۱۱ خرداد ماه ۱۳۹۷ درس و بحث سایه های شخصیتی (درس دوم)
سطح مقاله : پیشرفته

نظرات و تجربیات خود ، درباره درس دوم گفتارهای سهیل رضایی درباره سایه در روانشناسی را اینجا به بحث بگذارید.

از دوستان شرکت کننده در کلاس غیرحضوری اصل شو وصل شو (آموزش نظریه سایه یونگ) دعوت می کنیم نظریات، تجربه ها و سوالات خود درباره درس دوم این کلاس را زیر این پست به بحث بگذارند.

نظرات کاربران 195 نظر ارائه شده است
مريم ارسال در تاریخ ۲۸ فروردین ماه ۱۴۰۱

با سلام و سپاس براي اجراي كمپين اصل شو، ول شو
پرسشنامه اي هم هست كه مي خواستم راهنمايي بفرماييد نحوه ارسال و باز خورد به پاسخها چگونه است

بي نهايت از توجه شما سپاسگزارم

سمانه ارسال در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ماه ۱۳۹۸

خیلی جالب بود برای اولین بار فهمیدم نحوه انتخاب اسمم که همیشه فقط واسم یک داستان بود که اسمم قرار بوده چیز دیگه ای بشه و لحظه اخر بابا بدون توجه به انتخاب قبلیش با مامان اسممو چیز دیگه ای میذاره چیزی که اصلا درموردش صحبتی نکرده بوده و فقط بخاطر اینکه حرف حرف خودش باشه چقد تاثیر گذاشته توی زندگیم توی این حس که من هیچ حق انتخابی ندارم توی زندگیم و واسه قدم به قدم زندگیم منتظر اجازه بابامم حتی اگه پیشم نباشه و قرار نباشه بفهمه و یا حتی اونقدری ماجرای بزرگی باشه..باعث یک محدودیت ذهنی شده واسم که دست به هیچ کاری نمیزنم چون باید از بابا اجازه بگیرم و حالا که بزرگ شدمو غرورم نمیذاره که با ۲۶ سال سن همچنان از بابا اجازه بگیرم دست از زندگی کشیدم و هیچ کاری نمیکنم..نشستم تو خونه و چون بابام از بچگی با همه چی مخالفت میکرد منم همه چیو گذاشتم کنار..این انتخاب اسمم به این شکل چنان قدرتی به بابام داده توی ذهنم که کاملا دست و پامو بسته و وقتی میخوام کاریو شروع کنم چنان استرسی میگیرم که بخاطر دوری ازون ترس و اضطراب سعی میکنم سمت کاری نرم..
و تازه فهمیدم چقد من توی رابطم شبیه بابا رفتار میکنم اینکه منع میکنم طرف مقابلم رو لز توی اجتماع بودن و گذروندن وقت با ادما و دقیقا صفاتیو بهش نسبت میدم که بابا به مامان نسبت میداد چون مامان شبیه خودش نبود و ادم اجتماعی بود و از توی خونه نشستن بدش میومد..اما همین که فهمیدم واسم خیلی خوبه..قبل این بهش پی نبرده بودم..واقعا ممنونم ازتون.

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

سمانه جانم لطفا و حتما کتاب دختربابا رو مطالعه کنید /وحدتیان ادمین بنیاد فرهنگ زندگی

طیبه معظمی ارسال در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ماه ۱۳۹۸

با عرض سلام و خسته نباشید
من همواره از سالهای دور تا به الان صحبتهای آقای سهیل رضایی رو گوش می دادم و بیشتر شیفته این بودم که ایشان مسایل سخت رو با بیان زیبا ، شیرین و سهل می شکافند ، من قسمت اول رو نتونستم گوش کنم ولی دومین قسمت بسیار مفید و آموزنده بود و نکات بسیاری برای شخص من داشت . متشکر از آقای سهیل رضایی و همکارانشون
در مورد بورس هم بنده سوالم بود و آدرس صفحه شخصی شون رو ندارم.

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

همراه عزیز از رضایت شما بسیار خوشحالیم، soheylresonance صفحه ی شخصی اقای رضایی در اینستاگرام هست /وحدتیان ادمین بنیاد فرهنگ زندگی

