هیچ وقت دقت کرده اید که در دنیای ما چیزی در حال رخ دادن است؟
به نظر من باید آن را بحران اعتماد بنامیم.
مردم به یکدیگر اعتماد ندارند. ما به همسایه، روسا و سیاستمداران خود اعتماد نداریم.به خانواده، همسر و دوستان خود اعتماد نداریم. چرا؟ آیا به این دلیل که همه آن ها فاسدند؟آیا ببه خاطر آن است که آن ها فقط به فکر خودشان هستند؟
نه.
علت آن که ما به دیگران اعتماد نداریم آن است که در اعماق وجودمان، به خود اعتمادی نداریم.
برای لحظه ای به این موضوع فکر کنید. ما به احساسات خود اعتماد نداریم پس سعی می کنیم آن ها را سرکوب کنیم. به جای آن که به دنبال خواسته های قلبی خود برویم، در محدوده امن خود باقی می مانیم. به آن بخش هایی از خود که قابل پذیرش نمی دانیم، اعتماد نکرده و در نتیجه روی آن ها سرپوش می گداریم. ندای درون خود را نادیده می انگاریم و در بیرون از خود به دنبال پاسخ می گردیم.
ملزم نیستی کاری که به تو لذت نمی دهد،کسی که دوستش نداری،زندگی که برایت خواستنی و دوست داشتنی نیست را ادامه دهی. چرا باید به کم قانع باشی؟ کار این کتاب افشاگری است. ما ناخواسته با خود پیمان بسته ایم که به خاطر ترس، حرف مردم و از همه مهم تر حس کله شقی که می گوید، نگوکه "اشتباه" کرده ای،زندگی خود را به فنا دهیم. اگر به تمرین های کتاب وفادارانه عمل کنی، به تو می گویم که اراده و انگیزه در زندگی خواهی یافت که هیچ تفکری یارای جلودار شدن آن نیست. فرصت های بزرگ در انتظارند که تو را در آغوش بگیرند.
تا زمانی که با آن چیزهایی که فکر میکنیم نمیتوانیم از پس آن ها براییم رو در رو نشویم،آن بخش هایی از ما که احساس می کنیم در آن ها نقص و کمبودی داریم، انگیزه اعمال ما می گردند.(صفحه ۴۴)
در صفحه ۴۴ ؛سایه اگر چه پنهان است اما همه چیز را تحت کنترل خود دارد.
این کتاب ترجمه ی خیلی روانی دارد و قابل درک است.
و مطالب مربوط به سایه های شخصیتی را با بیانی شیوا و مثال هایی ملموس بیان می کند.
مطلب جالبی که در مورد یکپارچگی مطرح کرده بود من را به یاد دید فراکل نگر انداخت و بحث رباینده های یکپارچگی بسیار جالب بود
با سلام و احترام. میخواستم از پیشنهاد عالی که برای کتابخوانی در عید دادید، تشکر کنم.
با سلام و عرض ادب و احترام
استاد، سمیه صادقی هستم از شاگردان کلاس نقشه راه زندگی در آذر ماه، دارم سطح دوم رو میگدرونم و بسیارررر خرسندم از آشنایی با شما و بنیاد.اغراق نکنم اندازه بابام دوستوم دارم و از افتخاراتم هست که چیزی از شما یاد بگیرم و سعادت نصیبم شه در حد یک جمله از شما راهنمایی بشنوم.
چندین کتاب از بنیاد تهیه کردم و در پروفایلم هست.همچنین کلاس های صوتی.
ساعتی میزات آنی، ساعتی موزون این
بعد ار این میزان خودشو، تا شوی موزون خویش
خفه کردن صدا درگلو و واگذاری قدرت به دیگران ، تن دادن به موادی که دوستش نداریم اینها همه در تعارضند با ان چه ما در درون داریم .
استاد من اونقدر صدامو تو گلوم خفه کردم که با کمترین ئر هم ریختگی صدام میگیره ، انگار تارهای صوتیم ورم میکنه و دیگه به سختی میتونم حرف بزنم.
باید رسید به حالتی که روان ما تکه تکه نباشدو واجد تمامیت باشد.
با این نگاه به پیش میروم که تمام تجاربی که کسب کردم هرینه و زخم هایی بودند که در مسیر زندگی برئاشته ام.
می پذیرم که دارای کم و کاستی هستم که در یکپارچگی بسر نمی برم و این است ضعف من.
من بعد درون . بیرون خودمو دو چیز جئا از هم نمی بیینم هر دو مال وجود خودمه.خوده خودممم
بسیار سپاس از استاد گرانقدرم...
سلام به همگی
پیرو کامنت قبلی که تحت عنوان س - ف داشتم، باید بگویم همراهی این کتاب با کلاس صوتی آشنایی با سایه که ماهها پیش هدیه گرفته بودم و فراموشش کرده بودم، بخش مهمی از سفر قهرمانیم است که از پارسال آغاز شده. جدا توصیه می کنم این کلاس صوتی رو هم تهیه کنید تا در کنر کتاب، سایه را از تاریکی خارج کند :-)
با سلام خدمت استاد عزیزمان آقای سهیل رضایی و همه همکاران محترمشون "سال نوتون مبارک "
من این کتاب رو به مناسبت تولدم که چهارشنبه هست به خودم هدیه دادم. و تولدی جدید قبل از تولد بیولوژیکی من ایجاد کرد
به خاطر رزونانس بالای این کتاب با روزگار خودم تقریبا کتاب رو تمام کردم و مشغول انجام دادن تمارین هستم که به نظر میاد باید کاری همیشگی باشه
یکی از هزاران مطلب هیجان انگیز کتاب # ص206
توقع = باید ها و نباید هایی که بر خود ودیگران یا دنیا تحمیل کردیم ....(بیان داستان مراجعه کننده اش که میگه احساس کرد که فریب خورده است )
اگر ما با متر و معیار توقعات خود اوضاع را ارزیابی کنیم همواره به عدم موفقیت میرسیم
جاده توقعات همیشه به درد و رنج میرسه
یادگرفت آنها را کمتر زیر ذره بین ببرد و بیشتر به خودش توجه کند
این جمله دقیقا ، جمله ایی که حال من رو به شدت خوب کرد هر چند که پذیرش آن در ابتدا سخت بود .
سلام در قسمت مقدمه به نکته ی خوبی اشاره میشه(صفحه ۱۳) علت بی اعتمادی ما به دیگران اینه که ما در اعماق وجودمان به خدد اعتمادی نداریم من این موضوع رو تجربه داشتم و فکر میکنم تا حدودی به عدم حس ارزشمندی بر گرده
دارم کتاب رو میخونم و پیش میرم. خیلی جذابه و مفهوم یکپارچگی که در کتاب به اون پرداخته شده بسیار برام جالبه. چقدر به این کتاب و تبیین این موضوع نیاز داشتم. سپاس فراوان از آقای رضایی و دوستان بنیاد برای این آثار نفیس
دارم کتاب رو میخونم و پیش میرم. خیلی جذابه و مفهوم یکپارچگی که در کتاب به اون پرداخته شده بسیار برام جالبه. چقدر به این کتاب و تبیین این موضوع نیاز داشتم. سپاس فراوان از آقای رضایی و دوستان بنیاد برای این آثار نفیس
منم ترسهای زیادی دارم یکی از ترسهام کامنت گذاشتن و ابراز نظر و عقیده امه که البته یک چندوقتی هست دارم روش کار میکنم.
واقعا ترسها نقش مهمی در جریان زندگی دارند
تبریک می گم که یک قدم برداشتید