۲۴ مهر ماه ۱۳۹۷ درس و بحث کمپین رهایی از غم جدایی (درس اول)
سطح مقاله : پیشرفته

نظرات و تجربیات خود ، درباره درس اول گفتارهای سهیل رضایی درباره کمپین آموزشی رهایی از غم جدایی را اینجا به بحث بگذارید

از دوستان شرکت کننده در کمپین آموزشی رهایی از غم جدایی دعوت می کنیم نظریات، تجربه ها و سوالات خود درباره درس اول این کلاس را زیر این پست به بحث بگذارند.

لینک فایل های کمپین آموزشی رهایی از غم جدایی (اینجا)


نظرات کاربران 205 نظر ارائه شده است
ازاده ارسال در تاریخ ۲۴ مهر ماه ۱۳۹۷

من تو سه سال شاهد رفتن همسرم طلاق اجباري و ازدواجش با خانمي كه عاشقش شده بود بودم ،بعد از اون به درخواست همسر جديدش من رو از شركتي كه كار مي كردم اخراج كرد (همسرم رييسم بود )
شما استاد با اينكارتون به زخم خورده هايي مثل من كمك مي كنيد
خودتون تصور كنيد دامنه كارتون رو و خوش بحالتون كه مي تونيد در چنين جايگاهي باشيد

مهسا اسماعيلي ارسال در تاریخ ۲۴ مهر ماه ۱۳۹۷

سلام،من تو قسمتي كه فهميده بود قو هست و بقيه قوها بش توجه كردن خيلي تحت تاثير قرار گرفتم و حس ميكنم ما ادما چون خودمون رو نميشناسيم ميريم جاهايي كه مال ما نيست و اگه به جستجو ادامه بديم و خسته نشيم جاي خودمون رو تو اين دنيا پيدا ميكنيم ولي مسيرش خيلي سخته!!.

لیلا ارسال در تاریخ ۲۹ مهر ماه ۱۳۹۷

تحت تاثیر نگرش شما قرار گرفتم.آفرین بر شما

مختاری ارسال در تاریخ ۲۴ مهر ماه ۱۳۹۷

با سلام
وقتی مادر جوجه اردک بهش گفت که باید بری یاد خودم افتادم که بین جمع همسن و سالهای خودم جایی نداشتم شاید برای اینکه از همه‌ی اونها متفاوت بودم این تفاوت هنوز هم مشخصه.بعد از اینهمه سال که از کودکیم میگذره هنوز هم فکر میکنم با بقیه فرق دارم برای همین تصمیم گرفتم از همه‌ی اونها فاصله بگیرم و تنهایی رو انتخاب کنم.
جوجه اردک با خودش حرف میزد و خطاب به گربه میگفت که تو چه میدونی زیر اب بودن یعنی چی و یه مرغ نمیدونه خیس شدن چه معنایی داره.یاد ارزوهای از دست رفته‌م افتادم ارزوهایی که دوست داشتم غرقشون بشم و همیشه افرادی مانع این غرق شدن بودن.دلم میخواست مثل جوجه اردک همه چیو ترک کنم تا به خود واقعیم برسم.جایی که بتونم ارامش داشته باشم.همیشه در حال فرارم از خودم و اطرافیانم.
دنبال جایی برای خودم میگردم جایی برای احساس از دست رفته‌م.

jh ارسال در تاریخ ۲۴ مهر ماه ۱۳۹۷

با سلام

سپاسگزار می از شما بخاطر این کمپین
از آن قسمت داستان که اردک فکر می کرد همیشه باید زیر باشه جلب شدم چون منم همیشه از نفر اول بودن می ترسیم همیشه تنها بودم و تو سایه یک نفر .

رویا ارسال در تاریخ ۲۴ مهر ماه ۱۳۹۷

سلان و درود به شما عزیزانی که مفهوم انسانیت رو یکبار دیگه به ما آدمها یادآوری میکنید.
این داستان به من حس خوبی داد و احساس آرامشی درونم جاری شد وفکر میکنم زمان خیلی کوتاه زندگی خیلی کوتاه فقط باید تلاش کرد برای آگاهی از وجود خود و هرچه درونی تر زندگی کنیم راحتتریم و بهتر مس میکنیم مفهوم قشنگ و کوتاه زندگی رو. تجربه من این بود و لذت بردم از شوروهیجانی که داستان رو شنیدنی تر میکرد.

