۱۱ خرداد ماه ۱۳۹۷ درس و بحث سایه های شخصیتی (درس دوم)
سطح مقاله : پیشرفته

نظرات و تجربیات خود ، درباره درس دوم گفتارهای سهیل رضایی درباره سایه در روانشناسی را اینجا به بحث بگذارید.

از دوستان شرکت کننده در کلاس غیرحضوری اصل شو وصل شو (آموزش نظریه سایه یونگ) دعوت می کنیم نظریات، تجربه ها و سوالات خود درباره درس دوم این کلاس را زیر این پست به بحث بگذارند.

نظرات کاربران 195 نظر ارائه شده است
زهرا ارسال در تاریخ ۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام تشکر فراوان از زحمات شما
متاسفانه من درخانواده ای مشابه مثال شما بزرگ شدم و همیشه بسیار سعی کردم که موفق و مستقل و محکم باشم،
کلا به انکار بخش های زنانه وجودم پرداختم تا آنجا که در پس سختی و استرس های بسیار از همین بخش انکار شده پیام های توقف شنیدم . من مدت طولانی سردرد های میگرنی شدید، ضعف و بی حالی و ... داشتم که فکر نمیکردم درمان جدی نیاز داشته باشم این شرایط ادامه داشت تا آنجا که به لطف چکاب کامل پزشک متخصص پوست به متخصص زنان ارجاع داده شدم و در 36 سالگی برای اولین بار به متخصص زنان مراجعه کردم که مشخص شد کیست اندومتریوز شدیدی دارم که منجر به چسبندگی داخل شکم شده و باید جراحی میشدم. جراحی و درد بسیار و حدود یک ماه مرخصی
این نکته برای من خیلی جالب بود که اصلا متوجه هیچ علامتی از این بیماری نشده بودم ودرکم از این بیماری به اندازه ای بود که این اتفاقات خارج از بدن من میوفتاد...
در پس اتفاقات بسیار مدتی است که تلاش میکنم این مسایل را حل کنم و مدتی است که مستقل شده ام و امیدوارم روزی بتواتم ارتباط خوبی را با پدر و مادرم تجربه کنم و حتی بتوانم رابطه عاطفی رو تجربه کنم

سهندی ارسال در تاریخ ۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۷

نمیدانم‌چرا چند بار نظر من فرستاده شده من بک بار فقط فرستادم

هدی حسنی ارسال در تاریخ ۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۷

باسلام دوباره
اسم من هدی است که به معنی راهنماست و کسی که هدایت می کنه
توی مدرسه و دبیرستان همیشه سرگروه بودم و الان از کاری که توش هستم خوشم نمی اد . کارمندم و هیچ پیشرفتی نداره . از سال 82 یک کارشناس بودم و همین طوری هم می مونم .همیشه در رویاهام مدیر بودم جالبه به خانم هایی که قدرتمند هستند غبطه می خورم حتی مدیر آرایشگاهی که میرم و یادم میاد یه بار تو دلم احسنت بهش گفتم . البته روحیه جنگجویی پایینی دارم این رو در دوره بیداری قهرمان درون یاد گرفتم . از مصاحبت دیگران و کمک به بقیه لذت می برم . از کار اداری خوشم نمیاد . جرات ترک کار برایم سخته.
در انتها لذا بردم که جواب بچه ها می دهید . ممنون آقای رضایی عزیز

