اگر اهل گوش دادن به ترانه های عاشقانه باشید بی تردید از سوز و گداز خوانندگان آن ها که در فراق یارشان مانده اند و انتظاراتی را مطرح می کنند آگاه هستید.
اگر هم اهلش نباشید مطمئنا به طور اتفاقی هر موقع این موزیک ها را شنیده اید از این آهی که از نهان عشاق بر می آید آگاهید .
بهرحال همه ما از کسی که عاشق او هستیم انتظاراتی داریم و دوست داریم او مطابق خواسته های ما عمل کند.
وقتی صادقانه به روابط نگاه می کنیم متوجه می شویم که همین خواسته هاست که منشا درگیری های ما می شود.
و اگر واقع بینانه نگاه کنیم همین برآورده نشدن این خواسته هاست که ما را به افسردگی می رساند.
تلخ تر از همه این که همین خواسته هاست که ما را به قطع رابطه می رساند.
جیمز هالیس در کتاب بهشت رابطه به ما می گوید که بهتر است از ازدواج خواسته نداشته باشیم. اینگونه قطعا به بهشت می رسیم.
جیمز هالیس در جایی از اینکه خود را با عشاق دو آتیشه با این حرف طرف کرده عذرخواهی می کند ولی رسالت خود را به عنوان یک روانکاو در این می بیند که به جای آنکه به فانتزی های رابطه کمک برساند و شما را از رابطه در نهایت سرخورده کند ، کمک کند شما واقع بینانه به رابطه خود نگاه کنید.
او در کتاب بهشت رابطه از شما می خواهد تا به گذشته خود بروید. او معتقد است بخش عمده ای از درخواست ها و انتظارات شما، انتظارات برآورده نشده ای است که از گذشته ای دور با شما همراه بوده و خودتان مسول برآورده کردن آن هستید و نه همسرتان.
ولی جالب است که همه با کسی که عاشقش می شوند درگیر می شوند تا این نیازهای پاسخ داده نشده در طی زمان گذشته را پاسخ دهد و اگر پاسخ نگیرند با معشوق خود گلاویز می شوند.
در جایی از بهشت رابطه جیمز هالیس مثالی از یک رابطه زناشویی می زند که یکی از طرفین رشد خود را متوقف کرده که سایزش از حدی که همسرش می خواهد بلندتر نشود و رشد نکند تا در یک سطح بمانند زیرا اگر او رشد کند موجب می شود همسر رشد نکرده دچار حس حقارت شود.
البته به این شفافیتی که در این مثال گفته شد شما متوجه مساله نمی شوید. باید روی خود کار بیشتری کنید و کتاب بهشت رابطه با شما تا رسیدن به بهشت همراهی خواهد کرد.