۱۸ دی ماه ۱۳۹۷ عقده مادر؛ اگر می خواهید فرزندتان را خوشبخت کنید، او را ترک کنید!
سطح مقاله : پیشرفته

بیشتر ما فکر می کنیم اگر فرزندمان راه ما را طی کند یا در راهی قدم بردارد که ما بابت طی نکردنش خود را سرزنش می کنیم، بی شک موفق می شود. اما اگر خواسته های او با ما و ایده آل هایمان در تضاد باشد، چه واکنشی نشان خواهیم داد؟

عقده مثبت، عقده ای است که تأثیر مثبتی بر احساس فرد نسبت به زندگی و رشد هویت او نیز داشته است. تأثیر این عقده در آینده و تا وقتی که زمان رهایی از بند والدین فرا برسد، تداوم خواهد داشت.

"عقده مادرِ مثبت" به کودک این احساس را می دهد که او موجود جالبی است و بخشی از جهانی است که همه نیازهای او را - تمام و کمال - ارضا می کند. در نتیجه، فرد می تواند به دیگری اعتماد کرده و با او ارتباط برقرار کند. عقده مادر مثبت، به ما فرصتی می دهد تا نیازهای بدنی مان را به عنوان چیزی "بهنجار و عادی" تجربه کنیم و آن ها را به شیوه ای بهنجار نيز ارضا کنیم. این عقده باعث مي شود که از بدن، انرژی حیاتی، غذا و جنسیت خود کاملاً لذت ببریم. وقتی به کسی اطمینان داده شود که دیگران به او علاقمند هستند و او را درک می کنند، وقتی فردی از جانب دیگران عشق، مراقبت، همدلی و حمایت دریافت کند، کُنِش سالمی خواهد داشت. برای کسب اطلاعات بیشتر در این خصوص، روی عبارت "تقدیر زنان" کلیک کنید.

هنگامی که کودک به سنین بزرگسالی (بلوغ و سال های پس از بلوغ تا سن بیست سالگی) می رسد، دیگر والدین نباید سعی کنند که افرادی ایده آل به نظر برسند. وقتی والدین می خواهند خود را افرادی ایده آل نشان دهند، جایگاه فرزند را بی ارزش می سازند. در این سن، معمولاً فرد تا اندازه ای از والدین حقیقی اش جدا می شود، اما در این فرآیند نباید نقش عقده ها را دست کم گرفت؛ هر یک از عقده ها، به گام هایی در جهت جدایی از والدین مجوز می دهند و از برداشتن گام های دیگری ممانعت می کنند. اگر به فردی هرگز اجازه داده نشود که والدینش را ترک کند و از آن ها جدا شود، یا اگر از داشتن طرز تفکر متفاوت با پدرش منع شود، در این صورت جنبه های خاصی از عقده ها را تجربه خواهد کرد. در چنین شرایطی دختر یا پسر جوان مجبور می شود با والدینش بستیزد، چون در غیر این صورت نمی تواند به جدایی از آن ها و آزادی دست یابد. گاهی اوقات – حتی زمانی که والدین به فرزندشان اجازه جدایی از خود را نمی دهند - امكان دارد كه فرد آنچه را که پدر و مادرش به او ندادند از دیگران دریافت کند و به این روش به استقلالي پنهان دست يابد، اما وقتی راه های مستقیم و آشکار دستیابی به استقلال وجود ندارد و فرد مجبور می شود به طور مخفیانه به آن دست پیدا کند، مقداری از قدرت او تحلیل می رود. بعضی از دختران و پسران جوان، بر خلاف تأثیر عقده ها، میل شدید خود را برای استقلال به راحتی برآورده می کنند.

منظور از استقلال این است که بین نیازها و موارد ضروری زندگی خود و اطرافیان مان تعادل برقرار کنیم. هنگامی که فرد در سنین بزرگسالی وارد این مراحل می شود، احساس می کند وقت رفتن و شروعی تازه فرا رسیده است. در طی این مراحل، تغییرات شدیدی رخ می دهند. فرد به شدت تلاش می کند تا بر بی ثباتی احساساتی که به او می گویند که آدم ارزشمندی نیست و احساس "ارزش به خویشتن" او را به زیر سوال می برند مسلط شود.