علی ارسال در تاریخ ۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام خدمتاستاد عزیز آقای رضایی و دوستان گرامی
همیشه نوشتن از خودم برام سخت بوده ، در خانواده من پدر ضعیف بود ، هر چند سعی میکرد ضعف خودش رو با دعوا و عصبانیت جبران کنه ولی نقش مادر همیشه پررنگتر بود ، مادری که همیشه تحکم میکرد و باید و نباید های زیادی تو زندگی برام داشت ، تاثیر اون خانواده الان شده ، آنیمای اغراق شده در من ، مردی که زیاد ایراد میگیره و سخت گیر هست و بخاطر رفتار مادر الان شک در من بسیار قوت گرفته ، بخاطر ضعف پدر در زندگی ، من دارای عزت و اعتماد بنفس پایینی هستم ، با خیلی از مطالب روانشناسی یونگ توسط شما و استادم دکتر شیری آشنا شدم ، ولی هنوز نتونستم در رابطه عاطفی به رضایت و خرسندی برسم و هر لحظه امکان داره در 42 سالگی بعد از 16 سال زندگی متاهلی کارم به جدایی برسه ، من با آرکتایپ پوزیدون و آپلو و تیپ شخصیتی isfj در گذر از نیمه عمرم ، در حال سپری کردن شرایط بسیار سختی هستم .
دقیقا دیشب خواب دیدم سربازم و جنگ شده و یکسری در حال تعقیب من هستن برای کشتن من و من در حال فرار تا جایی که اینقدر بهم نزدیک شدن که با تپش قلب و ترس از کشته شدن از خواب بیدار شدم ، این تیپ خواب بارها برام اتفاق افتاده .
تله بی ارزشی و مهر طلبی در کنار بازداری هیجانی دارم ، ضمنا این ضعف ها باعث شد با زنی ازدواج کنم که دارای آنیموس تسخیر شده است و به هیچ عنوان دیمیتر نداره و آرتمیس داره ، مدام در خانه در حال جنگ و دعوا بر سر وظایف و نحوه زندگی هستیم .
امیدوارم بتونم با شناخت بهتر خودم با کمک شما از این مرحله گذر کنم ، هر چند میدونم کاری بسیار دشوار دارم .

هما ارسال در تاریخ ۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام. در مورد نظام ارزشی حاکم در خانواده من، مارک از شادی در اجتماع و ابراز خواسته های عادی خودمون به راحتی منع میکرد. ادب و نزاکت بیش از حد که فقط هم در دختران خانواده پایه گذاری شده بود و عدم صمیمیت با جنس مردانه حتی در رابطه‌ی ازدواج هم مارو دارو آسیب کرد. پدر ما شجاعت تغییر در شرایط زندگی ما رو نداشت و مادرم تنهایی می جنگید، و من گیرم هنوز این وسط، گاها دست به کارهای بزرگی میزنم برای تعطیلات در زندگی برعکس پدرم و گاه از به دوش کشیدن مسئولیت ها خسته میشم و به خودم میگم چرا شبیه مادرم شدم.
اسم خواهرها و برادران رو پدر و مادرم انتخاب کردند ولی من تنها فرزندی هستم که اسمم به انتخاب دایی بزرگم بوده ولی حس خوبی به اسمم دارم و با افتخار اسم کوچکم رو اعلام میکنم. فکر نمیکنم اسمم مانعی برای تجربیاتم شده باشه، بنظرم در اعتماد بنفس موثرهم بوده چون اکثر اوقات اسم تک و خاصی له حساب نیامد و معنای بلندپروازانه ایی داشت. حتی معنای اسمم شاید ناخودآگاه به من اجازه‌ی خیلی تجربیات رو داده، حس استقلال ...

فاطمه.ا ارسال در تاریخ ۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام.درس اول گوش دادم.درس دوم که گوش دادم بشدت یکه خوردم .انگار استاد خواسته یاناخواسته داشت منو توصیف میکرد.با خودم گفتم این درس هم تموم شد دیگه.ولی تموم نشد نیرویی شدید منو بارها و بارها بسمت گوش دادن درس دوم کشاند و بالاخره کار به جایی رسید که حرفهای استاد نوشتم.
با هر بار گوش دادن بیشتر و بیشتر به خلاء کشیده میشدم.تمام بدنم درد گرفت انگار در حال نبردم.بیگانه م با منی که میشناسم و اونا به دیگران شناسانده بودم.بغض کردم و میکنم.من کجا هستم؟من کی ام؟یک چیز به من امید میده و اون امید به زایش موجودی جدید بنام خود واقعیم هست.من دردهای زایمان دیگر را دارم تحمل میکنم.اینبار میخوام خودمو بدنیا بیارم و خودم را از پستوهای درونم به دنیای نور بکشانم یا نه خودم را در نور مکاشفه ی خویشتن واقعی ام غرق کنم.

