امروز ۰۷ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰۲
راهبری زندگی با شهود درونی 479,000 407,150 تومان 15%
سفارش می دهم
راهبری زندگی با شهود درونی نویسنده : رابرت‌ الکس جانسون           ترجمه : مرضیه مروتی
پیام

برای افزودن به لیست علاقه مندی ها ابتدا باید وارد حساب کاربری خود شوید.

راهبری زندگی با شهود درونی
راهبری زندگی با شهود درونی
راهبری زندگی با شهود درونی
راهبری زندگی با شهود درونی
نظر کاربران 5 از 5
اولین زمان ارسال یکشنبه ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
تعداد سفارش
479,000 تومان
می توانید نسخه های دیگر این کتاب را مشاهده کنید
مقدمه کتاب راهبری زندگی با شهود درونی

قلبت از حرکت می‌ایستد.
هضم و درک سخنانش برایت سنگین است.
گاهی ممکن است پیش خودت فکر کنی آدم عاقل و این کارها...
ولی وقتی که خوب عمیق می شوی، متوجه می شوی چقدر از دنیا پرتی!
وقتی سرگذشت رابرت جانسون -شاگرد برجسته پروفسور کارل گوستاو یونگ_را در این کتاب می خوانی با خود می گویی: "چقدر از دنیا پرتی که دائماً هر قدم را با محاسبه بر می داری"
وقتی در زندگی همه چیز برایت حساب و کتاب دارد یعنی
به ترس و محافظه کاری خوش آمد گفته ای
به مرور هر چه سن بالاتر رود؛ نوعی رخوت، سستی و تنبلی با ما همراه می شود که از انگیزه هایمان می کاهد
گویی به مرور فقط دست روی دست گذاشته و به تماشای مرگ تدریجی رویاهایمان می نشینیم.
این کتاب که هم یک راهنمای شخصی و هم یک شرح حال است، به ما می آموزد تا همانند جانسون نشانه های ظریف رویاها، بینش ها و حتی عمیق ترین رنج های خود را دنبال کنیم تا بتوانیم هماهنگ با خود معنوی مان زندگی کنیم و این-گونه نهایت لذت را از زندگی مان ببریم.
در دنیای امروز، اگر کسی در جستجوی ساختن زندگی پرشور و با معنا است، بهتر است فرصت خواندن این کتاب را برای لحظه ای از دست ندهد.

معرفی کتاب راهبری زندگی با شهود درونی

این کتاب سیر تکاملی خودآگاهی را از طریق بازگویی داستان یک زندگی عجیب نشان می‌دهد. رابرت الکس جانسون، همیشه نزدیک به خودآگاه جمعی زندگی کرده است که برایش هم نعمت بوده و هم نفرین. داستان او یک سفر درونی است که رؤیاها و بینشهایی قدرتمند و رویدادهای هم‌زمان آن را هدایت کرده‌اند. دیگران هم در مورد این چیزها قلم‌فرسایی کرده‌اند، اما به‌ندرت اتفاق می‌افتد کسی پیدا شود که تعهدی اخلاقی نسبت به این نیروهای قدرتمند و مرموز داشته باشد. رابرت نمونه‌ای است از اینکه چگونه در دوران پست مدرنیسم با یک نگرش مذهبی زندگی کنیم و این برای من بسیار شگفت‌انگیز است. منظورم از نگرش مذهبی تبعیت از یک راه و روش، به منظور رستگاری یا رهایی یا حتی لزوماً عضویت در یک نهاد مذهبی نیست، بلکه نگرش مذهبی به تهذیب نفس مربوط می‌شود. منظور از تهذیب نفس؛ پذیراشدن حیرت، شکوه و عظمت، با احترام به آن نیروهای اسرارآمیز مقدسی که بیرون از کنترل خودآگاه ما قرار دارند. این نیروها را گاهی تقدیر، سرنوشت یا دست خدا یا به نقل از رابرت جانسون؛ رشته‌های باریک نامیده‌اند.

