۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۷ درس و بحث سایه های شخصیتی (درس سوم)
سطح مقاله : پیشرفته
نظرات و تجربیات خود درباره درس سوم گفتارهای سهیل رضایی درباره سایه در روانشناسی را اینجا به بحث بگذارید

از دوستان شرکت کننده در کلاس غیرحضوری اصل شو وصل شو (آموزش نظریه سایه یونگ) دعوت می کنیم نظریات، تجربه ها و سوالات خود درباره درس سوم این کلاس را زیر این پست به بحث بگذارند.

نظرات کاربران 79 نظر ارائه شده است
بی نام و نشان ارسال در تاریخ ۱۵ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام
امروز میخوام از یک سایه شخصیتیم بگم نمیدونم شایدم سایه ام نباشه خیلی عجیب و خنده داره ولی چیزی ک این چند وقت اخیر باعث خشم من شده و خیلی وقتا ازش فرار کردم و جواب تلفن و ندادم که باهاش مواجه نشم و با لطایف الحیلی از انجامش شونه خالی کردم ، اسنپ گرفتن برای دوستان و اطرافیان هست ، اتفاقی ک میفته اینه ک دوستان از من میخوان که من براشون اسنپ بگیرم ولی من بعد از چند دقیقه بهشون میگم انتن نداد یا شارژ ندادم یا چه و چه و چه!!علت رو در این میبینم ک من از اینکه بخوام بین دو یا چند نفر هماهنگی ایجاد کنم در حالی که خودم در اونجا حضور ندارم و در واقع یک جا جمع کنم و بهم برسونم فرار میکنم این در تشخیص من جهت سایه نوع اول قرار میگیره
یک سایه شخصیتی که در من هست خیانت هست من در ظاهر ادم خیلی موجه و مهربونی هستم ولی اگر کسی اذیتم کنه بدونه اینکه کسی بفهمه و شک کنه اذیتش می کنم و زهرمو میریزم ولی انقدر ارام و متین و موقر انجام میدم ک کسی شکش ب من نمیره
مثلا وقتی دوست پسرم ولم کرد رفت با خط دیگه و یک آی دی دیگع براش ایجاد مزاحمت کردم ک بهش ثابت کنم همه به عیر از من خائن هستن و من هستم ک دوست دارم و پای حرفا و کارات ایستادم و یک سری کارها کردم ک خودم تعجب کردم واااقعا این من هستم!!! با چه جراتی ؟! و با چه قدرتی ؟! بزرگترین و بدترین کار و کردم ولی وقتی اومدم سمتم با آعوش باز پذیرفتمش و ارومش کردم
یادمع بچه هم بودم وقتی کسی بهم بی توجهی می کرد یواشکی میرفتم کنتور برق رو میزدم! و همه رو ب تکاپو و تلاش می نداختم!! و از کاری که می کردند دست می کشیدن و به کاری دیگه رو می اوردن و هول و هراس و مشغولیتی غیر از انچه ک بوده این نوع دوم سایه شخصیتی من هست
سایه بعدی که دچارش هستم سایه نوع چهارم هست
من ادم از داخل مقید و نیمه مذهبی هستم تو هر کاری مصلحت و ابرو و دین رو در نظر می گیریم و خیلی از اتفاقات رو ک افراد انجام میدن و عاری هست من بخاطر گناه بودن انجام نمیدم ولی در جذب ادم اطرافم سراغ افراد لامذهب و غیر مذهبی میریم اصولا افرادی که روابط ازادانه دارت نوع پوششون محدود هست و رونشفکر غرب زده هستن جذبشون میشم
در صورتی ک از نوع فکر خودم شاید دو تا دوست صمیمی دارم ولی همیشه تو محیط جدید که میرم افرادی ک صد و هشتاد درجه فکری و روحی با من تفاوت دارن جذب میکنم
البته من خودم اهل نماز خوندن نیستم و پوششم مانتو و ادم بروزی هستم ولی اصولا افراد تقریبا لاییک و بی دین و ایمون رو جذب میکنم
در مورد نقاب ها
فداکاری و از خود گذشتگی بیش از حد ب قدری که گاها از نیازها و خدمات اولیه خودم میموندم مثلا کل تعطیلات چهارده روزه عید رد تو شهرستان از مادر بزرگ در حال احتضار مراقبت کردم و دم نزدم و کل برنامه ام ریخت بهم و الان پشیمون نیستم ولی هیچکس کنارم نایستاد و تشکری نکرد یا پول قرص دادن ب ادمی ک میدونم خودش چندین و چند برابر بیشتر از من پول داره ولی بخاطر بهم نخوردن سود پولش از من پول غرض می گیره در حالی ک من کل سرمایه ام رو در اختیارش قرار میدم و خودم ب پیسی میخورم
قدرت نگفتن نداشتنم هم یکی از دلایل از خود گدشتگیم هستش
حاضر جواب بودن و زبان تند داشتن یکی از ویژگی های منفی من هستش و بقول همکارم گاو نه من شیر ده هستم با یک کلام و یک منت کوچیک اجر گار خودم رو ضایع می کنم اینکه سیاست ندارم با زبون نرم و چرب حرفم و ب کرسی بشونم و اونچیزی ک هست رو ب راحت ترین و نزدیک ارین کلمات دم دست بیان میکنن
ادم کنجکاو و فضولی هستم و بارها گوشی اطرافیانم رو چک کردم و یا کمدشون رو چک کردم یا فالورای ادما رو چک کردن و شیطنتهایی مثل پول رو یواشکی از جایی برداشتن یا مثلا یک سری فاکتور فروشای شرکت و همکارم رو میز گذاشتع بود و ما هر چی گشتیم پیدا نکردیم ولی بعد از دو روز دیدم لای یک کلاسور هستش ولی بخاطر اینکه مورد سرزنش و شماتت قرار نگیرم فاکتورها رو کلا نیست و نابود کردم و زیر بار نرفتم ک خوب نگشتم
و همه این ها زیر نقاب ادم مسئولیت پذیر ، متعهد و مهربان و سر به زیر هست
ادم رذلی هستم

