۱۵ خرداد ماه ۱۳۹۷ درس و بحث سایه های شخصیتی (درس چهارم)
سطح مقاله : پیشرفته
نظرات و تجربیات خود درباره درس چهارم گفتارهای سهیل رضایی درباره سایه در روانشناسی را اینجا به بحث بگذارید

از دوستان شرکت کننده در کلاس غیرحضوری اصل شو وصل شو (آموزش نظریه سایه یونگ) دعوت می کنیم نظریات، تجربه ها و سوالات خود درباره درس چهارم این کلاس را زیر این پست به بحث بگذارند.

نظرات کاربران 49 نظر ارائه شده است
زکیه ارسال در تاریخ ۱۷ خرداد ماه ۱۳۹۷

چطورباید این انرژی هارو کشف کنیم؟ من اصلا با این انرژی ها اشنایی ندارم، لطفا اگر ازمون یا کتابی هست معرفی کنید؟ ممنونم

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

کتاب های انواع زنان و انواع مردان را از سایت تهیه کنید

الهام ارسال در تاریخ ۱۶ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام من با توجه به فایلهای صوتی انواع زنان و مردان که در درس نو شدن داشتیم تستها را زدم که ازین قرار بود: هرا و دیمیترم بسیار بالا بود پرسفون هم تقریبا بالا بود هستیا و آرتمیس هم در دسترس ولی باید مواظب آفردیت باشم که البته در حال کار کردن بر روی ان هستم با تهیه یک محصول صوتی.( مادرم فوق العاده دیمیتر هست). چی بگم از انرژی های مردانه که اکثرا بسیار پایین و در سایه قرار دارن. شاید بخاطر رابطه بدم با پدرم! نمیدونم!! آپولو و حادس بسیار بالا دارم.در عوض آرس، دیونسوس و هرمس بسیار پایین. پوزیدون-هفایسوس و زئوس در دسترس.

يعقوب بحربادي ارسال در تاریخ ۱۶ خرداد ماه ۱۳۹۷

چقدر دوست داشتم گريه كنم ولي نتونستم، وقتي در مورد زئوس صحبت شد تمامي خود زئوسم را توي سايه ديدم، بعد از خوندن پيام ها چه موارد مشابه زيادي يافتم، همين چند ساعت پيش با يكي از سايه هاي خودم به شدت دست به يقه شدم، عكاس عروسيم كه پولش رو ميخواست، خواستش منطقي بود ولي نحوه خواستنش غير منطقي و از توان من خارج، در درجه اول ميخواستم پولش رو از كسي بگيرم (كه شديدا اين كار مارو تحت فشار مي گذاشت) و پرداخت كنم ولي باهاش روبرو شدم و واقعيت رو بيان كردم ، حرفايي كه هيچوقت دوست نداشتم و شنيدم ، منت ها و بي احترامي هايي كه شنيدم و جواب هايي كه بعد از تماس تا همين الان با خودم مرور كردم. (ميدونم اين چالشيه كه طبيعت براي شفاي من فرستاده ولي هنوز بهم ريخته و پريشانم) من از تمام زئوس ها ميترسيدم امروز بهترم، اما مقابل انها بي صلاحم و ضعيف اما نمي ترسم چون فهميدم كه انسان اند.شديدا ادم عاطفي و احساسي هستم. از جمع هاي مردانه فراري ام و به جمع هاي زنانه تمايل دارم (در بچگي اكثر همبازي هاي من دختر بودند)، از بازي ها و ورزش هاي رقابتي دوري مي كنم ، دوستان نزديك و خيلي صميمي ندارم، دستور دادن را بلد نيستم، ولي توهين كردن ، مسخره كردن و دو پهلو صحبت كردن را از برم، از تمام اينها دوري مي كنم ولي به اطرافيانم مشكوكم كه با من اينطور رفتار مي كنند.
يادمه وقتي بچه بودم خيلي مي خنديدم، خيلي تا جايي كه راه تنفسم بسته مي شد، بعضي وقتا تا نيم ساعت هم خنده هام طول مي كشيد، اما امروز به سختي مي خندم، تمام شبكه هاي اجتماعي رو به دنبال خنده مي گردم.
من هم نوشته هام از حرفهام قشنگترن، وقتي دبيرستاني بودم رقاص حرفه اي بودم، خواهرم هميشه نقش پشتيبان مرا بازي مي كرد، از ورزش فراري ام چون پدرم ورزشكار حرفه اي بود، خواهر نقاش حرفه اي و يك هنرمند و مادر يك خياط حرفه اي، در تمامي مجالس همه اين افراد تقدير و تشويق مي شدند، يادمه يكبار توي يه جمع بزرگ گفتند ماشالله پدر ورزشكار ، دختر هنرمند و مادر هم كه خياط چه خانواده اي و من به سايه ها خزيدم تا باز هم ديده نشوم.
بعد از شنيدن درس چهارم بارها خواستم گوشيم و خاموش كنم و به دايره ارامشم برگردم، اما اينبار يا ميميرم يا به انچيزي كه ميخواهم مي رسم، من تنها راهي كه تا امروز براي شفاي خودم پيدا كردم اين بود كه تمام كارهايي رو كه تا ديروز انجام ميدادم انجام ندم در برخورد با سايه هام خودم رو شديدا به چالش بكشم و حال الانم....
واقعا دلتنگ خودم هستم (اصالتم) و هيچ ارزو و خواسته اي ندارم، هدف هام رو پياپي گم مي كنم.
چقدر دوست دارم گريه كنم.

