۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۷ درس و بحث سایه های شخصیتی (درس سوم)
سطح مقاله : پیشرفته
نظرات و تجربیات خود درباره درس سوم گفتارهای سهیل رضایی درباره سایه در روانشناسی را اینجا به بحث بگذارید

از دوستان شرکت کننده در کلاس غیرحضوری اصل شو وصل شو (آموزش نظریه سایه یونگ) دعوت می کنیم نظریات، تجربه ها و سوالات خود درباره درس سوم این کلاس را زیر این پست به بحث بگذارند.

نظرات کاربران 77 نظر ارائه شده است
کاربر گرامی تنها نظرات افرادی که دارای پنل کاربری هستند، نمایش داده می شود
لطفا ابتدا در سایت ورود کنید، سپس نظر خود را ثبت کنید
ز.ن ارسال در تاریخ ۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام من درست وقتی که بعد از چند اشنایی متوجه شدم ادم هایی با الگوهای ثابت انتخاب میکردم که منجر به شکست در رابطه میشد و تصمیم گرفتم 1 مردی رو انتخاب کنم بر خلافِ معیارای گذشته ام باشد. از تقریبا یک سال و نیم پیش با ایشون اشنا شدم تا وقتی خوبیم که خوبیم. ولی برخی رفتاراشون بشدت منو عصبانی میکنه من متوجه شدم اینا سایه های منه. من مدام در حالِ نقدِ ایشون بودم. و بعد دیدم ایشون آینه من هستن.عینِ عینِ من. مثلا من در خانواده برچسبِ بی عرضگی زدن بهم منم تا ایشون اشتباه میکنن تو ذهنم مدام میگم بی عرضه. ترس از رها شدن دارن ایشون عینِ من. ایشون رابطه رو قطعا بهم نمیزنن هرجور شده نگه میدارن حالا من در این حد نیستم. ولی دارم اینو یعنی هر ویژگی بدی تو این آدم یافتم دیدمم خودمم. و هم خوبه هم بد. چون آشنایی با ایشون که در واقع عینِ خودم هستن خودم هستن باعث شد بیام ببینم چطوری خودمو درست کنم. حالا من که به خندانی و شادی و پرانرژی بودن مشهور بودم شدم 1 ادمِ عصبانی. به با کوچکترین ضربه ای منفجر میشه

زینب ارسال در تاریخ ۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۷

با سلام و تشکر
از بچگی به دلیل اسمی که داشتم فک میکردم باید بچه خوبه باشم که خانواده بهم افتخار کنه و هیچ کار اشتباهی نکنم و چون خواهرم به دلیل معلولیتی که داشت نتونست ادامه تحصیل بده و نخواست و برادرم به دلیل شیطنتها و حرف گوش نکردن ها نمیتونست بچه خوبِ خانواده باشه من شروع کردم به خوب بودن و مهربون بودن به اینکه درس بخونم دانشگاه قبول بشم و دقیقا رشته پدرم رو انتخاب کنم تا تایید بشم تا خوب بودنه تکمیل بشه.
هر اتفاق و مشکلی تو خونه پیش می اومد مقصر رو خودم میدونستم و از درون خودم رو سرزنش میکردم که همش تقصیر توئه هر بار برادرم با پدرم مشکلی داشت میگفتم وجود من باعثش شده که اگه تو به عنوان بچه آخری بدنیا نمی اومدی الان خانواده درگیر این مشکلات نبود.
و الان تمام کسانی که کنارم هستن میگن تو مهربون و صبوری ولی یه خشم زیادی رو حمل میکنم رابطه م با پدرم تو این سالها خیلی بد شده و همش دعوامون میشه و به خاطر همین حاضر نشدم رشته ای رو که اولش فکر میکردم خیلی دوست دارم ادامه بدم و هر بار که پدرم کاری رو در رابطه با رشته تحصیلی جفتمون بهم میده تا انجام بدم بهم میریزم و یه بحث فرسایشی با هم داریم.
و ادامه ندادن ارشد و سرکار نرفتنم باعث شده یه شکست بزرگ بخورم و به بن بست برسم که چه کاری ازم برمیاد که والدینم بگن تو بی عرضه ای و این بشه یه سایه که بترسم اطرافیانم فکر کنن که واقعا بی عرضه م و هدفی ندارم.
و یه سایه ی دیگه ای که درگیرشم قضاوتهایی که دیگران رو میکنم ولی درونیه و میترسم دیگران بفهمن و همینطور زخم زبون زدن که گاهی علنی میشه و تیکه میندازم به دیگران و اینا ویژگی هایی که پدرم داره و همیشه نقدش میکنم اشتباهه ولی چند ماهه متوجه شدم خودمم درگیرشم و میترسم دیگران بفهمن.
و همیشه ترسیدم وارد رابطه عاطفی بشم که یه وقت شبیه به پدرم نباشه و از مجالس خواستگاری و آشنایی با آدمها فراری م میترسم از اینکه منو بشناسن و خشم و عصبانیتم فوران بشه. از بحث کردن همیشه فرار میکنم و هر انتقادی چه خوب و چه بد بهمم میریزه.

