خودشناسی / ۰۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ روان درمانی خوب و موفق چگونه است؟+جزئیات مسیر درمان (قسمت سوم) | سهیل رضایی
سطح مقاله : پیشرفته

چرا مراجع در طی یک روان درمانی خوب و موفق نمی‌خواهد مسائلش کشف شوند؟ چگونه خطای شناختی مراجع منجر به گمراهی او در تشخیص اهداف واقعی خواهد شد؟

(برگرفته از گفتگوی سهیل رضایی با یکی از مشاوران روانشناس فعال در مرکز مشاوره بنیاد فرهنگ زندگی)

در قسمت اول ودوم همین نوشتار، با دغدغه‌ها و تصورات مراجع و روانشناس قبل از آغاز یک جلسه روان درمانی خوب و موفق در بنیاد فرهنگ زندگی و ترس‌های مراجع برای آغاز درمان آشنا شدیم. ویژگی‌های اصلی یک مشاور خوب را هم بیان کردیم. در این قسمت به برخی پرسش‌ها از این قبیل پاسخ خواهیم داد: چگونه مراجع می‌تواند روانشناس خود را فریب بدهد؟ چرا مراجع نمی‌خواهد مسائلش کشف شوند؟ احساسات ضد و نقیض مراجع در جلسات درمان چیست؟ و چگونه خطای شناختی مراجع منجر به گمراهی او در تشخیص اهداف واقعی می‌شود؟ این نوشتار در چند قسمت ارائه خواهد شد.

صحنه سوم: نمایش‌های مراجع و وظایف مشاور روانشناس

آیا تا به حال شده که با بعضی رفتارها روبرو شده باشید که احساس کنید باورپذیر نیستند؟ یا حتی خودتان کاری کرده باشید که از سر ترس، اجبار یا میلی شدید به تایید و توجه گرفتن بوده و حس کنید در دل از انجام آن کارها منزجر هستید؟ یا پس از مدت‌ها دویدن در پی یک هدف یا رابطه‌، چیزی جز شکست و ناکامی نصیبتان نشده باشد؟ اگر پاسخ‌تان مثبت است، باید بگویم که مطالعه این قسمت مقاله برای شما حیاتی است!

یکی دیگر از وظایف مشاور روانشناس در بنیاد فرهنگ زندگی این است که مراقب نمایش‌های مراجع در طی جلسات روان درمانی باشد. نمایش یعنی چه؟ یعنی همان رفتارهای باورناپذیر که در بالا گفته شد. یعنی دوگانگی بین رفتارها و نیازها! مثلا زمانی که خواهری با دخالت در زندگی مشترک برادرش سعی داشته میل افسارگسیخته خود به کنترل‌گری، خشونت و سلطه‌جویی را ارضا کند اما در برابر مشاور ممکن است مدام به دفاع از عملکرد خود برخیزد و حتی اشک بریزد که نیتش چیزی جز خیرخواهی و هدایت برادر ناسپاسش (!) به راه درست نبوده است!

از یک منظر دیگر، «نمایش» همان فریب‌هایی است که هر فرد به‌طور ناخودآگاه ممکن است نه تنها با آن‌ها درگیر بوده بلکه کل زندگی روانی خود را نیز بر همان مبنا شکل داده باشد. مثلا نمایش قدرت در زمانی که فرد از کمبود اعتماد به نفس رنج می‌برد، نمایش ایثار وقتی از سر خشم یا نیاز به فداکاری دست می‌زند و یا نمایش صداقت وقتی درگیر دوگانگی‌ها و خودفریبی‌هاست.

اما مشاوری که می‌خواهد یک روان درمانی خوب و موفق را راهبری کند، در این مواقع چه واکنشی باید داشته باشد؟ بهترین و حرفه‌ای‌ترین رفتار این است که مشاور روان تحلیلگر، کار را با مشاهده عمیق مراجع بدون تلاش برای کنترل یا تغییر نمایش‌های او آغاز نموده و همچنین، به این نکته نیز دقت کند که مراجع در این نمایش دقیقا از چه چیزی حرف «نمی‌زند»؟ و سعی در پنهان کردن یا نادیده گرفتن چه چیزی دارد؟

پاسخ به این پرسش، شاه کلید حل مساله است و احتمالا همزمان با فروپاشی حجم عظیمی از اعتماد به نفس کاذب مراجع خواهد بود. اعتماد به نفسی که بر پایه عقده بنا شده و مسائل حل نشده بنیادین با پدر یا مادر دارد. برای وضوح بیشتر مطلب، بیایید ذره‌بین‌مان را مجددا روی نمونه افراد درگیر با این موضوع بگیریم.

مردی را تصور کنید که میل درونی حریصانه‌ای به بی‌ارزش‌سازی دستاوردهای خواهران و برادرانش دارد، چرا که تنها از این طریق است که می‌تواند ارزشمندی خود را به اثبات برساند. او درگیر نمایش اثبات خویش و تحقیر دیگری است! این مرد برای جبران ناکامی‌های خود به سراغ عرفان و آموزه‌های ماورایی می‌رود. او «تسکین» را با «تعالی» اشتباه گرفته است. در واقع، عرفان پناهگاه اوست نه انتخاب و اشتیاق او! اما عقده‌ها و مسائل حل نشده با پدر که موجب عدم اعتماد به نفس واقعی وی شده، او را به این سمت سوق می‌دهد. این عقده‌‎ها مدام باعث احساس سرخوردگی درونی او می‌شوند. به نظر شما اگر او با آن سوی سکه نمایش خود روبرو شود چه روی خواهد داد؟

پاسخ به این پرسش را به شما واگذار می‌کنم.