اتحاد ارسال در تاریخ ۱۸ خرداد ماه ۱۳۹۷

چقدر خوبه که بیان میکنید و به دنبالش هستید و به چه جای خوبی وصل شدید .موفق باشید

فاطمه ارسال در تاریخ ۲۰ خرداد ماه ۱۳۹۷

بنظرم ی مقدار زیادی تو وجودتون حس بی ارزشی دارید.توو زمان کودکی و نوجوانی تحقیر شدید و این خیلی دردآوره.عالیه ک میخواید خودتون رو پیدا کنید.من بهتون سایت توانگری و بسته من ارزشمند دکتر شیری رو پیشنهاد میکنم.فوق العادست و بهتون خیلی کمک میکنه

زینب ارسال در تاریخ ۱۶ خرداد ماه ۱۳۹۷

هنوز در تشخیص انرژی ها در خودم مشکل دارم.یه بار که یه آزمونی را انجام دادم حرا بالاترین بود.برای بقیش گیج میشم و مطمئن نیستم.فکر میکنم همه چی قاطی و مخلوطه!

بی نام و نشان ارسال در تاریخ ۱۶ خرداد ماه ۱۳۹۷

من یک دختر سی ساله هستم که در خانوادهدای بزرگ شدم ک پدرم قدرت زئوس پایینی داشته و همچنین آپولو درش سرکوب شده و هیچ بوده
بنابراین قدرت نظم و برنامه ریزی و تصمیم گیری و اقتدار در خانه ما وجود نداشت و برای کوچکترین تصمیمی کلی جنگ و مرافعه پیش میومد اخر هم هر چی پیش اومد خوشم امد
و تصمیم گیری براساس خوشایند خاله و عمه عمو انجام شد و چون اونها انجام دادن ما هم اینکارو انجام میدیم
پس من در این سالها الان متوجه شدم ک من نیز در تصمیم گیری فلج هستم و برای یک کار کوچیک دست به دامان هزار نفر میشم دنبال اینم ک همه نظر بدن و مطلولیت همگان رو جلب کنم
در مورد نظم و انضباط مادر من وسواس فکری و عملی داره پس اجازه ایجاد نظم رو نمیداد و خودش رو فقط محق میدونست البته در خانواده من از همه نا مرتب تر و بی نظم تر هستم
و در برنانه ریزی در گروه دوستان و حتی خانواده من برنامه کن جمع هستم و برای بیزون و گردش یا مناسبات برنامه میریزم و تقریبا اکثرا خوشحال و راضی هستن
در زمینه ارتباط موثر و خلاقیت متاسفانه خانواده من فلج هستن و نیروی هرمس پودررر شده است در خانواده ام
من بعنوان یک دختر افرودیت زیادی داشتم و همیشه سرکوب شد
از لوازم ارایشی خاله ام استفاده میکردم
لباسای باز می پوشیدم ک مورد دعوا قرار می گرفتم
ولی الان گاها ی بخشایی توم فعال هست بیشتر از خواهرام اهل رسیدگی ب مو انواع ماسک خونگی و تجاری
واسک و ماسک و کرم صورت و رسیدگی زنانه به خودم هستم با اینکه مجرد هستم
بیشتر از هم سن و سالا و دوستام اهل ست کردن و شیک و تمیز پوشیدن و اینها هستم