رویاdream ارسال در تاریخ ۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۷

چقدر شبیه به من . فقط برخورد من با این ترس متفاوته . من دقیقا روی پرخاشگرمو نشون میدم

ز.ن ارسال در تاریخ ۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام وقت بخیر. متاسفانه درس 2 و 3 بعد از یک ربع اول دیگه قطع میشه. من چند باری مجبور شدم 15 مین از دو درس رو از اول گوش بدم ولی باز بعد از 15 مین میره رو پاز و دیگه کلا قطع میشه چکنم

علی ارسال در تاریخ ۱۵ خرداد ماه ۱۳۹۷

از فیلتر شکن استفاده میکنید ؟ خب میتونید بعد از رفرش کردن صفحه بزنید جلو و از دقیقه 15 به بعد رو گوش بدید و لازم نیست از اول شروع کنیید به گوش دادن

الهام ارسال در تاریخ ۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام. سیزده بدر پارسال با دختر خالم دعوای لفظی بدی کردم و من که همیشه ادعام میشد خیلی مودبم و عیب دیگران رو بروشون نمیارم چنان حرفایی زدم که بعد از حدود یک سال ونیم هنوز تو فکرم چطوووور من اونروز اون حرفا رو زدم! چطور اونجوری حرف زدم!! کاش نگفته بودم!! چطور رازهایی که ازش میدونستم و شنیده بودم اینجوری بروش آوردم!!! راستش خود دختر خالم هم تعجب کرده بود که این منم.. خودمم هنوز تو شوکم که من بودم... یزمانی هم فکر میکردم که مهربانم ولی بعدا فهمیدم مهر طلبم و کنترل کننده دیگران.. زمانی بود که خواهرم و برادرم محترمانه ازم خواستن تو زندگیشون دخالت کنم. اونم موقعی که فکر میکردم من چقد فداکارم و از خودگذشته و چقد دارم مهربونی میکنم ...من خیلی از خساست مامانم عذاب میکشم و گاهی تا مرز جنون عصبانی میشم ولی الان که فکر میکنم گاهی خودم تو هزار تومن خرج کردن صدبار بالا پایین میکنم و گاهی ولخرجیای بیمورد و مسخره انجام میدم.... ولی همونطور که تو بحث درس دو گفتم هنوزم با رفتار پدرم مشکل دارم. واقعا نمیتونم سایه را تشخیص بدم. فقط میدونم رفتارش منو بشدت عصبانی میکنه و واقعا نسبت بهش خشم دارم. گرچه همه باهاش مشکل دارن ولی من واقعا خودم اذیت میشم.

کیمیا ارسال در تاریخ ۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۷

نقاب من آدم مودب و مغرور بودن هست اما در واقع چون ارتباط برقرار کردن با محیط و اطرافیان برام سخت و نمی تونم ارتباط ایجاد کنم با محیطم این نقاب ها رو دارم .چیزی که برای خودم عجیبه من تا دوسالگی خیلی برونگرا بودم اما بعد از اون با تولد دوتا برادرم با فاصله سنی خیلی کم بعد از خودم، ساکت و درونگرا شدم یعنی یه جوری به درون خودم پناه بردم . فیلم های بچگیم رو که می بینم تعجب می کنم این بچه شلوغ و پرحرف من بودم . و در واقع این بخش شخصیتم رفته تو سایه .

کیمیا ارسال در تاریخ ۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۷

نقاب من آدم مودب و مغرور بودن هست اما در واقع چون ارتباط برقرار کردن با محیط و اطرافیان برام سخت و نمی تونم ارتباط ایجاد کنم با محیطم این نقاب ها رو دارم .چیزی که برای خودم عجیبه من تا دوسالگی خیلی برونگرا بودم اما بعد از اون با تولد دوتا برادرم با فاصله سنی خیلی کم بعد از خودم، ساکت و درونگرا شدم یعنی یه جوری به درون خودم پناه بردم . فیلم های بچگیم رو که می بینم تعجب می کنم این بچه شلوغ و پرحرف من بودم . و در واقع این بخش شخصیتم رفته تو سایه .

