نظرات و تجربیات خود ، درباره درس اول گفتارهای سهیل رضایی درباره کمپین آموزشی رهایی از غم جدایی را اینجا به بحث بگذارید
از دوستان شرکت کننده در کمپین آموزشی رهایی از غم جدایی دعوت می کنیم نظریات، تجربه ها و سوالات خود درباره درس اول این کلاس را زیر این پست به بحث بگذارند.
لینک فایل های کمپین آموزشی رهایی از غم جدایی (اینجا)
لطفا ابتدا در سایت ورود کنید، سپس نظر خود را ثبت کنید
من تموم موارد و عوامل طرد شدگی رو تقریبا تجربه کردم البته ب
جز خدای نکرده مرگ عزیز و طلاق .چون مجردم. ولی خیلی پرروتر از این حرفام .فعلا ک قوی ام .
سلام استاد اول باید تشکر کنم بابت این حرکت مفید و شفا بخش و دوم اینکه در طی گوش دادن به درس هاتون اشک ریختم من اون جوجه اردک بودم که قصه من جدایی از کارم بود کاری که براش کلی زحمت و سختی کشیدم چه توی بدست اوردنش که فقط تلاش خودم بود و چه برای ارتقائش و بزرگ کردنش من همه اومدم و دلبستگین کاری بود که با دل و جون انجامش میدادم اون ماده اردک مدیرم بود که اول با حمایت های پی درپی باعث شد من بیشتر رشدکنم و بعد با دیدن کوچکترین تهدید به من گفت بروووووووو و اون زمان انگار همه دنیا روی سرم خراب شد وقتی بی گناه باشی و مجبور به ترک بشی خیلی سخته منم تصمیم گرفتم برم گفتم دیگه جای من نیست نمیتونم تحمل کنم این حرفارو باید برم خدا نبخششون که اینطور به من ضربه زدن خلاصه مثل اون جوجه اردک اومدم بیرون با سختی زیادی مواجه شدم کاری مالی و خیلی چیزای دیگه و دوباره به درخواست مدیر برگشتم که اینجا اشتباه بزرگی بود که شرایط سخت تر از قبل شده و هنوزم دارم اذیت میشم امیدوارم با درسهای شما بتونم درمان کنم خودمو و این اتفاقات و فراموش کنم هرچند که تحت تاثیر قرار داده همه زندگی و حالمو ولی باید خوب بشم
نمیدونم نظرم ثبت شد یا نه چطور باید متوجه بشیم
واقعا غمگین شدم و چند بار گوش کردم هر سری بغضم گرفت اما نتونستم گریه کنم.
منم احساس میکنم طرد شدم از سمت کسی که شاید منو با همسر سابقش مقایسه میکرد
یا اینکه من براش یه تایمی بودم
شبیه اون تیکه که جوجه اردک رفت اون خونه و زنه به چشم گوشت یا تخمش بهش فکر کرد
و من هم شاید به چشم یه منفعت دیده شدم برای اون ادم
اما جوجه اردک فهمید و زودتر اونجا رو ترک کرد و من نفهمیدم و یکسال اسیب جدی از این ادم دیدم.
و الان احساس میکنم واقعا توان هیچ کاری ندارم
اطرافیانمم بهم میگن خوب شد یکی نمرده و خوشحال باش این رابطه تموم شد
اما نمیفهمند من چی میگم و چه حال بدیو دارم تجربه میکنم
یکسال با ادمی که من باهاش زندگی کردم فکر نمیکنم کم باشه.امامن واقعا احساس میکنم طرد شدم و دیگه به هیچکس اعتماد ندارم و ادما برام دروغگو شدن.
عزیزم منم دو سال پیش این شرایط رو داشتم... کم کم با گوشت و خونت درک میکنی ک این جمله واقعا درسته: زمان مرهم همه چیزه... یه روزی اینقدر با قدرت و محکم پا میشی و رو زانوهات اینقدر محکم می ایستی ک خودتم باورت نمیشه
سلام می خواستم تشکر کنم بابت این کمپین و کمکی که به افرادی که در حال جدایی هستند می کنید درس اول و دوم رو با دقت گوش کردم و قسمت هایی بغض و اشک من سرازیر شد ۴ ماهه که جدا شدم امیدوارم بتونم دوباره از نو بسازم بحران ۳۰ سالگی و جدایی توامان بر من فشار میاره ولی امیدمو از دست ندادم و به توانایی هام شک ندارم.
سپاس از شما برای این کار کمپین
من اونجا که مادر جوجه اردک از روی ناچاری بهش گفت از این جا برو دلم برا جوجه سوخت و جاهای که همه باهاش دعوای میکردن یه غمی درونم رو میگرفت
اونجا که برای زنده موندن تو حوض هی شنا میکرد که آب یخ نزنه مورمور شدم ولی وقتی که به قو تبدیل شد خوشحالی وجودم رو فرا گرفت
ممنون از استاد برای بازگوی قصه با این همه احساس
همه زخم هاي زندگيم بالا اومد طرد شدن ها و نبودن هاي ادم هايي بايد بودن عدم حمايت ها
زمانی که جوجه اردک زشت توسط دیگران ازار و اذیت میشد مسخره میشد طرد میشد کسی اونو قبول نداشت و ب ویژه وقتی ک مادرش هم دیگه از حمایت اون خسته میشه و بش میگه برو خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم
بی کسی و اواره شدن جوجه اردک و گشتن اون دنبال جایی برای موندن ولی دوباره طرد شدن مسخره شدن و سختی کشیدن سرگردانیش تو سرما و تنهاییش
ک همچنین حسرتهای اون وقتی ک اون پرندگان زیبا رو می دید و غم و اندوهی و ناامیدی ک پس ازدیدن اونا بش دست داد
سلام. من بعد از شنیدن داستان جوجه اردک زشت انقدر حالم بد شده که نه گریه امان میده نه میتونم با کسی حرف بزنم. چون یادم نمیاد تو بچه گی این زشتی از کجا اومده و به من گفتن تو زشتی. که حالا که چهل سالمه هنوز هم حس میکنم زشتم.. من حتی طی دوازده سال زندگی مشترک با یک مرد خودشیفته زندگی میکردم. که به من اجازه نمیداد خودم ببینم... من بیشترین زشتی ام را به خاطر موهای فری که دارم میبینم طی این سالها.. الان بعد از هفت سال جدایی انگار که این زخم عمیق سر باز کرده باشه. حتی نمیدونم این گریه از کجا میاد. خواهرم میگه یعنی بعد از چهل سال یاد بچه گیات افتادی. من جوابی ندارم..