فرانک ارسال در تاریخ ۲۴ مهر ماه ۱۳۹۷

احساس اضطراب و ناامنی و ترس در رویارویی با مسائل و مشکلاتی که در طول داستان زندگی جوجه اردک با اونا باید دست و پنجه نرم کنه و اینکه آیا تهش این داستان چقدر سربلنده یا شکست خورده اس!!؟(ترس درونی خودم از رویارویی با مشکلات و ترس از شکست همیشگی) ... من اون جوجه اردکی بودم که زمانی که با بقیه فرق داشت و از همه کوچیک تر بود توی جمع ها همیشه طرد میشدم و احساس تلخ جدی گرفته نشدن و کوچولو خطاب شدن از خواهر و برادرها و اطرافیان؛ به خاطر اختلاف سنی بالا با پدر و مادر و درگیری های کاری والدینم به اندازه کافی مورد توجه و محبت قرار نگرفتم... و جاهایی از داستان که جوجه اردک از خانواده اش جداشد بغض داشتم و حس تلخ استقلال اجباری و بی رحمی زندگی و اینکه ای کاش همیشه کسی باشه که در سختی ها بتونه کمک حالا باشه و راه رو نشونت بده و مثل کوهی باشه مثل پدر که بتونم بهش تکیه کنم و احساس امنیت...! روحت در آرامش بابا جون

غزاله ارسال در تاریخ ۰۳ آبان ماه ۱۳۹۷

چه حس مشابهی تقریبا تجربه یکسان

yalan donya ارسال در تاریخ ۲۴ مهر ماه ۱۳۹۷

چرا دانلود نمیشه ؟؟

الهام ارسال در تاریخ ۲۴ مهر ماه ۱۳۹۷

من فایلی برای گوش دادن نمیبینم ،دوستان میشه راهنمایی کنید لطفن

Sanaz azmi ارسال در تاریخ ۲۴ مهر ماه ۱۳۹۷

با سلام
من اولين بار در قسمتي كه مادر جوجه اردك به أو گفت برو و أو را رها كرد متاثر شدم و ياد ترد شدن خودم توسط عشق زندگيم أفتأدم كه با اين كه علاقه داشتيم به هم مانند مادر اردك ولي رهايم كرد و دوم در قسمتي كه اردك ناگزير از اين مرداب به مرداب ديگر فرار ميكرد و نميدانست چه كند ناراحت شدم و ياد اكنونم افتادم كه واقعا نميدونم كجا فرار كنم
قسمت اول كه به دلم خيلي نشست
ممنونم استاد

صبا لشنی ارسال در تاریخ ۲۴ مهر ماه ۱۳۹۷

خب فکر میکردم انقد تو رابطه براش گذاشته بودم که فکر رفتنم نکنه...
ولی وقتی رفت له شدم...
دو هفته نتونستم راه برم...
یک ماه تماما گریه میکردم...
تا بعدش چنتا دوست کمکم کردن که جمع و جور شم...
میدونستم به نفعم شد که ترکم کرد ... چون اگه باهاش میموندم زندگیم جهنم میشد...ولی کاش یکم بیشتر میموند....خیلی دارم از خلاءش اذیت میشم حتی بعد از ۳ ماه....

زهرا ارسال در تاریخ ۲۵ مهر ماه ۱۳۹۷

عزيزم اميدوارم با كمك خدا و خودت و همين كمپين بتوني فراموشش كني اونقد كه هيچي ازش نمونه
من جريانم تازه تره دو سه هفته س و يكي دو هفته س كه كارمو به همين خاطر كه له شدم ول كردم و نتونستم زندگي كنم ولي دارم خودمو جم كنم منم با كمك دوستا و براي اولين بار مادرم تونستم بهتر شم اين وسط واسه اولين بار از مادرم انرژي مثبت گرفتم رابطه م باهاش بهتر شد و خودم از درون يكم قوي تر، ولي هنوز خشم فريب خوردنم ولم نميكنه