امروز ۰۴ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ ساعت ۰۹:۰۰۲
کمپین رهایی از غم جدایی موجود نیست
کمپین رهایی از غم جدایی مـــدرس :
پیام

برای افزودن به لیست علاقه مندی ها ابتدا باید وارد حساب کاربری خود شوید.

کمپین رهایی از غم جدایی
نظر کاربران 5 از 5
موجود نیست
زمان : دقیقه
قابل دانلود
فرمت فایل : MP3
معرفی کمپین رهایی از غم جدایی

سوالات رایج کاربران

نظرات کاربران 78 نظر ارائه شده است
سمانه طاری ارسال در تاریخ ۱۶ دی ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به سمانه طاری

سلام.چگونه می توان با غم از دست دادن فرزندی که ۹ ماه و سه هفته حمل کرده اید کنار آمد در شرایطی که همان روز که به دنیا میاید از دست میدهید، بدون اینکه در آغوشش بکشید و حتی اجازه ملاقتش را به شما نمی دهند و همیشه در حسرت بوییدنش می مانید و حتی نمی دانید کجا دفن شده است؟
با اینکه از ۷ ماهگی دچار سنگ کلیه و مشکلات جسمی فراوانی از جمله بستری شدنهای مداوم را تجربه کردم. روزهای اول از دست دادن، به خاطر همسرم و اطرافیانم سعی کردم که خوب باشم و شرایط را عادی جلوه بدهم، چون همه به هم ریخته بودند ولی در حال حاضر، بعد از گذشتن چندین ماه از این واقعه بسیار رنجور و در هم شکسته هستم و احساس افسردگی و خلا شدید دارم. چه باید کرد؟
مدتی هست که سعی میکنم با کتابها ومسائلی که شما معرفی می کنید خود را التیام ببخشم ولی هنوز موفق نشدم

نوشین ارسال در تاریخ ۲۹ آبان ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به نوشین

با شروع فایل پنجم انگار تازه فهمیدم عراداری چیه وفهمیدم دچار سقوط معنوی شدم .انگار علت سقوط معنوی ام جدایی بوده که تو فایل پنجم فهمیدم.وقتی صدای اقای رضایی لرزید و گریان شد منم به نوعی تونستم خودم و رها کنم .ولی فکر میکنم بازم باید برم دوباره گوش کنم این فایل عجیب رو

سارا ارسال در تاریخ ۲۶ آبان ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به سارا

نمی دونم من ترک شدن و طرد شدن زیاد داشتم تو زندگی ولی خیلی احساساتم برانگیخته نشد با داستان، فقط انگار بعضیاش یادآوری شدن ولیکن انگار به زور می خاستم بکشم اونا رو بیرون از ذهنم.شایدم بی حس شدم نسبت به این موضوع. من در کودکی خواهری داشتم چهار سال بزرگتر از خودم ارتباط اجتماعی اون خوب بود و من بد. اون همیشه از جمع دوستان منو بیرون می انداخت مسخره می شدم و همیشه بغض داشتم که چرا من هیچ دوستی ندارم.چهره من خاص بود سفید وتپل و موهای بلوند و جلب توجه می شدم واسه خیلیا و به نظر دوست داشتنی بودم ولی واسه خودم عکس این مطلب به اثبات می رسید توی مدرسه هم کلی باج می دادم تا با من دوست باشن کلی خرج می کردم براشون.انگار چهره خاص من ، منو جدا کرده بود از بقیه. اینقدر درس می خوندم تا نفر اول باشم و این انگار جبران می کرد خیلی چیزا رو. وقتی با همسرم آشنا شدم خیلی تلاش کردم که با من بمونه و تنها کسی که موند اون بود . هنوزم فکر می کنم من لایق دوست داشتن و پذیرا بودن اون نبودم و اون از من بهتره واسه همین بعضی جاها می خاستم بهش بگم که نه تو بهتر نیستی و وارد بازی های عجیبی می شدم . خودم حس می کردم واسه من زیادیه و این منو تو بازی می انداخت که خودم رو پست تر از اینی که هستم ببینم و به خودم ثابت کنم اون لیاقتش از توبیشتره و تو لیاقت بودن با اونو نداری . با هر کی دوست می شم فکر می کنم اون با من نمی مونه و نخواهد موند و باید کار زیادی بکنم و انرژی زیادی صرف کنم تا اون بمونه واسه همین ترجیح می دادم تنها باشم و به شدت به همسرم وابسته شدم. و انگار تمام خلا ها رو می خواستم اون واسم جبران کنه و چون نمی شه باهاش مشکل دار می شدم و الانم که این موضوع رو فهمیدم از همسرم توقعی ندارم ولی اون خالی و تنها بودن رو خیلی خیلی حس می کنم . خودم رو سرگرم کار می کنم ولی تا یه کم اوضاع آروم می شه دوباره تلاش برای رهایی از تنهایی گریبانم رو می گیره. تصمیم گیری هام به شدت متزلزل هست و کاملا فراموشکار شدم

مریم ارسال در تاریخ ۲۲ آبان ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به مریم

با درس پنجم غم جدایی .ازهمان شروع صوت .گریه کردم .گریه کردم برای ازدست دادن عزیزم.در جوانی وبرای خاله جوانم که چطور غم شونو باخودم داشتم تا این سن ۳۶ سالگی.به گفته آقای رضایی باتمام مراحل بودم تا فقدان معنا. تا اینکه فراموشی دنیا ومعجزهایی کوچک امید زندگی مثل لبخند اطرفیان وامید به زندگی کودکان کمک ی به کنارامدن بااین واقعیت تلخ شد الانم که فراموش نکردم ولی چیزایی رو به من داد که تا لحظه لحظه اس زندگی رو ادامه دادباتموم گریه وتلخیها خیلی سخته ولی میشه.