تو زمینه خونه داری هم اهل کیک و شیرینی پزی و نست انواع غذاهای تازه و مره های جدید هستم ک همیشع سرکوب شد ک همه چیو باهام قاطی می کنی یا مثلا کی تو مرغ نخود فرنگی میریزه و یا چرا سیب زمینی الویه رو مزبعی خورد کردی!!
از لحاظ شخصیتی خیلی جدی و رسمی هستم و ادم مریر و مدبری هستم
رابطه ام با اقایون برخلاف اونچیزی ک بقیه فکر می کنن ک باید سع چهاز تا دوست پسر داشته باشم اصلا خوب نیست و درواقع خجالت و کمرویی باعث فرارم از اقایون شده
ولی الان در استان سی سالگی بشدت ادمی هستم ک دوست دارم تجربه عشق و دلداگی و ازدواج رو داشته باشم
همیشه ازدواج با عشق رو میخواستم در صورتی ک هیچ وقت عشق نداشتم تو زندگیم
بارداری و فرزند پروری و دوست دارم و همه عشقم رو برای فرزندم خرج می کنم و همسرم هر چند از مسئولیت و بارداری خورده ای ترس دارم
انرژی سرکوب شده ی جنسی دارم و تو پیج های فیک و یا فیلم های پورن و خودارضایی خودم رو کنترل کردم
علاقه و اوقات فرغاتم تو کتاب خونرن گشتن تو مراکز خرید و پارک و کوه و‌ ... هست
تو صفحه اجتماعیم باغبانی و گل و ورزش، سیاست ، مد، فشن و استایلیست و کتاب رو پیگیری میکنم
توی تست های اینترنتی بیشتر افرودیتم غالبه و بعد هرا و آتنا و دیمیتر اکتیو هستش
خیلی نمی دونم از ارکتایپ ها ولی ویژگی هام این هست و خودم هم اونطور معرفی کردم

بی نام و نشان ارسال در تاریخ ۱۶ خرداد ماه ۱۳۹۷

در نوجوانی به کارهای فنی و پیچ گوشتی و برق و ... علاقه ددلشتم تا جای ک دوست داشتم الکترونیک بخونم
ولی ب علت اینکه کاردانش برای خنگاست و این رسته دخترونه نیست
و علاقه شخصی دومم تصمیم گرفتم برم حقوق بخونم و وارد رشته انسانی شدم و در رشته مدیریت دولتی تحصیلی درس خوندم
بزرگتر که شدم علاقه مند به کامپی
بعد از مدتی علاقه متد ب کامپیوتر و سخت افزار و نرم افرار پیدا کردم و مدتها توی واحد کامپیونر یک شرکت کار کردم و دور و برم پر از سی دی و اطلاعات کامپیوتری شد
هرگز به هنر علاقه نداشتم
و لی به ادبیاات و شعر علاقه داشتم
علی رغم علاقه ب رقص هرگز این فن رو یاد نگرفتم
ورزش کردن و دوست نداشتم ولی تماشای ورزش و کری خوندن علاقع داشتم
بیشتر تو اکیپ دو سه نفره راحتم تا گروه بزرگتر و کارهای تیمی و دسته جمعی

ندا ارسال در تاریخ ۱۶ خرداد ماه ۱۳۹۷

دیشب که درس چهار رو گوش کردم برام مرور دوران کودکی و نوجوانیم بود و اتفاقاتی که هر چند کوچیک اما تاثیر گذار در تصمیماتم رو دیدم ... اینکه کلی از کارهایی که در زندگیم انجام دادم و میدم دقیقا از همین عقده ها و سایه ها میاد رو متوجه شدم یعنی چی....

