کمپین رهایی از غم جدایی موجود نیست
کمپین رهایی از غم جدایی مـــدرس :
پیام

برای افزودن به لیست علاقه مندی ها ابتدا باید وارد حساب کاربری خود شوید.

کمپین رهایی از غم جدایی
نظر کاربران 5 از 5
موجود نیست
زمان : دقیقه
قابل دانلود
فرمت فایل : MP3
معرفی کمپین رهایی از غم جدایی

سوالات رایج کاربران

نظرات کاربران 72 نظر ارائه شده است
بيتا جعفرزاده ارسال در تاریخ ۲۶ مهر ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به بيتا جعفرزاده

با سلام خدمت استاد گرامي و با تشكر از زحمات بيدريغ شما
برداشت من از اين داستان اين بود كه سختيها و فراز و نشيبها در زندگي وجود دارند و غير قابل انكار هستند ولي روبرو شدن با سختيها و نترسيدن از انها باعث رسيدن به ارامش و اسايش ميشه
در واقع در اين داستان زشتي جوجه اردك نماد تاريكي و زيبايي جوجه اردك نماد نور بود . جوجه اردك چون به زشتي خودش باور داشت همه دنيا و اطرافش رو زشت ميديد در واقع چون خودش رو نشناخته بود تمام زشتيهاي خودش رو در محيط اطرافش ميديد ولي با ترسها و سختيها روبرو شد و تا وقتي كه از سختيها و ترسها فرار ميكرد هر روز سختيها و مشكلات بيشتري رو تجربه ميكرد ، جايي كه به كلبه پيرزن پناه برد در واقع ميخواست خلا تنهايي و ترسهاشو با پناه بردن به پيرزن پر كنه ولي به اشتباهش پي برد و همچنان با ترسها و مشكلاتش روبرو شد در واقع بجاي فرار از ترسها تو دل ترسهاش رفت و اونها رو شكست داد و زماني كه بخود واقعيش دست پيدا كرد زيبا شد و دنيا رو زيبا ديد و به زيبايي ( نور ) رسيد . در واقع با تاريكيهاي درونش روبرو شد و اونها رو شناخت و به نور و زيبايي رسيد .

شیما ارسال در تاریخ ۲۵ مهر ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به شیما

جالب اینجاست که الان هرچقدر اطرافیان از ظاهر و رفتار من تعریف می کنن من بازم از درون احساس خلاء دارم و احساس می کنم از سر تعارف تعریف می کنن

شیما ارسال در تاریخ ۲۵ مهر ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به شیما

سلام.اقای رضایی من ۲۷ سالمه و تمام دوران کودکی و نوجوانی و جوانیم رو با الگوی این داستان زندگی کردم.منم همیشه تو فامیل و تو خانواده جوجه اردک زشت بودم .با اینکه سنم خیلی کم بود متوجه تیکه انداختن و زخم زبون زدنا و فرق گذاشتن ها بین خودم با بقیه ی دخترای فامیل می شدم.اما از همون بچگی به خودم می گفتم شاید منم مثل جوجه اردک زشت یه روز یه قو بشم.با این امید زندگی کردم.حتی وبلاگی هم به اسم جوجه اردک زشت داشتم.حالا ۲۷ سالمه و به جایگاهی رسیدم که نگاه ها بسیار به من متفاوت از دوران کودکیم شده.البته ناگفته نماند برای قو شدن و دیده شدن اسیب های زیادی به خودم وارد کردم. من دکتر شدم که دیده بشم.اما حالا مدرکم آیینه ی دق خودم شده ‌چون فقط انتخاب از سر عقده بود

نکو ارسال در تاریخ ۲۵ مهر ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به نکو

سلام من اولش که تو این کمپین ثبت نام کردم فکر میکردم من شکستی که داشتم و کامل واسه خودم حل کردم و صرفا واسه معرفی به دوستام شرکت کردم ولی وقتی این داستانو گوش دادم اون قسمت که مادرش هم گفت برو،غازها جلوش کشته شدن،تنهایی جوجه اردک،گیر کردن بین یخ ها و حس کرد داره میمیره،دنبال جا بودن به برکه ها و خانه های مختلف رفتن،احساس عشقش به غازها،و وقتی دوباره انها رو دید نمیدونم چرا حس کردم خودم همه اینها رو تجربه کردم ولی دلم نمیخواست فکر کنم کجا بوده این احساسام.
خیلی ازتون ممنونم که وقت گزاشتید و این فایل ها رو رایگان در اختیار مردم قرار میدید با ارزوی موفقیت روزافزون

فاطمه ارسال در تاریخ ۲۵ مهر ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به فاطمه

