۰۰۶ شهریور ماه ۱۳۹۷ کارل گوستاو یونگ؛متهم اتهام؛شاخ زدن به خوشبختی مردم
سطح مقاله : پیشرفته

یونگ موافق هدایت مردم به خوشبختی نیست. او می گوید رابطه بدون بحران شکل نمی گیرد.حال این حرف های او به مزاق خیلی ها خوش نمی آید. خیلی ها او را متهم می کنند که عقایدش سخت گیرانه و مخالف عشق است.

گفتگوهای آشنا!

صبح تا شب تو مخم می ری که ببین داداشت اینا، خواهرت اینا به کجاها رسیدن و تو به هیچ جایی نرسیدی

تو لعنتی همیشه چشمت به اموال بابای من بود که یک کاری برایمان بکنه، از اول هم عرضه نداشتی

تو باعث شدی من خانه نشین بشم، با بچه من را بدبخت کردی و بهم پابند زدی من برای خودم کسی بودم

تو همه اش چشمت دنبال چیزهاییه که نباید باشه، دنبال چی تو زن های مردم می گردی

یک نگاهی به زن های مردم بیانداز چقدر همسراشون را تحویل می گیرن ولی تو فقط صبح تا شب شاکی ای از من هم فقط شاکی نیستی، از عالم و آدم شاکی هستی

بس کن دیگه تو حرف نزنی بهتره، کلام های گهربارت همیشه راهگشا بوده، بدبختی امروز نتیجه ارشادات شماست

خاک بر سر من کنند که جوانی ام را پای تو گذاشتم، حیف آدم که اسمش رو ، گذاشتن روی تو

تو آدم نیستی، تو اگر آدم بودی و عرضه داشتی، تا الان برای خودت چیزی شده بودی، مثل الان پاپتی نبودی

ننه و بابا فخرالمولوکت بیست و چهار ساعت تو زندگیمونند، آدم های افاده ای اگر بلدید برید زندگی خودتان را جمع کنید، نمی خواد بیاد نظر بدید

من فکر می کنم مامانت، هنوز حالیش نیست تو زن داری، تو را شب خونه خودش نگه نداره، اگه یک ذره فهم جمع کردن زندگی داشت رابطه اش تا الان با شوهرش درست بود به شماهام نمی چسبید

من فکر می کنم اگر به پیتزایی سر کوچه ازدواج کرده بودم، حداقل خرجم کمتر بود، تو چه زنی هستی که هیچ وقت نه خونت مرتبه، نه شام و ناهارت سرجاشه

مطلب طلاق عاطفی بحث برانگیز شد.

شاید این روزها گفتگو امر غریبی است.

به ما می گویند، طرف اصلا حرف نمی زند، شما می گویید برو گفتگو کن

می گویند، شما آقا دلت خوش است،طرف حرف حالیش نیست، می گویید گفتگو کنید

می گویند سال هاست رابطه به حال خود رها شده و ما منتظر فرجی هستیم و نمی دانیم کی و چگونه رخ خواهد داد!!!

مناسبت گفتگوهایی از قبیل گفتگوهای اول این مقاله با قرار گرفتن در مسیر تکامل فردی که یونگ آن را طرح کرده است چیست؟

بله ما موافقیم که یونگ رمانتیک به ازدواج نگاه نمی کند

بله موافقیم که به حالت خلسه خوشبختی مخالفت می کند

بله می دانیم یونگ متهم است که به خوشبختی مردم شاخ زده است.

ولی دوست عزیز مگر شما آدمی را سراغ دارید که از اول تا آخر خوشبخت و در خوشی محض زندگی کرده باشد.

با نسخه پیچی ها کار نداریم، حرف های زیبا و سرودن شعرهای جذاب در مورد عشق کار سختی نیست. همه بلدیم

پس چرا ما که آن قدر خوب بلدیم در مورد عشق حرف های خوب خوب بزنیم خوابمان نمی برد و اساس زندگی ها چرا از پای بست ویران است.

بهتر است یک بار برای همیشه، خودفریبی را کنار بگذاریم و با لنز واقع بینانه به ازدواج نگاه کنیم.


ولی گفتگویی که یونگ از آن به گفتگو روانشناسانه یاد می کند چه گفتگویی است.


یک مثال می زنیم و مابقی آن را می سپاریم به شما که با مطالعه بیشتر بر روی منابع سبک گفتگویی خود را تعیین کنید و برای آن تلاش کنید.

صبح تا شب تو مخم می ری که ببین داداشت اینا، خواهرت اینا به کجاها رسیدن و تو به هیچ جایی نرسیدی


این کلام در حالت تکامل یافته و به زبان یونگی آن می تواند این گونه مورد بررسی، گفتگو و تحلیل قرار گیرد تا بتوانیم آن را یک رابطه روانشناسانه بشناسیم.

