۱۹ اردیبهشت ماه ۱۳۹۷ شاید شما تصمیم بگیرید بی تفاوت از کنار این موضوع و تحلیل آن بگذرید
سطح مقاله : پیشرفته
شاید شما تصمیم بگیرید بی تفاوت از کنار این موضوع و تحلیل آن بگذرید

شاید شما تصمیم بگیرید بی تفاوت از کنار این موضوع و تحلیل آن بگذرید

این کاری است که تقریبا اکثریت ما می کنیم

ولی این چیزی از واقعیت کم نمی‌کند.

این واقعیت که این اتفاقات برای ما افتاده و آثارش تا آخر عمر با ما خواهد ماند.

ما را وقتی نوزاد بودیم از جای نرم و گرم و راحتمان در رحم بیرون می‌کشند،

پرت مان می کنند در یک دنیای بی رحم

این ابتدایی ترین جدایی است که این عالم به همه تحمیل کرده است.

نوزاد با چشمانی گریان شاهد این است که پدر و مادری که فکر میکنند علی الظاهر حامی او هستند، هر از چندگاهی او را به دست کسی میدهند،که به او آسیب بزند(پزشک یا تزریقاتچی برای واکسن)

نوزاد شاکی است که این اطرافیان چرا از شعور لازم برخوردار نیستند و نمی‌فهمند چه زمان گرسنه شده،

چه وقتی جایش خیس شده، چه وقت نیاز به توجه دارد، چه زمان دلش درد گرفته و....

چرا این ها من را در بحرانی ترین لحظه ها تنها می‌گذارند .

ای کاش برمیگشتم به جای قبلی!

مادر بزرگ مهربان به خانه می آید بعد از کلی بازی و شادی، متوجه می‌شوم که می‌خواهد من را تنها بگذارد و برود.

همه بسیج میشوند که من را توجیه کنند که هیچ چی نشده!

ایهاالناس او مرا تنها گذاشت!

حیوان خانگی که مدتی است به او دلبسته شدم می میرد.

خدای من چرا بعد از این همه دوست داشتن ها و سرویس دادن ها او هم مرا ترک کرد.

یک روز صبح از خواب بیدار میشویم و به بیمارستان می‌رویم و بعد از چند لحظه خودم را با گلوی بریده روی تخت می بینم. آب دهانم را نمی‌توانم قورت بدم. خدای من این ها چی کار کردند. این ها چجور آدمی هستند.

لوزه چیست که به خاطرش گلو من را پاره کردند!

یک روز خبر می دهند قرار است بچه ای بیاورند خوشحال از این که یکی میاد که باهاش می‌تونم بازی کنم و از تنهایی دربیام.

ولی وقتی از راه می‌رسه می‌بینم تمام اون خوشی های اولیه را هم ازم گرفت. خدای من، چرا باز تنها شدم .

مهدکودک هم که ما را می‌گذاشتند دیر می آمدند انگار کسی ما را نمی‌خواهد.

زمانی بین همکلاسی های مدرسه ناگهان اتفاقی می افتاد و دوستی که خیلی دوست بود قهر می‌کرد.

یک روز معلم ها گیر می‌دادند و میگفتند تو آدم نمیشی

یک روز همکلاسی ها ما را طرد می‌کردند و تو جمعشون راه نمی دادند.

این ها و کنار آن صدها مورد دیگر که شما می توانید آن را لیست کنید مصادیق طرد شدن ها و جدایی ها و تنهایی هاست

هیچکس در عالم نیست که این موارد را تجربه نکرده باشد.

هیچ روانکاوی در عالم نیست که از آثار و تبعات این اتفاقات در انتخاب ها، ترس ها و اضطراب های شما سخن نگفته باشد.

و از سوی دیگر کم نیستند که از این عالم دایما از این گذشته دارند می خورند و آسیب می‌بینند و نمی‌دانند منشا آن گذشته ای دورتر از اینهاست

و باید کاری کرد....

باید برای این گذشته کاری کرد....

وگرنه زندگی را بر پایه همین ها به فنا خواهیم داد....

بی تفاوتی به این ها مشکلی از شما حل نمیکند

اگر شما هم تجربه ای در موضوع طرد شدگی، تنهایی و جدایی در کودکی داشتید برای ما بنویسید؛

یادآوری، دیدن و گفتن از تنهایی آغاز مسیر رشد در زندگی است.