جایی که مادر جوجه اردک ازش دست کشید و بهش گفت برو انگار یک زخم کهنه تو وجودم بود که سرباز کرد. اینقدر اشک ریختم که چشمام باز نمیشه. یاد خودم افتادم زمانی که باید حمایت میشدم رها شده بودم. چهارده سال گذشته زندگیم مثل یک فیلم ازجلو چشمام رد شد. کسایی که با حرفاشون آزارم داده بودن و تحقیرم کرده بودن از جلو چشمام گذشتن. روزای سرد و تاریکی که جوجه اردک زشت گذرونده بود رو با تمام وجود درک کردم. و منم مثل جوجه اردک شانس دیدن بهار رو بعد از گذروندن اون سختی ها داشتم. من رشد کردم و بزرگ شدم. و توی تنهاییام خودمو ساختم. ولی انگار هنوز زخم اون روزا بامنه

ناجی ارسال در تاریخ ۲۵ مهر ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به ناجی

از ابتدا که قصه رو شروع کردید خوشحال بودم تا اونجا که ترک خوردن تخم ها رو گفتید نمیدونم چرا اضطراب گرفتم تا بالاخره که آخرین تخم هم شکست اضطرابم قطع شد جایی هم که جوجه کز کرده بود ناراحت بودم جایی که از سرما میگفتید سردم میشه و از گرم شدن آب میگفتید هم احساس گرما و راحتی میگردم. از کلمه جنگ تنفر داشتم وقتی گفتید چقدر زندگی کوتاه ست افسوس خوردم

Nur ارسال در تاریخ ۲۵ مهر ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به Nur

سلام،ياد خودم افتادم و كودكى و نوجوانيم كه هميشه احساس اون جوجه اردك زشت بودن رو داشتم هيچ وقت هيچ كس نگفت تو زيبايى هميشه بين همه احساس زشت بودن رو داشتم بچه نياز داره كه ازش تعريف بشه ولى از من نشد هميشه حس بدى داشتم جالب اينجاست كه دختر خيلى شيرينى هم بودم اون روزا گذشت و من خيلى ضربه خوردم به ١٨سالگى كه رسيدم واقعا دختر زيبايى بودم كه همه تعريف ميكردن ولى انگار ديگه فايده اى نداشت تو ضمير ناخوداگاه من ثبت شده بود تو زيبا نيستى بين جمعى به من ميگفتن تو زيباترينى ولى من اون اعتماد به نفسى رو كه بايد داشته باشم نداشتم همه اينها باعث شد بهترين موقعيتهام رو از دست بدم بهترين عشق زندگيم رو از دست دادم چون اعتماد به نفس نداشتم و وارد رابطه اى شدم كه همه وجودمو داغون كرد بازم دليلش همون اعتماد به نفس نداشته من هست اينو از چشم پدر مادرم ميبينم و به شدت از پدرم متنفرم اين حقيقت منه استاد

مریم محقق ارسال در تاریخ ۲۵ مهر ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به مریم محقق

اونجایی که دهقان بردش خونه ولی تو خونه بدون قصد باعث به هم ریختگی خونه وشد و با دلهره زد بیرون و از یه خونه به خونه دیگه و برکه دیگه ،اونجا اشکم درومد از تنهاییش و مصائبش قلبم سنگین شد

مهتاب ارسال در تاریخ ۲۵ مهر ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به مهتاب

سلام به استاد عزیز.ممنونم که در جهت کمک که جامعه قدم بر میدارید.بی شک این نیکی چند برابر به شما بازخواهد گشت

امسال پاییز هم مثل سالهای قبل سوز روزهای اخر شهریور برام حس دلهره داشت.حتی با دوستام صحبت گردم و نوشتم در موردش.فکر‌میکردم استرس شروع مدرسه است ولی تا جایی که یادم می اومد از مدرسه رفتن خوشحال بودم

جالا با داستان شما دقیقا متوجه شدم که در سن ۳۴ سالگی و دقیقا ۹ سال بعد جدایی از عشق اول این سوز روزهاس اخر شهریور یاداور همون روزهاست که هنوز برام اضطراب میاره
و وقتی یه سقف میخوره و تو ظرف شیر مس افته برام یادآور لحظه هایی بود که خودم رو به در و دیوار میزدم تا از دلتنگی رها بشم

باز هم ممنون

الف. ارسال در تاریخ ۲۵ مهر ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به الف.

سلا م . مرسی از استاد رضایی مثل یک پدر مهربان هستن .
خوب من کلن همزادپنداری داشتم باهاش ، اونجا که جوجه اردک رو می زدن یاد خودم افتادم حس عمیق بی ارزشی و زشت و ناخواستنی بودن .
سرگیجه گرفتم . اونجا که آب سرد بود منم حس اینو داشتم که یه چیزی درونم یخ زده مدت هاست ، حس خفگی ام داشتم ،
اونجا که خودش رو تو آب دید و فهمید که قو بوده بغضم گرفت .
(همزمان عقده رو هم دارم گوش می دم ) امیدوارم بتونم با صحبت های خوب شما از عقده ها بیام بیرون .
عالی بود و مثل همیشه ازتون ممنونم و بهترین ها براتون اتفاق بیفته .

فرم ارسال دیدگاه
ارسال دیدگاه
شنبه تا چهارشنبه از ساعت 13 تا 18 مشاوره برای انتخاب محصول
پاسخگویی به سوالات آموزشی 021-88738180