مشخصات فیزیکی
وزن کتاب
556 گرم
قطع کتاب
رقعی
تعداد صفحات
503 صفحه
شابک
978-600-626888-0
مشخصات فنی
نویسنده
رابرت‌ الکس جانسون
مترجم
مرضیه مروتی
نوبت چاپ
7

نظرات کاربران 175 نظر ارائه شده است
ایمانه ارسال در تاریخ ۲۱ دی ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به ایمانه

همه جواب ها در درون توست،
یکی از بهترین جملاتی که در کتاب خواندم و به جانم نشست.چه خبر خوبی ،پس جایی برای ناامیدی نیست ،جایی برای تقلای ،یافتن پاسخ نیست.فقط لازم است خودکاوی کنی و به چیزهایی که بر تو آشکار می شود با احترام برخورد کنی تا ناخودآگاه به تو اعتماد کند و مسیر را بگشاید و گنج های خود را یک به یک بر تو آشکار کند.و اینگونه برخورد با این معادله بزرگ چندین مجهولی سخت (زندگی) رفته رفته آسان تر و دوست داشتنی تر می شود .حتی می توان پا را فراتر گذاشت و اعلام کرد من خودم به تنهایی برای زندگیم کافی هستم و ابزار لازم برای یافتن پاسخها در درون من است از جمله تجسم خلاق ،هنر رویابینی و کمک گرفتن از مشاور یونگین معتقد و متعهد به این سبک خودکاوی.
خرد خواب و رویا و یاری جستن از آن در جهت هدایت در مسیر و حفظ تعادل زندگی نیروی یاری بخش عظیمی است که در اختیار داریم به شرط دادن توجه و احترام لازم به جهت ورود به این دنیای پربرکت.
مطلب بعدی وجود رشته های نازک حمایت کننده بود که در جای جای کتاب با تاکید به آن اشاره شده بود و بشارت تنها رها نشدن در این وادی و مورد لطف و هدایت قرار گرفتن را می دهد. البته لازمه آن احترام گذاشتن و عدم لجاجت ورزی در مقابل وقایع و اتفاقات زندگی است که خارج از حیطه اختیار رخ می دهد.
یا به عبارت دیگر دیدن خیر وقوع رخدادها که به تبع آن متوجه وجود رشته های نازک و هدایت توسط آنها می توان شد ،به این ترتیب نگاه به زندگی روز به روز معنوی تر و مقدس تر می شود

آبی آرام بلند ارسال در تاریخ ۲۱ دی ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به آبی آرام بلند

به نام خدا
رونمایی از کتاب راهبری زندگی برای من در یک همزمانی اتفاق افتاد و همین باعث شد که برای خریدش لحظه ای تردید نکنم.
سالها بود با چنین اشتیاق و سرعتی مطالعه نکرده بودم. من این کتاب را خوردم، کلمه به کلمه اش را چشیدم و دل و جانم را با آن نو کردم.
همچنان که از شباهتهای درونیم با رابرت جانسون هیجان زده میشدم، تردیدهایی را که بخاطر عدم تایید دیگران دچارش بودم رها میکردم.
در طول خواندن این کتاب زندگی 44 ساله ام را مرور کردم، ایمانم را به رشته های نازک به روز رسانی نمودم، در گذشته ام پدر خوانده ها و مادرخوانده هایم را یافتم و مهمتر ازهمه، خواسته های ایگو و خویشتن حقیقیم را از هم تفکیک کردم.
این کتاب برای من یک دوره جامع یونگ شناسی بود؛ از اهمیت شناخت تیپهای شخصیتی گرفته تا درک تاثیر ناخوداگاه جمعی در زندگی انسانها.
رویاهای جالب و عجیب رابرت، تلنگر بیداری رویاهای خاموشم شدند و من چنانکه آموختم آنها را یادداشت کردم و بدون اصرار بر کشف مفهوم آنها، سعی کردم به خردشان احترام بگذارم و اجازه دهم تا پیامهای رویاها در زمان مناسب بر من آشکار شوند.
بزرگترین تردیدم در زندگی با این جمله ها برطرف شد:
"شغل را ما انتخاب میکنیم، رسالت ما را انتخاب میکند."
و:
"در هر لحظه تنها یک کار درست وجود دارد."
و این جمله روحم را آزاد کرد:
"باید بیاموزی که بپذیری هرچیزی که نیاز داری، برایت مهیا میشود، حتی اگر چیزی که ارزش اجتماعی داشته باشد تولید نکنی؛ رابطه ات با ناخوداگاه جمعی حضورت بر روی زمین را توجیه خواهد کرد."
تلاش برای رسیدن به فردیت و رشد خوداگاهی ازین جهت اهمیت دارد که به معنای ترکیب و تعادل زمین و آسمان است.
مفهوم "دومین ظهور" و تاثیر تحول خوداگاهی جمعی در زمان وقوع این امر جهانی، تکمیل کننده ی زیبایی کتاب است و مطالب را در یک ارتباط منطقی و هدفمند با هم قرار میدهد و به سرانجام میرساند.
به قول پائولو کوئیلو: "همه چیز یکیست؛ و اصول کیمیاگری آنقدر ساده است که میتوان آنرا در یک جمله خلاصه کرد و روی یک سنگ نوشت."
کافیست به "دستی که همه چیز را نوشته است" ایمان داشته باشیم.

