۰۰۶ تیر ماه ۱۳۹۷ فرافکنی؛ آه ... من چه قدر خوشبختم!
سطح مقاله : پیشرفته
سال ها فکر می کردم معنای خوشبختی را می دانم تا اینکه ...

یک روز فکر می‌کردم، نمره خوب آوردن در مدرسه انتهای خوشبختی و موفقیت در زندگی است. روز دیگر به این جمع‌بندی رسیدم که موفقیت در کنکور و رفتن به دانشگاه نهایت خوشبختی است. سالها بعد فکر می‌کردم پیدا کردن کار خوشبختی است و بعد به این نتیجه رسیدم که داشتن حقوق بالا! روز بعد خرید خانه، ازدواج و بچه‌دار شدن و ... حالا هم فکر می‌کنم مدل ماشین و متراژ و محل خانه و کشوری که در آن زندگی می‌کنم نهایت خوشبختی را می‌سازد. راستش بعضی موقع‌ها هم فکر می‌کنم تجدید فراش هم بتواند من را به پیک خوشبختی ببرد. بله، در این سال‌ها حس می‌کنم به یک رویای شیرین در ذهنم چسبیده‌ام و عمری را برای تحقق آن گذاشتم تا بلکه به نهایت خوشبختی برسم.

بله ما زنده‌ایم به رویایی بیرونی که در روانشناسی تحلیلی کارل گوستاو یونگ به این کار می‌گویند فرافکنی. یعنی اینکه ما حس کنیم تغییر چیزی در بیرون، منجر به خوب شدن حال درونی ما می‌شود.

بخش جالب ماجرا اینست که این جابجایی موضوعات خوشبختی یک دیوار بلندی است که ته ندارد. ولی عاقبت هر کدام از این آرزوها به مرور که سن ما بالا میرود, قدرت خود را از دست میدهد.‌ مثلا اقایی که سه بار ازدواج کرده بود می‌گفت دیگر از رابطه خسته شده و به هیچ بشری دیگر کشش ندارد!!!

تا اینجای کار من نگران چیزی نیستم.‌ زمانی نگرانی من بالا می‌رود که می‌بینم کسی یک چیز بیرونی را عین خودش می‌بیند. مثلا وقتی به ماشینش خط می‌افتد حال درونی او دگرگون میشود! یا مثلا وقتی چیزی را از دست میدهد، حس درونی او تا مدتها و بعضا همیشه دگرگون و آشفته باقی می‌ماند.

بله متاسفانه ما تعریفی از خود نیافته‌ایم و دائم خودمان را با بیرون خود تعریف می‌کنیم. اینگونه یک کله نگاه به بیرون داشتن، عاقبت کار را با پایان خوش نمی‌بندد و در روز مرگ ما یا در حین تلاش برای کسب رویای شیرین، یا حسرت یک از دست دادن چیزی بیرونی دنیا را ترک می‌کنیم. ولی توصیه روانکاوان این است که تلاش کنیم معنای زندگی را بیابیم که لحظه لحظه زندگیمان، حتی زمانی که غرق مساله و مشکل از نظر بیرونی‌ها هستیم، در درون مستحکم و پر قدرت باشیم.

سمینار همه مشکلات یک راه حل دارند ما را به این نقطه نزدیک می کند!

تاریخ برگزاری: ۱۴ جولای

محل برگزاری: فرانکفورت_ آلمان