۲۹ آبان ماه ۱۳۹۷ چرا ویژگی بد داشتن خیلی هم خوب است؟
سطح مقاله : پیشرفته

چه چیزی را از خودتان پنهان می‌کنید؟ چرا از هر چیزی بدتان می آید، سرتان می آید؟ چرا خودخواهی دوستان، تنبلی همکاران، غرور افراد خانواده شما را به هم می ریزد؟

چه چیزی را از خودتان پنهان می‌کنید؟ چرا از هر چیزی بدتان می آید، سرتان می آید؟ چرا آدم های اطراف تان با کارهایشان شما را ناراحت و عصبانی می کنند؟ چرا تا این حد به دلیل خودخواهی دوستان، تنبلی همکاران، غرور افراد خانواده یا حتی بی‌ادبی فردی غریبه شما را به هم می ریزد؟ برای کسب اطلاعات بیشتر در این خصوص، روی عبارت "جوجه اردک زشت درون" کلیک کنید.

داستان جوجه اردک زشت درون مفهومیست درباره برداشتن نقاب از آن بخشی از وجودمان که روابط‌مان را تخریب می‌کند، روحیه‌مان را خراب می کند و ما را از رسیدن به رویاها و آرزوهای‌مان باز می‌دارد‌. این بخش از وجودمان که کارل گوستاو یونگ آن را "سایه" می‌نامد شامل وجوه تاریکی در وجودمان است که باور داریم توسط دیگران و از همه مهم‌تر خودمان، غیرقابل قبول و نپذیرفتنی است. حال باید بدانیم که چگونه بجای سرکوب سایه‌مان، آن را عیان کنیم و تمامی مواردی را که از رویارویی با آن هراس داریم ببینیم و بپذیریم. چراکه تنها با پذیرش کامل آنچه هستیم می‌توانیم تصمیم بگیریم در این جهان چه کنیم. مادامی که پنهان شویم، نقاب به چهره داریم و آنچه درون‌مان است را فرافکنی می‌کنیم. سایه‌های ما وجود دارند تا به ما درس بدهند و ما را راهنمایی کنند. لذا هنگامی که رابطه‌‌ای دوستانه با سایه‌ خود برقرار کنیم، زندگی‌مان دچار تحول خواهد شد.

حال برای دنبال کردن سایه باید بدانیم سایه چگونه چهره‌ای دارد؟ تنبل، حسود؟ دشمن، زشت،... و این فهرست همین‌طور ادامه دارد. اولین واکنش غریزی‌مان در هنگام رویارویی با این بخش‌های تاریک از وجودمان، فرار کردن است و سپس چانه زدن با این بخش تا رهایمان کند. بسیاری از انسان ها از روبه‌رو شدن با تاریکی و پذیرفتن آن می‌ترسند، حال آنکه در همین تاریکی است که می‌توان شادی و رضایتی را که به دنبالش هستیم بیابیم و هنگامی که وقت خود را صرف شناخت خود می‌کنیم، دری را به سوی روشنایی و اشراق باز می‌کنیم. پذیرفتن و درآغوش کشیدن جنبه‌ای از وجودمان، یعنی دوست داشتن آن و اجازه دادن به آن برای اینکه همراه بخش های دیگر وجود داشته باشد. دلیل کار کردن روی سایه، کامل شدن و در برگرفتن تمامی بخش های وجود است تا رنج‌های خود را پایان دهیم و پنهان کردن خود از دیگران را متوقف کنیم. درون همه ما ویژگی‌های مثبتی به شکل بذر وجود دارند که فقط کافی‌ست به آن ها اجازه فعالیت و تولد بدهیم. این بذرها برای رشد و جوانه زدن به زمین حاصلخیز نیاز دارند که همان سایه تاریک درون ماست.

