۱۸ مرداد ماه ۱۳۹۷ درس و بحث گذشته نگذشته
سطح مقاله : پیشرفته
افزایش سایز متن

نظرات و تجربیات خود ، درباره درس گفتارهای سهیل رضایی درباره دوره غیرحضوری گذشته نگذشته (عقده در روانشناسی) را اینجا به بحث بگذارید

.از دوستان شرکت کننده در کلاس غیرحضوری گذشته نگذشته (آموزش نظریه عقده یونگ) دعوت می کنیم نظریات، تجربه ها و سوالات خود درباره درس های این کلاس را زیر این پست به بحث بگذارند.

نظرات کاربران 192 نظر ارائه شده است
شهرزاد طرفی ارسال در تاریخ ۲۰ مرداد ماه ۱۳۹۷

من به شدت با زمان مسله دارم فکر میکنم زمان رو برای انجام هر کاری از دست دادم. این به عقده مربوط میشه؟ و چطور میتونم این مسله رو حل کنم؟

شهرزاد طرفی ارسال در تاریخ ۲۰ مرداد ماه ۱۳۹۷

جناب رضایی من به شدت با زمان مسله دارم و فکر میکنم زمان رو برای هر کاری از دست دادم چطور میتونم این مسله رو حل کنم؟ ایا به عقده مربوط میشه؟

شهرزاد طرفی ارسال در تاریخ ۲۰ مرداد ماه ۱۳۹۷

با سلام و تشکر از شما جناب رضایی که این شرایط برای ما مهیا کردین

پریسا ارسال در تاریخ ۲۰ مرداد ماه ۱۳۹۷

اون قسمت که اشاره شد ما از دوربین کودکی به مسائلمون نگاه میکنیم، به طرد شدن، برای من خیلی راهگشا بود، احساس رها شدگی خیلی خوبی به من دست داد و احساس کردم میتونم خیلی راحت تر از غم رها شدگی ها ، رها بشم... و احتمالا دیگه برام بوجود نیاد اون چنین احساسات آزارنده ای... این مسئله همیشه مسئله ی من بود و وقت و انرژی زیادی براش گذاشتم تا بتونم این احساس آزارنده رو درک کنم و ازش بگذرم... ولی الان میدونم که اون پریسای کوچک و کودک بود که اونقدر از مسئله ی جدایی یا ترک شدن آزار میدید . پریسای بالغ الان جور دیگه ای به جدایی نگاه خواهد کرد. البته نا گفته نماند دقیقا به خاطر همین مسئلم ، مطالعات نسبتا زیادی راجع به ترک و رها شدگی داشتم، و انگار این جمله تمام دانسته های من در این مورد رو یهو به هم متصل کرد و بینش خوبی در من به وجود آورد.

مريم انوري ارسال در تاریخ ۲۰ مرداد ماه ۱۳۹۷

من ثبت نام كردم ولي ثبت نشده در گذشته نگذشته ميشه شما منو اضافه كنيذ چون كسي رو نمي شنايم بگم من اضافه كند ممنون

غزل ارسال در تاریخ ۲۰ مرداد ماه ۱۳۹۷

من اضافه وزن زیادی دارم و انواع راه ها رو براش انجام دادم اما درست به محض اینکه حس می کنم دارم موفق میشم به سراغ خوراکی ها یبسیار پرکالری میرم. این نکته برام علامت سئوال بود که چرا این طور می کنم. کم کم متوجه شدم این کار رو برای فرار از ازدواج انجام میدم چون در کودکی بین زن ها داستان های وحشتناکی از ظلم های مردها به اون ها می شنیدم و با تمام وجود سعی کردم کاری کنم که مردی منو نخواد. الان دارم از مرز 35 رد می شم و ناگهان فهمیدم به هدف عجیب کودکیم رسیدم.

فرشته ارسال در تاریخ ۲۱ مرداد ماه ۱۳۹۷

منم دقیقا این مشکل رو دارم با این تفاوت که همسرم بعد از زایمان من به بهانه اینکه چاق شدی و مثل گاو می مونی منو ترک کرد و با یکی از دوستان مشترکمون ازدواج کرد
حالا این عقده در من فعاله ، به محض اینکه مردی به من نزدیک میشه و رابطه عمیقی میخواد شکل بگیره شروع میکنم به پرخوری و چاق شدن ! انگار یکی درونم میگه حالا ببین ! اینم میذارتت و میره
کاملا هم موفق میشم ، هر بار بدون استثنا !
ولی حالا باید مچ خودمم رو بگیرم دیگه بسه