از سوی دیگر، رویارویی مراجع با زخم‌ها، نمایش‌ها، عقده‌ها و سایه‌ها علیرغم دشواری‌هایی که دارد و شکیبایی و تعهدی که می‌طلبد، این فایده را هم دارد که مراجع می‌تواند با دنیای «من موجود» و «من مطلوب» خود آشنا شده و برای برون رفت از چرخه‌های معیوب، راهی تازه پیدا کند. اما مقصود از من موجود و من مطلوب در روان درمانی خوب چیست و چگونه می‌توان آن‌ها را شناسایی نمود؟

وظایف روانشناس در روان درمانی خوب و موفق


من موجود و من مطلوب در یک جلسه روان درمانی خوب و موفق

خب، از این لحظه خودتان را آماده کنید که به یک مبحث عمیق و بنیادی اما کمی پیچیده نزدیک شویم. البته جای نگرانی نیست. هر پرسشی که برایتان پیشامد کرد را می‌توانید در قسمت نظرات همین مقاله با ما مطرح کنید و مطمئن باشید که پاسخ خواهیم داد. مبحثی که می‌خواهیم صحبت کنیم درباره چگونگی تشخیص «من موجود» و «من مطلوب» در یک یا چند جلسه روان درمانی خوب و موفق است. نگران نباشید! ممکن است این کلمات کمی قلنبه سلنبه به نظر برسند اما درواقع موجودات مهربانی هستند که با کمک هم می‌توانیم از پیچ و خم‌شان سردرآوریم.

«من موجود» یعنی چه؟

من موجود یعنی وضعیت کنونی ما که شامل تمام خوشی‌ها و ناخوشی‌ها، ضعف‌ها و قدرت‌ها، نیازهای پیدا و پنهان، کامیابی‌ها و ناکامی‌ها، خشم‌ها، اضطراب‌ها و دوگانگی‌هاست. یعنی به عبارت بهتر، همان چیزی که هستیم بی‌تعارف!

«من مطلوب» یعنی چه؟

من مطلوب یعنی خواسته‌ها، اشتیاق‌ها و آرزوهایی که برای دستیابی به آن‌ها تلاش می‌کنیم و امیدواریم به آن‌ها برسیم. این من مطلوب می‌تواند از سر عقده باشد که در این‌صورت باعث اضطراب و سرخوردگی‌های پیاپی می‌شود و یا می‌تواند ناشی از خود حقیقی ما ناشی شده باشد که باعث تحکیم ایمان به هدف و امید واقع‌بینانه در انسان خواهد بود.

به این ترتیب، تا این‌جا مشخص شد که دو نوع «من» در درون ما مشغول به حکمرانی هستند. حالا می‌خواهیم ببینیم که بین این دو، صلح برقرار است یا پنهانی با هم در جنگ‌اند؟

برای پاسخ به این سوال، ابتدا لازم است بدانیم که شکاف بین این دو «من»، کل مسائل زندگی ما را شکل می‌دهد. شکاف بین این دو، نمایان‌گر و نماینده‌ی عقده‌های ماست (برای آگاهی از تعریف عقده می‌توانید به قسمت دوم همین نوشتار مراجعه فرمایید). ساده‌تر بگویم: وقتی بین این دو «من» شکاف بیافتد زخم‌ها شکل می‌گیرند، سایه‌ها تشکیل می‌شوند، نمایش‌ها به راه می‌افتند و جنگ پنهان در درون آغاز می‌شود.

حُسن موضوع در این است که وقتی در طی جلسات تحلیل یک روان درمانی خوب و موفق قرار بگیریم، متوجه می‌شویم که آن شکاف عمیق، چگونه سرنوشت ما را در دست گرفته است. در هنگام آگاهی به این مساله، دو حالت شکل می‌گیرد:

  • یا مسیر اهداف و آرزوهایمان تغییر می‌کند.
  • یا من مطلوب عقده به من مطلوب self (خود حقیقی) تبدیل می‌شود و این دو باهم از در صلح درمی آیند و یکی می‌شوند.

به عبارت بهتر، با پیوند مبارک این من‌ها، ما به آرامش می‌رسیم و از میزان اضطراب‌های درونی‌مان تا حدود زیادی کاسته می‌شود. به قول حضرت حافظ: «تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز!» اما این از میان برخاستن، سلسله مراتبی دارد که در ادامه به آن‌ها خواهیم پرداخت.

برای بررسی این شکاف درونی ابتدا مهم است که بدانیم منظره مطلوب تا کنون در ذهن ما چگونه پردازش شده است؟ یعنی بفهمیم که اهداف و رویاهای ما آیا حاصل زخم یا عقده است؟ آیا حاصل زندگی زیست نشده است؟ یا حاصل ادراک و آگاهی است؟ روان تحلیلگران بنیاد فرهنگ زندگی می‌دانند که رصد کردن دقیق این فرایند به همراه مراجع، بسیار کارگشا خواهد بود.

بیایید دوباره من موجود را تعریف کنیم. این بار، من موجود یعنی بدانم تعریف من از خودم چیست؟ آیا من حاصل زخمم هستم؟ یعنی به‌خاطر یک اتفاق در گذشته، تصمیم به انجام کاری گرفته‌ یا از آن اجتناب کرده‌ام؟! آیا به‌خاطر احساس بی‌ارزشی و حقارت به سوی یک مسیر حرکت کرده‌ام؟ و یا به دنبال اشتیاقی درونی که از احساس ارزشمندی، بارآوری و شکوفایی سرچشمه گرفته است، قدم به راه گذاشته‌ام؟ برای پاسخ به این پرسش‌ها نیاز به یک نشانه داریم.


یک نشانه! در روان درمانی خوب و موفق

من مطلوب عقده می‌گوید: «وقتی من به هدف دست یافتم، نشانه‌اش این است که آرامش دارم.»

اما من مطلوب حقیقی (self) می‌گوید که « من اگر هدفی را واقعا دوست داشته باشم، صرفا بودن در مسیر برایم لذت‌بخش، انگیزه‌بخش و آرامش‌دهنده است و بنابراین، اسیر رسیدن به نتیجه نیستم.»

