امروز ۰۰۶ دی ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۸:۱۰
مرداب روح موجود نیست
مرداب روح نویسنده : جیمز هالیس           ترجمه : فریبا مقدم
پیام

برای افزودن به لیست علاقه مندی ها ابتدا باید وارد حساب کاربری خود شوید.

مرداب روح
مرداب روح
مرداب روح
مرداب روح
نظر کاربران 5 از 5
موجود نیست
این کتاب برای چه افرادی مفید است؟
می توانید نسخه های دیگر این کتاب را مشاهده کنید
اگر رنجی در زندگی دارید که امان تان را بریده چشم بسته این کتاب را تهیه کنید. حتما نظرات خوانندگان را بخوانید.
مقدمه کتاب مرداب روح

مرداب‌های روحی حکایت مکرر همه ماست. در این روزگار که نومیدی و احساس درماندگی، واقعیتی همه‌گیر به‌نظر می‌رسد تصور آرامش و شادی ماندگار و ناب، معنایی کاملا دور از ذهن و غیرملموس شده است و یا به ناگزیر در تسخیر سرگرمی‌ها سطحی و زودگذر و وابسته به نمونه‌هایی که خود ناقص و گذرا هستند درآمده است. ما در مسیر عمر خود بارها و بارها به دلایل متعدد و پرشاخ و برگ دستخوش احوال محزونی می‌گردیم که گاه دوره‌ای بسیار طولانی و دشوار دارند. دامنه این احوال که نویسنده به زبان تخصصی روان‌رنجوری می‌نامد از غم و خشم تا افسردگی، اضطراب و ضربه‌های روحی را دربرمی‌گیرد. او معتقد است هر شیوه درمانی که به مفهوم روح نپردازد و رشد و نیاز روحی را نادیده بگیرد، در درمان احوال محزون روحی مؤثر واقع نخواهد شد. جیمز هولیس این احوال را با هر دلیل و سابقه‌ای، فراخوانی از سوی روح برای عزیمت به روح و رشد روحی می‌داند. وی رسیدن به شادی را که همه خواهان آن هستند هدف زندگی قرار نمی‌دهد که به نقل‌قول از یونگ، روان‌شناس برجسته قرن بیستم، یافتن «معنا» را هدف و جهت زندگی می‌داند. این معنا جز در سایه روح و رشد روحی آشکار نمی‌شود و روح همانا پاره الهی وجود آدمی است که عرصه‌ای نامتناهی، ناشناخته و درعین حال آشنا، خواستنی و شگرف است و خاستگاه آگاهی، آرامش، شادی، امنیت، شکوفایی و معناست.

معرفی کتاب مرداب روح

مرداب روح به تحقیق مرداب‌هایی پرداخته که تمام ما در آن ها دست و پا زده یا روزی در آن خواهیم افتاد. این اثر به جایگاه و نقش اثرگذار سختی ها در رشد روحی ما اشاره می نماید برای آنکه دقیقاً در مرداب‌های زندگیست که ما پرده از اهداف شأن و عمیق‌ترین معنای زندگی برمی‌داریم. خیلی ها تا به الان به شما قول خوشبختی داده اند. شما هم مطمئناً تا اینجای زندگی که آمده اید، به حرف بسیاری از متخصصین گوش داده اید که اگر کارهایی که آنان توصیه کرده باشند را خوب انجام داده باشید، طبیعتاً باید الان خوشبخت ترین آدم روی کره زمین بودید. واقعیت این است که قرار نیست ما در زندگی خوشبخت شویم و قصه چیز دیگری است.....مرداب روح قاعده­ های غلط ذهنی که در دنیا مرسوم شده و به شما امید واهی برای خوشبختی می دهد را می شکند. زندگی قرار است روح و روان شما را آرام آرام وارد مرداب کند. شما ناگزیر و ناخواسته وارد مرداب روح می شوید. برنامه ریزی های شما هیچ تأثیری در این که شما وارد مرداب روح نشوید و زندگی را با خوشی به اتمام برسانید، ندارد. مسیر شما از این مرداب روح می گذرد. وسواس، احساس گناه داشتن، اندوهگین شدن به خاطر از دست دادن­ هایی که در مسیر زندگی تجربه می­ کنیم، مورد خیانت واقع شدن، دچار شک شدن در مورد موضوعاتی که قبلاً با اعتقاد کامل نسبت به آن برخورد داشتیم، احساس تنهایی که می تواند در برخی مواقع بر ما مستولی شود، افسردگی، درماندگی، ناامیدی، وسواس، اعتیاد به هر چیزی از موادر مخدر گرفته تا اینترنت و هر چیزی که زندگی ما را درگیر خود می کند، خشم، ترس و اضطراب همه از مصادیق مرداب های روح هستند.