مرحله 1: آشکار ساختن ویژگی های پنهان

"ما در این جهان نیستیم، این جهان درون ماست." چگونه چنین چیزی ممکن است؟ آنچه درون من است، هزاران هزار ویژگی و خصوصیتی است که در انسان‌های مختلف وجود دارد و آنچه در عمق هر انسانی مشاهده می کنیم، طرح کلی و یکسان از تمامی انسان‌هاست. پس از پذیرش این واقعیت که هر یک از ما در بردارنده تمام خصوصیاتی هستیم که در هستی وجود دارد، می‌توانیم به این واقعیت اعتراف کنیم که ما همه‌چیز و همه‌کس هستیم. اگر خود را به عنوان جهانی کوچک نبینیم که کل هستی در اوست، به عنوان فردی جدا از کل هستی زندگی خواهیم کرد. در این صورت برای یافتن پاسخ سؤالات، به جای دنیای درون در دنیای بیرون به جستجو خواهیم پرداخت و لذا دائماً در حال قضاوت خواهیم بود، اما اگر تمامیت هستی در درونمان را بپذیریم، تمامیت نژاد انسان را پذیرفته‌ایم.

حال به بررسی فرافکنی می‌پردازیم. فرافکنی یعنی این‌که به طور ناخواسته رفتارهای ناخودآگاه خود را به دیگران نسبت دهیم. ما به طور غریزی از فرافکنی‌های منفی‌مان نارحت می‌شویم. مثلاً اگر خودخواهی و غرور دیگری مرا می‌آزارد، به این معناست که خودخواهی و غرور خود را نپذیرفته‌ام. سایه‌های ما خیلی وقت‌ها آنقدر خوب از دیدمان نهان شده‌اند که اگر پدیده‌ای به نام فرافکنی نبود، ممکن بود این سایه‌ها تمام طول عمرمان از ما پنهان باقی بمانند. ضرب‌المثلی قدیمی می‌گوید: کوه کوه را می‌جوید و آب گودال را. ما آنچه در خودمان دوست داریم و دوست نداریم در دیگران می‌بینیم. اگر این بخش‌ها را در خودمان بپذیریم، دیگران را همانگونه که هستند خواهیم دید، نه با عینک فرافکنی‌های‌مان.

آشکار ساختن ویژگی‌های پنهان، اولین گام در فرآیند روبه‌رو شدن با سایه است. این نوع آشکارسازی به صداقتی موشکافانه و تلاش برای دیدن آنچه ساله‌های سال ندیده‌ایم، نیاز دارد. پذیرفتن سایه خودمان شروع فرآیند بهبود و التیام است. کافی‌ست آن ها را بپذیریم و در مدت کوتاهی با موهبت کمال، شادی و آزادی روبه‌رو خواهیم شد. اینگونه است که برای شناختن خود، نیاز به شناختن سایه داریم.

مرحله دوم؛ پذیرفتن ویژگی های انکار شده

حال که تمامی ویژگی‌های انکار شده خود را آشکار کردیم، آماده‌ایم تا به مرحله دوم این فرآیند یعنی پذیرفتن این ویژگی‌ها وارد شویم. پذیرفتن برخی از این ویژگی‌ها ساده‌تر است و برخی سخت‌تر؛ ویژگی‌هایی در خودمان که برای انکار آن ها بیشتر تلاش کرده‌ایم یا آن ها را روی دیگری فرافکنی کرده‌ایم را به سختی می‌توانیم بپذیریم. "پذیرفتن" مرحله‌ای مهم در فرآیند بهبود و التیام است. اگر ویژگی را در خود نپذیریم، پیوسته افرادی را به زندگی‌مان فراخواهیم خواند که این ویژگی‌ها را نشان می‌دهند. راه‌های زیادی برای پذیرفتن ویژگی‌هایمان وجود دارد. در ابتدا بهتر است با ویژگی‌هایی شروع کنیم که موجب رنجش می‌شوند. مواردی که پذیرفتن آن برایمان سخت است، معمولاً به موقعیت‌هایی مربوط می‌شود که کسی ما را فریب داده است. بسیاری از ما زمان زیادی را صرف ناراحتی و نفرت از کسانی کرده‌ایم که به ما آسیب رسانده‌اند. هنگامی که به زخم های کهنه می‌چسبیم، دائماً باری را به دوش می‌کشیم. همانگونه که بدون شناختن نفرت نمی‌توانیم عشق و محبت را تجربه کنیم، اگر بتوانیم در درون، شرارت و نفرت را بپذیریم دیگر لازم نخواهد بود آن را روی دیگران فرافکنی کنیم. ما در این جهان هستیم تا از بخش‌های وجودمان چیزهایی بیاموزیم و با آن ها آشتی کنیم. برای اینکه انسان واقعی باشیم باید به بخش‌هایی از وجودمان که آن ها را دوست داریم و پذیرفته‌ایم اجازه بدهیم تا همراه بخش‌هایی که آن ها را قضاوت می‌کنیم و دوست‌شان نداریم، زندگی کنند.

