هر بار كه كسی ما را می رنجاند، به نظرمان كاملاً واضح است كه دلیل نارضایتی ما "او" است؛ كارمندی كه مؤدب نیست، همكاری كه قدرشناس نیست، والد منفی گرا یا همسری خودخواه، اما چرا من مدام گیر آدم های بد می افتم؟
فرافکنی؛ علت سردرگمی ما انسان های عصر جدید
فرافكنی، خطای نسبت دادن یك جنبه از زندگی یا یک ویژگی از خودمان که نمی توانیم بپذیریم، به كسی یا چیزی بیرون از خود است. هنگامی كه فرافكنی می كنیم، دیگر ناچار به پذیرش مسؤولیت آن نیستیم. با فرافكنی كردن آن دسته از ویژگی هایی که نمی توانیم در خودمان بپذیریم به فرد دیگری، قدرت شاد یا غمگین كردن مان را به او می بخشیم. سپس زمانی که شخص یا وضعیتی را تحسین یا از آن شكایت می كنیم، در واقع داریم به بخشی درونی خودمان واكنش نشان می دهیم. برای کسب اطلاعات بیشتر در این خصوص، روی عبارت "احساس رضایت" کلیک کنید.
برای درک بهتر فرافکنی، چند مثال برای شما می آورم:
دروناً احساس می كنیم نظم نداریم، پس از همكاران مان خشمگین می شویم كه نامرتب هستند.
منفی گرایی مادرمان را دوست نداریم و او ما را خشمگین می كند؛ اما نمی دانیم در موضوعاتی ما هم منفی گرا هستیم؛ پس بسیار راحت است كه منفی گرایی خود را به او فرافكنی كنیم و در او ببینیم.
قدرت و اعتماد مرد همسایه را تحسین می كنیم، بعد خیال می كنیم كه اگر عاشق ما می شد زندگی مان عالی بود و به این ترتیب نیروی درونی خود را به غریبه ای فرافكنی می كنیم.
رویای زندگی كردن در شهر یا فرهنگی دیگر را داریم كه مردمش هرگز سرما نمی خورند، همسایه ها مهربانند و كودكانش هرگز گریه نمی كنند؛ این توانایی خود را در خرسندی از شرایط و محیطی متفاوت، فرافكنی می كنیم.
لازم نیست به جایی دیگر برویم تا رضایت پیدا كنیم اما نیاز داریم كه فرافكنی های خود را بررسی کنیم.
تصویر درونی و كوچك دنیای ما، روی پرده دنیای بیرون منعكس می شود و خودش را به نمایش می گذارد. به نظر می رسد كه این تصویر، واقعی است و درست مانند فیلم ها بزرگتر از زندگی به نظر می رسد كه با احساسات تند، صحنه های نمایشی و داستان های پر پیچ و خم همراه است. فرافكنی، دنیا را به جایگزین چهره ناشناخته خود ما تبدیل می كند و ویژگی ها و احساسات متعلق به خودمان را دربردارد که وجودشان را انكار می كنیم، اما آن ها را به راحتی در دیگران می بینیم.
دو مثال برای درک بهتر موضوع برایتان می زنم:
مثال 1: تصور كنید كه پدرتان مردی ستمگر بوده است و شما تحت فشار ستم و بدرفتاری او قرار داشتید. بعدها در زندگی، ویژگی ستمگری را به اشخاص مقتدر مانند پزشك، رئیس فرافكنی می كنید و درارتباط گرفتن با آن ها دچار مشکلات زیادی می شوید. در عین حال در درون شما، یک ستمگر زندگی می کند که کارش شده قضاوت کردن، پرتوقع است و هرگز راضی نمی شود، اما شما این ویژگی را در دیگری می بینید و او را سرزنش می كنید. ستمگر بودن آخرین خصوصیتی است كه می خواهید در مورد خودتان باور داشته باشید. بنابر این ستمگر درون را در دیگران می بینید و تشخیص می دهید.