مشخصات فیزیکی
وزن کتاب
208 گرم
قطع کتاب
رقعی
تعداد صفحات
171 صفحه
شابک
978-600-6268-02-6
مشخصات فنی
نویسنده
جیمز هالیس
مترجم
فریبا مقدم
نوبت چاپ
26

نظرات کاربران 91 نظر ارائه شده است
عکس کاربری
سجاد مقومی ارسال در تاریخ ۰۰۳ دی ماه ۱۳۹۸
ارسال پاسخ به سجاد مقومی

من این کتاب رو خریدم واقعا عالی بود مرسی از بنیاد برای ترجمه روان و خوبش

فاطمه ارسال در تاریخ ۰۰۳ دی ماه ۱۳۹۸
ارسال پاسخ به فاطمه

کتاب عمیقیست.شاید بهتر است آروم آروم کتاب را مزه کرد تا به جان بنشیند.

Zar ارسال در تاریخ ۰۰۳ دی ماه ۱۳۹۸
ارسال پاسخ به Zar

این کتاب رو به تازگی تهیه کردم و تازه شروع به خوندنش کردم اما مطمئنم پس از تمام شدن کتاب، من اون آدم سابق نخواهم بود

عکس کاربری
فاطیما ارسال در تاریخ ۰۰۱ دی ماه ۱۳۹۸
ارسال پاسخ به فاطیما

من دو هفته پیش ایران نبودم و اتفاق بدی برام افتاده بود منی که برای موقعیتم خیلی زحمت کشیده بودم و خیلی بابتش خوشحال بودم یکباره همه زندگیم رو سرم خراب شد. زمانی من این کتاب رو مامانم بهم گفت بخونم که اشک چشمام از رنجی که بهم وارد شده بود بند نمیومد با غم عجیب و غریبی دست و پنجه نرم می کردم که روحم تشنه تشنه این حرفا بود. حتی اولش گفتم آخه مامان من، وقتی من انقدر داغونم یه کتاب چی کار میتونه برام بکنه. نگرشم به زندگی این بود که زندگی میکنم در جستجوی آرامش و خوشبختی و اگر پیداش نکنم یه بازنده خواهم بود و زمانی که خودمو یه لوزر به تمام معنا میدیدم جیمز هالیس قلب زخمی و فکر اشفته مو به خودش آورد. انگار کلا داشتم به یه زاویه اشتباهی نگاه میکردم و جیمز چراغ قوه رو به سمت مسیر های دیگه ای گرفت که دیگه توش قرار نیس یه آدم تمام و کمال باشم تا خوشحال باشم قرار نیس بی غم و رنج و زخم باشم تا آروم باشم. اینایی که میگم الان بعد دو هفته که آروم گرفتم میگم و الا با خوندن این کتاب خیلی گریه کردم خیلی درد کشیدم حتی در عرض چند ساعت بلیت گرفتم و برگشتم ایران و الان دارم کتابایی که استاد سهیل معرفی کردن به خصوص مربوط به سفر قهرمانی زنانه رو میخونم چون حس کردم از معنا خالی شدم و باید خودمو بازسازی کنم. به کمک درمان مکمل و همه این کتابها که کامنتامو زیر همون کتابا خواهم گذاشت الان به یه ثباتی رسیدم که بی صبرانه منتظرم توی دورهمی بیام و بشنوم و شاید مجالی بشه تا از تجربه ام بگم چون دیگه ایمان دارم هر رنجی حرفهای زیادی برای گفتن داره. آخرشم میگم جناب سهیل رضایی خیلی آدم بزرگ و پرمعنایی هستی که توی این قحطی معنا راهنمای آدمهای تلاشگری شدی که وقتی به بن بست میرسن الهام بخششون باشی. خوشحالم که هموطنی مثل شما دارم. زنده و سلامت و پایا باشید