پس نشانه من مطلوب واقعی، آرامش درونی و لذت بردن از مسیر و رفتن به سوی هدف است نه یک اضطراب فرساینده و مداوم برای حصول نتیجه!

بد نیست این‌جا نگاهی به جمله‌ای از جیمز هالیس در کتاب «راه درست» بیاندازیم: « صرف‌نظر از واقعیت، لنزی که از طریق آن دنیا را می‌بینیم تا حدودی در شکل‌گیری برداشت ما از آن موثر است.» این لنز چیست؟ این لنز همات تجربیات و الگوبرداری‌های ناآگاهانه کودکی است که تا بزرگسالی با ما همراهی می‌کند.

معنی عبارت بالا این است که من موجود، از طریق یک لنز دروغین به ما اطلاعاتی را ارائه می‌کند که باعث خطای دید و جدایی ما از جهان حقیقی می‌شود. این لنز یک هدف نامربوط را به من مطلوب نشان می‌دهد و می‌گوید این مال توست!! و به این ترتیب، ما به جای آن‌که مسیر واقعیت فردی خودمان را برویم و در همان مسیر شکوفا شویم، در مسیری اشتباه قدم می‌زنیم.

یک روان درمانی خوب و موفق علاوه بر این‌که به ما در شناخت مساله‌مان کمک می‌کند، در خودشکوفایی و رضایت ما از عملکردمان نیز نقش موثری دارد.

پس باید در هدف‌گذاری من مطلوب به این مورد نیز توجه شود که ما دقیقا در کدام نقطه از واقعیت موجودمان ایستاده‌ایم و تصمیم داریم با آن چه کنیم؟ آیا مکانی که ایستاده‌ایم، سرزمین عقده است یا سرزمین واقعی خود من بدون ترس و تقلید و الگوبرداری‌های گذشته؟!

علاوه بر این، باید توجه داشت که بسیاری از اهداف بر پایه «اعتیاد» بنا شده‌اند نه «احتیاج»! به عبارت بهتر، بسیاری از اهداف برای جبران اعتیادگونه احساس شکست‌های مکرر ما در درون خودمان و برای میل اعتیادگونه به تایید دیگران شکل گرفته‌اند، نه برای نیاز به آغاز یک جریان تازه و پرثمر. در این‌جا گمان می‌کنم بازهم توجه به یک مثال ممکن است خالی از لطف نباشد.

یک مثال برای روشن‌تر شدن موضوع

پسر سبزه‌رویی را تصور کنید که به خاطر رنگ پوستش در جمع آشنایان مسخره می‌شود. او این مسخره شدن را درونی می‌کند و به این ترتیب، عقده‌ای در درون او شکل می‌گیرد که پایه و اساس تمام انتخاب‌های بعدی او خواهد شد. او با زنی آشنا می‌شود که سفیدپوست و زیباست و تصمیم به ازدواج با او می‌گیرد. اما این تصمیم بر اساس چه هدفی شکل گرفته است؟! درست حدس زدید! بر اساس یک نیاز اعتیادگونه.

یعنی اگر به دنبال همسر سفیدپوست برود برای اثبات جذابیت و توانایی خود به همان افرادی است که روزی او را مضحکه کرده بودند! و اگر نرود از سر ترس از عدم پذیرش و طرد شدن توسط همان زن ایده‌آل است. برخلاف تصور خیلی‌ها اتفاقا هیچ عشق و علاقه عمیقی هم در کار نیست! می‌بینید؟ یک بازی دو سر باخت به همین سادگی در درون پسرک شکل گرفته است!

اما زیباترین تناقض شاید آن‌جایی رخ می‌دهد که پسر قصه ما با نزدیک شدن به چنین زن ایده‌آلی (در ذهن خودش)، دچار اضطراب شدید شده و با انواع حیله‌ها سعی می‌کند او را از خود دور کند و دوباره به وضعیت قبل بازگردد. چرا؟ چون نزدیکی به این الگوی ایده‌آل به معنای ترک سرزمین عقده است. و از آن‌جا که عقده‌ها به شدت قوی هستند و روان این فرد هم با عقده هویت می‌گیرد، نزدیکی به زن سفیدرو، یعنی ترک کردن هویت خود و بُریدن از نجواهای کهنه درونی که می‌گویند تو دوست داشتنی نیستی! و این همان اعجاز منفی سایه است که قادر است تمام روابط را به محاق ببرد تا خودش فرمانروا باشد. به فرموده جناب مولانا: «چند گریختم نشد سایه من ز من جدا»

از سوی دیگر، زمانی که مراجع با سایه خود مواجه شد، متوجه می‌شود که من مطلوب او بر اساس عقده حقارت و احساس بی‌ارزشی ساخته شده بوده و هدفی که در ذهن دنبال می‌کرده، درواقع وجود خارجی نداشته است. وابستگی وی به قضاوت و تایید اجتماع اطرافش باعث شده بود که رویای او نیز تصویر رویای دیگران باشد که در او صرفا انعکاس یافته و آن هم انعکاسی کج و معوج و کاذب. همین و بس!

این یعنی لازم است بدانیم که در بسیاری از مواقع، اضطراب و عقده است که موقعیت‌ها را خلق و دفع می‌کند، نه عشق و اندیشه! پس چنان هدفی چون برپایه اضطراب بنا نهاده شده، برای تمام عمر بلوکه و غیرقابل دسترس می‌شود.