مهتا میرباقری ارسال در تاریخ ۱۵ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام

1) سایه شماره 1: من خیلی زود عصبانی میشم و خیلی زود کنترل خودمو از دست میدم, مثل دیوونه ها فریاد میزنم و حتی توانایی اینو دارم که به دیگران آسیب برسونم. اگر کسی نزدیکم نباشه فحش میدم. البته جرات دعوا کردن با قویتر از خودم رو ندارم و اینا همه درونی است. بی ادبم , بد حرف میزنم, حسودم, خودخواهم, مهماننواز نیستم, خسیسم. به مادیات متعلق به خودم خیلی اهمیت میدم. برام خیلی مهمه که در اجتماع رفتار خوب داشته باشم و باشعور و اخلاق به نظر بیام. این باعث میشه مثلا وقتی با خانواده جایی میریم مدام به همه تذکر بدم که درست رفتار کنن.
دوست ندارم بقیه هیچ کدوم این رفتارهام رو بدونن, ناراحت میشم.

2) سایه شماره 2 : اینکه من در مواقع خشم توانایی آسیب رسوندن به دیگران رو دارم منو متعجب میکنه. من از خشونت مخصوصا خشونتی که همراه با درد باشه بیزارم, من حتی می تونم به بچه های خودم آسیب برسونم با اینکه اینقدر عاشقشونم و با اینکه آسیب دیدن بچه ها خیلی خیلی حالم رو بد میکنه. اگر دعوایی تو خیابون ببینم با فاصله زیاد حالم بد میشه, طپش قلب میگیرم و مسیرم رو عوض میکنم. در این زمینه واقعا تعجب میکنم.
بعضی وقتها در مقابل دروغگویی دیگران هم عکس العمل تند نشون میدم. دروغگویی رو دوست ندارم و نمیفهمم خودم کجا دروغ میگم که اینقدر اذیت میشم.