مثال 2: تصور كنید كه همیشه دختر محبوب پدر بودید و در بزرگسالی هر آنچه را خواستید با تحسین و ستایش شدن توسط دیگران بدست آوردید. به راحتی، پدر نیكخواه خود را به دیگران فرافكنی می كنید و توجه و امنیت را از دیگران انتظار دارید. توانایی شما در توجه به خود و عزت نفس، در ناخودآگاه تان رشد نیافته باقی می ماند و اغلب خودتان را در مقابل مردها آسیب پذیر و وابسته می یابید.
هر بار كه كسی ما را می رنجاند، تصور می كنیم كه دلیل رنجش ما فقط رفتار آن فرد است. به نظرمان كاملاً واضح است كه دلیل نارضایتی ما "آنجاست"؛ كارمندی كه مؤدب نیست، همكاری كه قدرشناس نیست، والد منفی گرا یا همسری خودخواه. ممکن است ویژگی هایی كه فرافكنی می كنیم در "آنجا" وجود داشته باشد، اما آن ها توطئه ای برای تخلیه رضایت ما نیستند. بررسی فرافكنی های مان حماقت و بدی موجود در دنیا را از میان نمی برد بلكه به ما كمك می كند كه واقعیت های درون و بیرون را از هم جدا كنیم و بتوانیم نارضایتی عظیمی را از میان برداریم.
یک تمرین ساده ، عملی و اثرگذار برای دستیابی به احساس رضایت
شخصی را در نظر بگیرید كه از او بدتان می آید. همه خصوصیات او را كه دوست ندارید مانند شرارت، بدگویی، پست بودن، دو رویی، حقارت، خساست و غیره را بنویسید. همراه با دوستی چند دقیقه فهرست تان را بررسی كنید. شخصی را كه از او نفرت دارید، شرح دهید.
بعد برای بار دوم به سراغ فهرست تان بروید در برابر هر خصوصیت بگویید: "من..... هستم." احتمالاً اول وجود آن ها را انکار کنید و شاید به سرعت نتیجه بگیرید كه این تمرینی احمقانه است، اما اگر مدتی در فهرست تان دقیق شوید، متوجه می شوید در کدام موقعیت ها شما هم دقیقاً دارای همان ویژگی ها هستید.
هر كس خصوصیات منفی نظیر تنبلی، حرص، حسادت، غبطه، توطئه چینی، ترسویی و ترس را به دیگران فرافكنی می كند. ما این ویژگی ها را در والدین وهمسایه های مان می بینیم، اما نه در خودمان. آنچه بسیار مهم است و باید توجه کنید این است كه؛ "ما ویژگی های خوب را هم فرافكنی می كنیم." مردم نیروی بیشتری را صرف مقاومت در مقابل جنبه های خوب ناخودآگاه خود می كنند تا پنهان كردن وجه تاریك شان.
منبع: احساس رضایت
نویسنده: رابرت الکس جانسون
مترجم: فریبا مقدم
ناشر: بنیاد فرهنگ زندگی
لطفا ابتدا در سایت ورود کنید، سپس نظر خود را ثبت کنید
من تمرین را انجام دادم استاد جانم اما خیلیاش واقعا در خودم نیست اما چند موردیش هم بود .البته استاد فک میکنم ادم های نزدیک زتدگیمون خودشون باعث میشن بعضی از خصایص اونارو ماهم بگیریم .مثلا در مواجه با فردی تنبل ، تنبلی اونا ماروهم تنبل میکنه چون به مرور احساس میکنیم داریم مورد سو استفاده قرار میگیریم اخه.
همراه عزیز پیوستن به کمپین اصل شو وصل شو ، مطالعه ی کتاب جوجه اردک زشت (نیمه ی تاریک وجود )میتونه خیلی براتون راه گشا باشه و التیامی در احساس شما ایجاد کنه / وحدتیان ادمین بنیاد فرهنگ زندگی
من میپذیرم که وقتی از کارهای کسی ناراحت میشم خودم هم اونا رو دارم ولی نه به این اندازه که رو مخ باشم آیا منم به همون اندازه رو مخ دیگرانم ؟
شاید ، کتاب جوجه اردک را حتما بخوان /وحدتیان ادمین بنیاد فرهنگ زندگی