از دوستان شرکت کننده در کلاس غیرحضوری اصل شو وصل شو (آموزش نظریه سایه یونگ) دعوت می کنیم نظریات، تجربه ها و سوالات خود درباره درس چهارم این کلاس را زیر این پست به بحث بگذارند.
از دوستان شرکت کننده در کلاس غیرحضوری اصل شو وصل شو (آموزش نظریه سایه یونگ) دعوت می کنیم نظریات، تجربه ها و سوالات خود درباره درس چهارم این کلاس را زیر این پست به بحث بگذارند.
لطفا ابتدا در سایت ورود کنید، سپس نظر خود را ثبت کنید
درود. در کودکی به خاط اعتیاد پدر مدام توسط مادر تحریک میشدم که مراقب باشم تا اگر پدر مصرف کرد گزارش بدم. از دعوا بین پدر و مادر متنفر بودم و وقتی پدر مصرف میکرد و بهم میگفت نگو من نمیتوانستم حقیقت رو نگم و وقتی مادرم میپرسید دوست نداشتم حقیقت رو بگم. چندین و چند سال این مخفی کاری و این کشمکش من پسرک 7 ساله رو رنج فراوان داد. مادرم مدام از پدر من بگویی میکرد اما جدا نمیشد و فقط من رو تحریک میکرد. رابطه با پر در من به سایه رفته چون تا امروز اون رو مقصر اصلی همه مسائل زندگیم میدونم. اعتماد در من از بین رفته چون پدرم مرتب نسبت به ترک دروغ گفت. امیدوارم بتونم انرژی ها رو از سایه بیرون بکشم و زیست کنم که به شدت نیازمندشون هستم تا از نشاط حاصل بتونم انرزی لازم برای رویارویی با سایه های دیگرم رو پیدا کنم.
درود بر شما. پیرامون درس چهارم کمپین. استاد چطور متوجه بشیم در مرحله انتخاب همسر آیا محور انتخاب ما انرزی های رفته در سایه هست یا خیر... در ضمن استاد من متوجه شدم واقعا انرزی زئوس من و دو انرزی دیگر به سایه رفته. برای احیا این انرزی ها چطور و با چه منابعی اقدام کنم. استاد من کتاب طلای درون رو خواندم آیا وقتی من طلایی رو در دیگری میبینم، به انرزی به سایه رفته من، مرتبط میشه یا خیر. متشکرم استاد.
سلام. وقتی سایه ها را نوشتم متوجه شدم سایه نوع دوم را داشتم.جنگیدن با خصایص مادرم و مبتلا شدن به آنها. یاد گرفتم لجبازی و بدبینی را در آغوش بگیرم و آگاهانه برطرف کنم
سلام و عرض ارادت استاد جان.وقتی گفتین به کسی که آفرودیت داره و بهش فاحشه گفته میشه و....من فقط گریه کردم....الان من زنانگی رو خودم کشتم و تمام مرد، شدم با جسم زن.یادمه نوجوان بودم موهای بلند و زیبا داشتم و همیشه هب از مقنعه میزد بیرون.دایی هام همش میگفتن تو خرابی موهاتو بکن توووو....و من فکر میکردم موهام و حالا هر چیزی که در جسم من زیباست یا اگر جنس مخالفی جذب میشه این مشکل منه و من اغواگری میکنم و بالاخره اون موهارو به نابودی کشوندم.و همینطور زنانگی رو....مثلا مردها بهم میگن واسه خودش مردیه....ابن منو اذیت میکنه.مخصوصا که من ازدواج کردم و جدا شدم
بخاطر اینکه نگن میخواد شوهر مارو فلان و بهمان من کلا لباس اسپرت و مردانه شدم.پدرم اعتیاد داشت و بی مسوولیت و سالها زندان.از هم جدا شدن.و ما همیشه در کلانتری و دادگاه و اینطور مسائل..زئوس که در من نیست.دست به هر کاری زدم ناکام.مادرم کاملا مستقل.کاش اینقدر برای مادرم نمیجنگیدم.تمام روان و جسمم رو برای برنده شدن مادرم گذاشتم.دیگه برای خودم توان ندارم.درگیر بیماریهای جسمی و ...حالا در آستانه ی 40 سالگی بسیار شکسته ام.
