"كهنالگوها يا راهنماهاي دروني كه ما را در سفر قهرمان درونيمان هدايتميكنند، هريك نمونهاي از روشهاي بودن در سفر هستند. هريك از آنها درسي براي آموختن به ما دارند و روي مرحلهاي از سفر نظارت ميكنند."
كارول خانم پيرسون در كتاب بيداركردن قهرمانان درون كهنالگوهاي نهفته در روند رشد انسان را بهصورت شخصي درآورد و آنها را راهنماهاي درونياي دانست كه براي هدايت هر شخصي در طول سه مرحله سفر، حاضر و آمادهاند. پيرسون بهجاي استفاده از نامهاي ناآشناي لاتين، يوناني يا اصطلاحات روانشناسانه براي اين جوانب شخصيت ما، نامهاي آشنا روي آنها گذاشت: معصوم، يتيم، جنگجو، حامي، عاشق، جستجوگر، آفرينشگر، نابودگر، حاكم، فرزانه، جادوگر و دلقك. اين كهنالگوها منابع، ويژگيها و قابليتهاي اساسي انسانياي هستند كه در لايه بيولوژيكي وجود انسان تعبيه شدهاند. اينها راههاي طبقهبندي و گفتوگو درباره قابليتهای ما هستند و براي انجام وظايف اساسي رشد انساني، مثل يادگيري اعتماد، مختاربودن، يافتن هويت و شغل، زندگي كردن و انتقال آموختههايمان به ديگران، به كهن الگوها متوسل ميشويم. ما با اين كار راه سفر قهرماني (بهطور استعاري) را در پيشميگيريم، با اژدهایمان (انتظارات ديگران از ما) ميجنگيم، گنجهايمان را مييابيم، احساس هويت پيدا ميكنيم و بازميگرديم تا اينها را با ديگران سهيم شويم.
منابع كهنالگويي در تك تك ما وجوددارند و ميتوانند فعال شوند يا در مراحل مختلف و سنين متفاوت زندگيمان فراخوانده شوند. اما هرچند كهنالگوها قابليتهاي عام و ذاتي هستند در هر فرد بهشكل متفاوتي ظاهرميشوند، زيرا از صافي فرهنگ و تجارب زندگي شخصي ما عبورميکنند. ما پس از اين كه حضور اين نيروها را تشخيص داديم و به رسميت شناختيم، ميتوانيم به آنها متوسل شويم و متعادلشان كنيم. آگاه شدن از وجود كهنالگوها ما را قادر ميسازد تا اين منابع دروني را فعال كنيم و به طور خودآگاه زندگي كنيم، يعني زندگيمان را خودمان بسازيم و مدیریتكنيم.اما وقتي از وجود کهنالگوها ناآگاهيم، به جاي اينكه آنها را زندگيكنيم آن ها ما را زندگي ميكنند، منظور اين است كه وقتي ناآگاهيم، رفتارمان تحتتاثير نيروهايي قراردارد كه نميدانيم ميتوانيم كنترشانكنيم. در نتيجه واكنشهاي ما به محركهاي محيط زندگيمان ناآگاهانه يا نپخته است.
كهنالگوها منابع درونياي هستند كه ما ميتوانيم فعالشانكنيم تا در طول راه راهنمايیمانكنند و ما را در مسير سفرمان هدايتكنند. ما میتوانیم از مربیان و درمانگران کمک بگیریم تا ما را در مسير سفرمان هدايتكنند. درمانگران و مربيان ميتوانند به ما كمككنند تا وقتي گمشدهایم يا نامطمئنایم راهمان را پيدا كنیم و علاوه برآن راهنمایيمان كنند تا از معنا و مقصود زندگي مان آگاهشویم و سهم خود را به جهان اداكنیم.
قهرمان و سفر قهرمانی
{قهرمان در سفر قهرماني ياد ميگيرد از خود مراقبت كند، با اژدها بجنگد و گنج بي همتاي خود را در مسير سفر خويش كشف كرده و پيش ببرد و سپس باز گردد تا غنائم را با اتباع قلمرو پادشاهي قسمت كند.} داستان قهرماني، داستان تدارك، جدايي و بازگشت، وابستگي، استقلال و پيوستگي متقابل است و اينها چرخههاي طبيعي زندگي هستند. وظيفه قهرمان ايناست كه بهجاي اينكه بگذارد ديگران جايگاه او و زندگي اش در دنيا را تعيين كنند، خودش جايگاه خويش در دنيا را تعيين كند و اختيار زندگي خود را بهدستگيرد.
خانم پيرسون رابطه سفر قهرمان و منابع دروني یا كهنالگويي را با رشد من، روح و خويشتن به شكل 3 مرحلهي سفر قهرماني توصيف كرد. او مرحله اول يا مرحله تدارك را زماني ميدانست كه قهرمان آماده ترك كردن وابستگي ميشود و منابع دروني لازم براي پيش رفتن در دنيا با اتكا به خودش را فراهم ميكند. پيرسون مرحله دوم يا سفر روح را دوره اي دانست كه قهرمان موهبت هاي تشكيل دهندهي خويشتن حقيقي و مستقل را كشف ميكند. مرحله سوم يا بازگشت مربوط به زماني است كه قهرمان به جامعه بر ميگردد تا اين موهبتها را با ديگران سهيم شود.
در ادامه به مراحل این سفر می پردازیم و با خصوصیات هر کهنالگو و موهبتها و تله های آن آشنا میشویم.
دکتر لعیا کفعمی
مدیر دپارتمان کوچینگ
بنیاد فرهنگ زندگی
لطفا ابتدا در سایت ورود کنید، سپس نظر خود را ثبت کنید
سپاس . مشتاقانه منتظر ادامه ی این مطلب و ارائه ی توضیحاتی جزئی تر در این باره هستم