alma ارسال در تاریخ ۰۰۱ دی ماه ۱۳۹۸
ارسال پاسخ به alma

سلام
من این کتاب و از نمایشگاه کتاب خریدم
حقیقتش تعداد زیادی کتاب از استاد و موسسه دارم ، الان مشکلم اینه که چه طور و چه جور این کتابها رو بخونم. تبلیغ تندخوانی و نقشه ذهنی رو که دیدم فکر کردم کمک شایان و زیادی به من بکنه برای کتابهای نخونده و یا بیماری من و برای حرص کتاب خریدن درمان کنه تا اول کتاب و بخونم و تمام کنم بعد یک کتاب دیگه بخرم.

عکس کاربری
منصور یوسف زاده ارسال در تاریخ ۰۰۱ دی ماه ۱۳۹۸
ارسال پاسخ به منصور یوسف زاده

جملاتی که در این کتاب مرا تکان داد :
۱-نشانه های یک عقده ی فعال شده آن است که میزان انرژی تولید شده در یک موقعیت ، بیش از حد لازم است .
۲- اکثر ما شرطی شده ایم که خوب باشیم تا واقعی ؛ پذیرا باشیم تا صادق ؛ موافق باشیم تا قاطع .
۳- درمان جو با داشتن این روان رنجوری از انجام چه وظیفه ای اجتناب می کند ؟
۴- هرکس فقط به آن چیزی تهاجم میکند که از آن می ترسد .
۵- احساسات مستقل اند و تحلیل گر کیفیت زندگی ما هستند .
۶- اگر آنچه انجام می دهیم درست باشد انرژی خواهیم داشت .
۷- احساس گناه اکثرا تدافعی در مقابل اضطراب است .

عکس کاربری
شهداد عزیزمحمدی ارسال در تاریخ ۲۸ آذر ماه ۱۳۹۸
ارسال پاسخ به شهداد عزیزمحمدی

موضوع کلی :
تمامی رنج‌هایی که انسان در زندگی با آن مواجه ‌است اگر حرف و هدف آن را کند و کاو کند باعث تعالی روح انسان می‌شود
در مرداب های زندگیست که پرده از هدف، شان وعمیق ترین معنای زندگی بر می داریم.
مباحث قابل توجه :
_ در زندگی، آسايش و خوشبختي وجود ندارد بلكه به جاي آن ها مرداب هاي روحي و درد و رنج هستند
که لازمه رشد و بلوغ روحي است. طبيعت وجود ما مي خواهد بخشی از سفر عمرمان را در مرداب ها سپري كنيم.

