۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۷ درس و بحث سایه های شخصیتی (درس سوم)
سطح مقاله : پیشرفته
نظرات و تجربیات خود درباره درس سوم گفتارهای سهیل رضایی درباره سایه در روانشناسی را اینجا به بحث بگذارید

از دوستان شرکت کننده در کلاس غیرحضوری اصل شو وصل شو (آموزش نظریه سایه یونگ) دعوت می کنیم نظریات، تجربه ها و سوالات خود درباره درس سوم این کلاس را زیر این پست به بحث بگذارند.

نظرات کاربران 79 نظر ارائه شده است
شکوفه کیایی ارسال در تاریخ ۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۷

فکر میکردم در مسایل مالی خیلی بخشنده ام ومتعدد پیش اومده بود در یه مورد که مقدار قابل توجهی بود و به صورت موقت در اختیار کسی قرار میگرفت بعد سه چهار سالی فهمیدم مدت خیلی طولانی تر میتونه باشه خیلی فکرمو مشغول کرد والان میفهمم سایه بوده . مورد دیگه پرتوقع بودن و راضی نبودن ازمحبت و انجام وظیفه ی فرزنداش به بالاترین حد سایه ی من شد که از هیچکس درخواستی نداشته باشم . فهمیدن و پیدا کردن سایه برام بسیار مشکل بود سپاسگزارم از شما اقای رضایی عزیزواعضای بنیاد فرهنگ زندگی و جناب دکتر شیری واعضای خانه توانگری که مرا با تئوری یونگ آشنا کردید

باران ارسال در تاریخ ۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۷

درود بر شما
به مهربانی و صبوری شهره ام.....همه از این خصلتم تعریف میکنن...چرا؟چون هیچ وقت نه نمیگفتم...اگه احساس میکردم یکی از دستم ناراحت شده میخواستم بمیرم....اگه از دست کسی ناراحت میشدم هیچی نمیگفتم و به رو نمیآوردم.و تمام اینا از درون منو خورد کرد و یه خشم قلمبه توی من کاشت...چون احساس میکردم خودم نیستم.همسرم یه آدم واکنشی بود و من تا جایی که میشد باهاش مدارا میکردم اصلا نمیتونستم در مقابل خشم خشم بروز بدم و همیشه بازنده میشدم و اصلا قدرت دفاع نداشتم.....۲۰ ساله دارم انواع کتابهای روانشناسی میخونم و گوش میکنم....مذهب و عرفان و ....اصلا همه چی را قاطی کردم باهم..... مشاوری عالی و گوش شنوایی خوب برا اطرافیانم بودنم....شاید به این مسرور میشدم..انگار خودمو پشت این تحسینها قایم میکردم و محتاج توجه بودم...ولی حال درونی ام بیشتر وقتا بد بوده.‌...خودمو در حد اعلا با دیگران مقایسه میکردم...و انگار همه از من برتر بودن......و مطمئنم از عزت نفس پایین من هست....چند سالی هست که بهتر شدم و سعی میکنم دیگه اون آدم خوبه نباشم...ولی تلنگر آخروحدود سه ماه پیش از وقتی با کانال تلگرام آقای رضایی آشنا شدم خوردم...ریشه ام تکون خورد تا حالا تو هیچ مبحث خود شناسی با این بصیرت برخورد نکرده بودم....نقشه راهها را سه چهار بار گوش کردم....دوتا پکیج و چند تا کتاب هم تهیه کردم....تو همین مدت کم نگاهم کلی تغییر کرده روابطم با همسرم خیلی بهتر شده اخه به مرز تنفر رسیده بودم....الان میفهمم چقدر خودشو داره زندگی میکنه.خوش به حالش خشمشو بروز میده حرفشو میزنه و منم دارم سعی خشممو بروز بدم یا حرفمو بزنم و این حالمو به شدت خوب کرده و تصمیم گرفتم خودم‌باش و یه کم خود خواهی کنم...امیدوارم موفق بشم....خیلی راه در پیش دارم....۴۲ ساله هستم....و افسوس میخورم که چقدر دیر دریافتم........آقای رضایی ممنونم......پایدار باشید......