من خيلي بي نظم هستم پشتكارم ضعيفه همش يه چيزي تو سرم بهم ميگه نميشه،يا اينكه حالا فكر كن شده به چي ميرسي؟
من زني٣٣ساله ام كه تقريبا ارمانگرا هستم و اينكه هر كاري رو كه بهم ميسپارنُ حتما به بهترين نحو انجام بدم واينكه دلم براي ديگران بيشتر از خودم و خانوادم ميسوزه يعني اگر يك وسيله اي داشته باشم كه خودم دلم نياد ازش استفاده كنم اگر يه نفر ديگه ازم بخاد ميدمش به اون اگر يه فردي مثلا دختر عموم با خاهرم باهم اون وسيله عزيزُ از من بخان اول نياز دختر عمومُ حل ميكنم اكثر اعضا خانواده من اينجوري هستن و دليلشم اينه كه پدرم اين اخلاقُ داشت خانواده پدريشُ به زن و فرزند خودش ترجيح ميداد و هنوز گاهي اينكارُ ميكنه دايلشُ نميدونم منم امروز اگر وسيله اي براي فرزندم بخرم و ببينم كه بچه خاهرمم به اون علاقمند هست از فرزندم ميخام كه وسيلشُ بده به اون نميدونم واقعا دليل اين رفتار چيه ؟وهمين موضوع كلي زندگي مارو عقب نگهداشته البته من جديدا خيلي روي خودم كار كردم كه اين رفتارم درست كنم ،و با پدرمم از همون بچگي به خاطر اين موضوع بحث ميكردم وجبهه ميگرفتم لطفا راهنماييم كنيد تا دليل اين رفتارُ عمقي پيدا كنم و راه حلي بديد كه حلش كنم سپاسگزارم
سلام استاد
من متوجه شدم كه چه كهن الگوهايي در من ضعيف هست فقط نميدونم چه جوري اين كهن الگوهارو در خودم قوي كنم با حداقل رشدي داشته باشند
سلام استاد گرامی
من سالها بدنبال خودشناسی یونگ بودم و بصورت تصادفی با لینک کانال شما آشنا شدم و این رو یه هدیه از جانب خدا میدونم .و از اینکه شما دارم خیلی خوشحالم .
من اعتماد بنفس و تقدیر زنان و ازدواج رنج مقدس رو گوش کردم و الان هم در حال گوش کردن که تهیه کنم جوجه اردک زشت هستم ،و الان گمی گیج هستم ولی من در مورد انرژی ها جیزی نمیدونم و کتاب انواع زنان و مردان هم در سایت موجود نبود لطفا راهنمایی کنید ،با سپاس
سلام دوستان
پدر من انرژی زیوس رو خیلی ضعیف داشت یا اصلا نداشته ولی این انرژی در مادرم بسیار قوی بود و برای خود من هم این انرژی رو دارم و به راحتی تصمیم گیری میکنم و برنامه ریزی دارم و پیشرفت رو دوست دارم.
انرژی اپلو در پدر و بخصوص مادرم بسیار بالا بود اما برای خود من بینهایت بی نظم و نا مرتب بودم الان خیلی بهتر شدم و شابد نرمال شده باشم . ولی مثلا اگه صب تا شب تو خونه باشم به اندازه ده تا لیوان چای نشسته میشه و اصلا نمیفهمم چرا باید همون لحظه لیوان و بشورم ولی همسرم میگه میگه شدیدا نا مرتبی و فقط کثیف کاری میکنی من فک میکنم دارم از چای خوردن یا بقیه کارا لذت میبرم. یا موقع اشپزی اشپزخونه میره رو هوا و بعدش سریع مرتب میکنم ولی همسرم میگه باید جوری باشه که موقع اشپزی هم همه چیز سرجاش باشه . نگیدونم واقعا این ینی سایه داشتن من یا نه .اگه کسی تجربه ای مشابه داره لطفا راهنماییم کنه .
افرودیت من بسیار بالا بود و همیشه از وقتی یادمه بهم لقب فاحشگی داده شد و بعدشم که شکست عشقی خوردم تو سن پایین و این انرژی برای همیشه از پیشم رفت تو سایه . الان کمی بهتر شدم در این حد که ضد افتاب بیرنگ میزنم . ولی واسه خودم مردی شدم که این مرد بودن شدیدا داره عذابم میده و هر چی سعی میکنم از این قالب بیرن بیام بقیه هم نمیتونن بپدیرن . حس میکنم ضعیف میشم و ...
