نظرات و تجربیات خود ، درباره درس دوم گفتارهای سهیل رضایی درباره سایه در روانشناسی را اینجا به بحث بگذارید.
از دوستان شرکت کننده در کلاس غیرحضوری اصل شو وصل شو (آموزش نظریه سایه یونگ) دعوت می کنیم نظریات، تجربه ها و سوالات خود درباره درس دوم این کلاس را زیر این پست به بحث بگذارند.
لطفا ابتدا در سایت ورود کنید، سپس نظر خود را ثبت کنید
با سلام و خسته نباشید خدمت استادرضایی که تلاشهای فراوان درجهت پیشرفت بشریت انجام میدهید.
من در خانواده ای بزرگ شدم که محبت صداقت و عقلانیت از نکات باارزش درکنار پدری جدی و با دیسیپلین و مادری ارام و مهربان.
نکات ضعف خانواده من 1- اهمیت دادن بیش از اندازه پدرم به درس خواندن
و تایید شدن درصورت کسب موفقیت های برتر در مدرسه و کنکور باعث شد زندگی زیست نشده فراوانی داشته باشم از دست دادن فرصتهای تفریح با همسن های خودم استفاده ار کلاسهای موسیقی ورزش و... درنتیجه الان در سن 36 سالگیم احساس ناکامی و سرکوب تمام احساسهایم و نارضایتی شدید در زندگیم دارم
2- مودب بودن و احترام بیش از اندازه به دیگران که باعث در جامعه و محیط کارم دچار سو استفاده و لطمه های زیادی شدهام
3- کمال گرایی های پدرم باعث شده در هر کاری بهترین ها رو طلب کنم که درغیراینصورت دچار وسواس فکری شدیدی میشوم و این در زندگیم خیلی آزارم میدهد
ممنون میشم اگه راهنماییم کنید
سلام تشکر فراوان از زحمات شما
متاسفانه من درخانواده ای مشابه مثال شما بزرگ شدم و همیشه بسیار سعی کردم که موفق و مستقل و محکم باشم،
کلا به انکار بخش های زنانه وجودم پرداختم تا آنجا که در پس سختی و استرس های بسیار از همین بخش انکار شده پیام های توقف شنیدم . من مدت طولانی سردرد های میگرنی شدید، ضعف و بی حالی و ... داشتم که فکر نمیکردم درمان جدی نیاز داشته باشم این شرایط ادامه داشت تا آنجا که به لطف چکاب کامل پزشک متخصص پوست به متخصص زنان ارجاع داده شدم و در 36 سالگی برای اولین بار به متخصص زنان مراجعه کردم که مشخص شد کیست اندومتریوز شدیدی دارم که منجر به چسبندگی داخل شکم شده و باید جراحی میشدم. جراحی و درد بسیار و حدود یک ماه مرخصی
این نکته برای من خیلی جالب بود که اصلا متوجه هیچ علامتی از این بیماری نشده بودم ودرکم از این بیماری به اندازه ای بود که این اتفاقات خارج از بدن من میوفتاد...
در پس اتفاقات بسیار مدتی است که تلاش میکنم این مسایل را حل کنم و مدتی است که مستقل شده ام و امیدوارم روزی بتواتم ارتباط خوبی را با پدر و مادرم تجربه کنم و حتی بتوانم رابطه عاطفی رو تجربه کنم
نمیدانمچرا چند بار نظر من فرستاده شده من بک بار فقط فرستادم
باسلام دوباره
اسم من هدی است که به معنی راهنماست و کسی که هدایت می کنه
توی مدرسه و دبیرستان همیشه سرگروه بودم و الان از کاری که توش هستم خوشم نمی اد . کارمندم و هیچ پیشرفتی نداره . از سال 82 یک کارشناس بودم و همین طوری هم می مونم .همیشه در رویاهام مدیر بودم جالبه به خانم هایی که قدرتمند هستند غبطه می خورم حتی مدیر آرایشگاهی که میرم و یادم میاد یه بار تو دلم احسنت بهش گفتم . البته روحیه جنگجویی پایینی دارم این رو در دوره بیداری قهرمان درون یاد گرفتم . از مصاحبت دیگران و کمک به بقیه لذت می برم . از کار اداری خوشم نمیاد . جرات ترک کار برایم سخته.
در انتها لذا بردم که جواب بچه ها می دهید . ممنون آقای رضایی عزیز
سلام خدمتاستاد عزیز آقای رضایی و دوستان گرامی
همیشه نوشتن از خودم برام سخت بوده ، در خانواده من پدر ضعیف بود ، هر چند سعی میکرد ضعف خودش رو با دعوا و عصبانیت جبران کنه ولی نقش مادر همیشه پررنگتر بود ، مادری که همیشه تحکم میکرد و باید و نباید های زیادی تو زندگی برام داشت ، تاثیر اون خانواده الان شده ، آنیمای اغراق شده در من ، مردی که زیاد ایراد میگیره و سخت گیر هست و بخاطر رفتار مادر الان شک در من بسیار قوت گرفته ، بخاطر ضعف پدر در زندگی ، من دارای عزت و اعتماد بنفس پایینی هستم ، با خیلی از مطالب روانشناسی یونگ توسط شما و استادم دکتر شیری آشنا شدم ، ولی هنوز نتونستم در رابطه عاطفی به رضایت و خرسندی برسم و هر لحظه امکان داره در 42 سالگی بعد از 16 سال زندگی متاهلی کارم به جدایی برسه ، من با آرکتایپ پوزیدون و آپلو و تیپ شخصیتی isfj در گذر از نیمه عمرم ، در حال سپری کردن شرایط بسیار سختی هستم .