مهرناز ارسال در تاریخ ۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام
منم مثل خانم باران نه می تونم به کسی نه بگم و نه می تونستم خشمم رو بروز بدم ولی الآن چند سالی هست که تو محیط کارم اگر عصبانی بشم به شدت کنترل خودمو از دست می دم و .... بعدش کلی از این رفتار پشیمون می شم نمی دونم چرا پاک گیج شدم نمی دونم ابراز خشم اصلا درسته یا نه خودم فکر می کنم تو تله بی ارزشی می افتم چون کوچکترین بدلحنی به من باعث عصبانیتم می شه .
برام خیلی اهمیت داره که همه منو خوب و عقل کل بدونن ولی وقتی اینجوری عصبانی می شم بیشتر احساس حماقت می کنم . آقاي دکتر احساس می کنم نمی تونم به سایه هام غلبه کنم چون خیلی سخته ، نمی دونم باید چه کاری انجام بدم واقعا گیج شدم .

ندا ارسال در تاریخ ۱۵ خرداد ماه ۱۳۹۷

منم تا چند سال پیش بعنوان یک شخص مهربون در خانواده معروف بودم و حاضر نبودم ناراحتی مادرم رو ببینم تمامی اخم ها و رفتارهای شدید کنترلی مادرم رو تحمل میکردم اما چیزی نمیگفتم تا ایشون ناراحت نشه جالب این بود که بازم از دستم دلخور میشد و هر دو از این وضعیت ناراحت میشدیم ...

اما چند ساله که جواب میدم و بجای اینکه آخرش ناراحت بشیم همون اول در مقابل دخالتهاش و حرفهاش جوابش رو میدم چند روزی قهر میکنه بعدش خوب میشه ...
اما مشکل اینه که هیچ وقت تمومی نداره و هر مرحله ای از دخالتهاش به سایه های مختلفی هم مربوط میشه میزنه بالا و این موضوع تکرار میشه...

حالا دیگه بجای یک آدم مهربون ، به یک آدم خودخواه و لجباز و عصبی معروف شدم ... میگن نمیذاری حرف از دهنمون بیاد بیرون

م.ر ارسال در تاریخ ۱۷ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام دوست گرامی
میشه درباره ارتباطتون با همسرتون بیشتر توضیح بدید.چون منم دقیقا همسرم خودش هست ولی من نمیتونم ...
چکار کردید؟؟

somayeh ارسال در تاریخ ۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۷

انتقاد چیزی که منو عصبانی میکنه چه خوب چه بد و مدت ها خودم و بازجویی میکنم که چرا همچین حرفی زد ، فکر میکنم علتش هم اینه که از کودکی مدام امر به خوبی شدن یا بارها به خاطر اشتباه کوچیک سرزنش شدم و برچسب بد بودن گرفتن
کاری که دارن انجام میدم اینه که در مورد حرف دیگران یک لحظه فکر کنم اگه اشتباه من است جبران کنم و این جمله یادم باشه نمیتونم همه رو راضی کنم.

مورد دیگه اینکه درست نمیتونم حرفم و احساسم و منتقل کنم و این باعث میشه ادم ها سواستفاده کنن یا دچار سوتفاهم بشن
علت اینو نمیدونم

سارا ارسال در تاریخ ۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۷

با سلام و نهایت تشکر ازین هدیه هوشمندانه
استاد عزیز سوالی برای من پیش آمده و اون این هست که من تا زمانیکه وارد دانشگاه بشم بسیار مطیع بودم و بله قربان گوی خانواده جوری که انتخاب رشته دانشگاهی من رو هم ایشان به عهده گرفتن و علی رغم میل باطنی من تا ارشد ادامه تحصیل دادم که البته حاضر نشدم بعد از سالها مدرکمو از دانشگاه تحویل بگیرم چیزی که بیش از هر چیز منو ازار میده این هست که برای شروع نیمه دوم عمر باید به دنبال رشته مورد علاقم برم و یک زندگی نویی رو آغاز کنم امایک صدای بازدارنده همیشه درون من هست که به سن من و گذشته از دست دادم اشاره میکنه ایا این نکته که من دارم مربوط به سایه ها میشه و ممنون میشم اگر راهکاری دارید بفرمایید
سپاسگزارم

گمنام ارسال در تاریخ ۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۷

در مورد سایه های نوع اول:
فرمودین کسی که رو غذا و لباسش حساس باشه یعنی سایه داره؟ من اینو درک نمیکنم. در واقع من روی لباس و ظاهر و حریم شخصیم حساسیتی بیشتر از متوسط جامعه دارم. مدیر من این رو دیسیپلین شخصی من و بسیار پسندیده میدونه. کارمندای من اینو سختگیری و وسواس بی مورد. خودم فکر میکنم این استایل و انتخاب من برای نقش شغلیمه و این تا حدیه که وقتی در ساعات آزاد و تفریح همکارام منو میبینن بسیار شوکه و متعجب میشن که چقدر کژوال و راحتم. حتی این در مورد حرف زدن و رفتارم هم هست. این میتونه سایه باشه؟ یا طبیعت نقش های مختلف زندگیه؟