3) سایه شماره 3: پدر و مادرم هردو خیلی عصبی و بداخلاق بودن, مدام دعوا میکردن و تقصیر بداخلاقیشون رو گردن اون یکی مینداختن, من همیشه میخواستم بداخلاق نباشم و باهاش جنگیدم ولی الان خیلی همون طوریم.
پدرم خسیس و بدبین بود, همیشه نیمه خالی لیوان رو میدید, همیشه اولین جوابش در مقابل هر چیزی "نه" بود. من هم دقیقا همینطوری شدم در حالی که نمیخواستم اینطوری باشم. مامانم تمیز و وسواسی و مرتب و فرز بود, به همه کارهاش میرسید, زیاد نمیخوابید و هیچوقت خسته نبود. من تنبلم, دوست دارم زیاد بخوابم ولی همیشه عمرم دویدم تا همه چی بهترین باشه, مادر مولتی تسک هستم, همه چی مرتب, غذا آماده, خونه تمیز, بچه ها 100 تا کلاس برن و تو همه چی عالی باشن. میشه آدما تو همه چیز بهترین باشن؟ میگن من مهربونم ولی خودم این احساس رو ندارم, خودم رو مجبور میکنم کارهای بقیه رو انجام بدم حتی اگر بهم فشار بیاد و بعدش حس بدی دارم. اگر انجام ندم عذاب وجدان میگیرم.

سایه شماره 4: فکر میکنم من آدمهای بی پول و بی برنامه رو جذب میکنم, آدمهای ناموفق و بی برنامه. دقیق نمیتونم جواب این سوال رو بدم.

سایه ارسال در تاریخ ۱۵ خرداد ماه ۱۳۹۷

با سلام. برای من عصبانیت‌های پدرم و بادهایی که میزدند بدترین خصیصه و قلب مهربان و زحمتی که برای خانواده می کشیدند چه پدر و چه مادرم با ارزش ترین خصیصه شان بود. بعد از سی سالگی کم کم درک کردم که چقدر برای این خصیصه ها دوستشان دارم و تند خوبی های پدرم را بخشیده و آن را حاصل شرایط بسیار سخت زندگی شخصی شان میدانم که شاید اگر خود من در شرایط ایشان بودم بسیار بدتر عمل میکردم. الان در هر لحظه به دنبال شاد کردن دل هر دو ایشان و جبران زحمتشان هستم. در مورد ویژگی های ناخوب و خوب خودم از اطرافیان پرسبدم و جالب بود که اکثرا با هم یکی بود. قلب مهربان، اراده قوی، مدیریت هزینه های زندگی در کنار رسیدن به تفریحات، برنامه ریزی خوب از خوبها و توانایی کم در کنترل خشم و ترس از دست دادن از ناخوبها بودند.
امیدوارم بتوانم از پس آنها هم غربی این. البته خواندن کتاب مرداب روح را هم به تازگی شروع کرده ام و به نظرم کلمه به کلمه این کتاب برای من طلاست.
با سپاس از استاد عزیز

سایه ارسال در تاریخ ۱۵ خرداد ماه ۱۳۹۷

با سلام. برای من عصبانیت‌های پدرم و دادهایی که میزدند بدترین خصیصه و قلب مهربان و زحمتی که برای خانواده می کشیدند چه پدر و چه مادرم با ارزش ترین خصیصه شان بود. بعد از سی سالگی کم کم درک کردم که چقدر برای این خصیصه ها دوستشان دارم و تند خویی های پدرم را بخشیده و آن را حاصل شرایط بسیار سخت زندگی شخصی شان میدانم که شاید اگر خود من در شرایط ایشان بودم بسیار بدتر عمل میکردم. الان در هر لحظه به دنبال شاد کردن دل هر دو ایشان و جبران زحمتشان هستم. در مورد ویژگی های ناخوب و خوب خودم از اطرافیان پرسیدم و جالب بود که اکثرا با هم یکی بود. قلب مهربان، اراده قوی، مدیریت هزینه های زندگی در کنار رسیدن به تفریحات، برنامه ریزی خوب از خوبها و توانایی کم در کنترل خشم و ترس از دست دادن از ناخوبها بودند.
امیدوارم بتوانم از پس آنها هم غربی این. البته خواندن کتاب مرداب روح را هم به تازگی شروع کرده ام و به نظرم کلمه به کلمه این کتاب برای من طلاست.
با سپاس از استاد عزیز

