۱۰ بهمن ماه ۱۳۹۷ علائمی که نشان می دهد شخص مقابل تان عقده ای است!
سطح مقاله : پیشرفته

بسيارى اوقات آنچه گناه مى ناميم؛ غالباً نوعى احساس دلشوره، زياده روى و حتى نوعى گيجى است. اين احساس خاص نشان مى دهد عقده اى سربرآورده است. نشانه هاى يك عقده فعال را مطالعه کنید.

عقده: احساس گناه به عنوان تدافعى در برابر بروز عقده

بسيارى اوقات آنچه گناه مى ناميم، گناه واقعى به معنايى كه گفته شد نيست؛ بلكه غالباً نوعى احساس دلشوره، زياده روى و حتى نوعى گيجى است. جالب است كه اين احساس خاص اغلب در بدن ابراز مى شود و نشان مى دهد عقده اى سربرآورده است. نشانه هاى يك عقده فعال شده آن است كه ميزان انرژى توليد شده در يك موقعيت، بيش از حد لازم است و فرد، تهاجمى درونى يعنى حالتى را در بدن خود احساس مى كند. اين ها علائمى هستند كه نشان مى دهند شخص حركت و فعاليت روان را زير سطح خودآگاه تجربه مى كند. برای کسب اطلاعات بیشتر در این خصوص، روی عبارت "مرداب روح" کلیک کنید.

به علاوه بخش عمده اى از آنچه گناه مى ناميم، تدافعى بر عليه تشويش بزرگترى است. درواقع اين واكنشى چندجانبه به تجربه اضطراب است كه در آن لحظه خود را به عنوان چيزى غيرقابل شناسايى نشان داده است. براى مثال؛ مى شنويم مردم مى گويند كه وقتى به كسى نه مى گويند يا عصبانى مى شوند و يا از اينكه والدينى كامل نيستند، احساس گناه مى كنند.

مردى به ياد مى آورد وقتى شش ساله بود در ايوان خانه اش ايستاده بود و آواز مى خواند. مادرش فرياد كشيده بود كه چنين «صدايى» راه نيندازد و او ازآن پس عهد كرد كه هرگز آواز نخواند. سال ها بعد در يكى از كلاس هاى سرودخوانى مدرسه زبانش بند آمد. هنگامى كه معلم متوجه شد او قادر به خواندن نيست، اجازه داد در تمام طول سال در رديف عقب گروه كُر بايستد؛ اما نمره قبولى گرفت. در بزرگسالى اين مرد حتى در حمام هم آواز نمى خواند. اين مسأله بى شك در مقايسه با بدرفتارى هاى جدى تر با كودكان بسيار جزئى به نظر مى رسد؛ اما نشانگر برخورد نيرويى درونى با والدينى مقتدر است. در اثر چنين برخوردهايى با اصل قدرت كه در راستاى سازگارى با جامعه اجتناب ناپذير است، فرد درونى كردن محدوديت هايى را بر عليه غرايز خود آغاز مى كند. شايد حتى در برابر هر گونه انگيزه عاطفى واكنشى تدافعى ابراز كند كه درنهايت به از دست دادن ارتباط با احساسات مى انجامد.

به اين ترتيب آنچه گناه ناميده مى شود، اغلب احساس دفاعى و واكنشىِ يك كودك است. احساس تهوع و سردى ناگهانى، بازتاب خاطرات ديدار از سرزنش والدين هستند. گويى هنگامى كه يك غريزه طبيعى مثل خشم برمى خيزد، دستى بالا مى آيد و آن غريزه را خفه مى كند. این واكنش غيرارادى مى تواند چنان بر زندگى فرد حكمرانى كند كه او دچار ازخودبيگانگى قابل توجهی شود. به عنوان مثال؛ داشتن احساس گناه به محض نه گفتن به ديگران، در واقع تدافعى در برابر احتمال ناراحت كردن ديگران است. به اين ترتيب ذخيره عظيم احساسات سركوب شده اى كه همه ما داريم فعال مى شود.

اين گناه غيرواقعى مى تواند با انزجار از ديگران، حسادت، خشم شديد، شهوت و كل محتواى سايه همراه شود. کارل گوستاو يونگ معتقد بود كسى كه از سايه آگاه نيست و شديداً درمقابل آن تدافعى مى شود، فردى سطحى است. اكثر ما شرطى شديم كه خوب باشيم تا واقعى؛ پذيرا باشيم تا صادق؛ موافق باشيم تا قاطع. برنامه ها و گفتگوهای مربوط به افراد دوست داشتنى را در نظر بگيريد. در اين برنامه ها و گفتگوها هر كس شرح مى دهد طى هفته گذشته چگونه به طور غيرارادى خوب بوده يا هنگامى كه تصميم گرفت خوب نباشد، چقدر احساس گناه كرده است.

گناه به عنوان تدافعى بر عليه تشويشى عميق تر نشانگر آن است كه اجازه نداريم خودمان باشيم. احساس گناه، قدرت بى حد وحصر شرطى شدگى آغازين را نشان مى دهد و ازسوى ديگر فرصتى به اشخاص مى دهد تا ابتكار عمل را در زندگى خود به دست گيرند و نخستين آسيب هايى را كه ديدند، بهبود بخشند. در لحظات احساس گناه از شخص دعوت مى شود تا بپرسد: «از خود بر عليه چه چيزى دفاع مى كنم؟» موضوع كندوكاو مى شود و معمولاً در انتها به اين نتيجه مى رسيم كه مى ترسيم كسى از تصميم و خواسته ما ناخرسند شود.

در دنياى واقعى براى آنكه شخصى ارزشمند و نه چندرنگ باشيم، بايد دست به انتخاب بزنيم و راضى ساختن ديگران نبايد در رأس دستور كار ما قرار گيرد. تشويشى كه از عمق درون فوران مى كند و به صورت بسيار شديدى تجربه مى شود، از آسيب پذيرى دوران كودكى سرچشمه مى گيرد. از آنجايى كه اين انرژى هرگز گم نشده است، بلكه در ناخودآگاه باقى مانده است، مى تواند با نيرويى فلج كننده دوباره برخيزد. در آن لحظه شخص در زمان حال نيست؛ بلكه در حالت ضعف و بى دفاعى كودكى است و فراموش مى كند فردى بزرگسال شده است؛ مى تواند آگاهانه عمل كند؛ به طور كامل قادر به تصميم گيرى است و مى تواند در صورت لزوم بدون خرسندى و تأييد ديگران زندگى كند.

از آنجايى كه اين احساس گناه غيرواقعى است، مستلزم پذيرش شجاعانه خطايى كه بر ديگران روا داشتیم، نيست بلكه لازم است روى موضوع تشويش و علت اصلى آن كار كنيم تا به بلوغ برسيم. متوقف شدن توسط احساس گناه، به معنى ماندن در دوره كودكى است. هنگامى كه از منشأ اين حس تهوع آور آگاه شويم درماندگى ديگر ناآگاهانه و قابل قبول نخواهد بود.


منبع: مرداب روح

نویسنده: جیمز هالیس

مترجم: فریبا مقدم

ناشر: بنیاد فرهنگ زندگی

نظرات کاربران 1 نظر ارائه شده است
کاربر گرامی تنها نظرات افرادی که دارای پنل کاربری هستند، نمایش داده می شود
لطفا ابتدا در سایت ورود کنید، سپس نظر خود را ثبت کنید
Nika ارسال در تاریخ ۰۰۳ اسفند ماه ۱۳۹۷

عنوان ارتباطی با محتوا نداشت!