اگر فرض ما این باشد که ما دارای پیشینه ای فاخر و قابل ارجاع و اسناد هستیم، ولی مشخص می شود که برای حرکت به جلو و ایجاد اتفاقی جدید چندان توانمند در عرصه ظاهر نشده و نمی شویم چه نتیجه شناختی از این تعارض برای ما حاصل می شود؟
اگر فرض ما این باشد که ما دارای پیشینه ای فاخر و قابل ارجاع و اسناد هستیم (که چهل سال است چنین ادعایی داریم) و در هر کنش و واکنش اجتماعی به آن میبالیم، ولی در عین مجدداً بر اساس شواهد عینی زندگی روزمره مان مشخص می شود که برای حرکت به جلو و ایجاد اتفاقی جدید چندان توانمند در عرصه ظاهر نشده و نمی شویم چه نتیجه شناختی از این تعارض برای ما حاصل می شود؟
حقیقت این است که هرچقدر فضا و شرایط بیشتر فشار می آورد، هرچقدر توانایی ناخودآگاه جمعی ما در بحران معنا قرار می گیرد، این جمله بیشتر تکرار می شود که ما تاریخ قابل ستایشی داریم. حافظ و مولانا و نظامی و سعدی گنجینه هایی محسوب می شوند که در زمان خودشان و حتی قرن های بعدی آوازهای شگفت انگیز داشته اند بر اساس همین اعتبار، ما صدا را صاف کرده و پر غرور و رسا فریاد میزنیم که ما چنین تاریخی داریم و از مصادرهای این اساتید توسط کشورهای دوست و همسایه ناله و فغان سر میدهیم. اما نکتهی پنهانی وجود دارد و آن این است که در صدای رسای همه ما ترس و تردیدی نهفته است.
مبنی بر اینکه پس چطور چنان پشتوانه ای امروز کمکی به ایجاد معنا برای زندگی امروز ما ندارد. در این تقابل و دیالکتیک بین ما و عالیجنابانی که اسم آن ها گفته شد تنها راه موجود گفتگو است. گفتگو برای گرتگیری از آن چیزی که باور به ظاهر لایتغیر ما را تشکیل می دهد و پرسش از شرایط امکان کاربرد از این گنجینه ای که قفلی ذهنی بر حضور موثر آن زده شده است. ما نیاز داریم تا یک بار منتقدانه و با طرح مسأله سراغ این پیشگامان برویم و بپرسیم که آیا برای تن و روان ما ساختاری فکری و روحی دارند؟ آیا از میان متنی که آن ها تولید کرده اند امروز میتوان گره ای را گشود و یا باب جدیدی برای معنادهی به این زیست روزمرده و روزمرده انتخاب کرد؟ چنین ایده ای یکی از دغدغه های بنیاد فرهنگ زندگی و مدیر و رییس خوشفکر آن یعنی آقای سهیل رضایی است. ما در سلسله گفتگوهایی که خواهیم داشت در صدد آن هستیم تا با افرادی که در حوزه فکر ایرانی و نام آوران تحقیقی داشته اند به گفتگویی دوستانه و پرسش محور بنشینیم و بپرسیم که به طور مثال مولانا به چه کار آید؟ یا سعدی کدام درد را دوا می کند یا مثلا هفت روز و هفت رنگ و هفت وادی نظامی کجا شهر و وطن روح ما را رهنمون است؟ اجازه بدهید یک بار دیگر تکلیف خود را با این همه حسن و شکر روشن کنیم و راهی برای گمگشتگی خود بیابیم.
شما نیز با نظری که در باب گفتگوها خواهید داد این باب را وسعت ببخشید و کمک کنید تا کوره راه شک و سوال به مسیری روشن تبدیل شود.
لطفا ابتدا در سایت ورود کنید، سپس نظر خود را ثبت کنید
نظرم ارسال نشد