نظرات و تجربیات خود ، درباره درس گفتارهای سهیل رضایی درباره دوره غیرحضوری گذشته نگذشته (عقده در روانشناسی) را اینجا به بحث بگذارید
.از دوستان شرکت کننده در کلاس غیرحضوری گذشته نگذشته (آموزش نظریه عقده یونگ) دعوت می کنیم نظریات، تجربه ها و سوالات خود درباره درس های این کلاس را زیر این پست به بحث بگذارند.
لطفا از دوستان یکی من رو دعوت کنند
آیا عقده در زمانهای خیلی دور گذشته ماست یا در هر دوره ای از زندگی مون ممکنه عقده بوجود بیاد ؟ مثلا از نظر من مردی که قادر به تامین مالی زندگیش نباشه و نتونه درآمد کسب کنه ، هیچ قدرتی نداره .و ازش گریزانم . با اینکه پدری مقتدر پولساز و سخاوتمندی داشتم که بهترین خاطره ام از او این است که هر وقت ازش مثلا ده تومن پول میخواستم اون سی تومن میداد همیشه چند برابر . ولی دقیقا با مردی ازدواج کردم که برعکس او بود . با تمام تلاشهای بیرون از خونه بعد از پانزده سال زندگی هنوز حتی صد هزار تومن هم پس انداز نداره . و من کاملا برعکس او . همش فکر میکنم کجای این انتخاب عقده بوده .
شاید کمبود احساستونو با انتخاب همسر خواستید جبران کنید نه پول. استاد گفتن هرچی کهنه تر ناجور تره ولی فکر کنم برا هرسنی باشه
دلنوشتهای دیگران و میخوندم متوجه شدم که نفسم تندو سنگین میزنه وبالا و پایین رفتن قفسه سینه ام و احساس میکنم. چرا؟ من با اینکه ادم ت سویی نیستم ولی همیشه تو زندگی از یه چیز ترس دارم اینکه مشغول کاری بشم یادم میاد نیازمندیهارو میزاشتم جلوم که تلفن گنم انچنان دچار تپش قلب میشدم ومثل الان گه سر درد گرفتم سرم درد میگرفت . یه بارم رفته بودم برای کار یه مطب دندونپزشکی منتظر بودم که مسئولش بیاد واقعا فرار کردم . رفتم . تا الانم با اینکه لیسانس روانشناسی دارم انگلیسی ای بلدم . ا ز اینکه ادامه تحصیل ندادم ونتونستم یه موقعیت اجتماعی داشته باشم حسرت میخورم .چرا ؟ چون همیشه مادرم میگفت تو هیچی نمیشی بدبخت من و تبدیل کرد به کارمند خودش که کارایی که توی خونه وظیفه اش بود وبراش انجام بدم با اینکه فوت شده نتونستم ببخشمش حتی یع خاطره خوب هم ازش ندارم . من ۵۰ سالم شدو هنوز دنبال خودم هستم و احساس میکن دارم دست و پا میزنم ولی نمیدونم کدوم سمت برم نظم فکری ندارم دوست دارم ادامه تحصیل بدم زبانمو ارتقا بدم تا بتونم یه روانشناس و یا مشاور بشم . دوسش دارم .
دیگه تنها نیستی دوست من
سلام استاد جان . من هنوز بلد نیستم عقده هام را تشخیص بدم ولی خوب میدونم که نداشتن یک خانواده ی منسجم و متحد چقدر در انتخابهای من تاثیر داشت . انتخابهای بسیاری که از روی نا امنی و ترس و نداشتن پشتوانه انجام دادم . و هنوز هم با تمام کارایی که با کمک شما و مطالبتان روی خودم انجام دادم ، اون ترسه در عمق وجودم هست .
سلام. اقای دکتر رضایی سپاس به خاطر کار زیباتون.
من حقیقتا فکر میکردم که در خودم تغییرات زیادی داده ام و ناتوانی هام رو حل کردم یا باهاشون به مصالحه رسیدم ولی از وقتی که یه تغییر بزرگ تو زندگیم اتفاق افتاده مدام ناتوانی هام رو پر رنگ و پر رنگتر میبینم و همین مساله به شدت اعتماد به نفسم و روحیه ام رو خراب کرده. امیدوارم بتونم با این دوره خودم و ضعفهای واقعی و قوتهای واقعیم رو بیشتر و بهتر بشناسم.
سلام دوست عزیز . امکانش هست منو به این کمپین دعو.ت کنید ؟
09159045483
اول تشکر میکنم از استاد عزیزم و تمام دوستانی که برای اینکار ارزشمند زحمت کشیدند.من کودکی خیلی سختی داشتم مثل خیلی از انسانهای دیگه و همیشه تنش اون زمان رو حس میکنم .خوشحالم که کسی توی این دنیا وجود داره که میدونه گذشته نگذشته و احساس خوشبختی میکنم که میتونم با آموزه هاشون شفا پیدا کنم.از سال ۸۶ دارم دنبال خودم میگردم .پارسال توی کتاب دبی پاکسازی دبی فورد خوندم بعضی دردها و باورها متعلق به نسلهای پیشه و تغییرش از پس ما برنمیاد و باید براش نور طلب کرد و امروز خوشحالم که به نور رسیدم تا راهم روشن بشه.امیدوارم سرزمینم با این نور روشن بشه
با سلام، در مورد طلب نور توضیح میدید لطفا، چه روشی استفاده کردید؟ مدیتیشن؟
پیشاپیش از پاسخ شما سپاسگزارم
سلام
تقریبا یکی دو ماه پیش سی دی عقده رو گوش دادم ولی هنوز موضوع برام خیلی گنگ بود و فکر می کردم چیز زیادی از ان متوجه نشدم تا این که چند وقت پیش سر یه مشاجره با یه نفر فهمیدم حرفی که من و خیلی عصبانی کرد و دقیقا بدون کنترل رفتار کردم بر می گرده به کودکیم و این احساس رو قبلا جای دیگه ای تجربه کرده بودم البته دوران کودکیم و کم بخاطر میارم ولی هنوز در حال وا کاوی اون هستم
سپاس از سخاوتتان
یک جمله از آقای رضائی در ذهنم هست : یک زءوس شکست خورده در خانواده میتونه همرو نا امید کنه
پدر من یک فرد زءدس بسیارموفق در زمینه خلق مدل بود
به هر دلیلی ورشکست شو و نتونست جبران کنه
تا وقتی کوچیک بودیم که فکر میکردم پدرم جادوگر خلق پوله ووقتی شکست خورد دیدم واااای حتی جادوگرها هم دیگه نمی تونن پول خلق کنن.. این باعث شد یک فردی بشم که بسیار میدونه و مدارج و مدارک فراوان داره اما ماهی ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومن بتونه درامد داشته باشه
یک بی عرضه تمام عیارم
هر تلاشی میخوام بکنم بابا میگه نکن نمیشه دیگه نشدنیه...