مریم شیخ زاده ارسال در تاریخ ۲۱ دی ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به مریم شیخ زاده

همه ما آدما دو بعد کلی و اساسی در وجود خودمون داریم. کلید داشتن آرامش و رضایت خاطر در زندگی برقراری تعادل بین این دو جنبه وجودیست. برقراری تعادل بین دنیای درون و دنیای بیرون، ناخودآگاه و خودآگاه و یا همونطور که از نام اثر برمیاد بهشت و زمین. انسان موفق کسیه که اول بتونه این جنبه های وجودی خودش رو بشناسه و بعد بتونه جوری اونهارو تقویت کنه که همگام با هم رشد کنن و پیش برن. تکیه بیش از حد روی هرکدوم از این جنبه ها باعث باد کردن اون بخش و در نهایت انفجاری مهیبه که به فروپاشی خود منجر میشه. معمولا در فرهنگی که به عنوان فرهنگ غربی شناخته میشه تاکید بر روی جنبه های بیرونی وجوده. مثل موفقیت های تحصیلی،کاری و... و آدمها از دنیای درون و شهودیات اطلاعات کمی دارن و این خلاء همیشه آزارشون میده. احساس کمبود میکنن ولی دلیلشو نمیدونن. به ظاهر همه چیز مرتبه ولی از درون چیزی اونهارو آزار میده. برعکس در فرهنگ موسوم به فرهنگ شرقی روی بعد درونی وجود خیلی کار شده. شهود و بینش درونی در این فرهنگ کاملا شناخته و پذیرفته شده است ولی امور بیرونی و واقعیات زندگی همچنان بلاتکلیف و سردرگم مونده تا جایی که مردم هنوز هم با اصلی ترین امور روزمره مثل سیستم حمل و نقل،نظام درمانی و... دست به گریبان هستن. این مثال ها نمونه های عینی و واضح از این واقعیت هستند که ایجاد تعادل،کلید اصلی رضایت از زندگی است. حالا چطور میتونیم به این تعادل دست پیدا کنیم؟ اول از همه از طریق خودشناسی. این که بفهمیم من چطور آدمی هستم. بیشتر درونی و شهودی ام یا بیرونی و عینی. بعد روی اون جنبه ای که ضعیف تره کار کنیم. کار کردن روی امور عینی و بیرونی معمولا راحت تره. انواع کلاس ها، آموزش ها، کتاب ها و... برای پرورش ابعاد بیرونی وجود در دسترسه ولی بخش چالش برانگیز قضیه ابعاد درونیه که معمولا ناخودآگاهن و باید به اصطلاح با چشم دل اونهارو رصد کنیم. یکی از ابزاری که آقای جانسون در این کتاب در اختیار خواننده قرار میده رشته های نازک هستن همونهایی که ما رو به بهشت وجودیمون رهنمون میشن و دنیای طلایی رو نشونمون میدن. این رشته های نازک، شهود ما هستن. ما براشون دلیل منطقی نداریم. بیشتر یک حس هستن که مارو تشویق به رفتن راهی یا انجام کاری میکنن. اغلب ما آدمها اونهارو نادیده میگیریم و دنبالشون نمیکنیم. اینجاست که بحث اعتماد مطرح میشه. اعتماد به بینش درونی خود. اعتماد به حست. ابزار دیگه ای که این اثر در اختیار ما میذاره خوابهای ماست. نوشتن و تحلیل اونها میتونه اطلاعات نابی در مورد درونیات ما بهمون نشون بده. به نظر من یکی از نکات مهمی که آدمهارو جذب این کتاب میکنه اینه که درونیات و تجربه های درونی رو با کمال صداقت و بدون کوچکترین حاشیه ای خیلی شفاف بیان میکنه. این خاصیت توی کمتر اثری دیده میشه. صداقت کلید گمشده انسان عصر حاضره و شفافیت این اثر در بیان تجربیات انسانی باعث ایجاد احساس همذات پنداری در خواننده میشه. جان کلام این اثر در این نکته است که اول هردو بعد وجودی خودت رو پرورش بده و بعد از اون میتونی طلای درونت رو از معدن وجودت استخراج کنی و در دست خودت بگیری. اونوقت میتونی در مسیر زندگی و رضایت از اون با آرامش گام برداری و رسالت منحصر به فرد خودتو به عنوان یک انسان به سرانجام برسونی. اگر ما آدمها ظرفیت شناخت خود و پذیرش اموری که در دست ما نیست رو در خودمون افزایش بدیم خیلی از تاریکی ها تبدیل به روشنایی و نارضایتی ها تبدیل به رضایت درون خواهد شد.