معین ارسال در تاریخ ۱۵ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام امروز توفیلم بچه مهندس باجواد همزادپنداری داشتم چون تمام کودکیم رودیدم
من هم درکودکی اینگونه مقصر بودم بابت هرچیزی بابت سختی کشیدن والدینم .بابت تصادف کردن پدرم.برای پا درد پدرم..کلا ما یه جورشوم بودیم هم دختر بودم هم درس نخوان کلا باعث این میشدم پدرم اذیت بشه
یادم اگر کسی هم مریض میشد من خودم مقصر میدونستم وکلی ازخدا عذرخواهی میکردم
هنوزهم وقتهای که اتفاق بدمیبینم ..مرتب توذهنم عزیزانمو یاخودم جایگزین میکنم وانقدرخودمواذیت میکنم کلی باید استغفارکنم ودعا بخونم توری نشه اتفاقی نیافته

مورددیگه زندگی پسرم هست من خواستم مثل والدینم نباشم ویا اون مثل من نباشه اسیبهای جبران ناپذیر زدم همیشه خواستم واقعی زندگی کنه کلی زجرش دادم
مثلا سوم راهنمایی گفت توشوری مدرسه علی البدل شدم باخوشحالی من عصبانی شدم وگفتم تو غلط کردی هیچی نشدی بیدارشو تونه درس میخونی....بعد دوست داشت بره خلبانی بازهم همینطور اذیتش کردم بابا تونمیتونی فقط اونا که بورسیه میشن میرن خارج میتونند خلاصه اونم ازسال دوم وازد دیگه درس نمیخونه الانم برای کنکور هیچ تلاشی نمیکنه
من نمیدونم بااینها چکارکنم دخترمم شده یه عقده ای که دائم دنبال محبت چون یه مادرفولاد زره داشته
امبدوارم به تغییر ممنون میشم نکاتی داره بهم بگید چکارکنم

معین ارسال در تاریخ ۱۵ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام امروز توفیلم بچه مهندس باجواد همزادپنداری داشتم چون تمام کودکیم رودیدم
من هم درکودکی اینگونه مقصر بودم بابت هرچیزی بابت سختی کشیدن والدینم .بابت تصادف کردن پدرم.برای پا درد پدرم..کلا ما یه جورشوم بودیم هم دختر بودم هم درس نخوان کلا باعث این میشدم پدرم اذیت بشه
یادم اگر کسی هم مریض میشد من خودم مقصر میدونستم وکلی ازخدا عذرخواهی میکردم
هنوزهم وقتهای که اتفاق بدمیبینم ..مرتب توذهنم عزیزانمو یاخودم جایگزین میکنم وانقدرخودمواذیت میکنم کلی باید استغفارکنم ودعا بخونم توری نشه اتفاقی نیافته

مورددیگه زندگی پسرم هست من خواستم مثل والدینم نباشم ویا اون مثل من نباشه اسیبهای جبران ناپذیر زدم همیشه خواستم واقعی زندگی کنه کلی زجرش دادم
مثلا سوم راهنمایی گفت توشوری مدرسه علی البدل شدم باخوشحالی من عصبانی شدم وگفتم تو غلط کردی هیچی نشدی بیدارشو تونه درس میخونی....بعد دوست داشت بره خلبانی بازهم همینطور اذیتش کردم بابا تونمیتونی فقط اونا که بورسیه میشن میرن خارج میتونند خلاصه اونم ازسال دوم وازد دیگه درس نمیخونه الانم برای کنکور هیچ تلاشی نمیکنه
من نمیدونم بااینها چکارکنم دخترمم شده یه عقده ای که دائم دنبال محبت چون یه مادرفولاد زره داشته
امبدوارم به تغییر ممنون میشم نکاتی داره بهم بگید چکارکنم