مهدیه ارسال در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ماه ۱۳۹۸

الان درس دوم رو گوش دادم یه نکته ی جالبی که ازش برداشت کردم این بود که اسمی که پدر و مادرم برام انتخاب کردن و شما استاد عزیز بهش اشاره کردین دقیقا معنیش در روند زندگی من به شدت موثر بود معنای اسم من یعنی بخشنده همیشه با خودم فکر میکردم چرا معنای اسمم اینه چون از کودکی شنیده بودم معنی اسم هرکس شخصیتش رو نشون میده الان فهمیدم دقیقا شخصیتم با معنای اسمم یکی و عجین هست.... ساااالهای زیادی دیگران و خانواده برام انتخاب کردن که اولویت هام چی باشه و من از درون ناراضی بودم ولی بخشیدم در مورد کوچکترین مسایل بگیر تا به بزرگسالی انتخابهایی که تماما اصلا انتخاب خودم نبودن و سرنوشتم رو به شکل دیگه ای رقم زدن تا اینکه در مورد اتفاق اخیری که برام افتاد جالب بود شخص خاطی به بدترین شکل ممکن بهم ضربه زد ولی در نهایت با توجه به آخرین مکالمه ای که باهاش داشتم یهو برگشتم بهش گفتم اشکالی نداره من این مساله رو نسبت به شما میبخشم و این به دلیل شخصیت من هست این اسم اسم من میاد و معنای اسم من یعنی بخشنده حالا میفهمم که چرا پدر مادرم همچین اسمی رو برام گذاشتن در واقع اونها جوری منو تربیت کردن که بخشندگی رو در وجودم پرورش بدم من از شما گذشتم ....درصورتی که الان فهمیدم چقدر معنای اسمم رو انتخابهام تا به این زمان موثر بوده و به شدت حساب شده عمل کرده بدون کوچکترین اهمالی و حتی با خواسته و رضایت قلبی خودم درصورتی که ناخودآگاهم داشته منو به جلو میبرده....ممنون از واکاوی های تیز بینانه و جالبتون استاد عزیز پاینده و موفق باشید

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

مهدیه جانم حتما کلاس صوتی زندگی برازنده ی من و کلاس صوتی عقده ها روگوش بده/وحدتیان ادمین بنیاد فرهنگ زندگی

صابر مباشر ارسال در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ماه ۱۳۹۸

سلام. در خانواده ای هستم با اسامی سلمان، سهیلا، سپیده و من صابر! فک می کنم تمایز رو متوجه شدید. همین موضوع همیشه حس خاص بودن و متفاوت بودن رو به من می ده. همیشه به خودم سخت می گیرم که ماری کنم که با بقیه متفاوت باشه.
از طرفی همیشه عجول و زودجوش بودم و دوست داشتم زود به هدف برسم، یه شبه و با تلاش کم. یه بار تولدم بود، بابام برام آرزو کرد که ایشالا بتونی به اندازه ی اسمت باشی. من به مرور خیلی رو خودم کار کردم و عصبانیتم رو خیلی کمتر کردم و علی رغم سختی های روانی که دارم متحمل می شم، پذیرفته ام که باید صبر داشته باشم. من هنوزم عجولم و از مسیر کمتر لذت می برم تا مقصد.

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

صابرجان لطفا و حتما کلاس صوتی اسرار سایه ، عقده ها و تقدیر مردان را گوش کن به ترتیب /وحدتیان ادمین بنیاد فرهنگ زندگی

س.ن ارسال در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ماه ۱۳۹۸

استاد رضایی عزیز، قبل از هر یادداشتی ازتون بخاطر این حرکت انسانی و خیرخواهانتون تشکر میکنم. با اینکه کتاب نیمه تاریک وجود رو کار کردم، مفهوم سایه رو تا این حد که شما قابل فهم و شفاف بیان کردین درک نکردم. البته همچنان در مکاشفه سایه‌هام مشکل دارم و به نظرم این دوران گیجی خیلی داره طولانی میشه که همین برام استرس‌زاست.
توی این درس دقیقا یکی از سایه‌های جدی منو گفتین و خوب که بهش فکر میکنم میبینم چقدر زندگی من تحت‌الشعاع این سایه قرار داره، دقیقا در خانواده من منطقی عمل کردن و فکر کردن یک ارزشه و تصمیمات بر مبنای احساسات جایگاهی نداره.
این امر همیشه باعث شده تا من برای هر کاری که میخوام بکنم و هر تصمیمی که میخوام بگیرم، حجم عظیمی از فکر و خیال و استرسو داشته باشم تا چجوری از نظر منطقی به خانوادم ثابت کنم که در مسیر درستی هستم تا مانعی برام نباشن.
برای همین هم سالهاست درگیر این هستم که زندگیم رو ازشون جدا کنم. چون فکر میکنم وقتی ازشون جدا بشم تازه زندگیم شروع میشه و میتونم خودمو زندگی کنم.
در انتخاب شریک زندگی، با فردی با همین سایه وارد رابطه شدم. بخاطر اینکه عشق ما از نوع ممنوعش بود، چند سال جنگیدیم تا ثابت کنیم ما بدرد هم میخوریم و میتونیم کنار هم خوشبخت باشیم. یادم هست یکبار که مشاور رفتیم بهمون گفت فکر نمیکنین زیادی دارین منطقی رفتار میکنین؟ پس احساستون چی؟ و اونجا ما مبهوت بهم نگاه میکردیم چون انقدر درگیر اثبات منطقی بودن انتخابمون بودیم که یادمون رفته بود عاشق همیم! تجربه جالب دیگری هم که در رابطه با دوری از نظام ارزش های تحمیل شده داشتیم.
ما سفرهای زیادی میرفتیم که اونوقت میتونستیم خودمون رو زندگی کنیم و اتفاق جالب این بود که هر چقدر مقصد دورتر بود، لذت زندگی حقیقب هم برای ما بیشتر بود. و انقدر این سفرها برای ما دستاورد داشت و چنان در این دوری از محیط شکوفا می‌شدیم که حتی در حال حاضر هم هر کدوم اثراتش رو توی زندگیمون میبینیم.
متاسفانه قدرت این سایه انقدر زیاد بود که نذاشت بهم برسیم و همچنان ضرباتشو میخوریم.
هیچوقت فکر نمیکردم سایه‌ها تا این حد قدرتمند باشن و سرنوشتهارو رقم بزنن.
باز هم ازتون ممنونم