_ رابطه‌ها شكست مى‌خورند به دليل اينكه ما از آن‌ها انتظار غيرممكن داريم كه ديگرى مشكل تنهايى ما را حل خواهد كرد. دوستى در رابطه فقط زمانى شكوفا مى‌شود كه هركس فرديت خود را به ياد آورد و خود را با ديگرى يكى نپندارد.
_ ما بایستی از زخم هایمان درس بگیریم، اما اگر این کار را نکنیم، آن ها به صورتی دیگر و در جایی دیگر تکرار می کنیم
_ همه‌ی ما دیر یا زود به جاهایی کشیده می‌شویم که برنامه‌ریزی نکرده بودیم ، جاهایی که از سرزدن به آن‌ها وحشت داریم، جاهایی همچون افسردگی، تجربه‌ی از دست‌دادن، انواع اعتیادها، حالت‌های اضطرابی و ...
_ عاشق شدن از طریق همذات پنداری فرافکنانه اتفاق می‌افتد. دیگری برای یک لحظه قادر به بازگرداندن قطعه‌های گمشده ما می شود. ظاهراً دیگری ویژگی‌هایی متفاوت از ویژگی‌های موجود در ناخوداگاه ما دارد.
_ در زندگی به دنبال حالت غیر ممکن خوشبختی نگردیم و برای رنج هایی که در زندگی نصیبمان می گردد ارزش قائل باشیم.
_ فرایند رسیدن به کمال سقوط های دردناکی را دربردارد که روح بارها ان را بر ما تحمیل می کند. وظیفه ما این است که این مرداب ها را زندگی کنیم، سرکوبشان نکنیم. اگر با انچه دردرون ماست مواجه نشویم، آن را به صورت رفتاری ناهنجار حمل می کنیم
_ بخشش تنها حرکتی است که می تواند ما را از زنجیرهای گذشته رها سازد. بخشش خیانت گذشتگان و بخشش اشتباهات خود.
_ پذیرش سقوط متناوب به دنیای زیرین ، مارا به سوی وسعت گرفتن روح می برد و موجب می شود به تضاد های زندگی ایمان بیاوریم که خرد نام دارد
ما با دانش می آموزیم ؛ اما نمی توانیم خرد را بیاموزیم . خرد از هضم و جذب رنج بر می خیزد.
رنجی که جذب شود شخصیت را بزرگ می کند و به روان وسعت می بخشد .

ماهان آبادی ارسال در تاریخ ۲۶ آذر ماه ۱۳۹۸
ارسال پاسخ به ماهان آبادی

سلام
قلم جیمز هالیس در این کتاب برام شفاف کننده بود در عین عمیق و سنگین بودن.
جملات تاثیر گذاری رو مطرح کرد که یکیش این بود: 'همه ی ما میل داریم که یک نفر ناجی زندگی ما بشه' این موضوع رو وقتی بهش آگاه شدم بیشتر از قبل به تلاش و حرکت ادامه دادم.
بحث گناه ها در فصل اول بیشتر از همه نظرم رو جلب کرد. به خصوص قسمت اول (مسئولیت) که درست زمانی بهش نیاز داشتم، یاداوری خوبی بهم کرد.
بعد از یاداوری این موضوع، با خودم و دیگران در صلح بیشتری بودم و بیشتر از قبل خاکستری بودن برام قابل پذیرش شد.
البته بگم که با چند جمله ای که مطرح کرده بود مخالف بودم اما در کل خوب بود.