در این زمان بحرانی، روان تحلیلگران بنیاد فرهنگ زندگی به مراجعان کمک می‌کنند تا سرزمین عقده را از سرزمین واقعی تشخیص داده و زخم‌ها را ببینند و دریابند. پس از آن، مراجعان می‌توانند متوجه شوند که از سر چه حالی، رو به فلان هدف و بهمان آرزو آورده‌اند؟ یا چرا به آن هدف و آرزو دست نمی‌یابند یا اگر هم دست یافته‌اند چرا از دستاوردشان خوشحال و راضی نیستند؟

چگونه من موجود، من مطلوب را فریب می‌دهد؟

خب رسیدیم به ماجرای خودفریبی! برای پاسخ به پرسش بالا بیایید داستان شهاب را بشنویم. شهاب در مواقعی که مهربانی‌اش پذیرفته نشود، دچار احساس طرد و رهاشدگی می‌شود. این احساس او را وارد دالان بی‌ارزشی می‌کند. دالانی که نقطه آسیب اوست! شهاب، بارها و بارها هزینه می‌دهد تا از ورود به این دالان پرهیز کند و همچنان مهربان و بدون توقع بماند. اما این هزینه چیست که پایانی ندارد و این‌قدر هم گران تمام می‌شود؟ الان متوجه می‌شویم!

از آن‌جایی که مطلوب شهاب، پذیرفته شدن مهر و سخاوتش از سوی دیگران است، به‌طور ناخودآگاه مدام به سمت مهرطلب‌ها کشیده شده و آن‌ها را شکار می‌کند. و باز از آن‌جا که مهرطلبیِ مهرطلب‌ها بی‌کرانه و توقعات‌شان پایان‌ناپذیر است و آن احساس شعف و تایید موردنیاز شهاب را هم تامین نمی‌کنند، بعد از مدتی او را خسته، فرسوده و سرشار از احساس گناه برجای می‌گذارند. مشاهده می‌کنید؟ یک چرخه فرساینده و تکرارشونده از من موجود و من مطلوب مبتنی بر عقده شکل گرفته است.

روان تحلیلگر در جلسات روان درمانی خوب و موفق می‌تواند به شهاب کمک ‌کند تا متوجه شود که بین آن‌چه می‌خواهد (من مطلوب) و آن‌گونه که رفتار می‌کند (من موجود) فاصله و تناقض زیادی هست. او به شهاب، فاصله من موجود (خود واقعی کنونی) را با من مطلوب (نیاز به پذیرفته شدن) نشان می‌دهد. همچنین به وی کمک می‌کند تا من مطلوب عقده را نیز ببیند و در روابطش شناسایی کند.

داستان نسیم هم جالب است.

نسیم علاقه شدیدی به سایت‌های قمار و شرط‌‌بندی دارد. او می‌گوید از این کار به خاطر احساس هیجان و ریسک بالایش استقبال می‌کند و این حس شجاعت مضاعف به او احساس قدرت و ایمنی می‌بخشد. اما اخیرا فشار روانی و استرس بالای این کار، او را دچار احساس فرسودگی و پوچی نموده است. نسیم پس از چند جلسه گفتگو با مشاور متوجه می‌شود که انتخاب قمار درواقع یک انتخاب شجاعانه نبوده! او قمار را به این دلیل انتخاب کرده که نیاز داشته تا از هر موقعیتی که احساس و لقب ترسو بودن به او می‌دهد، دوری کند. و اتفاقا از ترس روبرو شدن با ترسو بودن است که در پی ریسک‌های پرخطر برمی‌آید و از آن‌ها به عنوان یک سپر دفاعی در برابر اضطراب و ترس درونی خود استفاده می‌کند. نسیم از من مطلوب (یعنی یک دختر اهل ریسک و شجاع) به عنوان نقابی برای من موجود (یعنی دختری ترسو و مضطرب) استفاده کرده و در چرخه نمایش ناآگاهانه خود گرفتار شده است.

به این ترتیب، متوجه شدیم که نمایش‌های مراجع عمدتا به علت ناآگاهی از «من موجود» و «من مطلوب» و فاصله بین آن‌ها صورت می‌گیرد. این فاصله، منشا پیدایش عقده‌های فرد است که انتخاب اهداف را بر اساس اضطراب و ترس‌های الگوگرفته از گذشته بنا می‌نهد. بنابراین لازم است من موجود و من مطلوب مراجع به کمک روان تحلیلگر ماهر کشف و شناسایی شود.

جان کلام

یکی دیگر از وظایف مشاور روانشناس در روان درمانی خوب و موفق این است که بدون تلاش برای کنترل یا تغییر رفتار مراجع، مراقب نمایش‌های وی باشد. در این نوشتار به تفاوت بین «من موجود» و «من مطلوب» هم پرداختیم. متوجه شدیم که «من موجود» مجموعه‌ای از وضعیت کنونی ما با تمام خوشی‌ها و ناخوشی‌ها، نیازها، ضعف‌ها و قدرت‌ها، کامیابی‌ها و ناکامی‌ها، خشم‌ها، اضطراب‌ها و دوگانگی‌هاست. اما «من مطلوب» خواسته‌ها، اشتیاق‌ها و آرزوهایی است که برای دستیابی به آن‌ها تلاش می‌کنیم و امیدواریم به آن‌ها دست یابیم. شکاف بین این دو، کل مسائل زندگی ما را شکل می‌دهد. باید توجه داشت که اهداف، زمانی از سر «من مطلوب عقده» شکل گرفته باشند، عمق پیدا نمی‌کنند و صرفا یک کشش مبهم و پراضطراب را تشکیل خواهند داد.

(این نوشتار ادامه دارد ...)


آنچه خواهید خواند ...

در قسمت بعد به روند تحلیل درست عقده از سوی روان تحلیلگر می‌پردازیم، با نبردهای مراجع در حین درمان آشنا می‌شویم، به مهم‌ترین مولفه‌های اعتمادسازی بین مراجع و مشاور اشاره نموده و مخاطرات روان تحلیل‌گر در روند درمان را بیان خواهیم کرد.


شما در مورد این قسمت مقاله چه صحبت یا تجربه‌ای دارید؟ خوشحال می‌شویم که با ما در این مورد گفتگو کنید. پای صحبتتان هستیم.