من گویا مقدار زیادی سایه ی نوع دوم دارم. گاهی اوقات واکنش های بیش از اندازه منفی به مسائل بسیار ساده و پیش افتاده نشون میدم. چند سالی هست که متوجه این شدم و برداشت خودم این بوده این ریشه در مسائل خانوادگی و به خصوص پدرم داره. تلاش کردم با تمرین صبر و حوصله و آرامش بیشتری در خودم ایجاد کنم ولی فکر کنم این باعث شده برخی از سایه هام عمیق تر بشن و هرچند دیرتر ولی شدیدتر فوران کنن.

نوع سوم چیز خاصی به ذهنم نمیرسه ولی نوع چهارم بسیار جالبه. همیشه فکر میکردم که مادیات اولویت زندگی من نیست و خیلی جالبه چند دفعه با کلاهبرداری مواجه شدم و جالب تر اینکه بعدا ریالایز شدم مشابه اتفاقاتی بوده که چند سال پیش به طور جداگانه برای پدر و مادرم رخ داده بود. این موارد باعث شده به این فکر بیفتم که نکنه باید بیشتر از گذشته به مادیات اهمیت بدم و حتی برای انتخاب همسر باید مورد توجه قرار بدم یا نه (چیزی که پیش از این به نظرم مهم نبوده و الان دارم هشیارانه جزو معیارهام قرار میدم)

برای درک تفاوت های نقش و نقاب میشه منبع معرفی کنید یا کمی توضیح بدین؟ همپوشانی و مرز خاصی دارن یا چی؟ من خیلی سال پیش یکی از مهمترین ضربه های زندگیمو به خاطر اینکه خودخواه نباشم به خودم و معشوقه ام زدم. الان میتونم بفهمم که شاید ژست روشنفکری گرفتم و به جای اینکه همزمان هم خودخواه باشم و هم مسئولیت انتخابم رو به عهده بگیرم آزادش گذاشتم تا تصمیم بگیره منتظر من بمونه یا بره با رقیبم ازدواج کنه. (شاید ناخودآگاه از نتیجه ی تصمیمم ترس داشتم و میخواستم بارش رو دوش اون باشه) واقعا الانم نمیدونم اگه مجبورش میکردم به موندن نتیجه اش چی میشد ولی اینطوری هم نبود که براش تلاش نکنم. وقتی پرسید چیکار کنم پاسخ من این بود که خودت باید انتخاب کنی. من الان هیچی ندارم و تضمینی برای خوشبختی نمیتونم بهت نمیدم. دو سال فرصت لازم دارم ولی بهت نمیگم منتظرم بمون. اون هم رفت. بدون شک آسیب شدیدی از این واقعه بهم وارد شد تا جایی که سالها با کسی وارد رابطه نشدم و بعد از اون هم در روابطم مغرور و خودخواهانه برخورد میکردم. الان کمی متعادل تر شدم ولی هنوز در انتخاب همسر دچار حساسیت های خاص و احتمالا بی موردی هستم. (میدونم که پدر من همیشه از تصمیم قاطع گرفتن فرار میکرد و من از این رفتار خیلی بدم میومد. ظاهرا خودم هم ناخودآگاه همین کارو کردم و میکنم ولی کمی موذیانه و سیاستمدارانه)

