر از ایگوی ما وجود دارد و پذیرش این حقیقت برای آدم های امروزی سخت است. در عین اینکه قدرت انتخاب داریم اما در جایی،در زمانی،در برهه ای از زندگی اتفاقاتی برایمان می افتد که متوجه می شویم نیروی الهی ای بزرگ تر از قدرت آزادی که برای خود تصور میکردیم وجود دارد و با صبر به حکمت آن اتفاق آری میگوییم و اینجاست که تحول در درون ما رخ می دهد و رشته های نازک برایمان هویدا می شود. در آن لحظه شیرینی توکل کردن و صبر را می چشیم و شادیم از بودن. در کتاب گفته شده:"روشن بینی صرفا بودن است".
جمله ای در کتابی از آقای دولابی خوانده بودم که وقتی کتاب "راهبری زندگی با شهود درونی" را تمام می کردم ناخودآگاه یادم آمد:"مومن باید مانند جسد روی سنگ مرده شورخانه تسلیم اراده پروردگار باشد."
آن زمان خیلی مفهوم جمله برایم روشن نبود اما همیشه وقتی به آن فکر میکردم،،حس شادی در درونم موج میزد و یک بار هم در مراقبه این حالت را تجربه کردم و چه تجربه شیرینی بود. وقتی برای بار دوم کتاب راهبری زندگی با شهود درونی را خواندم بیشتر و عمیق تر مفهوم جمله را درک کردم.

مدتها بود که فکر میکردم دین ما که طبق فرموده ائمه کامل ترین دین است و کتاب قرآن کامل ترین کتاب پس چرا در این مدت که من وارد حوزه روانشناختی شدم و آموزش می بینم هیچ رشته وصلی بین این دو حوزه نیست. حتی با گروهی از دوستانم صحبت کردم و گفتم بیایید شروع به تحقیق کنیم و مفاهیم این دو حوزه را به هم مرتبط کنیم تا بیشتر این دو را درک کنیم. وقتی در حین مطالعه رسیدم به جایی که رویای "تونی ساسمن" و "رابرت جانسون" هم همین بوده و هردو تلاش کرده اند که راهی برای تلفیق حوزه مذهبی که در آن کار میکنند با مبحث روانشناختی بیابند، آنچنان به وجد آمدم و آنقدر برایم جالب بود که سر از پا نمی شناختم. اینکه مسئله ای که من به آن فکر میکردم و خلاءای که به شدت احساس کرده بودم همان چیزی بود که بزرگانی چون رابرت جانسون به آن فکر کرده بودند برایم جذاب بود و ندایی درونی برایم یادآوری کرد که فکرت و مسیرت درست است. مسئله جالب دیگر اعتقادات مذهبی و نگرشی بود که "یونگ" و "رابرت جانسون" داشتند. "اینکه هر مشاوره تحلیلی یک مسئله پیچیده مذهبی است و هر فردی که به مشاوره می آید با یک مسئله مذهبی روبروست."

عکس کاربری
نوشین ارسال در تاریخ ۱۹ دی ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به نوشین