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

ممنون که برامون از تجربیات ودرکت از سایه نوشتی،گوش دادن کلاس صوتی عقده ها قطعا برات موثرخواهد بود /وحدتیان ادمین بنیاد فرهنگ زندگی

زهرا ارسال در تاریخ ۲۴ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام، چیزی که از والدینم مخصوصا پدرم یاد گرفتم و همچنان درگیرش هستم نداشتن اعتماد به نفس، احترام نذاشتن به خودم و اجازه دادن به دیگران تا حقم رو پایمال کنند .....

سمیه ارسال در تاریخ ۲۲ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام توی درس دوم یه قسمت درباره فراری دادن ادم ها در روابط عاطفی صحبت کردید من دقیقا این مشکل را دارم اما نمیدونم چجوری باید حلش کنم.انقدر افراد مختلف بمن معرفی شده و هر بار قصه نه گفتن انها بمن برام تکرار شده که یه من خوب نیستم عمیق تو وجودم ایجاد کرده

نغمه ارسال در تاریخ ۲۲ خرداد ماه ۱۳۹۷

با سلام و تشكر از اين كار نيك .....
من 3 سالي هست كه با شما ، سمينارهاتون ، پكيج هاي آموزشي تون آشنا شدم و در حال مطالعه ... هستم . يك چيزي كه در مورد خودم متوجه شدم اينه كه من در مقايسه با ديگران خيلي از خودم كم اطلاعات دارم و انگار احساساتم رو لمس نمي كنم ... وقتي مي بينم دوستان ديگه اينقدر راحت خودشون رو مي شناسن و صحبت مي كنن حسوديم مي شه.... خيلي فكر مي كنم ، سعي مي كنم بنويسم شايد حرف جاري بشه ولي خيلي بهم كمكي نكرده .... پيشنهادي دارين لطفا؟

سهندی ارسال در تاریخ ۱۹ خرداد ماه ۱۳۹۷

استاد عزیز م من یک مشکلی که دارم زنی موفق از نظر کاری مالی هستم اهل کتاب و بقول خیلی ها با درک وبا شعور بالا هستم و از نظر همه زیبا ولی عاشق مردانی که خیلی خیلی از از نظر از من پایین تر هستن میشوم ‌و انها هم عاشق سخت میشوند ولی همش به خودم میگم آخه این چیه هیچ تناسبی با من نداره از هر نظر پایین تره ولی همه اینها یک ویژگی داشتن خیلی پیگیر من بودن برای ارتباط با من وخیلی علاقه داشتن و صادق بودن و تنها ویژگی مثبت آنها بسیار خوب گوش میدهند صادق هستن ومهربان ولی بسیار ناتوان هم از نظر کاری مالی ونه اهل کتاب نه هیچ موفقیتی هیچی خیلی سطح پایین هستن و من میگم باید اون عاشق بشه ولی آخه من چرا میشوم ودر نهایت با کلی کلنجار با خودم در اوج علاقه رابطه را تمام میکنم و انگار عقل میاد وسط گاهی فکر میکنم من عاشق عاشق شدن هستم انهم دوطرفه باشد ولی چرا من ادمهای هم سطح خودم را پیدا نمیکنم و هرچی فکر میکنم من از چی اینها خوشم میاد جواب پیدا نمیکنم لطفا مرا راهنمای کنید شاید چون عاشقی در وقتش نکردم با تشکر زیاد