یلدا ارسال در تاریخ ۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام رد رابطه با سایه های عمومی من قیافه ام رو دوس ندارم ولی تاحالا به هیچ کس نگفتم مخصوصا دماغم رو تا کسی به دماغم اشاره میکنه احساس حقارت و بی ارزشی میکنم واین تشدید شده بخاطر رواج جراحی های زیبایی چون اگه قبلا شک داشتم که من زشتم الان احساس میکنم من واقعا یه ایرادی دارم ولی حتی میترسم دماغم رو عمل کنم چون میترسم بهم بگن دماغت زشت بود خوب شد رفتی عمل کردی!!!رنگ پوستم رو هم دوست ندارم چون سبزه ام ولی باز تا حالا بیان نکردم چون تو فامیل ما پوست سفید یکی ار المان های زیبایی محسوب میشه و اگر خودت هم اقرار کنی که رنگ پوستتو دوس نداری که دیگه فبها باید تا اخر عمرت مسخره شدن بدستشون رو تحمل کنی.
و در مورد سایه های هایی که یهو بالا میاد هم چند باری متوجه شدم علارغم این که من ادم شوخی هستم و خیلی جذب ادمایی شوخ میشم بعضی وقتا یه شوخیای اونقد یدفعه حالم رو دگرگون میکنه که حتی فراموش میکنم که فقط یه شوخی بوده....
مورد دیگه ی سایه هم از اونجایی که من ادمی هستم که در مورد خدمات دادن به دیگران به هیچ کس نه نمیگم حتی گاهی باوجود این که نمیخوام و دوس ندارم جواب رد نمیدم چون بعدش احساس میکنم وای خدا حالا طرف ناراحت شده و دیگه نمیخواد منو ببینه هرچند که وقتی انجام میدم هم درون خودم احساس حقارت و بی ارزشی میکنم و این خدمات رو با وجود مخالفت شدید همسرم میدم و چون خودم این خسیسه رو دارم اگه کسی غیر ازن رفتار رو باهام داشته باشه بشدت بهم برمیخوره چون و عصبی میشم..

ندا ارسال در تاریخ ۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام به همگی سعی کردم مواردی که به ذهنم میاد رو بنویسم نمیدونم تا چه حدی جواب پاسخ این تمرین باشه ...

از بچگی من به زیبایی معروف بودم و همیشه بخاطر زیبایی تحسین شدم اما همین زیبایی بلای من شده و باعث شده مادرم بیشترین کنترل رو روی من داشته باشه ... و این حس رو بهم بده که مردا فقط دنبال سو استفاده از زیبایی من هستن .. و همین موضوع من رو به سمت منطقی بودن و عاقل بود سوق داده ، و ناخودآگاه از سن بلوغم چاق شدم تا یک سیستم حفاظتی برای خودم درست کنم اما این هم در مقابل نگاه های تحسین و تایید دیگران کار ساز نبود.... مورد تجاوز قرار گرفتن در سن پایین برای من مزید بر علت شده بود برای ترس از مردان اما در عین حال کشش عجیبی به دنیای مردانه و آزادی های مردها داشتم برای همین زندگی من سفر قهرمانی مردانه بود و کسب موفقیت های درسی و شغلی با وجود اینکه زود ازدواج کرده بودم اما با کسی که هیچ حس مسئولیتی رو بعهده نگرفت و همه کارهای من رو مسخره میکرد و سرکوفت میزد... در سن 29 سالگی بعد از کلی تلاش برای حفظ زندگیم همزمان با کار و تحصیل جدا شدم و این سرآغاز سفر درونی من شد بطوریکه چالش های من در مقابل کنترلها و امر و نهی های مادرم بیشتر شد که کمتر نشد فرزندم که بعد از جدایی تحویل شوهر سابقم دادم و با خانواده پدرش بود با کلی درگیری با مادر خودم مجبور شدم بگیرم و پیش من و مادرم زندگی کنه مادرم پسرم رو بعنوان یک دستآویزی برای کنترل من انتخاب کرده بود و هر کاری میکردم مثل پتک بر سرم میزد مادری و باید وظایف مادری انجام بدی ... نقش مادری که ناخواسته بر روی دوشم گذاشته شد چه از بارداری اجباری و مسئولیت های بعدی مادری....

قبل از ازدواجم کل نظافت منزل و آشپزی بر روی دوش من بود از آشپزی لذت میبردم اما بدلیل اینکه بعدها شد وظیفه من تا روزی که نتونستم بخاطر کلاس فوق برنامه نتونستم نظافت منزل رو انجام بدم و آشپزی کنم بازخواست شدم ... بعد از جدایی و برگشتن به خانه پدری (هر چند که پدر دیگه در قید حیات نبود) شدم یک شخص شلغته که تا مجبور نباشم نه آشپزی میکنم و نه به نظافت منزل میرسم و همین موضوع شده یکی از سایه های من که نتونم رفت و آمد با دوستان و خانواده داشته باشم ترجیح میدم معاشرتهام بیرون از فضای شخصی و منزل باشه ... در حالی که در فضای بیرون بعنوان یک شخص مرتب و آنتایم و شیک پوش معروف هستم

سهیل رضایی ارسال در تاریخ ۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام الان که به کشف سایه رسیدید چه خواهید کرد؟