نظرات کاربران 12 نظر ارائه شده است
بهار ارسال در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱

من هم نمی‌توانم تصمیم درستی برای آینده شغلی خودم بگیرم . نمیدانم کدام راه درست و غلط . گاهی دوست دارم شغل اکنون خود ک آرایشگری است را گسترش دهد و گاهیم. میخاد راههای دیگر بروم . از هر شکست و کمی درآمدی و موفق نبودنش اضطراب میگیرد و مقایسه با دیگر همکاران . و از طرفیم دنبال کار حقیقی خودش است . اما جنگ بزرگی در درونم . راه درست نمی‌توانم تشخیص بدم . و ازاینک نمیتوانم موفق شوم مدام عصبی و نگرانم .
سرانتخاب کوچک ترین مسایل میمونم و راه روشن زندگی خودم نمیتوانم پیدا کنم . گرفتگی های شدید عضلانی و بی حسی وخشم ک مدتهاس مرا رها نمی‌کند . واقعا چطور باید یک تصمیم درست اتخاذ کرد؟چرا نمی‌توانم با سرمایه کمی ک دارم توی این شرایط اقتصادی راه درست را بروم . بااین سرمایه کارم گسترش بدم یا ملک کوچکی بخرم و از آنجا شروع کنم ‌ و‌چکنم چکنم های دیگر

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

وقت شما به خیر بهار عزیز. از مشارکت شما در گفتگوها و همراهی با مقالات سپاسگزاریم. البته که شرایط اقتصادی موجود فشار زیادی به افراد جامعه وارد می‌کند اما بعضی از فشارهای درونی و اضطراب‌ها حتی درصورت رفع موانع اقتصادی نیز باقی می‌مانند که این خود نشانه ریشه‌ای بودن و عمق مسائل ماست. مشکل شما ممکن است مربوط به حس رقابت‌جویی با دیگران و عدم ارتباط صمیمانه با خود باشد. تضادها و دوگانگی‌های درونی معمولا به صورت بیماری‌های روان - تنی خود را نشان می‌دهند که درصورت عدم توجه، مخاطره‌آمیز خواهند شد. اما خبر خوب این‌جاست که هر فرد برای شروع سفر فردیتش به نشانه‌هایی نیازمند است و بدن ما این نشانه‌ها را با بروز بیماری‌های عصبی و تنش‌های روحی بروز می‌دهد. چرا که روان از جسم جدا نیست. مقایسه شدن در دوران کودکی، پیش زمینه رقابت‌جویی، سلطه طلبی، ایده‌آل‌گرایی منفی و عدم توان تصمیم گیری در آینده است. پیشنهاد ما به شما این است که به یک روان تحلیل‌گر آگاه مراجعه نموده و به دنبال ریشه‌یابی خشم‌ها، ناکامی‌ها، احساس شکست، میل به کنترل اوضاع و جنگ‌های درونی خود باشید. بدون تردید با استقامت و صبوری به پای زخم‌ها خواهید توانست از این تنگنا عبور کنید و آینده‌ای روشن همراه با آرامش و رضایت درونی برای خود رقم بزنید. آرزومند رشد و شادابی شما هستیم.

آرین ارسال در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱

سلام.من آرین هستم و تازه ۳۵ سالم شده.مجرد هستم .فوق لیسانس عمران.من به قول روانشناسا یه ذهن مالتی تسکینگ دارم و دوس دارم چندین کارو باهم انجام بدم و میدونم که اینکار یک شمشیر دو لبس که میتونه بد باشه و بشی همه کاره و هیچ کاره و از طرفی هم اگر بتونی خوب مدیریتش کنی میتونی چنتا مهارت رو یاد بگیری و ازشون لذت ببری .من بجز کار عمران و تحصیل فوق لیسانس، کار عکاسی هم میکنم و چندین کار دیگه هم کردم ...بعضی از اون کارارو خیلی خوب هم انجام میدم ولی نمیتونم روی یک کار تمرکز کنم مث خیلیای دیگه ...میدونمم که تمرکز خیلی مهمه ...ولی واقعا نمیتونم رو یه کار تمرکز کنم و کارهای دیگه هم هی میان سراغم و این باعث شده که درآمد انچنانیی از هیچکدوم از کارهام نداشته باشم...با چنتا روانشناسم صحبت کردم که اکثرا نمیتونن کاری برام بکنن و میگن مثلا به خودت بیا...خخخخ...یکی از دوستانم میگفت تو به کوچ احتیاج داری ولی نتونستم کسی رو پیدا کنم ...الان یکم گیجم و احتیاج به یکی دارم که بتونه کمکم کنه ...من سرشار از انرژی و ایده هستم و میدونم حداقل تعدادیشون ایده هایی هستن که عملی هستن ونتایجشون خوبه.. ولی همش باید خودمو کنترل کنم و خیلی وقتا به بی عملی میرسم

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

وقت شما به خیر آرین گرامی. سپاس از همراهی شما و مشارکت‌تان در گفتگوها. البته که انرژی زیاد شما برای انجام کارها قابل تحسین است اما این‌که نمی‌توانید بر یک شاخه متمرکز شوید مسلما تاثیر منفی بر عملکردتان در طولانی مدت خواهد گذاشت و نارضایتی همراه با احساس ناکامی را به بار خواهد آورد. مساله افرادی که از عدم تمرکز و استقامت در یک مسیر رنج می‌برند، ممکن است از الگوهای ذهنی کمال‌گرایی - اهمال‌کاری، زمینه‌های بیش‌فعالی - کم توجهی، تنبلی و مسؤولیت گریزی ذهنی، اضطراب‌های درونی یا موارد دیگر سرچشمه گرفته باشد. در هر صورت، ریشه این رنج در طی جلسات روان درمانی تحلیلی همراه با یک روان تحلیل‌گر مجرب و صبور قابل پیگیری، شناسایی و درمان است. از سوی دیگر، از آن‌جا که ریشه بسیاری از مشکلات کنونی ما به عقده‌ها و سایه‌های دوران کودکی بازمی‌گردد، به احتمال زیاد ممکن است علت این موضوع نیز در روابط خردسالی و کودکی نهفته باشد. به عنوان مثال، داشتن پدر و مادر ایده‌اآل‌گرا یا سخت‌گیر که ترس از شکست را در کودک نهادینه می‌سازند یا داشتن پدر و مادر سهل‌گیر و بی‌اعتنا که مسؤولیتی به کودک محول نمی‌کنند و یا والدینی که به جای عشق نامشروط، توجه مشروط به کودک می‌دهند می‌تواند از جمله دلایل عدم تمرکز و توانایی در پیگیری یک شغل و محک زدن توانایی‌ها در یک مسیر مشخص و ثابت باشد. چرا که این سبک رفتارها کودک را گیج نموده و دچار پریشانی و ناامنی ذهنی می‌کند. پیشنهاد ما به شما مطالعه کتاب انواع مردان (مباحث مربوط به کهن الگوهای مردانه) و تقدیر مردان (که هردو در بنیاد فرهنگ زندگی به چاپ رسیده‌اند) و کمک گرفتن از راهنمایی‌های درمان‌گران آگاه روان تحلیلی است. با آرزوی رشد روز افزون برای شما