الهه:من حسم این است که پنج سال است ازدواج کردیم، تلاش هایت را دیدم چرا ما نتوانستیم خانه بخریم

مرتضی: ببین من تلاش می کنم ولی نمی دانم چرا تلاش هایم جواب نمی دهد

الهه:من حس می کنم شاید به خاطر این است که تلاش ها معطوف به درآمدی شده که از شغلت بدست می آوری و من هم تلاش می کنم صرفه جویی کنم و مثل تو کار کنم که مبلغی بماند ولی این سبک کار ما را به نتیجه تا الان نرسانده

مرتضی:می دانی الهه من وقتی به عقده هام مراجعه می کنم، تو خانه کسی من را حساب نمی کرد. بابام معتقد بود که نمی توانم از پس زندگی ام بربیام. حتی آن ها فکر نمی کردند من از پس ازدواج بربیام. آخر هم فشار آوردند که برو ازدواج کن، شاید اتفاقی بیفته

الان که می بینم، من می ترسم به دلیل این بی عرضه بودنی که یک عمری تو مخم کردند، دست به ریسکی بزنم و از این که هستم عقب تر بروم .

الهه:عزیزم، من فکر می کنم باید از این چهارچوب عقده خارج بشیم. من فکر می کنم فریبرز داداشت گزینه خوبی باشد، آن راحت تر ریسک می کند و توانسته موفق بشود.بد نیست یکجایی از آن راهنمایی بگیری

می خواهم راهنمایی بگیرم ولی واقعیت تلخ این هست که خودت هم می دانی من پنج سال هست که از آن متنفرم. الان هم که واقع بینانه به آن نگاه می کنم، علت عمده آن این است که مرتضی زیادتر از همه به من امر و نهی می کرد و الان نگاه من بهم می گوید که آن الان در سایه من هست. سخت برایم بروم از آن راهنمایی بگیرم.

الهه: فکر نمی کنی فریبرز خودش زخم خورده خانواده است. آن هم مجبور شد از موقعی که بابات ورشکست شد. زندگی را یکجوری جمع کند و کارهایی که می کرده فقط تلاشی بوده برای این که زندگی برادرها و خانواده اش نابود نشود.

مرتضی: بله درسته الان دقیق که نگاه میکنم، آن سختی زیادی کشید و الان تو میهمانی ها که می بینم شکسته شده ته دلم به حالش می سوزد

سخت است برایم ولی رنج مقدس من شاید همین باشد. من خودم هم دوست دارم شرایط زندگی را بهتر کنم. اصلا شاید خوبی این که ازدواج کردم این بود که الان به تکلیفی که عمری از آن اجتناب کردم، بپردازم و موضوع یادگرفتن و نترس بودن تو سرمایه گذاری را تمرین کنم.

الهه: من هم الان می روم به مهسا زنگ می زنم، می گفت همسرش یک کلاس ثروت آفرینی رفته که خیلی عالی بوده، بپرسم کجاست، بریم ثبت نام کنیم. من هم دوست دارم تو این مسیر حرکت کنم.

واقعیت این که من هم الان که به کودکی ام نگاه می کنم خیلی حرف ها هست که مانع حرکت من در زندگی شد. حضور تو در زندگی به من خیلی چیزها را یادآوری کرد.
راستش من هم ....

بله، این سبک گفتگو هم مسولیت می سازد، هم باید بعد از آن به خود سختی بدهید ولی آثارش قابل حدس است.

همه روانکاو شوید!

جیمز هالیس روانکاو پیرو مکتب یونگ و رییس انستیتو یونگ واشنگتن می گوید مهم نیست که شغل شما در نیمه دوم عمر چیست، شما باید یک روانکاو هم بشوید حالا هر جا که هستید و هر کاری که می کنید این وظیفه شماست.

یونگ فکر می کنم از تو رفع اتهام شد!
اگر یونگ را دقیق نمی شناسید و اگر می خواهید آموزه هایی که داشتید نظم بهتری به خود بگیرد توصیه می کنم حتما کارل گوستاو یونگ کیست را بخوانید.
دوستانی در کامنت های خود از تجربه های گفتگوهای اینچنینی در ازدواج خود گفته اند. برخی گفته اند که طلاق گرفته اند و بعد متوجه مساله شده اند. مطمئنا گفتن تجربه در این جا زمینه یک گفتگو موثر را برای همه فراهم می کند و زمینه ترویج چنین گفتگویی را ....
پس حتما مشارکت کنید.


علاوه بر این، توصیه می‌کنیم در صورتی که علاقمند به آگاهی بیشتر درباره مباحث شیرین عقده و سایه هستید، مطالعه مقاله "یک روان درمانی خوب چگونه پیش می‌رود؟" را از دست ندهید.