..... ارسال در تاریخ ۲۰ مرداد ماه ۱۳۹۷

پدر من کار آزاد داشت گاهی درآمد داشت و گاهی نه.برای اینکه اجناس پدرم فروخته بشه مادرمو جلو مینداخت تا عشوه گری کنه و جنس فروش بره و موقعی هم دزدی میکرد و اگر مادرم سر باز میزد به باد کتک گرفته میشد.یه شب از خواب بیدار شدم و دیدم مادرم خواهرمو که نوزاد بود بغل کرده ودر اتاقو قفل کرده و به پدرم التماس میکنه .دیدم چاقو انداخته به در که درو باز کنه.چند وقت پیش ماجرای اون شبو پرسیدم و مادرم گفت پدرت گرایش های همجنسی داشت و از اینکه کسی رو اورده بود و من تمرد کردم با جلب رضایت دوستش و فرار کردم و در اتاقو قفل کردم این اتفاق افتاد چون عاشق اون مرد بود.چند سال بعد پدرم کارخونه زد و ورشکست شد .حالا اوضاع بدتر شده بود.یه شب شنیدم که پدرم به مادرم میگفت پس چی شد قرار بود علی ماشین برات بخره که.من یازده سالم بود اون شب احساس میکنم که روحم مرد.چند سال بعد که بزرگتر شدم له مادرم‌گفتم یا طلاق میگیری یا من خودمو میکشم و از هم بعد از جنجالهای پی در پی جدا شدن .بماند که چقدر کتک خوردم و چقدر مادرم کتک خورد.۱۸ سالم که بود همسایه مون گفت می خواد بیاد خواستگاری من و لازم نیست جهیزیه ببرم و خونه هم داره میتونم برم ببینم و به هوای نشون دادن خونه بهم تجاوز کرد.گذشت تا رفتم دانشگاه دختر ورزشکار و خوشگلی بودم که پسرهای دانشگاه بهم میگفتن عروسک ولی اگر نزدیکم میشدن شاهرگشون زده شده بود .سه جا کار میکردم و درس میخوندم .شبا از خستگی خوابم نمیبرد تا اینکه سرکارم بهم پیشنهاد دادن حیفه پول کم در میاری با من باشی خیلی بیشتر در میاری و بیکار شدم و شروع کردم به چاق شدن .بعد از مدتی بیزنس خودمو راه انداختم انقدر زحمت کشیدم تا مهارتهای خاص کسب کنم .یه سرمایه گذار پیدا کردم و شرکت صدهزارتومنی رو کردم یک میلیارد که پونصدمیلیون سهم من بود وشریکم پولمو با مدرک سازی ازم دزدید.دیگه اینجا بود که فلج شدم دوماه سیاتیکم گرفت و حتی دستشویی رفتن آرزوم شده بود .چرا؟مگه کم زحمت کشیدم مگه کم سالم زندگی کردم چه شبایی که گرسنه خوابیدم و هیچکس نفهمید اما در نهایت زیبایی تن به هیچ چیزی ندادم .من انقدر خوشگل بودم که برای کادوی تولدم کلید خونه بهم پیشنهاد میدادن و مهریه ویلای تریبلکس شمال.چرا؟تا اینکه شروع به فکر کردم و مطالعه .خیلی اهل مطالعه بودم بیشترین خرجم کتاب خوندن بود اونم خودشناسی از شفای کودک درون تا تمام کتابایی که گیتی خوشدل ترجمه میکرد .تا به این نتیجه رسیدم باید تغییر جهت بدم.از ان ال پی شروع کردم .تکنیک پاکسازی نوشتن و سوزوندن رو شش ماه تمرین کردم تا از رختخواب بلند شدم .به دبی فورد رسیدم و سایه و تمرین و گریه .به شجاعت و بهترین سال من و بعد راهنمایی شدم به تکنیک هواپونوپونوی قبایل مایا ها با مربیگری جو ویتال و اینجا بود که راهم عوض شد.روزها راه میرفتم و ۱۸۲۰ بار خدایا شکرت میگفتم و برای خودم ذکر پاکسازی ساختم .در همین اثنا کارمو با پول کمتر دوباره شروع کردم ولی باز از دست دادم .دوباره پول جمع کردم و دوباره شروع کردم ولی هنوز جوابی که باید رو نگرفتم .تا اینکه با بنیاد اشنا شدم و آقای رضایی با صحبتهاشون هر دفه ریشه ای از من رو انگار پیدا میکنن .انگار ایشون سالهاست که دردها و زخمهای منو میشناسه .من با روشهای مختلف تعییر جهت دادم ولی عقده هام هر دفه سر باز میکنه و دستشو روی گلوم میزاره تا خفه م کنه .خوشحالم که قبل از مرگم میتونم جایی این دردارو بنویسم .حالا احساس آزادی میکنم و امیدوارم کاملا خوب بشم.آقای رضایی ازتون ممنونم که این فرصت رو پیش اوردید .از شما دوستان عزیزم هم ممنونم که به من گوش دادید.به قول مایاها دوستتون دارم