زهرا مزاری ارسال در تاریخ ۲۱ دی ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به زهرا مزاری

بخش چهارم و پایانی:
تاثیرات مطالعه این کتاب: انسان را وادار به تفکر عمیق در عملکردش می کند و اینکه من تلاشم را انجام می دهم و در حد توانم کارها را پیش می برم ولی نتیجه آن کاملا غیر منتظره می تواند باشد، چرا که ما بخشی از یک کل هستیم که بسیار فراتر و وسیع تر از دید ماست، و چه بسا در زندگی آن را شخصا تجربه کرده باشید که اتفاقاتی برای شما رخ می دهد که حتی فکرش را هم نمی کردید و شما از نتیجه کار غافلگیر شده باشید، که میتونه خوشایند یا ناخوشایند باشد.این که به جز ما چیزهایی ماوراءطبیعی و فراتر از تصورات و دید محدود ما در شکل دادن امور دخالت دارند.
اصل تعادل در زندگی بسیار مهم و ضروری است و نمی توان چیزی را به حساب چیز دیگری حذف یا کمرنگ کرد زیرا در نهایت نتیجه مطلوب حاصل نخواهد شد.
اهمیت نشانه ها در زندگی در غالب رویایی که در خواب می بینیم یا فردی که در مسیر ما قرار می گیرد، شرکت در یک همایش، خواندن یک کتاب، دیدن یک فیلم و... راه های مختلف دیگه که حاوی پیامی برای انجام دادن یا ندادن و یا نحوه انجام کاری که قرار است صورت گیرد، باید به آنها توجه کرد.

مریم مظفری ارسال در تاریخ ۲۱ دی ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به مریم مظفری