مریم مردآزاد ارسال در تاریخ ۲۶ آذر ماه ۱۳۹۸
ارسال پاسخ به مریم مردآزاد

وقتی برای اولین بار تصویر روی جلد کتاب مرداب روح، رنج ها حرف های جذابی برای گفتن دارند ، را دیدم (گردو) با خودم گفتم : حقیقتاً راه برون رفت از یک مرداب روحی به سختی و رنج شکستن پوست یک گردو ست اما حتما ارزشش را دارد. در حین خواندن صفحه 74 کتاب بودم که یادم آمد که چطور بعد از کسب مدرک لیسانس حس کردم که من به این رشته و کارهای حرفه ای مرتبط با آن تعلق ندارم. وقتی به جمله "من آنچه بر من رفته است نیستم ؛من آنچه انتخاب می کنم هستم." رسیدم، رزونانسی آشنا برایم ایجاد شد اما زمانی پرده ابهام آن فرو افتاد که در ادامه داستان زندگی "جاکوب" را خواندم که " در خانواده ای تحصیل کرده زندگی می کرد که انتظاراتی بالا از او داشتند و میخواستند که راه آنها را دنبال کند. جاکوب در نهایت پزشک شد ؛ اما نه به خاطر عشق به پزشکی ، بلکه به نظر می رسید پزشکی موفقیتی است که به واسطه آن عاقبت می تواند تأیید و محبت والدینش را کب کند. طبعاً نیازهای خودشیفتگی والدین هرگز ارضا نشد و هر کاری که جاکوب انجام میداد برای آنها هیچ وقت کافی نبود. درحالیکه او یک پزشک حاذق بود و از کارش رضایت داشت، در سی سالگی دچار افسردگی عمیقی شد." افسردگی من پس از پایان دوره لیسانس و بعد از عدم قبولی در کنکور پژوهش هنر آغاز شد. جایی که من "مکلف بودم به عمق افسردگی بروم و بزرگترین گنج روح را بیابم." من درست در همان دوران مصرانه و قاطع به روح خود اجازه دادم تا "گسست میان خود طبیعی-غریزی و خود واکنشی-اکتسابی" را ببیند و با همه وجودش انتخاب کند که واقعا چه میخواهد، اما تاب آوردن ابهام از منی که گاه عجول خطاب می شدم و فکر میکردم با ذات من گره خورده است، بعید به نظر می رسید با این حال دو سال صبوری و همزمان کار با درمانگرم مرا از تضاد میان صدای روح و ادامه دادن زندگی به سبک گذشته رهایی بخشید.
امروز اولین قدم های شناخت خود و مسیر تازه ام (تغییر برای انتخاب رشته و شغل) را طی میکنم و انتظار نه بلکه امید دارم به رشد و پیشرفت در مسیری که انتخاب من هست و نه "آنچه که بر من رفته ست".

آیمآ ارسال در تاریخ ۲۴ آذر ماه ۱۳۹۸
ارسال پاسخ به آیمآ

اواخر سال ۹۵ این کتاب رو گرفتم و یادم فصل زمستون بود!!! دقیقا در دوران اوج افسردگیِ پنهانی که ازش بیخبر بودم! با شروع کتاب خوابِ دخترِ سیاهپوشی که بعدها بوضوح برام مشخص شد کِ بخش تاریک و افسرده وجودم بود رو میدیدم! این کتاب بمن یاد داد چطوری شیرجه بزنم به باتلاقهای درونم و چطوری از مسیرهای باتلاقیِ درونم برای رسیدن به نوع متفاوت و اصیلی از بودنم بگذرم! تقریبا ازون سال هر فصل یکبار این کتاب رو میخونم و هر بار پیام متفاوتی برام داره!! و الان دارم این قسمت از کتاب رو زیست میکنم و ازش لذت میبرم! اینجا که میگه که: ما قرار نیست شرایط خاص انسان بودنمان را درمان کنیم، بلکه قرار است آنرا تجربه کنیم، دقیقا همون تعریفی که تو کتاب بهشت رابطه از خویشتن من رو یه پله دیگه به عمق برد! خویشتن یک هدف نیست یک فعالیت است! یعنی فعالیتی که من انجام میدم من رو یه قدمِ دیگه به خویشتنم رهنمون میکنه! و این انتخابِ منِ که چه فعالیتی رو برای این نوع از بودنم انتخاب کنم! چه باشکوه و دردناکِ پذیرفتنِ این بار مسئولیت! و حالِ این روزهایِ منه در جایِ دیگه ای که میگه: ما درمیان تعارضات متوجه میشویم که از ما خواسته میشود بزرگتر شویم و اگر ازین تعارضات فرار کنیم قرار است همانجا گیر کنیم! من این گیر کردنها رو دیگه سریعتر شناسایی میکنم چرا که در مسیر خویشتنم جایی نداره! و البته که بودنشون گاهی لازمِ که دلگرم بشیم چه رشدها که نکردیم و باز هم قادر به انجامش هستیم.
امیدوارم هممون بتونیم مسیرِ خویشتنمون رو طی کنیم

فرم ارسال دیدگاه
ارسال دیدگاه
شنبه تا چهارشنبه از ساعت 13 تا 18 مشاوره برای انتخاب محصول
پاسخگویی به سوالات آموزشی 021-88738180