دقیقا دیشب خواب دیدم سربازم و جنگ شده و یکسری در حال تعقیب من هستن برای کشتن من و من در حال فرار تا جایی که اینقدر بهم نزدیک شدن که با تپش قلب و ترس از کشته شدن از خواب بیدار شدم ، این تیپ خواب بارها برام اتفاق افتاده .
تله بی ارزشی و مهر طلبی در کنار بازداری هیجانی دارم ، ضمنا این ضعف ها باعث شد با زنی ازدواج کنم که دارای آنیموس تسخیر شده است و به هیچ عنوان دیمیتر نداره و آرتمیس داره ، مدام در خانه در حال جنگ و دعوا بر سر وظایف و نحوه زندگی هستیم .
امیدوارم بتونم با شناخت بهتر خودم با کمک شما از این مرحله گذر کنم ، هر چند میدونم کاری بسیار دشوار دارم .
سلام. ممنون بابت بحث بسیار مفیدی که مطرح کردید. من حدود دو ساله که با بنیاد همراه شده ام و از سمینار تغییر نقشه راه تا بحال کلاسهای صوتی متعددی را تهیه کردم. همیشه برام جالب بود که چرا تمام مواردی را که مطرح میشه, در دوران بعد از ازدواجم جستجو می کنم. وقتی به دوره مجردی (19سال اول عمرم) فکر می کنم,موردی پیدا نمی کنم که سایه هام رو مشخص کنه. اما در رابطه با همسرم این موارد را به راحتی پیدا می کنم. نمیدونم, شاید چون زود ازدواج کردم و خام بودم, شاید به دلیل این که پیش از ازدواج راحت تر می توانستم خودم باشم و نقاب نداشتم. اما با شنیدن درس دوم به این فکر فرو رفتم که احتمال دیگری را هم باید بررسی کنم و آن این که من به اندازه کافی در وجود و زندگی خودم عمیق نشده ام و درونم را با عمق کافی شخم نزده ام. به همین دلیل هنوز به لایه های عمیق تر وجودم که مربوط به کودکی و نوجوانی بوده وارد نشده ام.
سلام ببخشید این کد " چی بود توی ویس بود؟
استاد بینهایت ممنونم ولی من نمیدانم چگونه سایه باعث ویرانی میشود من در خانواده ای که تابو بود ارتباط با جنس مخالف و الان که متاهلم میبینم من مایل هستم با ارتباط خارج از زندکیم داشته باشم ویا بروم از این ز ندگی و دلیلش اینه که ز ندگی عاشقانه همیشه آرزویم بوده ولی هیچوقت تجربه نکردهام در زندکی خودم با اینکه همسرم عاشقم هست همه چیز حوبه ولی برای من کافی نیست من میخواهم خودم هم عاشق باشم ایا این سایه من است؟ ویاحق دارم؟ این نیاز واقعیه من هست؟ یا سایه یا باید بروم از این زندگی بیرون؟ ولی فکر آسیب به بچه ها و خانواده و حتی خود همسرم چی؟ واز طرفی خودم چی.؟ آیا خواسته زیادیه؟ من حق دارم بخواهم زندگی زیبای را تجربه کنم ولی آیا دیر نیست
استاد از کلامتان حظ میبرم امید دارم شجاعت بیشتری داشته باشم برای حل من هنوز کمی ترسو بودن پدر و مادرم را دارم ول از آنها خیلی شجاع تر بوده ام ومن خواندن کتابها و ورزشهای جسورانه بهم کمک کرده در شجاع تر شدن و بخصوص از بند تایید طلبی تا حد زیادی رها شده ام ولی به خودم میگویم آیا اینکار را بخاطر دیگران دارم میکنم یا بخاطر خودم و قبول دارم و کم کم اگاهانه اگر بخاطر دیگران است سعی میکنم انجام ندهم مگر اگاهانه بخواهم عملی از روی مهر ورزی برای انسان دیگری بکنم واینگونه از بند وزنجیر تایید طلبی دارم رها میشم ومرسی استاد بخاطر بودن تان مرسی بخاطر این همه آگاهی که به ما میدهی مرسییی
استاد از کلامتان حظ میبرم امید دارم شجاعت بیشتری داشته باشم برای حل من هنوز کمی ترسو بودن پدر و مادرم را دارم ول از آنها خیلی شجاع تر بوده ام ومن خواندن کتابها و ورزشهای جسورانه بهم کمک کرده در شجاع تر شدن و بخصوص از بند تایید طلبی تا حد زیادی رها شده ام ولی به خودم میگویم آیا اینکار را بخاطر دیگران دارم میکنم یا بخاطر خودم و قبول دارم و کم کم اگاهانه اگر بخاطر دیگران است سعی میکنم انجام ندهم مگر اگاهانه بخواهم عملی از روی مهر ورزی برای انسان دیگری بکنم واینگونه از بند وزنجیر تایید طلبی دارم رها میشم ومرسی استاد بخاطر بودن تان مرسی بخاطر این همه آگاهی که به ما میدهی مرسییی