س/ح ارسال در تاریخ ۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۷

با سلام
يه نمونه از سايه ام كه دو روز پيش باعث طغيان خشم من شد. در منزل ما تأكيد بسياري به بي ارزش بودن پول ميشد، اما من ميديدم كه به دليل نبود پول مشكلات بسياري داريم در حدي كه وقتي برادرم تصادف كرديك ريال پس انداز براي خرج بيمارستان نداشتيم و از آنجا كه قرض گرفتن كسر شأن بود ( نظر قاطع پدر، مبني بر بي نيازي از تمام جهان و جهانيان!) پدرم براي تأمين مخارج درماني بصورت ضربتي ظرف يك هفته منزلمان را با ضرر بسيار و به ثمن بخس، فروخت. اما آنچه من امروز دارم با وجودشغلي پر درامد، يك نا امني شديد است وقتي كه من در حسابم كمتر از ٥٠-١٠٠ ميليون پول دارم. آنچه هميشه در طول زندگي از خدا ميخواستم اين بود كه خداوندا نه آنقدر به من پول زياد بده كه اسير و درگير حفظ و نگهداريش باشم نه آنقدر كم كه به چه كنم چه كنم بيفتم و طوري به من پول بده كه اصلا فكرم درگير امورات مربوط به پول نباشد؛ در اين يك ماه اخير به دليل خريد خانه تمام داراييهايم را تحويل همسرجان دادم به جز ٤٠ ميليون سپرده، شنبه همسرم ميخواست ماشيني به نام خودم بخرد كه از من طلب اين پول را كرد( براي جبران كسري) من به بانك مراجعه كردم و بدليل ماه رمضان فرمودند ساعت كاري زودتر تمام شده و به فلان شعبه برويد، به فلان شعبه خود را رساندم ايشان هم در را باز نكردند و از پشت شيشه با اشاره و ... گفتند اشتباه به عرضتان رسانده اند ما هم اين ساعت كار نميكنيم به فلان شعبه برويد، من در حاليكه با مشت به شبشه مي كوبيم و فرياد ميزدم و گريه ميكردم ميگفتم بايد در را باز كنيد و كارم را انجام دهيد. در را باز كردند اما كارم را انجام ندادند. با خشم اوراقم را از دست كارمند بانك كه كنار در با من مكالمه ميكرد كشيدم و راهم را گرفتم و دور شدم از بانك و تماس با همسرم گرفتم كه با درخواست اين پول باعث اين همه داستان شده بود و چنان عصباني و گريان و نالان با او كه حين كار بسيار حساسي هم بود صحبت كردم كه فكر كرد كه من تصادف كرده ام و از آنجا كه بارها سابقه از كوره در رفتن مرا ديدن بود بسيار عصبي شد و سرم داد كشيد و وقتي به منزل امد به من گفت تو خروس جنگي هستي و نمي تواني با مردم تعامل كني و هيچ دليلي براي عصبانيت و رفتار احمقانه ات در بانك وجود نداشت و ما بايد طلاق بگيريم! يعني سايه پول من، احساس ناامني من ، عدم تمايل دروني من براي تخليه حسابم، احساس بدي كه از اسير شدن براي پول داشتم، شوهري كه بر خلاف پدرم براي دراوردن پول، معتاد به كار است و اولويت اولش پول است و هميشه به دنبال سود بيشتر در نوسانات اقتصادي است، و خشمي كه كاملا متوجه همسرم بود اما در بانك بر سر كارمند بيچاره فوران كرد.
لازمه بگم كه علت ازدواجم با يه فرد پولدار با شم اقتصادي بالا هم كاملا سايه اي بود و هدف من اين بود كه دغدغه ام نشه پول و عليرغم پولساز بودن رشته خودم هم، تلاش زيادي واسه پول نكنم و اسير پول نشم.

س/ح ارسال در تاریخ ۱۵ خرداد ماه ۱۳۹۷

در واقع همسرم هم جالبه كه خشمگين شدن و از كوره در رفتن رو فرستاده تو سايه اش و به هيچ قيمتي نميخواد هيچ بحثي بشه و من كوچكترين تغيير حالتي تو چهره ام رو تشخيص ميده و ميگه چرا اخم كردي و بخند و جالبه كه با هر باري كه من از كوره درميرم اونم از كوره درميره و ميگه من تحمل اين وضعو ندارم و طلاق بايد بگيريم و دو روز بعد پشيمون ميشه بسيار هم كم حرفه و گاهي ممكنه در عرض سه ساعت متوالي مسافرت يك كلمه حرف نزنه و من هم از حرف نزدن و مطرح نكردن مشكلات ازش خشم جمع ميكنم و يهو منفجر ميشم