حل ارسال در تاریخ ۲۱ مرداد ماه ۱۳۹۷

دوست عزیزم زندگی تلخی که داشتی برام ناراحت کننده بود ولی خوشحال شدم که تو هم می خوای خوب شی و تلاشت رو می کنی. با آرزوی خوشحال همیشگی برای تو دوست خوبم

..... ارسال در تاریخ ۲۱ مرداد ماه ۱۳۹۷

ممنونم از آرزوی خوبت و متاسفم ناراحتت کردم .با راهنمایی های استاد و کنار شماها بودن میدونم که شفا میگیرم.من سختی کشیدم تا فولاد بشم

فرزانه ارسال در تاریخ ۲۵ مرداد ماه ۱۳۹۷

من هم نقطه اشتراک خیلی کوچیکی با داستانت داشتم پدرم مشکلات اخلاقی زیادی داشت ومن از بچه گی هر مسئله ی غیراخلاقی ک ازشون میدیدم بسیار خجالت میکشیدم وهمیشه شرمنده بودم از کارهای پدرم...فکر میکردم من مقصرم...تا اینکه در 18 ساله گی چون کثافت کاری هاشون ب خونه هم رسید مادرم جدا شدند....من برخلاف شما شجاع نشدم بیشتر در خودم قایم شدم وهر کار کوچکی برام بینهایت اضطراب آور بود واین فرار وقایم شدنها اونقدر ادامه پیدا کرد که از خودم هم نامرئی شدم شدم ی موجود خام ک توانایی کسب کوچکترین درامدی را نداره....خیلی خوشحال شدم که داستانت را خوندم خیلی خوشحالم که استقلال داری امیدوارم شاد ورها باشی

الناز. ب ارسال در تاریخ ۲۰ مرداد ماه ۱۳۹۷

سلام
من یک فرد بسیارررر خام هستم. همیشه از سمت پدر و ممادرم نذاشتن کاری انجام بدم. به امهای اطرافم بدبین هستم و کر میکنم همه بمن نظر دارن یا میخوان گولم بزنن!!! بااینکه 32 سالمه نه رابطه عاطفی تجربه کردم که برای ازدواج اماده شم و نه هیچوقت سر کار رفتم و حتی تلاشی کردم برای درامد کسب کردن....
واااای حالم بده یعنی بقیه عمر من باید اینطوری طی بشه یا امیدی هست برای تغییر؟؟؟!!!! چون احساس میکنم از سی سالگی به اینور حسابی ترسوتر شدم و ادمهای ترسو دوربرم بیشتر شده

فرنوش کاراموز سفر زندگی ارسال در تاریخ ۲۰ مرداد ماه ۱۳۹۷

بعد ار درک عقده لطفا توضیح بدید چگونه میشه شفا داد؟

فرنوش کاراموز سفر زندگی ارسال در تاریخ ۲۰ مرداد ماه ۱۳۹۷

من ترس از موفقیت دارم و هر وقت تصمیمی میگیرم که باید براش وقت و انرژی بذارم تا به هدفم برسم اوش تا یه مدت کوتاه پایبندم بعدش ولش میکنم. موقعیت هایی که باعث میشه زندگیم بهبود پیدا کنه و خوشحال باشم حتی تصورش برام حالتی ایجاد میکنه که استاد شرح داد اسپاسم و خشک شدن دهان و ضربان شدید قلب و یخ کردن.
مثل یک خواستگار خوب یا موقعیت شغلی با درامد بالا.
قبلا خیلی برام شدید بود اما الان مدتیه دارم با مبحث قانون جذب و تمرکز بر موارد مثبت حالم خوب میکنم با عبارات تاکیدی مثل شجاعت تغییر و موفقیت سعی میکنم شجاعت در خودم ایجاد کنم الان وقتی از خواب پا میشم اولین فکرم اینکه خواسته هام شدنین و کم کم این واکنش عقده منفی بسیار کم شده.
این ایستایی و توقفی که استاد گفتن سال ها در من بوده و حدودا دو ماهه دارم با عزم جدی با خودشناسی حلش میکنم.
من قبلا چند تامحصول از بنیاد مثل اعتماد به نفس و هدف زندگی خریدم و چندتاکتاب دیگه اما با اتفاقات تکراری زندگیم فهمیدم چیزی در روانم منتظر توجه منه تصمیم گرفتم این کمپین شرکت کنم جالبه همزمان با شنیدن این فایل موقعیتی پیش اومد که یکی از عقده های منفی ام فعال شد اونم درخواست از دیگران برای همکاری با منه که منت گذاشتن سریع منو از یک انسان ارام به یک اتش گداخته تبدیل میکنه. امیدوارم نتیجه لازم ازین دوره بگیرم
خیلی طولانی شد بنا به گفته استاد خواستم شرحی از خودم گذاشته باشم تا تعهدم به پیشرفت به خودم ثابت کرده باشم