ما بايد والديني داشته باشيم كه سپس بخواهيم از آن ها جدا شویم. به همین دلیل، والدینی که از هرگونه جدایی جلوگیری می کنند و والدینی که نوجوان را تهدید به از دست دادن عشق مي كنند يا موجب مي شوند كه او ارزش خویشتن را انكار كند، مشکلاتی را برای وی ایجاد می کنند. چنین به نظر می رسد که والدینی كه مانع استقلال فرزندشان مي شوند، توری امن برای محافظت از فرزندشان فراهم می کنند، اما این کار هرگز نمی تواند جایگزین برخوردی محبت آمیز، دردناک و صادقانه با فرزندان باشد. والدین از خلال این برخورد، تصویری از خود را آشكار مي سازند که احتماًلاً نوجوانشان قبلاً – هرگز – آن را نديده است.

وقتي نوجوان با چنین تصویری مواجه می شود می تواند تصویری از خودش را نیز تعيين کند، تصویری که فقط او از خودش دارد نیست و شامل تصویری که پدر و مادر هم از او ساختند هم می شود. در چنین مواقعی بچه ها متوجه آرزوهای ناکام والدینشان می شوند و به احتمال زیاد از روياهای والدين، آرماني می سازند که می خواهند آن را دنبال کنند و به آن دست يابند. گاهی اوقات وقتی نوجوانان کارهایی انجام مي دهند که والدین خود را از آن ها محروم کردند، حسادت والدین تحریک مي شود. در چنین شرایطی سایه (همه آنچه که فرد بايد تجربه می کرده، اما تجربه نکرده) اهمیت ویژه ای پیدا می کند.

در نوجوانی، والدین قهرمان می توانند جایگزین والدین واقعی شوند. نوجوان غرق در بحران هویت و به دنبال تعیین مسيري برای زندگی اش است. از آنجایی که والدین واقعی اش، دیگر او را راهنمایی نمی کنند، کهن الگوهای والدینی و سیستم های ارزشی که اجتماع آن را تعریف کرده برای او مهم می شوند. ممکن است نوجوانان به شدت غرق در مذهبي خاص شوند وشاید عمیقاً درگیر تعالیمی شوند که می خواهد منبعد بر اساس آن ها زندگی کند. اغلب اوقات آنچه که نوجوان "راه خودش" می داند، راهی عمومی و جمعی است. قبل از اینکه نوجوان بتواند مسیری منحصر به فرد برای خودش پیدا کند، باید مرحله جدایی را طی کند.

هنگامی که مادران یا پدران از نگرانی در مورد فرزندان خود صحبت می کنند یا از آن ها شکایت دارند، معمولاً چنین می پنداریم نگرانی ها و شکایت های آن ها مشکلاتی "واقعی" هستند. اما عقده ها در اینجا هم حضور دارند. انتظارات والدین به فرزندانشان فرافکنی می شود، اين انتظارات فراتر از انتظاراتي فردی است و بر اساس سن فرزندان تغییر می کند. هنگامی که نوجوانان خود را از والدینشان رها می سازند، پدران و مادران آن ها هم فرآیند رهاسازی خویش از والدین خود - که فرآيندي ضروری است و باید پیش از این رخ می داد - را طی می كنند. به نظر من والدین با رهاسازی خویش از عقده های دختر و پسر، در کمک به دستیابی فرزندانشان به استقلال سهم مهمی دارند؛ البته این نکته به تحقیقات بیشتری نیاز دارد.

دوستی بین زنان، تجربه ای را برای آن ها فراهم می کند که - به اعتقاد من - بهترین توصیف برای آن می تواند تجربه ای "آنیمایی" باشد: فضای ارتباطی مشترکي که رشد بدون تهدید را ميسر مي كند، نوعي جاذبه شهوانی که به لذتي آني نيازي ندارد و كششي نسبت به استعدادها و حساسیت های زنانه، که می توان آن ها را کشف کرد و دوست داشت. در خلال اين تجربه، تصور ناخودآگاهي كه مربوط به زنانگي است، به واسطه عواطفی که در ذات آن است، برانگیخته می شود. اين عواطف بيشتر به صمیمیت، مهربانی و نیز رها كردن ديوانه وار رابطه صميمي مربوط مي شوند. اين تصور ناخودآگاه، ابعاد مختلفي از زنانگي را پيش روي مي گستراند. اصولاً یونگ، "آنیما" را وجه زنانه روان مرد می دانست و "آنیموس" را وجه مردانه روان زن. با این حال، به نظر می رسد این روزها زنان به شدت به آنیما نياز دارند و آنيما در رهايي آن ها از عقده مادر ضروری است.


منبع: تقدیر زنان

نویسنده: ورنا کست

مترجم: ساره سرگلزائی

ناشر: بنیاد فرهنگ زندگی