بهبود ارسال در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱

سلام،عالی بود،من ۴۰ سال دارم، و هنوز در این سن به یک ثبات شغلی نرسیدم،همیشه کارهام گیر میکنه و در هر محیطی که هستم چند سال خیلی کار میکنم و زحمت میکشم،ولی بعد از مدتی دیگه نمیتونم توی اون محیط کارکنم و میزنم بیرون،تا حالا نتونستم دنبال یک کار وخصصی برم و یاد بگیرم در خالی که استعداد زیادی دارم ولی اصلا تمرکز ندارم،به همسرم که که چیزی میگم انجام بده گوش نمیده یا انجام نمیده به مشکل میخورم،و همش میگم تو به حرفم ارزش قائل نمیشی‌.مشروب میخورم نه همیشه ولی وقتی میخورم تا تهشو در نیارم ول کنش نیستم،تا اخرشو بیش از حد ظرفیتم میخورم و معمولا اگه خوابن ببره در خواب ناله میزنم.الان در این سن سر در گم شدم و همش فکر میکنم که باید برم یه کاری یاد بگیرم ولی سر در گم هستم.دوره کارگاه خودشناسی رفتم ولی بعد از یه مدت اثرش از بین رفت،همسرم رو در این مسائل مقصر میدونم و میگم تو همیشه انرژی منو میگیری،خستم میکنی،همیشه دنبال ریشه های این مسائل میگردم ولی دقیق نمیفهمم و مهمتر از اون دنبال درمان میگردم.

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

وقت شما به خیر بهبود گرامی. ممنون از اینکه در گفتگوها شرکت کردید. رنج عمیق شما را درک می‌کنم و البته این سردرگمی را نیز ارج می‌نهم چرا که کلید ورود شما به مسیر روشنایی و آگاهی است. پیشنهاد ما به شما کمک گرفتن از یک روان تحلیل‌گر آگاه و دلسوز است که بتواند ریشه خشم‌ها و ناکامی‌ها را در شما تشخیص داده و در شناخت عقده‌ها و سایه‌های به جا مانده از دوران کودکی که منجر به سلب مسؤولیت از خود و مقصر دانستن دیگران می‌شود به شما یاری برساند. چرا که ریشه بسیاری از مسائل حل نشده کنونی ما به رابطه ناقص یا معیوب ما با والدین برمی‌گردد و شفای آن تنها از طریق خودشناسی و کمک گرفتن از روان تحلیل‌گران ماهر ممکن است. توصیه می‌کنم در این مسیر استقامت به خرج دهید، نقش خود را در ماجراها ببینید و بپذیرید، برای یافتن علت درد صبور باشید و در پی حقیقت بمانید. با آرزوی صبر و شادمانی درونی برای شما همراه عزیز.

میترا ارسال در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱

عالی بود. سپاس
من حدود ۴۵سال دارم ویک تناقض ریشه دار درمن هست که از افکار پدر ومادر ست
من ۵ساله کلاس اواز میرم ودقیقا زمانی که خیلی عالی پیش میره واساتید راضی وجدی میشه کار برای ضبط و…جا میزنم وجدیدا به صورت عجیب روی حنجره اثر میذاره بدون علت پزشکی
خودم میدونم مربوط به باورهای بچگی که القاشده اما نمیتونم از پسش بربیام
بعد دقیقا ذهنم میگه اصلا این هدف واقعی نبوده برای من وجدال ازار دهنده شروع میشه یک مدت رها میکنم حالت افسردگی میگیرم
دوباره شروع میکنم از نقطه عقب تر از زمان رها کردن واقعا گیجم
الان چه باید کرد اصلا من واقعی من بوده این انتخاب یا عقده بوده. استعدادی که هست لذت مسیر هست اما چه خواننده ای هست که نتونه اجرا داشته باشه جلو جمع؟

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

وقت شما به خیر میترای عزیز. ممنون از اینکه با ما همراه هستید و در گفتگو شرکت میکنید. همان‌طور که خود شما نیز در ابتدای کلام اشاره نمودید رنج شما احتمالا به همان تناقض یا دوگانگی درونی ریشه‌دار مرتبط است که احساس ناتوانی و تکرار ترس‌های کهنه مانند ترس از شکست یا قضاوت دیگران را ایجاد می‌کند. برای ریشه‌یابی، درمان و درک بهتر خودهای واقعی و دروغین و اهداف مربوط به هریک از این خودها، بهتر است با یک روان تحلیل‌گر آگاه، دلسوز و مجرب مشورت نمایید. آرزوی رشد روزافزون برای شما داریم.