با سلام و عرض احترام
در مورد کتاب راهبری زندگی میتونم بگم یکی از چند کتاب تاثیر گذار در زندگی من خواهد بود.. البته اگر کمی در ویرایش(چاپ اول.) دقت بیشتری ميشد از لحاظ کاربرد ویرگول یا پرانتز و فاصله ها، از چند باره خوانی بعضی پاراگراف ها به منظور فهم راحتتر؛ جلوگیری ميشد که قطعا در چاپهای بعد توجه شده..
کتاب خیلی زود با مخاطب درونگرا و شهودی خود ارتباط برقرار کرده و او را کنجکاو دانستن عکس العمل فرد مشابه خود در برابر مواجهات و چالش های مختلف درونی و بیرونی میکند، ضمن اینکه راهکار مشخص ارائه داده نميشود که این خواننده را مجبور به تفکر و انتخاب راهکار مخصوص خود مینماید.. نویسنده که به دنبال یافتن تعادل بین زمین و آسمان است با شیوه ای ظریف برقراری تعادل بین دو سبک زندگی، یا تعادل بین دو ساختار روانی، و به بیان ساده تر تعادل بین آمریکایی بودن و هندی بودن را راه حل آرامش خود میداند و به شیوه خود از طریق انتقال دستاوردهای فکری، حسی خود به هند، از دستاوردهای شهودی احساسی دوستان هندی به نوعی حس توازن دست پیدا میکند..
برای من خیلی از بخش های کتاب بسیار تامل برانگيز است.. مشکلات یک درونگرا ی شهودی در جامعه برونگرا و حسی..اشاره به تورم و توهم دانستن بدون طی طریق کردن واقعی و اینکه نباید با جهان هستی همذات پنداری کرد بلکه باید فروتن بود و حس احترام داشت به نظامی که از ازل میداند چه میکند.. موضوع فرافکنی و طلای ناب درون که حقیقتا خیلی از سوتفاهم ها و عشق و ستایش های افراطی را قابل توضیح میکند.. تفاوت بین عقیده و مذهب و اشاره به موضوع تفکیک، برای پیوستن دوباره به الوهیت که چقدر لازم میداند پرورش اولیه ی ایگو را، آموختن زندگی در جامعه هر فرد را و در نهایت دوباره یکی شدن با ذات هستی که قطعا آسان نیست و مهمترین چالش انسان در میانسالی خواهد بود... تشابه تمام اسطوره های ملل و آیین های سنتی و اشاره به وظیفه اصلی مذاهب مبتني برآغاز و افزایش خود آگاهی افراد نه دخالت در زندگی فرهنگی فرد...کشف و پرورش افسانه درونی هر شخص توسط خود و زندگی بر اساس این دانه، که نه تنها به معنای جبر نیست بلکه به نوعی یک راهنمای درونی برای دستیابی به تمامیت و یکپارچگی ست...
پذیرش شرایط موجود و تلاش در جهت پیدا کردن راه حل مناسب برای تغییر اوضاع بر اساس آنچه در راستای اراده ی خدا یا طبیعت یا هر آنچه هوشمندی اداره کننده این هستی است، که این همراستایی به بهترین طریق توسط آنچه رابرت رشته های نازک یا نداي درون مینامد امکان پذیر است.. پس به ایگو یاد دهیم کمی سکوت کند تا بهتر بشنود..
و چه بسیار جملاتی که اگر در حال و هوای مناسب دریافت باشیم در این کتاب به شکل آموزه پیش فکر و فهم نمایان میشود...
سپاسگزارم از تمامی دوستان و عزيزاني که باعث خلق اثر و رساندنش به ما شدند... و این هستی که لطف یادگیری قطره ای از بیکرانش را نصیب کرد.. در پناهش

زهرا مزاری ارسال در تاریخ ۲۱ دی ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به زهرا مزاری

بخش سوم :نکات بسیار زیادی در متن کتاب قابل توجه بود از جمله، اهمیت آموزش دیدن و شاگردی کردن، که آقای جانسون خود را موظف به انجام آن در طی زندگی خویش می دید و برای اینکار در بعضی مواقع تمام دارایی اش را هزینه میکرد تا به آن دست پیدا کند. این کار را با استفاده از اندیشه های شرقی و غربی با هم انجام میداد و این یعنی از همه دانش بشری بهره بردن و نه اینکه به یک سو متمایل باشی و دیگری را نادیده بگیری که در آموزش هم اصل تعادل را مدنظر داشت. موضوع دیگر اینکه پختگی و رشد انسان تدریجی است و در طی مسیر زندگی اتفاق می افتد و زمان لازم باید طی شود تا محقق گردد. داستانها و اسطوره های شرقی و تفسیر آنها هم برایم بسیار جالب و جذاب بود آنهم از زبان یک انسان غربی.

توجه به ابعاد دیگر وجود، اهمیت رویاها و تفسیر آنها در زندگی، به عنوان راهنمایی برای خروج یا ورود یا تغییر مسیر در زندگی که می تواند تاثیر شخصی یا در سطحی بزرگتر و جهانی باشد، به عنوان راهنمایی برای ما برای گذر از مراحل مختلف زندگی و نحوه برخورد ما با اتفاقات و حوادث گوناگون در این راه. در طی مطالعه کتاب و مثال هایی که در کتاب ذکر شده، این گفته حضرت علی (ع) برایم تداعی شد که : خیر الامور اوسطاها و یا در قران کریم خداوند میفرماید: هرکس تقوی پیشه کند، خداوند گره از کارش باز میکند و روزی شما از راهی که گمان ندارید، به شما میرسد. میتوان گفت که این خرد جمعی است، با توجه به اینکه آقای جانسون مسلمان نبودند ولی به اصولی معتقد بودند که جهان شمول است و در خردجمعی همه انسانها وجود دارد.
در پایان از جناب آقای رضایی و مجموعه بنیاد فرهنگ زندگی که برای ارتقاء سطح دانش خودشناسی مردم تلاش میکنند تشکر میکنم. خواندن کتاب را به همه دوستانی به خودشناسی علاقمند هستند توصیه میکنم، کتاب فوق العاده ای است. با سپاس مجدد

