۱۰ بهمن ماه ۱۳۹۷ چطور از دام عادت های قدیمی بیرون بیاییم؟
سطح مقاله : پیشرفته

کارل گوستاو يونگ عقده را مجموعه‌اى از الگوهاى روانى مى‌دانست كه به‌طور بالقوه مى‌توانند هم مثبت و هم منفى باشند و با عواطف شديد همراهند، اما اين مجموعه تكرارى افكار و عواطف از كجا آمدند؟

تقريباً يك قرن پس از اينكه يونگ نظريه عقده هايش را مطرح كرد، اكنون عصب شناسان و پژوهشگران درك روشن ترى از عملكرد اين الگوهاى درونى پيدا كردند. مغز انسان از حدود يك صد ميليارد سلول عصبى كوچك به نام نورون ساخته شده است. آن ها علائم عصبى را از سلولى به سلول ديگر ارسال مى كنند و با رسيدن به نورونی ديگر، شبكه هاى عصبى را تشكيل مى دهند. الگوى ارسال علائم در نظام نورون ها اركان تفكر را تشكيل مى دهد. براى ايجاد خاطره، شبكه عصبى ما نورون هاى فعال موجود را به هم مى پيوندد تا الگو تشكيل دهند. گذرگاه هايى كه ايجاد مى شود مصالح اوليه ساختار شخصيت را خلق مى كند. برای کسب اطلاعات بیشتر در این خصوص، روی عبارت "زندگی نزیسته ات را زندگی کن" کلیک کنید.

نورون هايى كه با هم فعال مى شوند به يكديگر پيوند مى خورند و درنتيجه دفعه بعد به احتمال قوى با هم شروع به فعاليت مى كنند. ما به طورقطع براساس اين الگوها داستان دنياى بيرونى را به خودمان مى گوييم. هر اطلاعاتى كه ما از محيط بيرون مى گيريم آب و رنگ تجارب قبلى ما و واكنشی عاطفى كه آن موقع داشتيم را به خود مى گيرد.

به اين ترتيب آنچه ديديم و احساس كرديم به ما مى گويد كه چه چيزى را مى توانيم ببينيم و احساس كنيم.

عقده‌ها واقعيت ما را شكل مى‌دهند، روى خلق‌ وخوی مان اثر مى‌گذارند و ما را عصبى، افسرده، پشيمان و حتى بيمار مى‌كنند. از همه بدتر، آن‌ها در زمينه توانايى طبيعى ما براى پاسخگويى خلاق به تغيير نيز مداخله مى‌كنند. آن‌ها باعث مى‌شوند تا ما با الگوهاى تكرارى واكنش نشان دهيم. اكنون واژه كمپلكس يا عقده كاملاً مصطلح شده است. امروزه همه مى‌دانند كه آدم ها «عقده‌هايى» دارند. کارل گوستاو يونگ عقده را مجموعه‌اى از الگوهاى روانى مى‌دانست كه به‌طور بالقوه مى‌توانند هم مثبت و هم منفى باشند و با عواطف شديد همراهند، اما اين مجموعه تكرارى افكار و عواطف از كجا آمدند؟ از تجربه گذشته. ما به اين علت عقده داريم كه تاريخ و گذشته‌اى داريم. ما واقعيت حاضر را مدام براساس الگوهاى تعيين شده تعبير مى‌كنيم كه بعضى از اين‌ها نامناسب و نادرست هستند. با اين حال آن‌ها ساختارهاى درونى و راه‌هايى براى تعامل با دنياى بيرون و درك آن مى‌شوند. ما در زندگى‌مان مدام به انتخاب‌هاى ملال‌آور، شكست‌طلبانه يا محدودكننده دست مى‌زنيم، باعث بدشانسى يا بدبختى‌مان مى‌شويم و تمام مدت تشخيص نمى‌دهيم كه به برنامه‌هاى ناآگاه قديمى خدمت مى‌كنيم.

عقده داشتن مريضى نيست. اما عقده تك‌بعدى داشتن، مثل چكشى در جعبه ابزار شماست كه هر وقت لازم بود مشكلى را حل كنيد، حتى موقعى كه با آچار بهتر مى‌توان حلش كرد، از آن استفاده مى‌كنيد.

خوشبختانه به اندازه كافى تجربه كسب كرديد تا روى تاريخچه زندگى‌تان تعمق كنيد و از قدرت روانى كافى براى اينكه منتان كم‌كم از خودش انتقاد كند برخورداريد. شما با كمى كمك مى‌توانيد انگيزه‌هاى پنهان و برنامه‌هاى قديمى را تشخيص دهيد و آن جوانب زندگى نازيسته را كه ترميم لازم دارد ببينيد. نيازى نيست خيلى دور برويد. عقده‌ها خودشان را از راه روياهاى ناراحت‌كننده، انفجارات عاطفى، بداخلاقى، دمدمى مزاجى و انواع رفتارهاى محدودكننده خويش نشان مى‌دهند.

آيا مدام گرفتار واقعيت مشابهى مى‌شويد؟ آيا مى‌توانيد چرخه‌ها يا الگوهاى مشابه را در روابط يا شغل‌تان ببينيد ــ حتى بعد از عوض كردن همسر يا كارفرما ــ آيا امكانش هست كه چنان نگرش خشك و انعطاف‌ناپذيرى در زندگى‌تان داشته باشيد كه تنها به عادات‌تان تكيه كنيد و در نتيجه امكانات‌تان را محدود كنيد؟ همان‌طور كه فلن‌اوبرايان داستان‌نويسی نوشته، «جهنم مى‌چرخد و مى‌چرخد. شكلش دايره‌وار است و ماهيتش دور و دراز، تكرارى و تقريباً تحمل‌ناپذير است». ما هم وقتى زير نفوذ عقده هستيم همين احساس را داريم.

در آغاز بيشتر مردم انكار مى‌كنند كه چه مقدار زيادى از زندگى‌شان تحت‌كنترل عقده‌هاست. اين توهم من ماست كه ما هر چيزى را كه لازم است مى‌دانيم و كنترل زندگى‌مان را در دست داريم. يونگ نوشته: «آگاهى مثل كسى عمل مى‌كند كه صداى مشكوكى از انبارى مى‌شنود و به‌سرعت به آنجا مى‌رود تا اطمينان پيدا كند كه هيچ دزدى وارد خانه نشده و صدا فقط زاييده تخيلش بوده، اما در واقعيت امر او اصلا جرأت نكرده به انبارى برود.»

قضيه اين نيست كه ما عقده‌هايى داريم يا بهتر است بگوييم كه عقده‌ها ما را دارند، اين الگوهاى ثابتِ واكنشِ ما استقلالى دارد كه به آن‌ها اجازه مى‌دهد تا خودشان برخلاف خواسته آگاهى وارد عمل شوند.


منبع: زندگی نزیسته ات را زندگی کن

نویسنده: رابرت الکس جانسون

مترجم: سیمین موحد

ناشر: بنیاد فرهنگ زندگی