ندا ارسال در تاریخ ۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۷

من یکی از شاگردان شما از بهمن 94 هستم و اسفند 94در سمینار سایه شرکت کردم در طی این مدت همیشه در حال مرور و بررسی خودم و سایه ها و عقده هام هستم و تمام تلاشم به شناخت سایه هام و عبور از آنها هست ... سال 94 که سمینار شرکت کردم در اوج بلاتکلیفی بودم و به پوچی رسیده بودم اما یک چیزی درونم تلنگری میزد به ادامه زندگی بطوریکه همون سال 94 قبل از شرکت در سمینار شما در رشته اقتصاد نظری دانشگاه پیام نور ثبت نام کردم و در حال حاضر دانشجو هستم.
و طی دو سال اخیر کارهای مختلفی انجام دادم و موفقیت های مالی هم داشتم اما مقطعی بوده و در حد درآمد مخارج زندگی ...
بعنوان مترجم ترکی استانبولی با شرکتهای ایرانی و ترکیه ی همکاری داشتم و مدتی در فضای شورای مشترک ایران - ترکیه فعال بودم تا اینکه سال پیش طرح اجرای تورهای آموزشی و تجاری با ترکیه رو راه اندازی کردم و تا فروردین ماه امسال ادامه داشت ، متاسفانه افزایش ارز و محدودیت های ناشی کار رو سختتر کرده قبلا هر دو ماه یا سه ماه یکبار همچین توری رو اجرا میکردم الان در بهترین حالت 6ماه شده و این باعث شده درآمدم کاهش پیدا کنه ...
کارهای دیگه ای که انجام میدادم بر محوریت درآمد ارزی بود و متاسفانه با سیاست های اقتصادی امسال به مشکل خوردم و از طرفی چون هنوز به استقلال مالی نرسیدم از بابت منزل مسکونی چند سال اخیر در یکی از آپارتمانهایی که متعلق به برادرم هست زندگی میکنم که همزمان با این وضعیت برادرم هم اعلام کرده یا باید خونه رو خالی کنم و یا اینکه بشم مطیع اوامرش تا بتونم از این خونه استفاده کنم ... من تلاش میکنم تا استقلال پیدا کنم و امیدوارم در کارهایی که انجام میدم طی چندماه آتی با همزمانی ها به خواستم برسم...
در حال حاضر برای کسب درآمد زندگی روزمره و ... با همه مشکلاتی که دارم اقدام به کار در اسنپ با خودرو کردم تا مجبور نباشم به خانواده ام و یا دیگران متوسل بشم ...

bano ارسال در تاریخ ۲۷ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام میشه بگید تفاوت نقاب وسایه چیه؟ چجوری تشخیصشون بدم
من تمرینی پیدانکردم همینطور پرسشنامه که فرمودید
میشه درپروفایلم‌قراذدهید

سعیده ارسال در تاریخ ۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام.در مورد درس سوم استاد فرمودند که تمرین برای شناختن نقابها گذاشتن.آیا این تمرین به شکل فایل در پروفایل قرار داده میشه؟چون من فایلی برای تمرین ندارم.لطفن راهنمایی کنید

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

بزودی در پروفایل شما قرار میگیره

فاطمه یونسی ارسال در تاریخ ۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام وقتتون بخیر
ضمن تشکر فراوان، امکان دانلود درسها وجود ندارد؟

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

سلام/ امکان دانلود نیست

ادبمب ارسال در تاریخ ۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۷

حقیقت اینکه امکانش هست. همه چیز قابل دانلوده و عملا هم دانلود میشه که میتونیم بشنویم. ولی گویا بنیاد مایل نیست که این فایلها ذخیره و نگهداری بشه. آقای رضایی در لایو شب گذشته در اینستا هم اشاره کردن.

آذر ارسال در تاریخ ۱۶ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام ببخشید کجا نظرمون رو بنویسیم من پیدا نمیکنم

ناهید ارسال در تاریخ ۱۶ خرداد ماه ۱۳۹۷

با سلام
در مورد بحث سوم سایه ها من ادمی هستم مثل خیلیا رابطه جنسی رو دوست دارم ولی بروز نمیدم و هر موردی برای من پیش میاد طرفم در مورد رابطه جنسی صحبت میکنه و میخواد از من در صورتی که من این رابطه با نامحرم رو قبول ندارم.چیکار باید کنم هم دوست دارم و هم یه چیزی مانع میشه به خاطر اعتقاداتم.فک میکنم یکی از سایه های اصلیمه که رابطه ام رو همیشه خراب میکنه