اینکه مادرم چون خودش انرژی آفرودیت نداشت یا سرکوب کرده بود بطوریکه یکی از افتخاراتش اینه که تا حالا عاشق نشده... ما رو هم سعی کرده دقیقا با همون معیار و قالب در بیاره ،من فکر میکردم در مورد من نتونسته جواب بگیر، اما در مورد خواهر خواهر و برادرم رو تا حدودی تونسته ... جالبه که دیشب متوجه شدم با همه تلاشی که کردم در قالب فکری مادرم قرار نگیرم موفق نبودم و برم در سایه ... مثل ابراز وجود کردن، لوندی ، عشق ورزی ... یکی از مواردی که خیلی عمیق هست اینه که در روابط عاطفی نمیتونم گیرنده محبت و حمایت مالی باشم حس اینکه بخاطر روابط جنسی طرف مقابل داره این سرویس رو میده من رو اذیت میکنه ... و همین موضوع باعث میشه در شروع رابطه توقع حمایت نداشته باشم بعد از مدتی که میگذره و مجبور میشم نیازهام رو مطرح کنم و یا اینکه نیازهای من دیده نمیشه و رفع نمیشه شاکی میشم و ارتباطم رو کلا کات میکنم...

در مورد کار هم به دلیل ذهنیت منفی خانوادم به فضاهای هنری و ورزشی همیشه طبق قانون نانوشته ، منع بودیم ...
خیلی تمایل داشتم دبیرستان رشته گرافیک ادامه تحصیل بدم اما در سالی که میخواستم انتخاب رشته کنم بهم به دروغ گفتن که این رشته در شهری که سکونت داشتیم نیست و با وجود اینکه نمیدونستم اون سال این حرف دروغه اما از روی عقده و سایم رفتم دنبال تحصیل در رشته ریاضی ...
خیلی دوست داشتم دانشگاه حداقل رشته معماری بخونم و از این مسیر وارد هنر بشم اونم در اون سال قبول نشدم و در مقطع فوق دیپلم رشته کامپیوتر مجبور به ادامه تحصیل شدم هر چند که مشکلی بابت درکش نداشتم اما با دست و پنجه نرم کردن و سختی پیش میرفت .. این شد یکی از معیارهای ناخودآگاه من که هر کاری انجام میدم باید تلاش بیشتری کنم تا موفق بشم ...
کارهایی که بسادگی انجام میشن رو نمیرم دنبالشون...
از کارهای زنانه فراری شدم دنبال کارهای پیچیده و پر چالش هستم...
از فضاهای عمومی و هنری خیلی به چشم میام برای همین دیده نشدن رو ناخودآگاه انتخاب میکنم و از موفقیت ترس دارم...

از بین کارهای خونه که خیلی مهارت خوبی هم داشتم و دارم نظافت منزل و آشپزی هست که هر دو رو بردمش تو سایه ... و شدیدا نسبت هر دو حساسیت پیدا کردم ....

چند سالی هست که یک طرح تجاری در زمینه غذا و آشپزی دارم که بخاطر همین موضوع سایه نرفتم دنبالش ...
دیشب بعد از گوش کردن به درس و همچنین دیدن پست اینستاگرام بابت اینکه "هر آنچه بوده، گذشته از امشب یک نیت تازه کن و یک جایی بنویس"

یهو یاد این طرحم افتادم و تصمیم گرفتم که در این زمینه فعالیتم رو شروع کنم... (تا چه قبول افتد و چه در نظر آید)