ابان ارسال در تاریخ ۲۱ دی ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به ابان

کتاب راهبری زندگی با شهود درونی یک زندگی نامه یا اتوبیوگرافی درمورد زندگی رابرت جانسون از تولد تا انتظاربرای مرگ است.تولد واقعی رابرت زمانی بود که رابرت در یازده سالگی و در حین مرگ با جهان طلایی اشنا شد.خط سیر زندگی رابرت از زمانی که با جهان طلایی اشنا شد تغییر کرد و رابرت در تمام زندگی به دنبال یافتن راهی برای تعادل در راستای اراده خداوند بود .در سال های ابتدایی زندگی رابرت دقیقا نمیدانست که به دنبال چه چیزی است اما تمام چیزهایی که رابرت باان هابرخورد میکرد از رشته های نازک یا دست خدا ،خواب هاو...همه رابرت را به سمت تعادل ورسالت حقیقی درزندگی راهنمایی میکردند.در سنین جوانی میبینیم که رابرت تقریبا میداند که به دنبال چه چیزی است و اهمیت تفکیک پرداختن به وجوه مختلف زندگی را دریافته (مخصوصا زمانی که در برج های دیده بانی تنها بوده )اما راه رسیدن به این تعادل رانمیداند و برای رسیدن به این تعادل مدام چیزهای مختلف را امتحان میکند.موسیقی،بودن درکنار کریشنا مورتی ،عضویت در صلیب سرخ و.... و چون نتیجه مطلوب حاصل نمیشود ورسالت واقعی در زندگیاش راپیدا نکرده و روح اش ارضا نمیشود مدام تصمیم های جدید میگیرد بدون این که گاهی حتی به عواقب ان فکر کند( مانند زمانی که با کشتی از امریکا به اروپا میرود) اما در سراسر مسیر رشته های نازک رابرت را به مسیر حقیقی زندگی اش نزدیک تر میکند و با گذشت هر فصلی از زندگی رابرت بیشتر متوجه میشود که تعادل واقعی را چگونه میتواند بهدست اورد ،در میانسالی چیزهای جدید مثل هلن وخانواده اش و روان درمانگر شدن رابرت تعادل نسبی به زندگی رابرت میاورد اما باز هم میبینیم که گاهی این تعادل از بین میرود مخصوصا جاهایی که رابرت بر خلاف حرف های دکتر یونگ مبتنی بر عضو نشدن در گرو ها و اجتماعات عمل میکند در فصل های اخر زندگی رابرت متوجه میشویم که رابرت بعد از رفتن به هندوستان به تعادل در زندگی رسیده و تفکیک زندگی در هند برای تغذیه روح یا بودن و زندگی در امریکا برای تغذیه جسم یا شدن او رابه این مهم رسانده است .
در این کتاب فصل حلقه دوستان برای من از همه جذاب تر بود جایی که انسان در راستای اراده خداوند به تعادل و نظم در زندگی رسیده و میداند که رسالت خود در این دنیا را انجام داده و هراسی از مرگ ندارد و آماده و پذیرای چیزی است که خداوند برای هر انسانی رقم میزند و رابرت در این فصل به انتظار مرگ نشسته چون رسالت حقیقی خود در این جهان را به انجام رسانیده است.
هر کتاب برای هر خواننده به فراخور نیازهایش حرفی برای گفتن دارد چیزی که این کتاب به طور واضح برای من به ارمغان اورد این بود که همیشه هم نباید برای زندگی قانون های سفت و سخت وضع کرد و زندگی را در یک مسیر و چهارچوب خاص هدایت کرد گاهی هم لازم است که خودمان را به زندگی بسپاریم و ببینیم که زندگی چه چیزی برای ما به ارمغاان می اورد ما در زندگی امروزی بیشتر غرق انجام دادن هستیم ما شغل خوب.رفاه نسبی جایگاه اجتماعی خوب تحصیلات و .... را داریم اما همیشه سر درگم هستیم چون ار بودن فاصله گرفته ایم این کتاب به من اموخت گه باید به دنبال تغذیه روح خود نیز باشیم و بیشتر به معنویات بپردازیم تا به تعادل در زندگی برسیم و در این راه نشانه ها را ببینیم