طاهره ارسال در تاریخ ۱۵ خرداد ماه ۱۳۹۷

گفتين براي شناخت نقابها تمرين ميدين ولي من فايلي براي تمرين ندارم

معین ارسال در تاریخ ۱۵ خرداد ماه ۱۳۹۷

دربخش اول
چون موهام خیلی ریخته هرکس نگاهش زوم میشهادیت میشم.به فرم وشکل پا ودست .به غذاخوردن که چه جور باشه خورشت چقدربریزم.نوع قاشق دست گرفتن اگر سرم وبلندکنم وببینم کسی نگاه میکنه فوری گاردمیشم چیه چرا نگاه میکنی .
اگرکسی ادای حرف زدنمو راه رفتنمو..کلا ادامودربیاره دیوانه میشم .یا شکلک دربیاره خودم حتی تواینه هم این کارونمیکنم انگارباخودمم رودروایسی دارم ..
همسرم برای هرکاری سرش تکان بده عداب اورترین اتفاق
د2.کلمه ای که معمولا کارگر میادخونه میگه شیرینی بده وا چی خریدی
هرکس بخواهدآمارخریدهاموداشته باشه حالموبدمیکنه واخوبه شما ماشین فلان خریدی
ولخرجید فکر جوانها وفقرا رونمیکنه
این روبده بدردت نمیخوره.مارودعوت کن.
خسیسی .وای اگرتهدیدم بکنند دیوانه میشم ..
درنوشتن غلط داشتن بدخط شدن .یاازمن ایرادبگیرند.
شوخی کردن دوست ندارم واردجای که شوخی های ازمرزخارج بکنند مثلا مرتب گفته بشه ماچ بده ....حالم بدمیشه
3.نوع پوشش ونرسیدن مامانم به خودش ازارم میده میگم ازبس خسیسه دلش نمیادپول برای خودش خرج کنه همش فکرمیکمه خرج نکنه دوست داشتنی برای خدا ومردم ازادای مردم دوست بودنش ناراحتم..نمیخوره ولی کسی بگه نیاز دارم میده .ولی خودش مثل کولی ها میگرده وگشنه میخوابه.
4.ادم های خودکم بین یا اینکه مرتب میخواهن بکوبنت
وا خانم دکتر واپولدار بابا باکلاس
نقاب مهربانی .باحوصله.ولخرج.

فرناز ارسال در تاریخ ۱۶ خرداد ماه ۱۳۹۷

خیلی شبیه من بود

Mahna ارسال در تاریخ ۱۵ خرداد ماه ۱۳۹۷

باسلام خدمت استادگرامی
اگر براتون امکان داره یک گروه تلگرامی برای کسانیکه دراین کمپین شرکت کردند رو راه اندازی کنید چونکه اینجا سخت میشه یک به یک بیاییم کامنت هارو بخونیم ورزونانس روبدیم اگر یه گروه تلگرامی باشه خیلی جمع وجورتر میشه که همه بیاین کامنت بزارن درضمن باعث آشنایی بین افرادگروه هم میشه واین خودش یه امتیاز وشایدباعث بشه استادیک گروه دوستی بنیانگذاری کنید که پایه اش روانشناسی یه واسمش هم بزارید گروه تلگرامی جویندگان طلای درون !نمیدونم این چیزی بود که به فکرم رسید بگم امیدوارم به این ایده نظرمثبت داشته باشیدباتشکر☺

الهام ارسال در تاریخ ۱۵ خرداد ماه ۱۳۹۷

من یه سوال داشتم، من جایی که خیلی بهم توجه بشه سعی میکنم دیگه اونجا نرم و جایی که خیلی بهم بی توجهی بشه هم نمیرم!!! مثلا سرکلاس استادی که باهام شوخی میکنه بهم توجه میکنه و.... نمیرم و سر کلاسی که استادش با من خوب نیس یا بمن اهمیت نمیده هم نمیره، نمیدونم اشکال از کجاس!!!!