ساناز محمدمیرزا ارسال در تاریخ ۱۶ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام..
استاد چقدر این درس چهارم جذاب بود کل وقتی که گوش می کردم همش داشتم نت بر میداشتم و جالبه سر پوزیدون کاملا بهم ریختم چون خود خودم بود و چقددر من تا یه چند وقت پیش کامل فرستاده بودمش تو سایه اینقدر که پیامهای منفی گرفته بودم ازش و همش خودمو سرزنش می کردم تا یه جا مطلبی خوندمو فهمیدم من این وجه شخصیتمو خیلیی دوست دارم و هر کسی نمی تونه این تیپ انرژیش بالا باشه ولی حالا سوالی که در ذهنم از دیروز ایجاد شد اینه که پسر 5 ساله من به شدت پوزیدون. هست و من هم تا اونجا که بشه درکش می کنم که یه وقت این انرژی غالبش به اعماق نره ولی با همسرم که صحبت کردم گفت اگه ما بیش از حد هم این انرژیو در نظر بگیریم یه جور دیگه صدمه می زنیم به بچه مون و ممکنه متوقع نسبت به محبت بزرگش کنیم. میشه در این مورد راهنمایی کنین و بفرمایبن حدشو از کجا بفهمیم درسته؟ و اگه کتابی هم مفید هست بهمون لطفا معرفی کنین. ممنونم

بی نام و نشان ارسال در تاریخ ۱۶ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام
راجع به درس ۳:
امروز میخوام از یک سایه شخصیتیم بگم نمیدونم شایدم سایه ام نباشه خیلی عجیب و خنده داره ولی چیزی ک این چند وقت اخیر باعث خشم من شده و خیلی وقتا ازش فرار کردم و جواب تلفن و ندادم که باهاش مواجه نشم و با لطایف الحیلی از انجامش شونه خالی کردم ، اسنپ گرفتن برای دوستان و اطرافیان هست ، اتفاقی ک میفته اینه ک دوستان از من میخوان که من براشون اسنپ بگیرم ولی من بعد از چند دقیقه بهشون میگم انتن نداد یا شارژ ندادم یا چه و چه و چه!!علت رو در این میبینم ک من از اینکه بخوام بین دو یا چند نفر هماهنگی ایجاد کنم در حالی که خودم در اونجا حضور ندارم و در واقع از یک جا جمع کردن و بهم رسوندن ادما فراریم این در تشخیص من جهت سایه نوع اول قرار میگیره
یک سایه شخصیتی که در من هست یک نوع خیانت خاص و زیراب زنی و چقلی خاصی هست (شایدم ی اسم دیگه ای داره) من در ظاهر ادم خیلی موجه و مهربونی هستم ولی اگر کسی اذیتم کنه بدونه اینکه کسی و حتا خودفرد بفهمه و شک کنه اذیتش می کنم و زهرمو میریزم ولی انقدر ارام و متین و موقر انجام میدم ک کسی شکش ب من نمیره
مثلا وقتی دوست پسرم ولم کرد رفت با خط دیگه و یک آی دی دیگع براش ایجاد مزاحمت کردم ک بهش ثابت کنم همه به عیر از من خائن هستن و من هستم ک دوست دارم و پای حرفا و کارات ایستادم و یک سری کارها کردم ک خودم تعجب کردم واااقعا این من هستم!!! با چه جراتی ؟! و با چه قدرتی ؟! بزرگترین و بدترین کار و کردم ولی وقتی اومدم سمتم با آعوش باز پذیرفتمش و ارومش کردم