بینو ارسال در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱

بسیار عالی بود خسته نباشید.من دختری ۲۰ ساله هستم که این تضادهای درونی رو دارم تجربه میکنم گاهی اوقات منم فکر میکنم که باید دنبال عرفان بروم و حتی توی این تله افتادم اما وقتی که نو شدن رو گوش دادم متوجه شدم که دارم فرار میکنم و بخش های مهمی از وجود خودم رو سرکوب میکنم و به سایه میبرم و روی آن نقاب عرفانی میزنم و به آن پناه میبرم اما با شما آگاه شدم که امسال باید درامد بدست بیاورم و مستقل شوم این حتما برای من واجب است خیلی ممنون بابت تمام کمک هاتون استاد بزرگوار و تیم عزیز و زحمتکش♡

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

وقت شما به خیر بینوی عزیز. سپاسگزاریم از مشارکت شما در گفتگو و درمیان گذاشتن نگاه ارزشمندتان با بنیاد فرهنگ زندگی. از این‌که با ما همراهید خرسندیم و آرزوی رشد و آگاهی مثبت را برای شما داریم.

انسیه ارسال در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱

درود بر شما تیم توانگر و موفق
چقدر من لذت بردم و چقدر به جانم نشست و شهاب چقدر شبیه من بود البته من چندین باز چندین ماه پیش مشاورهای روانشناسی رفتم اما متاسفانه متاسفانه منو اشتباه راهنمایی کردن و مشاور دادن و چقدر هزینه کردم هزینه زمان نه پول?و افسوس افسوس کاش آن زمان با شما آشنا میشدم

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

وقت شا به خیر انسیه عزیز. ممنونیم از این‌که مقالات را مطالعه نمودید و نگاه پرمهرتان را با ما نیز درمیان گذاشتید. خوشحالیم که این مقاله برای‌تان مفید واقع شده است. البته که آگاهی و دلسوزی روان تحلیلگر برای رشد فردیت مراجع بسیار حساس و ضروری است اما گاهی برای رسیدن به مسیر بهتر نیاز به طی مراحل دشواری مثل صرف وقت و هزینه داریم تا اشتیاق ما برای سفر مشخص شده و آگاهی لازم برای رسیدن به مراحل یا افراد دیگر را در همین مسیر دشوار به دست آوریم و بر ایمان‌مان به ادامه راه افزوده گردد. هیچ چیزی در این جهان بی‌فایده نیست اگر از زاویه درست به آن نگریسته شود. ما نیز از همراهی با شما خرسندیم و برای‌تان رشد و شادابی آرزومندیم.

مریم ارسال در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱

سلام
ممنون از مقاله فوق العادتون چقدر خوب توضیح داده بودین
من برام سوال پیش آمده که چگونه به من مطلوب دست پیدا کنم فکر میکنم ماندن در من موجود باعث پیشرفت من نمیشود

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

وقت شما به خیر مریم عزیز. سپاس از شما و اشتیاق‌تان که زیباترین انگیزه‌دهنده مسیر رشد فردی است. البته که جز با شناختن من موجود نمی‌توان به من مطلوب آگاهی یافت. مقصود شما از«ماندن در من مطلوب» را متوجه نشدم اما فکر می‌کنم نوعی عدم رضایت از من موجود را می‌خواستید بیان کنید. در این صورت باید بگویم که ابتدا باید ببینید که این نارضایتی از چه چیزی سرچشمه می‌گیرد؟ اگر منشا آن عقده باشد باید به کمک روان تحلیلگر آگاه شناسایی و نمایان شود. برای پیشرفت و رشد فردی، شهامت و میل به آگاهی یافتن از زخم‌های گذشته که سازنده من موجود هستند یک موضوع جدی و ضروری است. پس از آن به تدریج شفا آغاز می‌شود و افق‌های من مطلوب واقعی (نه من مطلوب عقده) آشکار خواهد شد. آن که خود را شناخت جهان را خواهد شناخت. ضمنا آخرین بخش این مقاله امروز منتشر شده و از طریق این لینک قابل دسترسی است: https://bonyadonline.com/news/view?id=234

وحید مظاهری ارسال در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱

سلام ممنونم عالی بود وحید هستم ۳۲ سالمه مهندس عمرانم ۱۲ سال هست که در این شغل مشغول هستم و در طول زندگیم تجربیات عشقی مالی و کاری ناموفقی تجربه کردم و در ۳۰ سالگی به همه انچه کردم تردید پیدا کردم و امسال در ۳۲ سالگی تصمیم گرفتم از نو شروع کنم و دوباره همه چیز و بسازم و تصمیم اگاهانه ای بود از نظر خودم تا شکاف بین من موجود و من مطلوب را کم کنم و جهت رسیدن به من مطلوب از روی شجاعت و به تنهایی گام بردارم و شرایط نسبتا خوب خود را حداقل در اخرین کارم که حاشیه امنی بود را رها کردم تا دست به کاری جدید و بزرگتر و ریشه ای بزنم ولی در طول مسیر خیلی دچار شک و تردید می شوم که ایا این کار درست بوده یا خیر و این باعث شده در مسیر رسیدن به خواسته ها و اهداف و من مطلوب سر در گم باشم و فکر میکنم این تردید ها ناشی از صحبت اطرافیانم هست و تا جایی که بتوانم صبوری میکنم تا بتوانم در این مسیر پیروز شوم ولی بدلیل اینکه پدرم هم سن و سال من بوده شکست خورده و ترسیده و دیگه موفق نشده....من هم گاها نگرانیم بیشتر میشه در ضمن این چند سال اخیر من به سمت خانواده برگشتم و مهر طلب شدم و این موضوع هم محاسنی داشت هم معایبی مخصوصا الان کار و پروژه به کل گذاشتم کنار و فقط و فقط اموزش میبینم و کلاس میرم، با این حال دارم کج دار و مریض ادامه میدم ولی سرعت پیشرفتم خوب و ایده ال نیست و اطرافیان هم خیلی نگاه بدی دارند انگار که کارم تموم شده و بارها گفتم و با توضیح دادن شرایطم و علت تصمیم ها بهشون توضیح دادم ولی باز به صورت ناخودآگاه مثل روال قبل که از کودکی بوده به بنده نگاه می کنند ولی بنده بر خلاف کودکی از روی مهربانی باهاشون صحبت میکنم ولی رفتارشون تغییر نمیکنه حتی چیزای خوبی که داشتم و از دست دادم و خودم هم پذیرفتم و بارها تکرار میکنن... ،تو این موقعیت جهت پیشرفت ایده ال و انگیزه خوب و درست کردن روابط اطرافیانم چه کاری و پیشنهاد میدید که در مسیر رسیدن به من مطلوب انجام دهم؟ ممنون از پیج خوبتون

