۱۱ خرداد ماه ۱۳۹۷ درس و بحث سایه های شخصیتی (درس دوم)
سطح مقاله : پیشرفته

نظرات و تجربیات خود ، درباره درس دوم گفتارهای سهیل رضایی درباره سایه در روانشناسی را اینجا به بحث بگذارید.

از دوستان شرکت کننده در کلاس غیرحضوری اصل شو وصل شو (آموزش نظریه سایه یونگ) دعوت می کنیم نظریات، تجربه ها و سوالات خود درباره درس دوم این کلاس را زیر این پست به بحث بگذارند.

نظرات کاربران 195 نظر ارائه شده است
سهیلا ارسال در تاریخ ۰۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲

سلام من درس اول و دوم رو چندبار گوش کردم که بتونم بنویسم، دختر ۳۷ ساله با یه حس پوچی، از لحاظ مالی و موقعیت شغلی و اجتماعی و بعد اون رابطه ی عاطفی تو جایی نیستم که میخواستم، همیشه از طرف پدر بخاطر افکار منفی و ترسهاش محدود شدم توی هرچیزی که فکرشو کنید، اگه دانشگاه رفتم به حمایت مادرم بوده و با پولی که از پدرش بهش ارث رسید، هیچوقت حمایت پدر نداشتم حتی توی کوچیکترین مسائل، خنده هاش حمایتاش برای هرکسی خارج از همسر و بچه هاش بود و نه/ نمیشه/ندارم گفتناش برا همسر و بچه هاش، من با خودم به این نتیجه رسیده بودم که اکی پدرم براساس تجربیات و ذهنیت خودش رفتار کرده و من نباید ازش دلخور باشم و باید سعی کنم از اینجا به بعدشو بسازم، از طرفی این چندسال اونقد همزمان مشکلات مالی، خانوادگی و عاطفی داشتم و ضربه روحی خوردم که حالم بده و دارم دست و پا میزنم که بتونم روپا بشم، پدرم هیچوقت هدفمند زندگی نکرد و ما بچه ها هم یاد نگرفتیم کاری هم که داره به حمایت و هل دادن مادرم داره، پدر کم حرفه و اجتماعی نیست برخلاف مادرم و هیچوقت نزاشت منم داشته باشم میگفت دوست فقط تو مدرسه بیرون از اون دوستی نداریم، پول تو جیبی نداشتیم فقط پول مدرسه اونم محدود چون بچه پولکی میشه و خراب، تشکر و قدردانی نداشت ولی غر زدن و ناشکری تا دلتون بخواد، جو خونه هرروز خدا بخاطر جروبحث های پدر با مادر متشنج بود، الانم چون از لحاظ مالی و شغلی تو جایگاهی که میخواستم نیستم اعتماد به نفسم پایینه، البته ۵-۶ ساله که تو بورس کار میکنم ولی چون ارامش نداشتم ضعیف عمل کردم، ... تا وقتی مطیع و چشم گوی خونه بودم از نظر پدر خوب بودم بعد اینکه تصمیم گرفتم حرف بزنم زبون دراز شدم. میخوام حرکت کنم ولی نمیدونم کدوم طرف باید برم، اونقد که نه شنیدم و از خواسته هام گذشتم که نمیدونم چی دوس دارم. فک میکنم تو پیدا کردن سایه هام مشکل دارم حالا بخاطر شرایط روحی ای که دارم یا چی نمیدونم، ممنونم از لطفتون و دوره رایگانتون

atefeh ارسال در تاریخ ۳۰ فروردین ماه ۱۴۰۲

سلام.من تمرین این درس خواستم انجام بدم اما هیچ چیزی برای نوشتن نداشتم و فقط ناخودآگاه یه سری هم و خطوط کشیدم،انگار هیچ حرفی زده نشده بود با اینکه کاملا اون وجه از خودمو میدیدم و حسش میکردم

مهسا ارسال در تاریخ ۲۹ فروردین ماه ۱۴۰۲

به نظرم مبحث بسیار مفید و ریشه ای رو مطرح کردید و من مثل همیشه دارم از حضور و دانشتون بهره می برم. ممنونم?

مرجان ارسال در تاریخ ۲۹ فروردین ماه ۱۴۰۲

دوره اصل شو کاملا به موقع در مقطع خاصی وارد زندگی من شد و اولین دوره ای هست که شاگرد موسسه فرهنگ زندگی هستم. امیدوارم بعد از بیان مسئله و پذیرشش توسط ما مخاطبین، راهکارهایی هم پیشنهاد داده بشه. خیلی از ماها از وجود این مسئله به نام سایه ها در شخصیت و زندگیمون اطلاع داریم اما راهکاری برای حل تعارض ها و دوگانکی هایی که در روح و روان و زندگی عملیمون ایجاد می کنه، سراغ نداریم.

فرحناز ارسال در تاریخ ۲۹ فروردین ماه ۱۴۰۲

سلام و درود
من تمرینات اصل شو وصل شو را انجام دادم
تمرین اتوبوس برام خیلی جالب بود
اما سوالم اینه من همراه ی خصیصه ای بد که اکثریت میگن دارم ک خودمو قبلنا خیلی عذاب میداد اما الان نه
باهاش پیاده شدم شکل ی مرد متشخص خوشپوش و عطر زده بود و راهکاری که داد جالب بود و جالبتر اینکه دوست داشتم پیشم باشه و بغلم کنه کما اینکه خودمو تو بغلش احساس میکردم و حس رضایت اونم میدیدم
آیا این نشونه اینکه من سایه م رو دیدم و حل شده نسبتا
یا اصرار دارم همچنان داشته باشمش
پیشاپیش از پاسخگوییتون سپاسگزارم
??????