فرناز برنجکار ارسال در تاریخ ۱۵ خرداد ماه ۱۳۹۷

سایه نوع اول: چون از کودکی احساس رهاشدگی و دوست نداشتنی بودن داشتم ، هیچوقت تایید نشدم و عقده منفی پدر و مادر دارم، همه اینها باعث شده که اعتماد بنفسم همیشه پایین باشه!بنابراین حساس و زودرنجم و معمولا از شوخی ها و کنایه ها زود ناراحت میشم.اما اصلا دوست ندارم کسی بهم بگه که زودرنجم و همه چیزو بخودم می گیرم...رنگ پوست و موهام سفید و بورِ،اگه کسی از اعضای خانواده بهم بگه سفید و شیربرنج بهم میریزم.از ارزشهای عمومی که باهاش راحت نیستم پذیرایی از مهمونه!راستش خیلی از دولا راست شدن جلوی مهمون و پذیرایی کردن خوشم نمیاد،معمولا تو مهمونیها مسؤلیت آشپزی روبعهده می گیرم و بیشتر تو آشپزخونه می مونم.
سایه نوع دوم:اون دسته از خصایص پدر و مادرم که باهاشون مشکل داشتم،در مورد پدرم بی مسؤلیتی، بی تعهدی و منفعل بودنش همیشه آزارم میداد،10 ساله که کلا از خانواده جدا شدم و مسؤلیت زندگیم با خودمه و تا الان هیچ حمایتی از خونواده ام نخواستم،اما اگه در خلال بحث و... یکی از اعضای خونواده بهم نسبت بی مسؤلیت بده فورا از کوره در میرم و باهاش برخورد میکنم و حالا مطمنم بی مسؤلیتی و عدم تعهد بصورت سایه و بسیار قوی در من وجود داره.
در مورد مادرم ضعیف بودن و مدام غُرزدن و ایراد گرفتن ویژگیهایی بود که همیشه باهاشون مشکل داشتم،مادرم زنی وابسته به شوهر و اطرافیان بود هم به لحاظ شخصیتی و هم مالی،قدرت تصمیم گیری و اعمال نظر چندانی نداشت و نظرات پدرم رو حتی اگه نادرست بود می پذیرفت و اجرا میکرد.بلد نبود چطور محکم بایسته و از نظرش دفاع کنه، بطور مداوم در مورد همه چیز به همه غر میزد! الان منم تا حدودی ویژگی غر زدن رو دارم و کاملا نسبت بهش آگاهم یه جورایی ورژن خفیف مادرم شدم با اینکه کاملا بیزار بودم از اینکار مادرم!اما اصلا دوست ندارم منو مثل مادرم زنی ضعیف و بی دست و پا بدونن.تابحال کسی چنین صفتی بهم نداده ولی مطمنم با شنیدنش از کوره در میرم،بنابراین فک کنم جزء سایه هام باشه.
سایه نوع سوم: تا حدودی عصبی و پرخاشگرم و زود از کوره در میرم اما سعی میکنم در ظاهر بروز ندم این مساله رو.
خاءن ویژگی هست که در خودم نمی بینم یا ترس از دیدن اون دارم.در دوستی ها و روابط آدم وفاداری هستم اما آدمهای خاءن رو جذب میکنم!اینکه آدمهایی که جذب میکنم ذاتا خاءن هستن یا ناخودآگاه من رابطه رو بسمت خیانت سوق میده رو هنوز مطمن نیستم.
اینکه به چه خصایصی معروف هستم:وسواسی، منظم، حامی...پشت نقاب این خصایص فکر میکنم پیامهای والدی مبنی بر خوب باش،تمیز باش،منظم باش... وجودداره.
معمولا دوست دارم در خانواده مستقل و قوی، مهربان و حامی بنظر بیام؛ در بین دوستان خوش برخورد،مهربان و صمیمی؛در بین همکاران دارای وجدان کاری،خلاق و مبتکر و با اعتمادبنفس
اما بنظر خانواده(بیشتر خواهرم که با من زندگی میکنه) من وسواسی،مسؤل،حامی،شکننده و خام هستم
بنظر دوستان مستقل، حامی و مهربان، غیرصمیمی و محافظه کار
بنظر همکاران توانمند در رعایت حد و مرزها، با اعتماد بنفس
همونطور که مشخصه بین اونچه که می خوام باشم و اونچه که برای دیگران بنظر میرسم شکاف وجود داره،بخصوص به نظر اعضای خونوادم!

Mahna ارسال در تاریخ ۱۵ خرداد ماه ۱۳۹۷

خیلی شبیه به شما هستم!