1- کتاب "راهبری زندگی با شهود درونی" همانطور که از اسمش برداشت میشود تاکید بر استفاده از نقشه راهی است که از درون به ما نشان داده میشود. خواه در شکل رویا یا نجوای درونی و یا حس ما به یک اتفاق که هر کدام میتوانند به عنوان شهود درونی، راهبر زندگی ما باشند.
2- و اما در مورد سوال: نکنه جالب کتاب برای من!! وقتی به این سوال عمیق فکر کردم با وجود نکات جالب و ارزنده بسیار، جالب ترین نکته برای من همان مبحثی است که کمتر به آن پرداخته شده. معلولیت جسمی نویسنده و راوی. در تمام مدت مطالعه کتاب، در رفت و آمدهای فیزیکی این محدودیت ذهن مرا مشغول کرده بود و در حالی که ایشان با پذیرش شرایط خود به زندگی ادامه دادند و حتی شغلی را پذیرفتند که شرایط تنهایی در جنگل را به همراه داشت، من نگران و مضطرب بودم و تصور احتمال اتفاق هایی که نیاز به حامی و همراه داشت و محدودیت و خستگی ایشان رهایم نمی کرد. این مسئله باعث شد به این نکته از درون خودم توجه کنم که پذیرش یک اتفاق پیشبینی نشده و یا خارج از عرف که مجبورم کند از جاده اصلی نقشه راه های متداول خارج شوم، تا چه حد می تواند برایم تحلیل انرژی به همراه داشته باشد و محدودم کند.
3- کتاب در جنبه های مختلفی از زندگی افراد می تواند تاثیر داشته باشد و از نظر من افرتاد در مواجهه با یک نکته یکسان، بسته به خصوصیات فردی و تجربیات شخصی، برداشت های متفاوتی دارند. بنابراین به تاثیرات کتاب برای خودم میپردازم.
• اهمیت و لزوم خود شناسی در این کتاب بسیار مشخص است. در جایی از یونگ نقل شده است "فقط زمانی در نجات تمدن موفق میشویم که به تعداد کافی افراد خودآگاه داشته باشیم" و این یعنی اهمیت خود شناسی در زندگی اجتماعی. در کتاب می خوانیم "وقتی در درون گم شده ای، طولی نمیکشد که به همان اندازه در بیرون گم می شوی" و این یعنی اهمیت خود شناسی در زندگی فردی. و البته "آنچه هستی تو را شفا می دهد نه آنچه می دانی" و این یعنی اهمیت کاربرد دانسته ها در زندگی. [صفحات 233 و439و221]
• این که "گاهی تقدیربه گونه ای هدایت می شود که برای ما قابل درک نیست" و پذیرفتن این واقعیت که رویدادهای بزرگ زندگی ما از یک رشته نازک (جبر) تبعیت میکنند درحالی که جزییات به عهده خودمان (اختیار)است، می تواند علاوه بر اینکه انسان را در مسیر تلاش قرار دهد از بروز اضطراب و سرخوردگی یا غرور بیجای عصر حاضر هم بکاهد
• اشاره به فرافکنی مثبت و قداست بر افراد و تولید قدیس که در طول تاریخ بسیار دیده شده وهنگام بازپس گیری طلای وجود، جامعه و فرد هزینه های جبران ناپذیری را داشته و خشم مهلکی را تجربه کرده اند [صفحه 383]. در حالی که میتوان روشی ابداع کرد که در آن فرد آگاهانه صفت خدا یا قدیس را بر فردی که موقتا تجسم خداست فرافکنی کند[صفحه 439] تا ضمن برآورده شدن نیاز، به دلیل آگاهانه بودن اثرات منفی فرافکنی عادی را ندارد. زیرا خود از قدیس نبودن آن فرد آگاه بوده و خطای او ما را خشمگین نمیکند. همچنین فرافکنی آگاهانه مفهوم عشق را هم نجات می دهد
• اشاره به نیازهای نیمه دوم عمر و در ادامه تعریف قربانی بسیار قابل تامل است. قربانی کردن هنر بیرون کشیدن انرژی از یک سطح و بردن آن به سطح دیگر است. گذر از معابر مهم کودکی، نوجوانی، جوانی و میانسالی هر کدام دارای نیازها و تعاریف خود هستند و همانطور که میپذیریم ورود به دنیای جوانی با نیازهای کودکی جذابیت و موفقیت به همراه ندارد باید در معبر میانسالی هم این عصر را پذیرا باشیم.
بقیه اش هم جا نمیشه.

غزال ارسال در تاریخ ۱۹ دی ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به غزال