سهیلا ارسال در تاریخ ۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام وقتتون بخیر
بسیار سپاسگزارم از فایلهای بسیار خوبتون. امیدوارم سالهای سال شاگردهای زیادی بتونند از وجود شما بهره ببرند. من هر چهار سایه رو تجربه کردم و گاهی بالا اومدنشو متوجه میشم .مثلا سایه ای که در اثر جنگیدن با خصایص والدین هست. مثلا وقتی یکی از والدین شجاع نبوده و با اینکه همیشه جنگیدی که ترسو نباشی اما این ترس، توی موقعیتهای مختلف ظاهر میشه، حتی باعث جذب آدمای ترسو هم شده. یا مثال بعدی، اینکه عمل مقبولیت بدست آوردن از دیگران رو انجام میدی بااینکه از درون راضی نیستی و گفتگوی درونیت با انجام این عمل شروع میشه که بازم زیربار رفتی. اینا سایه هایی هستند که بیشتر وقتها همراه من هست و آزاردهنده ست. خوشحالم که این فرصت برام پیش اومده که بتونم با استفاده از تدریس عالی جنابعالی راههای آشتی با سایه رو یاد بگیرم.
سپاس

سهیلا ارسال در تاریخ ۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام وقتتون بخیر از فایل بسیار خوبتون سپاسگزارم. امیدوارم سالهای سال شاگردهای زیادی بتونند از وجود شما بهره ببرند. من هر چهار سایه رو زندگی کردم و سایه ای که از جنگ با خصایص والدین بوجود میاد رو بیشتر تجربه میکنم. من خوشحالم که این فرصت با تدریس عالی جنابعالی برام پیش اومده که راههای آشتی کردن با سایه ها رو یاد بگیرم. مثلا اگه یکی از والدین ترسو هست و شما همیشه با ترس جنگیدی اما این ترس در موقعیتهای مختلف همراهی ت میکنه. این ترس یه نوع سایه ست؟ قابل برطرف شدن هست؟ یا اینکه در مواردی که میدونی حق با خودته اما برای از دست ندادن اطرافیان، کوتاه میای. درصورتیکه از درون راضی نیستی که کوتاه اومدی، میشه مقبولیت بدست آوردن نزد دیگران.

شیوا ارسال در تاریخ ۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۷

سوال اول: 1. من کسی به غذام بدون اجازه دست بزنه عصبی میشم یعنی خسیسم با اینکه همیشه دست و دلباز نشون میدم. 2. شلخته م واقعا. 3. خیلی چاق بودم و 30 کیلو کم کردم اگه الان بگن چاقم به شدت عصبی میشم اگگه بگن چاق شدی عصبانی میشم. لباسایی میپوشم لاغر نشون بده. 4. به اندازه بینیم حساسم و یه بچه بهم گفت دماغ گنده تو همه عکسا جوری وایمیسم دماغم کوچیک بیفته.6. بی عرضه و تنبلم. چون من بیکارم و میگردم دنبال کار اما میدونم حوصله ندارم صبح پاشم برم سرکار. 7. همیشه دعای خیر میکنم برای ادمای موفق اما حسودم ..گاهی حسادت میکنم نمیتونم کنترلش کنم بعضی وقتا. سوال دوم: چی بقیه دارن نمیخوام باشم؟ 1. نمیخوام هکسباز و تنوع طلب باشم. اما بودم گاهی و روابط سطحی و متعدد و موازی و بی سر و ته داشتم. 2.نمیخوام بی پول و فقیر باشم مثل بابام 3.نمیخوام بیکار و بی هدف باشم مثل برادرم اما هستم 4. نمیخوام مثل پدرو مادرم نادون باشم و هی به جاش کتاب میخونم دوره میبینم. 5. نمیخوام احمق و خنگ باشم مثل جوونی مادرم 6.نمیخوام مثل خواهرم قدرنشناس و عصبی باشم 7. مامانم قسم الکی و دروع میخوره. بچه بودم به دروغ قسم خوردم کلاس چهارم بودم .سوال سوم :عمل ریاکارانه و نقاب : همین کتاب خوندن و دوره دیدن و همین شرکت در دوره شما بیشترش برای اینه بگم من بلدم من میدونم من باهوشم من دانام من موفقم .نقاب دختز خوب و صادق زدن .سوال چهار که چه ادامایی جذب میکنم؟ هرجا کار کردم پولمو ندادن. حتما من هم حق دیگرانو خوردم اما یادم نمیاد. مثلا راننده ها همه یا میگن خورد نداریم یا زیاد ازم میگیرن. کلی پول طلب دارم چون خودمم پول قرض گرفتم و سروقت پس ندادم و بدهکارم. شاید یه دلیلش اینه اما یادم نیس کجا زیاد گرفتم و حروم خوری کردم. ادمای تنوع طلب و خوش گذرون و بی بند و بار جذب میکنم که فقط دنبال سکسن. شاید چون منم خودم بیشترین دلیلی که میخوام با کسی باشم همین نیاز جنسیه. خصایصم که میگن : سادگی مهربونی . روراستی. صداقت. اما من گاهی دروغم گفتم هرچند کم