زهرا مزاری ارسال در تاریخ ۲۱ دی ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به زهرا مزاری

ادامه مطلب نقد:تعادل داشتن در سفر زندگی برای ما مسافران لازم و ضروری است همانطور که در کل هستی و حیات از ابعاد بزرگش مانند کهکشانها تا کوچکترین اجزاء این اصل جاری و ساری است. زمانی که این تعادل توسط انسان یا هر عامل دیگری به هم بخورد، شاهد ویرانی و نابودی خواهیم بود و رنج و دردکشیدن را به دنبال خواهد داشت. دست بردن انسانها و بهم زدن اکوسیستم از نمونه هایی است که امروزه شاهد آن هستیم و باعث تغییرات ناخوشایند بسیاری از جمله نابودی گونه های بسیاری از جانداران و گیاهان شده و بسیاری از جنگ ها و نزاع ها را رقم زده است. روح و روان انسان نیز به همین صورت باید در وضعیت تعادل باشد تا انسان به رشد مورد نیاز خویش دست یابد و به غایت که همان رسالت و هدف از آفرینش هر انسان است، برسد. در طی زندگی آقای جانسون این را خیلی زیبا به ما عملا می آموزد با انجام و ایجاد اعتدال بین بودن و انجام دادن، زمانی را به تلاش و فعالیت و زمانی را برای تامل و اندیشیدن و به تغذیه جسم و جان با هم پرداختن.
آقای جانسون با تکیه بر شهود درونی (راهنمای درونی یا الهاماتی که در قالب خوابهایی که می بیند) به شکلی زیبا، جذاب و عمیق برای ما این را روایت میکند که چگونه در زمان مناسب و جای مناسب قادر به انجام کار مناسب خواهیم شد. واقعا عظمت انسان و ارتباط آن را با دنیای غیر مادی و در سطحی فراتر از دیدگاه های کوته بین و ظاهربین به ما نشان میدهد چگونه با پیروی از این حس در مسیر صحیح گام برداریم و طی طریق کنیم. چگونه برخی از لذات را رها کنیم و یا آنها را به روشی متفاوت تجربه کنیم. در اینجا این شهود به ما کمک میکند تا در ماز زندگی مسیر درست را طی و به غایت نهایی خود برسیم که بسیار زیبا و روان آن را میتوان در فصل های مختلف کتاب حس کرد و در بسیاری جاها با ایشان همسفر شد و لذت برد.

زهرا مزاری ارسال در تاریخ ۲۱ دی ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به زهرا مزاری

نقد کتاب : راهبری زندگی با شهود درونی
با سلام وقت بخیر،
اگر همه انسانها، گوهر اصیل و خداداد خود را شکوفا می کردند، مدینه فاضله را در دنیا شاهد بودیم ولی افسوس که ما یا نمی دانیم یا در توان خود نمی بینیم که چنین چیزی امکانپذیر است و نتیجه هردو یک چیز و آن اینست که انسان سرگشته و سرگردان در این دنیا به زندگی خویش مشغول است، و اندک اند کسانی که طریق کرده و این راه را پیموده و به سر منزل مقصود رسیده اند. راه رسیدن را آقای جانسون به سبک و سیاق خویش بسیار زیبا و روان در این کتاب که تجربه زندگی واقعی ایشان است، بیان کرده است.
ایشان با استعانت گرفتن از دو اصل کلی تعادل داشتن و دیگری توجه به ندای درونی که خیلی زیبا بیان می کند که با به کار بستن آنها قادر خواهیم بود، رسالت وجودی خود را به انجام برسانیم.