یادمع بچه هم بودم وقتی کسی بهم بی توجهی می کرد یواشکی میرفتم کنتور برق رو میزدم! و همه رو ب تکاپو و تلاش می نداختم!! و از کاری که می کردند دست می کشیدن و به کاری دیگه رو می اوردن و هول و هراس و مشغولیتی غیر از انچه ک بوده این نوع دوم سایه شخصیتی من هست
سایه بعدی که دچارش هستم سایه نوع چهارم هست
من ادم از داخل مقید و نیمه مذهبی هستم تو هر کاری مصلحت و ابرو و دین رو در نظر می گیریم و خیلی از اتفاقات رو ک افراد انجام میدن و عادی هست من بخاطر گناه بودن انجام نمیدم ولی در جذب ادم اطرافم سراغ افراد لامذهب و غیر مذهبی میریم اصولا افرادی که روابط ازادانه دارن نوع پوششون محدود هست و روشنفکر و غرب زده هستن جذبشون میشم و برای جذب من شدن کلی زحمت می کشم
در صورتی ک از نوع فکر خودم شاید دو تا دوست صمیمی دارم ولی همیشه تو محیط جدید که میرم افرادی ک صد و هشتاد درجه فکری و روحی با من تفاوت دارن جذب میکنم
البته من خودم اهل نماز خوندن نیستم و پوششم مانتو و ادم بروزی هستم ولی اصولا افراد تقریبا لاییک و بی دین و ایمون رو جذب میکنم
در مورد نقاب ها
فداکاری و از خود گذشتگی بیش از حد ب قدری که گاها از نیازها و خدمات اولیه خودم میموندم مثلا کل تعطیلات چهارده روزه عید رو تو شهرستان از مادر بزرگ در حال احتضار مراقبت کردم و دم نزدم و کل برنامه ام ریخت بهم و الان پشیمون نیستم ولی هیچکس کنارم نایستاد و تشکری نکرد و شد وظیفع شدم‌مثل نوه های مردم در صورتی ک سه تا بچه و پونزده تا نوه همچین خدمتی نکردن!
یا پول قرص دادن ب ادمی ک میدونم خودش چندین و چند برابر بیشتر از من پول داره ولی بخاطر بهم نخوردن سود پولش از من پول غرض می گیره در حالی ک من کل سرمایه ام رو در اختیارش قرار میدم و خودم ب پیسی میخورم
قدرت نگفتن نداشتنم هم یکی از دلایل از خود گدشتگیم هستش
حاضر جواب بودن و زبان تند داشتن یکی از ویژگی های منفی من هستش و بقول همکارم گاو نه من شیر ده هستم با یک کلام و یک منت کوچیک اجر کارم رو ضایع می کنم اینکه سیاست ندارم با زبون نرم و چرب حرفم و ب کرسی بشونم و اونچیزی ک هست رو ب راحت ترین و نزدیک ترین کلمات دم دست بیان میکنم
ادم کنجکاو و فضولی هستم و بارها گوشی اطرافیانم رو چک کردم و یا کمدشون رو چک کردم یا فالورای ادما رو چک کردن و شیطنتهایی مثل پول رو یواشکی از جایی برداشتن یا مثلا یک سری فاکتور فروشای شرکت و همکارم رو میز گذاشتع بود و ما هر چی گشتیم پیدا نکردیم ولی بعد از دو روز دیدم لای یک کلاسور هستش ولی بخاطر اینکه مورد سرزنش و شماتت قرار نگیرم فاکتورها رو کلا نیست و نابود کردم و زیر بار نرفتم ک خوب نگشتم و مقصر همکارم جلوه کرد.