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

وقت شما به خیر وحید عزیز. سپاسگزاریم از این‌که مقالات را مطالعه نموده و نگاه خود را با ما درمیان گذاشتید. شور و شوق شما برای یافتن مسیر درست امری ستودنی است اما فراموش نکنید که در این مسیر، دام‌ها، گمراهی‌ها، تسلط عقده‌ها و وجود همراهان ناآگاه جزو خطرات راه هستند که باید با هوشیاری و کمک گرفتن از مربیان مجرب و کارآزموده نسبت به این مخاطرات آگاه شد تا بتوان مسیر رشد فردی را با خطای کمتر و رضایت بیشتر پیمود. لازم است متذکر شوم که شکیبایی فراوان، تعهد به مسیر، انضباط، پذیرش خود و جدیت از عناصر ضروری مسیر رشد هستند. از سوی دیگر، ریشه‌یابی زخم‌های عمیق دوران کودکی تنها از عهده یک روان تحلیلگر آگاه ساخته است. بنابراین برای جلوگیری از هدر دادن عمر گرانمایه و سرمایه‌های دیگر درون و بیرون و تلوتلو خوران رفتن در مسیر آزمون و خطا بهتر است تحت نظر یک روان تحلیلگر آگاه و دلسوز برای شفای زخم‌های خود قدم بردارید. همچنین، به نظر می‌رسد صبر و مهربانی کنونی شما آگاهانه نباشد و صرفا به دلیل رسیدن به اهداف و منافع بیرونی مشغول به تحمل برخی شرایط و سرکوب و نادیده گرفتن زخم‌های قدیمی هستید. این عمل نه تنها سودمند نیست و شما را به رضایت باطنی نخواهد رساند بلکه احتمال منفجر شدن دیگ احساسات فروخورده مثل خشم از عدم تغییر دیگران، میل درونی شما به کنترل رفتار دیگران در عین سرخوردگی‌های درونی نیز به دور از انتظار نیست. به یاد داشته باشید که ما در کار درونی، درصدد تغییر دیگران یا تایید گرفتن از آن‌ها نیستیم. بنابراین به نظر می‌رسد شما برخلاف تصور خودتان نه تنها گذشته خود را نپذیرفته‌اید بلکه دچار تکرار یک چرخه باطل شده‌اید که در آن چیزی جز خشم و احساس ناکامی روزافزون وجود ندارد. علاوه بر این، کنار گذاشتن کار به بهانه آموزش نیز ممکن است به دلیل ترس از شکست مجدد یا ترس از قضاوت و عدم تایید دیگران و طرد شدن از سوی اطرافیان و ... باشد. به این دلایل، بهترین کار برای شما در مسیر رسیدن به من مطلوب کمک گرفتن از روان درمانگران در شناخت من موجود است. یعنی برای شناختن نقاط تاریک و سایه‌های سرکوب شده درون که موجب اضطراب، ناامنی و احساس شکست شما می‌شوند باید آن‌ها را بشناسید تا بتوانید به خودتان کمک کنید. برای شما آرزوی رشد و برکت در مسیر فردیت را داریم. ضمنا آخرین بخش این مقاله امروز منتشر شده و از طریق این لینک قابل دسترسی است: https://bonyadonline.com/news/view?id=234

محمد حسين ارسال در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱

بسیار مطلب عمیق و دقیقی بود. مخصوصا که من این تجربه رو داشتم که با کمک دوره های پشتیبانی بنیاد این موارد تو خودم کشف کنم.
زمانی که یک مشکل بارها تکرار میکنید و به نتیجه نمی‌رسید. ناخوداگاه آدم متوجه میشه که یه جای کار میلنگه. رسیدن به ریشه مشکل با ممارست و صبوری و صداقت بی‌رحمانه، برای من ممکن شد.
از بنیاد فرهنگ زندگی صمیمانه سپاسگزارم که به من کمک کرد. خودم بهتر بشناسم و چرخه معیوب تکرار اشتباهاتم و پیدا کنم‌.

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

وقت شما به خیر محمدحسین عزیز. ضمن سپاس از این‌که مقالات را مطالعه نمودید بسیار خوشحال و خرسندیم که در مسیر رشد فردی به کشف زوایای وجودی خود پرداخته و به آگاهی‌های ناب و روشن رسیده‌اید. آرزوی برکت حال خوب را برای شما داریم. ضمنا آخرین بخش این مقاله امروز منتشر شده و از طریق این لینک قابل دسترسی است: https://bonyadonline.com/news/view?id=234

عهدیه ارسال در تاریخ ۰۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱

مشتاق شدم سه قسمت راخواندم وبهتر متوجه شدم که کاری عمیق وقدم به قدم پیش رو دارم پس با اجازه زمانی درنظر میگیرم برای مرور دوباره سه قسمت مقاله واستفاده از منابع ذکر شده تا درایتی بیشتر وسخنی برای گفتن !!

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

وقت شما به خیر عهدیه گرامی. خوشحالیم که از مطالعه این نوشتار بهره برده اید. قسمت بعدی این مقاله نیز منتشر شده و هم اکنون در دسترس علاقمندان روی سایت بنیاد فرهنگ زندگی قرار گرفته است. لینک مقاله: https://bonyadonline.com/news/view?id=234