آن کسی که با او در رابطه ام، اصلاً شباهتی به آن کسی که اوایل می شناختم ندارد. او عوض شده یا من؟ اینکه می گویند زیر یک سقف همه چیز عوض می شود، چقدر درست است؟ چکار باید کرد که عمر روابط زود به پایان نرسد؟
وقتی کودک بودیم، شخصیتی داشتیم که می توان آن را کامل و 360 درجه تصور کرد.
انرژی از تمامی قسمت های بدن مان و تمام بخش های روان مان بیرون می تراوید. کودک در حال دویدن مانند توپی از انرژی است. ما توپی از انرژی داشتیم، اما یک روز متوجه شدیم که پدر و مادرمان بخش هایی از این توپ را دوست ندارند. آن ها به ما چیزهایی می گفتن مثل؛ می توانی یکجا ساکت بنشینی؟ یا دعوا با برادرت کار درستی نیست. برای کسب اطلاعات بیشتر در این خصوص، روی عبارت "اسرار سایه" کلیک کنید.
به دنبال همه ما کوله باری است نادیدنی؛ در بر گیرنده بخش هایی از ما که پدر و مادرمان دوست ندارند. ما برای اینکه عشق و علاقه پدر و مادرمان را بدست بیاوریم، بخش هایی از وجودمان که آن ها دوست نداشتند، در این کوله بار قرار دادیم. در مدرسه معلم هایمان بودند که می گفتند: بچه های خوب به خاطر چیزهای بی اهمیت عصبانی نمی شوند. به همین دلیل خشم و عصبانیت مان را هم به این کوله بار اضافه کردیم. زمانیکه نوجوان بودیم، ما را با ویژگی هایی نظیر بسیار حرف گوش کن یا وروجکی که آخر کار خودش را می کند می شناختند. به مرور هر بخشی از وجودمان که توسط دیگران تأیید نمی شد، داخل این کوله بار می رفت و مخفی می شد. حالا اگر متوجه آن نباشیم، این کوله بار را به دوش فرزندانمان هم می گذاریم. خیلی وقت ها دخترها تصمیم هایشان را بر اساس آنچه این روزها مد شده یا ایده های جمعی درباره زیبایی می گیرند. آن ها به همان اندازه از دخترهای دیگر آسیب می بینند که پسرها خودشان را با معیارهای بیرونی پول و موفقیت می سنجند.
برایتان مثالی می زنم که ببینید این کوله بار در ازدواج چه بلایی سر دو طرف می آورد. مردی را تصور کنید که یک قاچ نازک از انرژی دارد، در حالیکه بقیه انرژی اش را در کوله بارش سرکوب کرده است. او با خانمی ملاقات می کند که آن خانم هم فقط یک قاچ نازک انرژی برایش مانده است. آن ها تصمیم می گیرند این دو قاچ را در مراسمی که آن را ازدواج می نامیم، با هم شریک شوند. این دو قاچ برای یک نفر هم کافی نیست! ازدواج با این کوله بارهای سنگین، فقط تنهایی را در ماه عسل به ارمغان می آورد که البته همه ما درباره این هم دروغ می گوییم!
فکر می کنم که در بسیاری از فرهنگ ها بیشتر آقایان بخش زنانه وجودشان را در این کوله بار می گذارند. آن ها در سنین 35 تا 40 سالگی دوباره تلاش می کنند با بخش زنانه وجودشان ارتباط برقرار کنند؛ در حالیکه ممکن است این بخش در این سن و سال احساس خصمانه ای نسبت به آن ها داشته باشد. به همین دلیل مردان در دنیای بیرونی هم روابط ناخوشایندی با زنان دارند. قانون این است که دنیای بیرونی ما درست مانند دنیای درون مان خواهد بود. در این کره خاکی قانون اینگونه است. اگر زنی که دوست دارد زنانگی اش تأیید شود جنبه های مردانه اش را در این کوله بار بگذارد، ممکن است بیست سال بعد نتواند رابطه ای دوستانه با بخش مردانه وجودش ایجاد کند. او حتی ممکن است احساس کند این بخش به صورت بدی از او انتقاد می کند. این خانم با پیدا کردن مردی که در دنیای بیرون رابطه ای آزاردهنده با او دارد، می تواند او را مقصر بداند و از فشار درونی اش بکاهد، اما هیچ کدام از این ها مشکل کوله بار او را حل نمی کند. در این زمان او ممکن است در دو جهت پس زده شود، هم از طرف مرد درونی و هم از طرف مرد بیرونی!
در اینجا از سه اصطلاح استفاده کردیم؛ کوله بار، قوطی فیلم و فرافکنی
از آنجا که قوطی فیلم و کوله بار هر دو درهایی بسته دارند، تصویرهایشان هم در تاریکی باقی می ماند. تنها زمانی می توانیم محتویات کوله بارمان را مشاهده کنیم که آن ها را به شکلی معصومانه فرافکنی کنیم. پس بهتر است تا دیر نشده به باز کردن کوله بار و ظاهر کردن عکس های داخل قوطی فیلم شویم پیش از اینکه مسحور تصویرهایی شویم که درونمان برای برقراری ارتباط با ما و ایجاد یکپارچگی به روی دیگران فرافکنی می کند و با این کار در مدت زمانی طولانی باعث از بین بردن روابط خانوادگی، دوستانه و زناشویی ما شود.
منبع: اسرار سایه
نویسنده: رابرت بلای
مترجم: فرشید قهرمانی
ناشر: بنیاد فرهنگ زندگی