پوزیدن رو دارم افرادی که دوست دارم به راحتی به اعوش میکشم که تعدادشون انشگت شماره
انرژی ارس هم که اصلا ندارم و کاملا تو سایه هست . اصلا نمیتونم مثل بقیه خانومها شوخی کنم و تو جمع باشم و همش حس میکنم یه چیزی مثل قفس دور بدنم کشیده شده که مرتب داره فشارم میده و هی خودم و جمعتر میکنم گاهی از شدت درد جمعشدگی بدنم به خودم میام. زبان بدن خوندم که شاید کمکم کنه بهتر شدم ولی باز به محض اینکه کوچکترین چالشی پیش بیاد اون احساس فشار بدنی با شدت خیلی بالاتر برمیگرده و شدیدا ادیتم میکنه .شوخی بدنی کسی باهام بکنه حداقل کارم میتونه این باشه که متاسفانه بی اراده بزنم تو گوشش.نمیدونم چرا این حالت و دارم ولی شاید چون همیشه بهم گفتن تو خوشگلی و ... و بابتش محکوم شدم باعث شده اینجوری از خودم محافطت کنم
ممنونم از صحبتاتون استاد
امیدوارم همه با هم بتوکیم این مسیر و تعییر و با موفقیت پشت سر بزاریم
سلام دوست عزیز شما از کتاب شجاعت یا پکیج اعتمادبه نفس استفاده کنید می تونه کمکتون کنه.
سلام استاد
اتفاقا کتاب شجاعت رو گرفتم و دو روزه خوندنش و شروع کردم .
کتاب طلای درون عالی بود و کلی از مباحثش استفاده کردم حتما شجاعت هم میتونه بهم کمک کنه.
من یه دخترموطلایی سفید بودم و مادرم همیشه لباسهای رنگی خوشگل تنم میکرد و موهای بلندم رو دورم پخش می کرد بخاطرهمین همیشه تو مهمونیها و عروسیها بهم میگفتن عروسک و منو دست به دست میکردند اما همین رفتار وقتی که بزرگ شدم تبدیل شد به اینکه میخواستن من خودم رو بپوشونم و اسمهای کثیف قرطی ، لوند ، عشوه ای ........ بهم داده میشد تا جائیکه مدام با خانواده درجه یک مادریم درجدال بودم و به گریه می افتادم فقط پدربزرگم منو درپناه خودش قرارمیداد و میگفت این نوه من خارجیه هیچکی بهش کاری نداشته باشه اون مردی بسیارمومن بود وهمه ازش میترسیدند ولی درغیاب اون تیرشون رو به سمت من پرتاب میکردند وقتی وارد دانشگاه و محیط کارهم شدم مدام ازطرف دفتر دانشگاه و بعد حراست اداره منو میخواستند بخاطر حجاب ! من علی رغم اینکه مورد غضب قرارمیگرفتم ولی این انرژی رو زندگی میکردم ولی نمیدونم چرا هنوز ارضا نشدم و فکر میکنم دلم میخواد از همه افرادی که اذیتم کردند و می کنند انتقام بگیرم ؟
نکته دیگه ای که دلم میخواد راجع بهش صحبت کنم اینه که من مادری ضعیف و ناتوان داشتم به همین دلیل من مجبور به مدیریت خونه بودم درنتیجه زئوس و آپولو رو زیست میکردم ولی درکمال تعجب الان فقط عاشق مردهای زئوس تایپ میشم البته موفق به نگهداری اونا نمیشم با شنیدن این ویس این سوال برام پیش اومده پس چرا من عاشق زئوس میشم ؟ آیا چون ازروی اجبار بوده خسته شدم و دنبال زئوس میگردم ؟ .
من تو بچگی پدری داشتم ک توو حاشیه بود و مادری ک مقتدر بود و تمامی مسئولیت ها رو ب عهده داشت.انرژی روانی آپولو و زئوس و هرا خیلی بالایی داشت مادرم و پدرم آرس بالایی داشت و ورزشکار بود اما بی مسئولیت
من توو اون خونواده ک زنانگی عملا وجود نداشت آفرودیتم سرکوب شد یا شاید اصلا نداشتم.
خودم اولین تستی ک شش ماه پیش دادم آرتیمیس و هرا غالب بودن.جالبه ک تو انرژی های مردانه من هرمسم خیلی بالاست و تقریبا با هرمس تسخیر شدم(نوجوان ابدی)
بعد خودشناسی و سفر رو شروع کردم الان آفرودیت انرژی غالبمه و ارتمیس ک قبلا اول بود بعد از هرا و آفرودیت قرار گرفته
اینکه چجوری انرژی های روانی رو تونستم جابجا کنم و یکم متعادل تر،بنظرم فهم و دونستنشون بود.یعنی با آگاهی نسبت بهشون حواس جمع بودم و وقتی کاری انجام میدادم میگفتم آهان تو داری آفرودیتت رو تقویت میکنی یا...اونجایی ک آقای رضایی گفتن هشیاری برای من رزونانس همین حواسم ب خودم بودن رو داشت.خیلی ممنونم ک این کمپین رو راه انداختین.اگه بشه ی جلسه حضوری با همین دانشجوهاتون بذارین عالی میشه.اگه مقدوره هزینه و نوع دسته بندی دانشجوها و مکان و زمانش رو بررسی کنید.