عنوان کتاب"راهبری زندگی با شهود درونی"در ابتدای امر،تداعی کننده کتابی است که قرار است راهنمای شخصیِ خواننده باشد اما با خواندن نخستین سطرهای آن متوجه می شوید این کتاب،یک شرح حال هدفمند از زندگی نویسنده خود،"رابرت الکس جانسون" بوده و این عنوان برگرفته از دیدگاه او در مورد هدایت زندگی خویش است.
شرح حال بودنِ این کتاب،خواندن آن را بسیار تسریع می بخشد هرچند فصل های ابتدایی ممکن است کمی از حوصله خواننده خارج باشد.
طرح روی جلد و صفحه آرایی خوبی دارد .درج شماره صفحات و عنوان فصل، در حاشیه کتاب توجه حقیر را به خود جلب نمود.چرا که ناخودآگاه چشم خواننده،عنوان فصل و محتوا را همزمان دنبال می کند و به نظر دسترسی بهتری به خواننده می دهد.
هر فصل با بیان بخشی از زندگی نویسنده آغاز شده و معمولاً در پایان ،خواننده را با بیان نکته های ظریفی غافلگیرمی کند.اکثر این نکته ها به سادگیِ به یادآوردن خاطراتی مشابه برای خواننده ،گاهی همچون سرنخی در دست او و گاهی همچون تلنگری بر ذهن اوست.
برداشت های نویسنده دررابطه با وقایع و پیشامدهای زندگی گاهی آنچنان ساده وشیوا بیان شده که هر خواننده ای را باخود همراه می کند و گاهی آن چنان فلسفی و تخصصی است که گویا مخاطب خاص دارد و حتی چندین مرتبه مرور هم،درک آن را میسر نمی کند.
اصطلاحات روانشناسی به کار رفته،گاهی یا بدون توضیح است یا با اولین رویارویی با آن،مختصر توضیحی در لابه لای متن توسط نویسنده داده شده و اگر در فصول بعدی تکرار شده،هیچ اشاره یا یادآوری به مفهوم آن نشده است.در صورتی که بهتر بود اینگونه اصطلاحات در پاورقی توضیح داده شود و در صورت تکرار به آن اشاره گردد.
این کتاب شمار را با نیروهای نادیده و خارج از کنترل،که زندگی ما را هدایت می کنند آشنا می کند.
اگر تاکنون تفکیک اختیارداشتن انسان با آنچه تقدیر یا سرنوشت نامیده می شود برایتان دشوار بوده است پیشنهاد می کنم حتماً این کتاب را بخوانید.
با خواندن این کتاب به گونه ای دیگر به پدیده خواب ورویا خواهید نگریست؛هرچند،این که تا چه حد بایستی به آن تکیه کرد و بر اساس آن،تصمیم هایی را در زندگی گرفت،آنگونه که نویسنده از آن بهره برده است،بدون شک در تخصص هر انسانی نیست.
به طور کلی این کتاب سعی بر آن دارد به خواننده یادآوری کند همیشه وهمیشه بایستی جنبه های مادی و معنوی زندگی خود را در تعادل با یکدیگر نگه دارد.
و سخن آخر:
اگر در جهت بهبود کیفیت زندگی خویش به دنبال نقشه راه هستید،این کتاب انتظار شما را برآورده نخواهد ساخت؛اما بدون شک همچون چراغی روشنگر،تمام ابعاد وجودیتان را روشن خواهد کرد تا به گونه ای متفاوت نسبت به گذشته،به هر آنچه درپیرامونتان می گذرد نگاه کنید،تحلیل کنید و متناسب با آن قدم بردارید.
پیروز باشید

باران ارسال در تاریخ ۱۹ دی ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به باران

بسیار عالی و ظریف به نکات اشاره کردید آفرین??

سلمان گودرزی ارسال در تاریخ ۱۹ دی ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به سلمان گودرزی

دکتر جری. ام. رول در مقدمه این کتاب بیان می کند که زیستن کنار جهان طلایی برای رابرت هم نعمت بوده و هم نفرین‌. این جمله در عین ساده بودن حقیقتی را در خود دارد که بیانش خالی از لطف نیست. زیستن کنار ناخودآگاه جمعی، یعنی آمادگی برای رویارویی با عظیم ترین نیرو های روان! نیروهایی که هم ویرانگر اند و هم سازنده. ما غالباً هنگامی که از شهود سخن میگوییم یا می شنویم، غافلانه سماع مولویان و خلسه های سرخوشانه صوفیان و در مجموع جهانی طلایی به ذهنمان خطور می کند در حالی که روی دیگر این سکه، جهانی تاریک و سراسر رنج و وحشت است. مادامی که رنج رویارویی با جهان بلایی را متحمل نشویم دیدن جهان طلایی غیر ممکن است. رابرت به خوبی این اصل را در کتابش بیان می کند آنجا که می گوید بخش عظیمی از زندگانی اش را، حاشیه نشین سرزمین افسردگی بوده است.
بنابراین کتاب "راهبری زندگی با شهود درونی" را نمی توان به انسان های خوش خیالی معرفی کرد که بدون رویارویی با سایه ها و عقده ها و کهن الگوهای منفی روان، انتظار رسیدن به جهان طلایی را دارند. بلکه این کتاب برای کسانی مفید است که پا را از خودخواهی های نفس فراتر گذاشته باشند، کسانی که تسلیم سلطه طلبی های ایگو نمی شوند و به ناچار استخوان در گلو و خار در چشم، رنج تبعید و هبوط به اعماق تیرگی ها را متحمل می شوند. این کتاب برای عاشقانی مناسب است که در اشک های شبانه خود و در تحولی پر درد، دست از کنترل دیگری می کشند و فاتحان قله های دور از دستِ عشقِ بی قید و شرط می شوند. برای کسانی که توانایی عبور از تنگی پیله و پروانه شدن را دارند. و برای انسان هایی که می دانند رسیدن به جهان طلایی هزینه ای می طلبد به دشواری نوشیدن جام شوکران.
سلمان گودرزی