چندی است متوجه شدم ایراداز منه نه وضعیت جامعه
و امید دارم در این کمپین به نکته های خوبی از خودم برسم
چه عالی ، چقدر شجاع بابت شناخت خودت و بیان کردنش، خوش به حالت.
سلام
گوش دادن درس گفتار به جانم نشست، بسیار سپاسگزارم.
سلام ممنون از برگزاری این کمپین
راستش من ای فایل را شنیدم یاد حرفای مادرم افتادم که همیشه میگفت مردها هیچ هدفی بجز رابطه جنسی و بدن زن ندارن و اگر به زن نزدیک بشن فقط و فقط همینه و بس. این ذهنیت همیشه با منه و به هیچ مردی اجازه ندادم نزدیکم بشه و به همشون بدبین بودم. بااینکه 32 سالمه و قیافه خوبی دارم ولی هیچ پسری نزدیکم نمیشه و همیشه خلا وجود جنس مخالف در زندگیم احساس میکنم. مخصوصا اینروزها که سنم بالا میره و مادر شدن و تشکیل خانوده برام مثل یه رویا شده...
در مورد کار و شغل هم اصلا به هیچ جا نرسیدم و هزار تومن هم درامد ندارم!!! با اینکه استعدا مدیریتی بالایی دارم به شدت مسئولیت پذیر هستم ولی هیچ وقت هیچ وقت دنبال کاری نرفتم چون پدرم همیشه میگف اگر پول خواستی هس، این مردم گرگ هستن و باید خیلی دریده باشی تا ازون کسب درامد کنی و یک ریال هم زیر پای فیل هست وتو عمرا بتونی درامد داشته باشی. از طرفی تو شرکتها هم که مردهای مریضی هستن که بهت به یه چشم دیگه نگاه میکنن و ارامش نداری پس بشین خونه و پول خواستی بگو.. ولی من مغرور هیچوقت نگفتم پول می خوام و همیشه با حسرت به خانمهای دارای درامد و مستقل نگاه کردم.. راستی پدر من با راننده زن هم بشدت مخالفه. دوسال پیش با یه پول کمی که دستم وامد یه ماشین قراضه خریدم ولی هنوز نمیدونه من رانندگی میکنم و خستم از قایم موشک بازی و اینکه هیچ مردی پشتم نیست که اگر یروزی تصادف کردم بهش زنگ بزنم وبا افتخار بگم صبر کنید زنگ زدم پدرم بیاد.
وقتی اینقدر مقتدر و شجاعی که تونستی ماشین بخری
نیاز ندی مردی بیاد واسه تصادف
تو این انرژی مردانه رو در خودت داری
حسرتی بابتش نکش
اما برای قسمتهای دیگه که گفتی دنبال شفایی باش که شادابترت کنه
پیروز باشی
چه تشابه جالبی
قدیما مادر بزرگ ها میگفتند بچه اگ میترسه از تاریکی بزارینش تو تاریکی تا ترسش بریزه من از مجموع کتابهای روانشناسی
که خوندم فهمیدم که هیچ ورد و ذکری برای تغییر نیست هیچ نوشته ای یا لوحی نیست که بخونی ویه هو همه چیز عوض شه وحالتی جادویی یا رویایی بگیره به خودش اولین گام در درمان همین آگاهی از عقده ها ودیگر مسایل است که کسب میکنید هی باید بخونید وتکرار کنید وگوش بدید تا یواش یواش مدار زندگیتون عوض شه شما اگر بار اول یه برنج خودتون بپزید چون آگاهی ندارید خوب نمیشه اگه مربی و مادر اموزش بدن قابل قبوله اما استاد شدن با تکرار به دست میاد خیلی از ما نه در مورد زندگی آموزش میبینیم نه تمرین میکنیم وباری به هر جهت مثل والدینمون کار میکنیم من که پسرم یکی به ماشینم زد ول گفت بیا فلان جا خسارت میکرد اما بار اولم بود گول خوردم رفتم پرسیدم از این از اون بار دوم گول نخوردم خسارتمم گرفتم چون اموزش دیدم دیالوگها را تمرین کردم و...روی خودتون کار کنید بعضی چیزها هم نمیشه
البته من خیلی دلم ازدواج وبچه میخواد لپاشو بکشم باهاش بازی کنم یا بهش دیکته بگم ببرمش دکتر آمپول میزنه کنارش باشم ولی ازدواج تمرین کردنی نیست متاسفانه باید مشورت بگیرید