با این تفاسیر اگر گذشته خود را به شکل بهبودنیافته باقی بگذاریم، همین گذشته زندگی‌مان را خراب خواهد کرد. در واقع همانگونه که می‌گویند اگر آینده کسی را می‌خواهی بدانی به گذشته‌اش نگاهی بیانداز، گذشته ما را به سویی راهنمایی می‌کند که آرزو کنیم در آینده چیزی بجز آنچه تجربه کرده‌ایم، تجربه کنیم. هر یک از ما باید بپذیریم و اطمینان داشته باشیم که اگر آنچه را که برای پاک کردن گذشته لازم است، انجام دهیم و رنج‌های‌مان را بپذیریم، هدیه منحصر به فرد مربوط به آن ها را خواهیم یافت. هنگامی که ما با گذشته آشتی کنیم، فرآیند بازپس‌گیری فرافکنی‌هایمان ساده‌تر خواهد شد. لازم است یاد بگیریم چگونه با تمام ظرفیت انسانی خود زندگی کنیم و در این مورد احساس بدی نداشته باشیم. هر هیجان و احساس ما کاملاً انسانی است. باید تاریکی‌ها را به طور کامل بپذیریم تا بتوانیم نورا بپذیریم. خداوند همیشه وجود دارد، حتی اگر نتوانیم او را حس کنیم. او در انتظار ماست تا به زندگی خود دعوتش کنیم. هنگامی که دل خود را به روی کل هستی باز کنیم و در هر چیزی به جای بدی، به دنبال نیکی باشیم، قادر به حس کردن خداوند خواهیم بود. در این صورت عشق را خواهیم دید.

ما از بزرگی می‌ترسیم، چراکه همین بزرگی باورهای اصلی ما را به چالش می‌کشاند. باز‌پس‌گرفتن و پذیرفتن ویژگی‌های سایه روشن ما به همان اندازه سایه تاریک دشوار است. ما باید هر روز برای کارهای خوبی که انجام داده‌ایم به خودمان ببالیم. باید دقت کنیم و برای هر موفقیتی خود را تحسین کنیم. هنگامی که به نور وجودمان اجازه درخشش بدهیم به دیگران نشان خواهیم داد که آن ها نیز می‌توانند به نور وجودشان اجازه درخشش بدهند.

در نهایت به این نتیجه خواهیم رسید که ما شایسته هستیم. همین‌طور که هستیم نیازی به چیز دیگر نداریم. می‌آموزیم که کافیست به خود درونی‌مان اعتماد کنیم و اطمینان داشته باشیم که عصاره خوبی در وجودمان است. باید از محدودیت‌هایی که بر خود تحمیل کرده‌ایم فراتر رفته و به خود تعهد بدهیم زندگی را مطابق آنچه که دوست داریم پیش ببریم. از جهان هستی درخواست حمایت و عشق کنیم و از خداوند بخواهیم ما را با عشق و توان پر کند.


منبع: جوجه اردک زشت درون

نویسنده: دبی فورد

مترجم: فرشید قهرمانی

ناشر: بنیاد فرهنگ زندگی