سلمان گودرزی ارسال در تاریخ ۱۹ دی ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به سلمان گودرزی

نوشتن نقد بر آثار بزرگان و بررسی و تحلیل آن ها برای منتقدان جوان و تازه کاری مثل من امری دشوار می نماید؛ آن هم در شرایطی که کتاب مورد نقد در حوزه روان شناسی تحلیلی و اثر یکی از مشهور ترین روانکاوان یونگی جهان باشد! رابرت جانسون که پیوسته با نگاهی عمیق و تحلیلی به دنیای پیرامون خویش می نگریست شاید هیچگاه گمان نمی کرد که سال ها بعد یکی از خوانندگان فارسی زبانش، با قلمی لرزان و ایگویی متورم، در جایگاه تحلیل کننده و منتقد اثرش نشسته باشد؛ و اینجاست که لازم می نماید بدون اطاله کلام اعتراف کنم که خوشه چین خرمن این کتاب بوده ام و در این نوشته، صرفاً برداشت و دیدگاه خودم را بیان می کنم و امید دارم که از نعمت نقد اساتید و خوانندگان فرهیخته این صفحه محروم نگردم.
اساساً گفتن از شهود در دنیای امروز کار آسانی نیست؛ چگونه می توان از دنیایی سخن گفت که با خط کش تجربه قابل اندازه گیری نباشد و چشمان تیز بین علم و تکنولوژی از شناخت آن اظهار عجز کند؟ شاید یونگ از پیشگامانی بود که علم و تجربه کنونی را در حوزه روان شناسی به چالش کشید و چشمان آن را بر دنیایی نامحدود از خدایان و اساطیر باز کرد.
رابرت الکس جانسون نیز در پیروی از استاد فرزانه اش یونگ ، پا را از چارچوب های تجربه رنگِ علم فراتر گذاشت و در کتابش از تجربه ای دیگر سخن گفت، تجربه ای که به قول مولانا عقل در ادراکش ناتوان است:
عقل گوید: " شش جهت حد است و بیرون راه نیست."
عشق گوید: " راه هست و رفته ام من بارها "
تجربه ای از جنس عشق!
رابرت در کتابش از تجربه هم آغوشی با جهانی طلایی سخن می گوید که پیش از این صرفاً در کتب عرفانی، آن هم در لفافه های فراوان بیان می شد. کیمیاگران قرون وسطی و عرفای مسلمان در بازنمود تجربه خویش از جهان طلایی پیوسته محتاط بوده اند و بر تن این تجربه اصیل لباسی از محافظه کاری پوشانده اند؛ مولوی که خودش یکی از فاش کنندگان اسرار جهان طلایی است در توصیه به مریدان می گوید:" فاش مکن فاش تو اسرار عرش" و حافظ در طعنه به زاهدان ظاهرپرست که تجربه چنین جهانی را نداشته اند می گوید:
برو ای زاهد خودبین که ز چشم‌من و تو
راز این‌ پرده نهان است و نهان خواهد بود
یونگ اما با توجه به دیدگاه روان کاوانه اش، رعایت چنین احتیاطی را در بیان تجربیات شهودی نمی پذیرد و معتقد است که همه تجربیات روانی انسان سزاوار بیان و واکاوی است، آن هم چنین تجربیات عمیقی که می توانند زندگانی را لبریز از معنا سازند. همین امر باعث می شود که رابرت الکس جانسون نیز تجربیات ژرف روانی و شهودی خود را در این کتاب مطرح کند؛ و مایه شادکامی این است که دوران زندگی ما دوران عبور از تعصبات مذهبی و کوته نظری هاست و ما خوشوقتان عالمیم که روانکاوانمان به جرم بیان اسرار، بر دار نمی شوند!

عکس کاربری
زینب خورسندی ارسال در تاریخ ۱۷ دی ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به زینب خورسندی

ادامه از قسمت قبل
هر انسانی در زندگی، بارها و بارها به دو راهی هایی می رسد که ناگزیر از انتخاب است. هر انتخابی عواقبی به دنبال دارد و مسیرزندگی افراد را همین انتخابها می سازد و او را از دیگران متمایز میکند.رابرت جانسون به ما میگوید:برای انتخاب های کوچک،خودتان دست به کار شوید و برای انتخاب های بزرگ بعد از بررسی همه جوانب موضوع تصمیم نهایی را به قدرت بزرگتری (خویشتن حقیق به تعبیر یونگ) بسپارید.
او به ما میگوید در هر لحظه یک کار درست و فقط یک کار درست برای انجام دادن وجود دارد ؛بنابراین در این لحظه اگر هنوز تردید در خواندن کتاب دارید،بدانید یک کار درست وجود دارد،لذت خواندن آن را از دست ندهید.