Shadi ارسال در تاریخ ۲۹ فروردین ماه ۱۴۰۲

سلام ممنون از دوره ای که برگزار کردید. در مورد والدین که سوال پرسیده بودید به شخصه والدین سختگیری نداشتم ولی بیشتر پدرم تاکید روی درس خوندن داشت چون خودش فقط با درس تو زندگیش به جایی رسیده بود. من هم مشکلی با این قضیه نداشتم و همیشه شاگرد متوسط رو به بالا بودم و به خاطر نمره ها جایزه میگرفتم و تحسین میشدم. در مورد مادرم هم میتونم بگم بیشتر اوقات از علایق خودش برای دیگران و حتی پدرم دست کشیده و همیشه شخص ضعیف خانواده بوده. حتی گاهی از طرف پدرم سرزنش میشد و من هم همراه پدرم این کارو ادامه میدادم. آدم کمالگرا و بسیار حساسی هم هست. به خاطر همین فک میکنم بخش زنانه وجودم به کل حذف شده و ارتباطی با قلبم ندارم. یکی از ضعف هایی که در پدرم و مادرم وجود داره روابط اجتماعی ضعیف هست که تا الان هرکاری میتونستم براش انجام دادم ولی در نهایت به این نتیجه رسیدم که اولویت اول کسی نیستم و زود ترک میشم. همیشه این حسو دارم که دوست داشتنی نیستم و فک میکنم خصایص مردانه در من بیشتره و اگر کسی بخواد تو زندگیم دخالت کنه به شدت عصبی میشم.
در مورد اسمم تا جاییکه یادم میاد کسی به خاطر اسم منو تحت فشار قرار نداده. از بچگی زیاد میخندیدم و کم و بیش میگفتن مثل اسمش شاده ولی یادم نمیاد آزرده خاطر شده باشم.
در نهایت مشکلی که پنج سال همراه منه همون ابهام و تضادی هست که شما در درس اول بهش اشاره کردید. در واقع قدم از قدم نمیتونم بردارم و همش برای کار و تحصیل دچار اظطراب و ترس میشم و خونه نشینی رو انتخاب میکنم و فرصت دادن به این تضادها تا حالا منجر به همزمانی برای من نشده برای همین به شدت سردرگمم و مسیر رو گم کردم.

فاطمه.س. ارسال در تاریخ ۲۹ فروردین ماه ۱۴۰۲

من تو یه خونواده مذهبی بزرگ شدم و مادرم همیشه خودش رو در مسائل کنار میکشید و میگفت از پدرت بپرس ، با پدرت مطرح کن انگار که مادرم نقشی نداره و در واقع خودش اینکارو میکرد. پدرم ترس از شکست داره و دنیای بیرون رو ناامن میبینه و وقتی من جلوی چشمم نیستم اضطراب این رو داره که داره چه اتفاقی می افته .. چند سال پیش متوجه شدم دارم زندگی زیست نشده پدرم رو زیست میکنم و سعی کردم متوقفش کنم ولی هر کاری میکنم این ترس از شکست با من هست حتی در روابط عاطفیم نمود داره و فک میکنم هر کی میاد بالاخره یه روز میره و من قراره طرد بشم و در برابر خواسته های پدرم دیگه مثل قبل کوتاه نمیام و مسیر خودم رو میرم ولی عمیقا حس میکنم پدرم من رو در کنار یه مرد قوی میدونه و دوس داره ازدواج کنم .. من ادم توانمندیم و رزومه موفقی دارم اما مدام دچار اینم که کافی نیستم ... لایق نیستم... بلد نیستم ...

ن م فراهانی ارسال در تاریخ ۲۹ فروردین ماه ۱۴۰۲

سلام بحث سایه ها برای من پیچیدست میخوام بدونم یعنی آن خصوصیات منفی که در خودمون نمیپسندیم سایه های ما هستن ؟ و حالا باید آنها رو بپذیریم ؟
مثلا اگه احساس حسادت یا خودپسندی یا …داریم باید باهاشون کنار بیایم یا طبق گفته عرف باید آنها رو در خودمون نابود کنیم ؟
چطور شناخت سایه ها میتونه ما رو رشد بده ؟

Kiana ارسال در تاریخ ۲۹ فروردین ماه ۱۴۰۲

من معنی سایه رو متوجه نشدم؟یعنی تمام چیزاهای منفی درون من هست و من اونا هستم؟؟

آسمان ارسال در تاریخ ۲۹ فروردین ماه ۱۴۰۲

اول تشکر بسیار زیاد از بنیاد و جناب رضایی
ان شاالله که نور و روشنی عمل تون بازگشتش به خودتون هست
من خانم هستم ؛ ۴۱ ساله ؛ متاهل ؛ خانه دار؛ مهندس معمار
من بعد از شنیدن این درس متوجه شدم که ؛ وجه مدارا خیلی برام قوی هستش و من مدام مدارا میکنم بدون اینکه این کارو دوست داشته باشم و هیچ وقت برای علائقم نجنگیدم و با ترس و توجیه ؛ به خواسته هام نرسیدم
اما نسبت به این اتفاق در از خشم هستم ؛ متوجه شدم ک هر بار توی زندگی مدارا کردم پر از احساس بد شدم
والبته مادرم کاملا مدارا گر بود مدام با مماشات زندگی میکرد
اما اینکه می‌خوام بدونم واقعا چطور باید از این سایه عبور کرد؟