ابان ارسال در تاریخ ۲۱ دی ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به ابان

کتاب راهبری زندگی با شهود درونی یک زندگی نامه یا اتوبیوگرافی درمورد زندگی رابرت جانسون از تولد تا انتظاربرای مرگ است.تولد واقعی رابرت زمانی بود که رابرت در یازده سالگی و در حین مرگ با جهان طلایی اشنا شد.خط سیر زندگی رابرت از زمانی که با جهان طلایی اشنا شد تغییر کرد و رابرت در تمام زندگی به دنبال یافتن راهی برای تعادل در راستای اراده خداوند بود .در سال های ابتدایی زندگی رابرت دقیقا نمیدانست که به دنبال چه چیزی است اما تمام چیزهایی که رابرت باان هابرخورد میکرد از رشته های نازک یا دست خدا ،خواب هاو...همه رابرت را به سمت تعادل ورسالت حقیقی درزندگی راهنمایی میکردند.در سنین جوانی میبینیم که رابرت تقریبا میداند که به دنبال چه چیزی است و اهمیت تفکیک پرداختن به وجوه مختلف زندگی را دریافته (مخصوصا زمانی که در برج های دیده بانی تنها بوده )اما راه رسیدن به این تعادل رانمیداند و برای رسیدن به این تعادل مدام چیزهای مختلف را امتحان میکند.موسیقی،بودن درکنار کریشنا مورتی ،عضویت در صلیب سرخ و.... و چون نتیجه مطلوب حاصل نمیشود ورسالت واقعی در زندگیاش راپیدا نکرده و روح اش ارضا نمیشود مدام تصمیم های جدید میگیرد بدون این که گاهی حتی به عواقب ان فکر کند( مانند زمانی که با کشتی از امریکا به اروپا میرود) اما در سراسر مسیر رشته های نازک رابرت را به مسیر حقیقی زندگی اش نزدیک تر میکند و با گذشت هر فصلی از زندگی رابرت بیشتر متوجه میشود که تعادل واقعی را چگونه میتواند بهدست اورد ،در میانسالی چیزهای جدید مثل هلن وخانواده اش و روان درمانگر شدن رابرت تعادل نسبی به زندگی رابرت میاورد اما باز هم میبینیم که گاهی این تعادل از بین میرود مخصوصا جاهایی که رابرت بر خلاف حرف های دکتر یونگ مبتنی بر عضو نشدن در گرو ها و اجتماعات عمل میکند در فصل های اخر زندگی رابرت متوجه میشویم که رابرت بعد از رفتن به هندوستان به تعادل در زندگی رسیده و تفکیک زندگی در هند برای تغذیه روح یا بودن و زندگی در امریکا برای تغذیه جسم یا شدن او رابه این مهم رسانده است .
در این کتاب فصل حلقه دوستان برای من از همه جذاب تر بود جایی که انسان در راستای اراده خداوند به تعادل و نظم در زندگی رسیده و میداند که رسالت خود در این دنیا را انجام داده و هراسی از مرگ ندارد و آماده و پذیرای چیزی است که خداوند برای هر انسانی رقم میزند و رابرت در این فصل به انتظار مرگ نشسته چون رسالت حقیقی خود در این جهان را به انجام رسانیده است.
هر کتاب برای هر خواننده به فراخور نیازهایش حرفی برای گفتن دارد چیزی که این کتاب به طور واضح برای من به ارمغان اورد این بود که همیشه هم نباید برای زندگی قانون های سفت و سخت وضع کرد و زندگی را در یک مسیر و چهارچوب خاص هدایت کرد گاهی هم لازم است که خودمان را به زندگی بسپاریم و ببینیم که زندگی چه چیزی برای ما به ارمغاان می اورد ما در زندگی امروزی بیشتر غرق انجام دادن هستیم ما شغل خوب.رفاه نسبی جایگاه اجتماعی خوب تحصیلات و .... را داریم اما همیشه سر درگم هستیم چون ار بودن فاصله گرفته ایم این کتاب به من اموخت گه باید به دنبال تغذیه روح خود نیز باشیم و بیشتر به معنویات بپردازیم تا به تعادل در زندگی برسیم و در این راه نشانه ها را ببینیم

فرم ارسال دیدگاه لطفا برای ثبت نظر ابتدا وارد سایت شوید
ارسال دیدگاه
شنبه تا چهارشنبه از ساعت 13 تا 18 مشاوره برای انتخاب محصول
پاسخگویی به سوالات آموزشی 021-88738180