عکس کاربری
زینب خورسندی ارسال در تاریخ ۱۷ دی ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به زینب خورسندی

یاحق
سالها در هیاهو و اسارت تن زندگی کردم تا آن که به مدد تجربه هایی به ظاهر تلخ و همراه با دوره ای از افسردگی،ساکن سرای سکوت شدم. غوغایی درونم برپاشد؛ صداهایی را شنیدم که در پی ارتباط با من بودند و از من برای همراهی دعوت می کردند.در کمال ترس و تردید،دعوتشان را اجابت کردم.دستم را به دستشان دادم.همه جا با مهربانی همراه من بودند، از طوفان های سختی عبور کردیم تا این که حسن نیتشان به من اثبات شد و توانستم با غلبه بر ترس هایم به آن ها اعتماد کنم.از آن به بعد همه چیز تغییر کرد. دنیای سیاه و سفید به دنیای پر از رنگ و روح بدل شد و دریافتم، آن گاه که در مسیر زندگی، پیام های راهنماهای درونی را دنبال میکنی تا بشوی آن چه که باید و انتخاب تو در مسیر انسانیت، خودآگاهی و ساختن تمام وجوه شخصیتی ات می باشد و از عمق جان خواهان و عاشق زندگی می شوی،میفهمی زندگی به سان معلمی است دلسوز و مهربان که آنچه را باید بیاموزی اگر چه سخت،اگرچه تلخ به تو می رساند و نحوه مواجهه تو با درس آموخته ها بنای شخصیتی ات را مستحکم یا متزلزل می کند و راه گریز و میانبری وجود ندارد.
از آن به بعد هر زمان ذهنم درگیر سوالاتی می شود و هرجا که ابهامی دارم سروش از غیب می رسد.
کتاب راهبری زندگی با شهود درونی، در کمال شفافیت و نظم یافتگی در روایت زندگی رابرت الکس جانسون،پاسخ بسیاری از سوالاتم را برای ادامه سفر زندگی به من هدیه کرد و درس هایی را به من آموخت.هر درسی گوشه ای تاریک از روحم را روشن کرد و من گمان میکنم که شاید مقصد حقیقی ما در سفر زندگی،رفتن باشد و در این گونه رفتن است که رضایت درونی برای ما حاصل میشود.
معمای دشوار زندگی رابرت جانسون به تعبیر او، چگونه زیستن در دو دنیای طلایی و زمینی و برقراری تعادل میان آسمان و زمین است. تعادلی که از نظر او برای هر فرد متفاوت است و هیچ دستورالعمل ساده ای ندارد و همه پرتوهایی که زندگی او بر ما می تاباند تا پایان کتاب در این مسیر و در پاسخ به این معماست.
چه آن لحظه که سفر زندگی او در اثر یک حادثه با نقص و تجربه جدایی دردناک از زندگی در یازده سالگی شروع میشود،و برای اولین بار جلوه ای از جهان طلایی بر او آشکار میگردد، چه آن گاه که خانواده واقعی یا والدین الهام بخشی را تحت هدایت سرنوشت پیدا کرده است. و معتقد است نقش آنها در تشرف یافتن به بزرگسالی و یافتن جایگاه حقیقی انسانها در جهان ضروری هستند، چه آن گاه که با شروع افسردگی دوره ای از انزوا را تجربه میکند، چه اتفاقاتی که در دل ملاقات با افراد تاثیرگذار زندگی اش چون کریشنا مورتی، ارت مایر و جناب یونگ بر وی میگذرد،یا حوادثی که در سفرهایش تجربه میکندو چه در آموزش هایی که در مراحل مختلف میگذراند، همه و همه به من می اموزد با استفاده از هنر مشاهده گری و جاری شدن انرژی و زندگی در لحظه اکنون، همه آنچه زندگی به من هدیه میدهد اعم از رنج و لذت را با آغوش باز پذیرا باشم و مسئولانه زندگی کنم.

فرم ارسال دیدگاه لطفا برای ثبت نظر ابتدا وارد سایت شوید
ارسال دیدگاه
شنبه تا چهارشنبه از ساعت 13 تا 18 مشاوره برای انتخاب محصول
پاسخگویی به سوالات آموزشی 021-88738180