ELE ارسال در تاریخ ۱۸ آبان ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به ELE

توی خونهء ما همیشه دعوا بود. پدرم یا مادرم رو میزد یا وسایل خونه رو می شکست. ما هم به تقلید از اون یاد گرفتیم خشم رو با زدن و شکستن تخلیه کنیم. بارها خواهر و برادرهام چیزایی که دوست داشتم رو می شکستن...
و اینطور برای من نهادینه شده که هرچی رو دوست داشته باشی رو از دست میدی! من به شدت سختگیر شدم و کمتر ابراز دوست داشتن میکنم!

ELE ارسال در تاریخ ۱۸ آبان ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به ELE

سلام
وقتی فایل اول رو گوش میدادم همهء داستان برام عادی بود، نه ناراحت شدم و نه خوشحال. فکر کردم من با این همه ناملایماتی که کشیدم، کنار گذاشته شدم، مسخره شدم، دست کم گرفته شدم، حقم رو خوردند و ... چرا اصلا برام فرقی نداره. انگار بلاک شدم و درهای قلبم بسته شدن!?
ولی با گوش دادن فایل دوم متوجه شدم من از جمع می ترسم با اینکه شدیدا احساس تنهایی دارم! همیشه فکر می کنم هر اشتباه کوچکی بزرگترین پیامدها رو داره و برای همین کاری انجام نمیدم!
از مردم کنار می گیرم و با کسی گرم نمی گیرم،دیگران باعث دردسرند!
دوستام رو از خانوادهام دور نگه می دارم، چون خانواده ام زود وارد مقایسه میشن و من رو سرکوبم می کنن، دوستی هام رو بهم میزنن!
توی خونه محو میشم و با هنسفری وویس گوش میدم تا سکوت رو قابل تحمل کنه!

پدر و مادرم هم خیلی بهم افتخار میکنن! یه دختر دارن که از دنیا فقط 《هیچ》 میخواد!

فریده ارسال در تاریخ ۱۵ آبان ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به فریده

باسلام.بااینکه موارد رو رعایت کردم واز مرورگر کروم استفاده میکنم فایلای صوتی رو نمیتونم بشنوم

اخلاقي ارسال در تاریخ ۱۲ آبان ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به اخلاقي

عالي بود و براي من به موقع .جالبه با گذشت سه ماه از سوگواريم و تلاش براي رهايي از جدايي عاطفيم درست به طرز عجيبي همين كارايي رو كه شما ميگفتين كردم راهكارهاي درس سوم و چهارم عالي بودن خوشحالم كه تو مرحله ي دروني سازي ام اگرچه كه تو اين سه ماه قصد سه سال رنج كشيدم اما كم كم دارم به ثبات ميرسم بازم ممنونم ازتون جناب رضايي عزيز

نیره ارسال در تاریخ ۱۱ آبان ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به نیره

جلسه دوم رو هم گوش دادم ...چقدر عالی استاد درباره حالات بعد از جدایی گفتن ...فروپاشی و درهم شکستگی .دقیقا وصف حال منه . با وجود گذشت یک سال از جدایی و طلاق بعضی روزها جوری میشم که انگار همین الان اتفاق افتاده . طلاق از کسی که به اشتباه خودم اون رو در حد خدا بالا بردم اونقدری که با وجود مراجعه هر دو با هم به مشاوره و تایید مشکلات روحی او مثل اختلال شخصیت خودشیفته ،بی مسئولیتی و اعتیاد توسط مشاور باز هم نمیتونم باور کنم که کسی که به راحتی به من و بچش خیانت کرد اون بوده . همش دنبال یه دلیلم که بگم نه من اشتباه کردم ... چون در طول دوران زندگیم زیباترین واژه ها رو از او شنیدم و میترسم هرگز این نجواها تکرار نشه ... بله دقیقا مثل طنابی که پاره شده و منو به سمت زمین پرتاب میکنه . و همونطور که در فایل گفته شده از خودم میپرسم اون داره چه کار میکنه و چطور ابنقدر شاد و سرحاله ؟

نیره ارسال در تاریخ ۱۱ آبان ماه ۱۳۹۷
ارسال پاسخ به نیره

سلام و ممنون بابت کمپین
در داستان ابن قسمتهاش منو آزرد: اردک مادر گفت پدرشون نیومده ...وقتی به جوجه اردک آروم گفت از اینجا برو چون اونجا جایی برای او نخواهد بود ....آب خورد و آب خورد و تلاش میکرد در میان یخها جایی رو پیدا کنه تخم او تصادفی اونجا افتاده بود ...تمام بچگی و نوجوونیم به این شکل بود .

فرم ارسال دیدگاه
ارسال دیدگاه
شنبه تا چهارشنبه از ساعت 13 تا 18 مشاوره برای انتخاب محصول
پاسخگویی به سوالات آموزشی 021-88738180