Susan ارسال در تاریخ ۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام. ممنون بابت بحث بسیار مفیدی که مطرح کردید. من حدود دو ساله که با بنیاد همراه شده ام و از سمینار تغییر نقشه راه تا بحال کلاسهای صوتی متعددی را تهیه کردم. همیشه برام جالب بود که چرا تمام مواردی را که مطرح میشه, در دوران بعد از ازدواجم جستجو می کنم. وقتی به دوره مجردی (19سال اول عمرم) فکر می کنم,موردی پیدا نمی کنم که سایه هام رو مشخص کنه. اما در رابطه با همسرم این موارد را به راحتی پیدا می کنم. نمیدونم, شاید چون زود ازدواج کردم و خام بودم, شاید به دلیل این که پیش از ازدواج راحت تر می توانستم خودم باشم و نقاب نداشتم. اما با شنیدن درس دوم به این فکر فرو رفتم که احتمال دیگری را هم باید بررسی کنم و آن این که من به اندازه کافی در وجود و زندگی خودم عمیق نشده ام و درونم را با عمق کافی شخم نزده ام. به همین دلیل هنوز به لایه های عمیق تر وجودم که مربوط به کودکی و نوجوانی بوده وارد نشده ام.

الهه ارسال در تاریخ ۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام ببخشید این کد &#34 چی بود توی ویس بود؟

محمد ارسال در تاریخ ۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام. وقت به خیر
در درس دوم از انواع مظاهر سایه و راه های کشف آن صحبت میکنید. از قبیل : بیماری های جسمی تکرار شونده ( اسپاسم های عضلانی، تعریق، ترس از رسوا شدن و ... . من از وقتی که یادم میاد از تمامی این بیماری ها رنج برده ام. هر چند بعد از شروع زندگی مستقل از شدت آنها کاسته شده من هنوز از این بیماری ها رنج میبرم. خودم تصورم این بود که دلیل این رنج ها در دو چیز خلاصه میشود: 1. تجربیات تلخ دوران کودکی 2. شیوه تربیت نادرست یک پدر هفایستوسی و یک مادر ابردیمیتر.
بعد از توجه به خودم به این نتیجه رسیدم که هرگاه در معرض "دیده شدن" و قضاوت شدن و ارزیابی قرار میگیرم این رنج ها شدت میگیرند. این معضل باعث شده که من هرگز نتوانم از تمامی پتانسیل خودم استفاده کنم. و ترس از دست دادن داشته باشم و از زندگی اصیل مدنظرم فرار کنم. در فایل شماره 41 نقشه راه فرمودید که یکی از مشکلاتی که سایه به وجود میاورد کم حافظه شدن است. چون مدام ترس از آشکار شدن وجود دارد من کم حافظه میشوم و هرچه طرف مقابل حرف میزند، کتاب میخوانم یاد نمیگیرم. چون فقط مراقب آشکار نشدن هستم.
خواهش میکنم راه حلی برای حل این معضل به من معرفی کنید.

شیرین ارسال در تاریخ ۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۷

استاد بینهایت ممنونم ولی من نمیدانم چگونه سایه باعث ویرانی میشود من در خانواده ای که تابو بود ارتباط با جنس مخالف و الان که متاهلم میبینم من مایل هستم با ارتباط خارج از زندکیم داشته باشم ویا بروم از این ز ندگی و دلیلش اینه که ز ندگی عاشقانه همیشه آرزویم بوده ولی هیچوقت تجربه نکرده‌ام در زندکی خودم با اینکه همسرم عاشقم هست همه چیز حوبه ولی برای من کافی نیست من میخواهم خودم هم عاشق باشم ایا این سایه من است؟ ویاحق دارم؟ این نیاز واقعیه من هست؟ یا سایه یا باید بروم از این زندگی بیرون؟ ولی فکر آسیب به بچه ها و خانواده و حتی خود همسرم چی؟ واز طرفی خودم‌ چی.؟ آیا خواسته زیادیه؟ من حق دارم بخواهم زندگی زیبای را تجربه کنم ولی آیا دیر نیست