در یکسری سلسله مقالات به سوء تفاهماتی که در مورد تئوری پروفسور کارل گوستاو یونگ شده است، اشاره خواهیم کرد. در این مطلب به سوء تفاهمی که در مورد آزمون MBTI نه در ایران بلکه در کل دنیا وجود دارد اشاره خواهیم کرد
دعوایی که ختم به خیر شد!
یونگ-از شاگردان برجسته فروید در مصاحبه ای با اعتراف می کند که تئوری تیپهای شخصیتی خود را در درگیریهای کاری و در زمانی که متوجه شد که فروید برخی از حرفهای او را خوب نمیگیرد، کشف کرده است.
همه می دانند که این دو درگیری های فراوانی با هم داشتند از اختلافات اعتقادی گرفته تا کلامی که در نهایت باعث شد یونگ مکتب روانشناسی مستقل خود را پایهگذاری کند.
شش وضعیت روانی که یونگ آن را اعلام کرد
همه ما واژه درونگرا و برونگرا را میشناسیم. بهتر است اکنون بدانیم که این بخشی از شاهکار پروفسور کارل گوستاو یونگ بوده است.
ای کاش درک همگان از این واژگان دقیق بود، این گونه شاید کمتر دچار قضاوتهای عجیب و غریب راجع به یکدیگرمیشدیم.
در افواه عمومی درونگرا را منزوی، گوشه گیر، از اجتماع به دور میبینند و برونگرا را افرادی بیش از حد سطحی، زیاده گو و پرحرف میدانند.
جالب است بدانید پروفسور یونگ به جز این دو شاخص چهار شاخص دیگر هم به این کار اضافه کرد و تئوری خود را در یک کتاب نوشت و پرونده آن را بست.
ماریگز بریگز و ایزابل مایرز، مادر و دختری که ایده یونگ را به بازار کار بردند
بله این دو که مادر و دختر هم بودند، سه دهه کار و زندگی خود را وقف تحقیق و پژوهش و گسترش تئوری یونگ نمودند.
کار آنها بینظیر بود. آثار کار آنها بعد از جنگ جهانی دوم در حوزه روانشناسی مطمئنا یک انقلاب محسوب میشود. اکنون تئوری آنها برای بسیاری از شرکت¬های صاحبنام در دنیا شناخته شده است و آنها تنظیم، توسعه و بهبود روابط کاری و استخدامهای خود را مبتنی بر آن انجام میدهند.
MBTIوقتی به جای خیرمی تواند شر برساند
بسیاری از پیروان یونگ معتقدند آنچه در دنیا به عنوان آزمون و تحلیل MBTI ارائه میشود با آنچه کارل گوستاو یونگ
در این زمینه مطرح نموده است، تفاوتها و بعضا تناقضاتی هم دارد.
بنیاد فرهنگ زندگی که بیش از یک دهه متمرکز بر روی تحقیق و مطالعه بر روی روانشناسی تحلیلی یونگ بوده است، با اطمینان می گوید، در صورتی که COMPELEX ، ARCTYPAL، SHADOW، SELF، PERSONA که اجزاء اصلی تئوری یونگ هستند، درست در تحلیل و آموزش افراد به کار گرفته نشود، نه تنها این آزمون و تحلیل را با نتیجه غیرقابل اتکایی روبرو می¬کند، بلکه می¬تواند موجبات گمراهی افراد را نیز فراهم آورد.
مثال هایی برای درک بهتر سوء تفاهمات در مورد MBTI
مثلا فردی را در نظر بگیرید که در آزمون درون گرا در آمده است. وقتی با او گفتگو می کنیم، متوجه می شویم بر اساس یک عقده او درون گرا شده است. به عنوان مثال او فراوان حرف میزده، گفتگو می کرده و اهل معاشرت بوده است.
بر حسب اتفاق پدر درون گرای او به او تذکرات جدی را در این رابطه به او داده و جلوی هر گونه بروز او را با برخوردی چکشی گرفته است.
یا فردی را فرض کنید که نتیجه آزمون او گزینه شهودی بودن او را تقویت می کند. در بررسی بیشتر متوجه می شویم والدین حسی زمینه ساز عقده و مدرسه زمینه ساز سایه ای در او شده اند که او به سمت حسی بودن رفته است.
مثلا در خانواده از او خواسته شده که خیالبافی نکند یا خیالبافی او در کودکی را با این عنوان که دروغ نگو در نطفه خفه کرده اند و در مدرسه نیز اگر در شیوه انجام کارهایش خلاقیتی به خرج می داده او را محکوم و منکوب کرده اند.
بنابراین به شدت مراقب باشید که نه دیگران را با آزمون ام بی تی آی گمراه کنید و نه آن که بوسیله این آزمون گمراه شوید. این آزمون، قطعا آزمون خوبی است منوط به آن که در منظومه دیگر مفاهیم یونگ تعبیر و تفسیر گردد.
تجربه عرفانی با MBTI
همانطور که می دانید یونگ تنها به شش شاخص اول MBTI و آن هم با نام تیپ های شخصیتی اشاره کرده است و در کتاب یونگین ها هم به همان موضوع اشاره می شود. رابرت الکس جانسون، روانکاو شهیر یونگی به شش شاخص اول اشاره می کند و رفتن افراد به سمت دیگر شخصیت را تجربه ای عرفانی قلمداد می کند.
به این معنا که درون گرایی که تلاش می کند برون گرایی را درون خود تقویت کند یا بالعکس آن تجربه سختی را انجام می دهد و این امر تا بدان جا ارزشمند و توصیه شده است که رابرت جانسون در کتاب سرمستی از آن به عنوان تجربه عرفانی یاد می کند .