و همه این ها زیر نقاب ادم مسئولیت پذیر ، متعهد و مهربان و سر به زیر هست
در کل ادم رذلی هستم
نظر دوستانم راجع به ام :
مهربونی و دلسوز
اصلا حسود نیستی و خیلی به فکر ادمی
همیشه میشه روت حساب کرد
با معرفتی
نجیب
یک رو
لجباز
گاهی کینه ای (بعلت اینکه همیشه گذشته تو یادت هست)
ترسو
نگاهت بعضی جاها منفی‌ و بدبینانه است
و‌ ایراد گیری
بعدم گاهی شنونده فعال نیستی و بی دقتی
کم حوصله ای

بهار ارسال در تاریخ ۱۸ خرداد ماه ۱۳۹۷

چقدر صادق هستی با خودت، افرین.

فرناز برنجکار ارسال در تاریخ ۱۶ خرداد ماه ۱۳۹۷

با سلام
انرژیهای زنانه غالب در روانم بترتیب آرتمیس،آفرودیت، هستیا، آتنا و پرسفون هستن.در واقع تو نتیجه تستی که زدم آفرودیتم امتیاز بالایی داشت اما از اونجایی که تو زندگیم انرژی آفرودیت تاثیری نداره بنابراین نتیجه گرفتم که کاملا در سایه واقع شده.همینطور هرا و دیمیتر! و این در صورتیه که الان کاملا به بالا آوردن اونها نیاز دارم...از اونجاییکه وجوه و قابلیتهای زنانه تو خونواده ما خیلی مقبول نبود و من دختر اول خونواده بودم خیلی زود تسلیم شدم و آفرودیتم رو فرستادم به سایه و با یه آرتمیس قوی به زندگی ادامه دادم. بزرگتر که شدم جلوی خیلی چیزا تو نظام خونواده ایستادم و کمی مسیر برای خواهر کوچکم هموار شد و انرژی آفرودیت در اون بروز پیدا کرد البته با وجه غالب منفی!!بخاطر عقده مادر منفی همیشه از ازدواج کردن و مادر شدن فراری بودم و الان که 36 سالمه میتونم بگم تازه یکی دو ساله که کمی جدی به ازدواج فکر میکنم اما همچنان وجه مادرانه ام رو سرکوب میکنم!
تو روابط عاطفیم هم بخاطر ضعیف بودن وجه زنانگیم(بخصوص آفرودیت) معمولا به بی احساسی متهم میشم در صورتیکه درونم مملو از احساسِ و حتی خیلی رمانتیک فکر میکنم اما نمی تونم کامل بروزش بدم و این باعث میشه فشار زیادی رو تحمل کنم.
انرژیهای مردانه غالب در روانم بترتیب هفایستوس،هادس، آپولو، پوزیدون و آرس هستن و انرژیهای زئوس،هرمس و دیونوسوس کاملا در سایه واقع شدن.همونطور که در خلال درس4 اشاره فرمودین پدرم نه تنها زئوس تایپ نبود بلکه کاملا ویژگیهای عکس داشت(منفعل، بی مسئولیت و هوش مالی ضعیف)با ارتباط اجتماعی و فامیلی مشکل داشت و هیچ ارتباط موثری ایجاد نمیکرد.لذت بردن از زندگی و خوشی کلا براش تعریف نشده بود و این باعث شد که هر سه این انرژیها به سایه برن.در صورتیکه برای پیشرفت کارم بشدت به انرژیهای زئوس و بخصوص هرمس نیاز دارم.پایین بودن این انرژیها باعث میشه که نتونم روابط کاری موثری ایجاد کنم.مثلا وقتی بعنوان کارفرما با عوامل اجرایی قرارداد میبندم معمولا طرف اونام و سعی میکنم خیلی بهشون سخت نگیرم و هرطور شده دستمزدشونو تمام و کمال از کارفرمای اصلی بگیرم تا تحت فشار نباشن.معمولا از کسایی که با زیردستاشون حالت رئیس و مرئوس برخورد میکنن و خیلی سخت میگیرن، متعجب میشم! یا خلاقیتم تو کار و روابط کاری ضعیفه. مثلا گاهی اوقات نمی تونم ارتباط موثر با کارفرما داشته باشم و در پروسه کاری تاثیرگذار باشم و اگه دچار بحث و مشکل بشیم درست کردن شرایط برام سخت و دشوار میشه! با اینکه مدتهاست نسبت به این قضایا آگاهم اما هنوز نتونستم اقدام مثبت و چشمگیری انجام بدم.استارتشو زدم اما روند پیشرفتم کندِ! احساس میکنم با بالا رفتن سن انرژی سایه ها خیلی زیاد شده و کار رو کمی مشکل کرده...

Mahna ارسال در تاریخ ۱۶ خرداد ماه ۱۳۹۷

استاد درس چهارم عالی بود منم واقعا حس مینکنم انرژیهای زیادی توسایه ام هستند زئوس وآپولو وبیشترازهمه افرودیت که فکرمیکنم دلیلش داشتن خانواده سنتی بوده واین انرژی مفهوم بدی بخودش گرفته.بازم ممنون استادکه چراغ راه ماشدید وازاینکه وقت میزارید برامون تامادرشناخت خودمون قدمی برداریم☺